// مقاله / تجديد حيات فرهنگ و تمدن اسلامي

تجديد حيات فرهنگ و تمدن اسلامي در یادداشت های شما ذخیره شد. توجه داشته باشید که یادداشت ها موقت بوده وبعداز خروج شما حذف خواهد شد.

تجديد حيات فرهنگ و تمدن اسلامي

علي اكبر ولايتي
قبسات، زمستان 1378

چكيده: در اين نوشتار پس از ارائه تعاريفي از تمدن و فرهنگ، تعريف موردنظر ارائه مي شود و اين پرسشها مورد بررسي قرار مي گيرد كه تمدن و فرهنگ چه نسبتي با يكديگر دارند، كدام يك اساس و مقدم و كدامين عرضي و تابع است و آيا اسلام اصلاً داراي تمدني بوده است يا تنها تمدن، از آنِ غرب است.




آيا فرهنگ و تمدن اسلامي قابل اعاده است؟ براي پاسخ به اين پرسش ابتدا بايد ديد آيا اصلاً اسلام تمدني قابل ذكر داشته است؟ اساسا تمدن و فرهنگ چيستند؟ چند تعريف را براي نمونه ذكر مي كنيم و سپس تعريف مناسب را ارائه مي دهيم. 1. از نظر ابن خلدون تمدن به حالات اجتماعي انسان اطلاق مي گردد؛ 2. ويل دورانت مي گويد: تمدن، نظمي اجتماعي است كه در نتيجه آن، فعاليتهاي فرهنگي امكان پذير مي شود و جريان پيدا مي كند. ايشان معتقد است كه تمدن از زماني شروع شد كه بشر توانست كشاورزي كند و توسعه تمدن از زمان شهرنشيني است؛ 3. هنري لوكاس نيز تمدن را پديده به هم تنيده اي مي داند كه جميع رويدادهاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، هنري، ادبيات و علم را در خود گرد آورده است؛ 4. توين بي، مورخ انگليسي نيز مي گويد: تمدن محصول نبوغ اقليت مبتكر و نوآور است؛ 5 . هانتينگتون مي گويد كه تمدن يك موجوديت فرهنگي است.
حال برخي از تعاريف فرهنگ را خاطرنشان مي كنيم: 1. ابن خلدون مي گويد: فرهنگ عبارت است از عادات، رسوم و شؤون زندگي مردم. 2. به نظر ويل دورانت، فرهنگ مجموعه دستاوردهاي معنوي حيات بشري است. 3. هانتيگنتون مي گويد: فرهنگ، جزئي سطحي از تمدن است. 4. ماركسيستها مي گويند فرهنگ، معنايي در مقابل تمدن است. ماركسيستها اصالت را به تمدن مي دهند و به فرهنگ به عنوان پديده اي عرضي نسبت به تمدن مي نگرند. فرهنگ، عرضي و تابع تمدن است. با مقايسه اين نظريات مي بينيم ديدگاه ويل دورانت فرهنگي است؛ برعكسِ هانتينگتون كه نگاهش تمدني است. ويل دورانت مي گويد: تمدن كليّتي فرهنگي است؛ اما هانتينگتون فرهنگ را جزئي سطحي از تمدن معرفي مي كند. به نظر مي رسد مناسب است فرهنگ را چنين تعريف كنيم: فرهنگ مجموعه اي از آداب و سنتهاي فردي و اجتماعي است كه با توجه به شرايط اجتماعي و مقتضيات محيطي، شكل گرفته و معنا پيدا مي كند. خلاصه اينكه تمدن، مربوط به جنبه هاي مادي زندگي انسان و فرهنگ، مربوط به جنبه هاي معنوي و اخلاقي زندگي انسان است. بر اساس تعريف موردنظر چه ارتباطي بين اينها وجود دارد؟ ممكن است كسي بگويد: بين تمدن و فرهنگ ملازمه اي نيست؛ شايد مردمي داراي تمدن قابل ذكري نباشند، اما داراي فرهنگ مشخص باشند، مانند سرخپوستهاي آمريكا يا بومي هاي استراليا. به نظر ما اصلاً جداكردن فرهنگ و تمدن از يكديگر به خصوص در جوامعي كه هم تمدن دارند و هم تمدن سازند و هم طبيعتا فرهنگ دارند كار ساده اي نيست. اينها به هم تنيده شده اند و از نظر ما فرهنگ پايه تمدن است و بر تمدن تقدم دارد. حال باز مي گرديم به پرسش اصلي بحثمان، يعني اينكه آيا اسلام تمدن قابل ذكري داشته است و فرهنگ اسلامي يك فرهنگ متعالي بوده است؟ تاريخ گوياي اين واقعيت است كه هنگامي كه اروپا در دوران تاريكي به سر مي برد، جهان اسلام در دوره شكوفايي و درخشندگي تمدن و فرهنگ اسلامي قرار داشت. اگر تمدن را جنبه ها و جلوه هاي مادي زندگي انسان به خصوص زندگي اجتماعي بدانيم، بايد به پيشرفتهايي كه در عرصه فيزيك، شيمي، طب، نجوم و ديگر انواع علوم در جهان اسلام روي داده است اشاره كنيم و به بررسي شاخه هاي مختلف علوم بپردازيم. اگر اين نكته را بپذيريم، جهان اسلام حتما استحقاق اين را دارد كه از دوره درخشان تمدن و فرهنگ آن ياد شود.
اما در پاسخ اين سؤال كه تمدن اسلامي ناشي از اسلام بوده يا مربوط به مسلمانان، يا اينكه غيرمسلمانان تحقق بخش آن بوده اند مي گوييم هر سه؛ زيرا در جاي جاي ادبيات اسلام و ايران، فرهنگ قرآن نفوذ دارد. حافظ كه قلّه شعر فارسي است گويد «آنچه كردم همه از دولت قرآن كردم» تازه مسلمانان به هر حال هركدام به اسلام پيوستند با خودشان يك بضاعتي آوردند. ايراني، رومي، مصري، هندي، چيني و متعلق به هركجا كه بودند فارغ از تمدن نبودند. بي ترديد رياضيات هنديها در شكل گيري شاخه رياضي اسلامي و ادبيات و صنعت داروسازي ايراني بر ادبيات اسلامي و صنعت داروسازي اسلامي نقش داشته است. همچنين غيرمسلمانان در پيدايش تمدن اسلامي مؤثر بوده اند. خانواده بختي شوع از جندي شاپور، عبداللّه بن مقفع، خانواده برمكي و ثابت بن قره حرّاني كه يا مسلمان نبودند يا مدتها بعد اسلام آوردند، كارهاي عظيمي كرده اند كه در سايه اسلام بوده و همه اينها اجزاي تمدن اسلامي را تشكيل مي دهند؛ ولي خاستگاه اصلي همه اينها خود اسلام است و همه اينها تحت لواي اسلام تحقق يافت.

/// مقالات