مقاله تأليفي
فصلنامه علمي ـ تخصصي كودك، نوجوان و رسانه
سال اول، شماره 1 ـ 2، تابستان و پاييز 1390
صفحات 15 ـ 25
سيد محمدرضا شاهاحمدي1
چكيده
امروزه اصطلاح «مهارتهاي زندگي» در ايران، اصطلاح رايجي است. تدوين اين مهارتها در قالبي منسجم و غني، مبتني بر تجربهها و يافتههاي علمي بسياري از پژوهشگران علوم انساني به ويژه روانشناسان و متخصصان تعليم و تربيت بوده است. در ايران نيز آموزش مهارتهاي زندگي، به كمك انتشارات، پژوهشها، كارگاههاي آموزشي، سخنرانيها و فعاليتهاي نهادهايي چون بهزيستي و آموزش و پرورش؛ جايگاه مناسبي دست يافته است. با توجه به جايگاه عظيم رسانه ملي در امر آموزش مهارتهاي زندگي؛ كودكان و نوجوانان، سعي شده در اين مقاله نقش رسانه ملي در اين خصوص مورد واكاوي قرار گيرد.
كليدواژگان:
مهارتهاي زندگي، رسانه (صدا و سيما).
مقدمه
آموزش مهارتهاي زندگي در سال 1979 و با فعاليتهاي گيلبرت بوتوين1 آغاز شد. وي نخست مجموعهاي از آموزش مهارتهاي زندگي را براي دانشآموزان كلاس هفتم تا نهم تدوين كرد كه با استقبال فراوان متخصصان بهداشت روان روبهرو شد. اين برنامه آموزشي به نوجوانان ميآموخت كه چگونه با استفاده از مهارتهاي تصميمگيري، حل مسئله و تفكر انتقادي، در برابر وسوسه يا پيشنهاد همسالان براي مصرف مواد مخدر مقاومت كنند. هدف بوتوين از طراحي اين برنامه، پيشگيري از ابتلاي كودكان و نوجوانان به مواد مخدر بود.
پژوهشهاي بعدي نشان داد آموزش مهارتهاي زندگي، در صورتي نتيجهبخش و مفيد خواهد بود كه همه مهارتها به افراد آموزش داده شود. بر اساس پژوهشهاي صورت گرفته، اين برنامه در پيشگيري اوليه از گرايش افراد به مواد مخدر از جمله سيگار، بسيار موفق بوده است.
پس از آن، سازمان بهداشت جهاني با هماهنگي يونيسف، در سال 1993 برنامه آموزش مهارتهاي زندگي را به عنوان طرح جامع پيشگيري اوليه و ارتقاي سطح بهداشت رواني كودكان و نوجوان در كشورهاي مختلف دنيا معرفي كرد. (همان)
خودآگاهي، عزّت نفس و اعتماد به نفس، از شاخصهاي اساسي توانمنديها و يا ضعف هر انساني به شمار ميرود. اين سه ويژگي، فرد را قادر ميسازد فرصتهاي زندگي خود را مغتنم شمرده و براي مقابله با خطرهاي احتمالي آماده شود، وي ياد ميگيرد به خانواده و جامعه بينديشد، نگران مشكلاتي باشد كه در اطرافش وجود دارد و براي حل آنها چاره انديشي كند. در خصوص خاستگاه مهارتهاي زندگي نظريات متفاوتي ارايه شده است اما متخصصان آنها را به سه سطح اصلي دستهبندي كردهاند:
سطح اول: مهارتهاي بنياني روانشناختي و اجتماعي مانند خودآگاهي و همدلي كه از فرهنگ و ارزشهاي اجتماعي سرچشمه ميگيرند.
سطح دوم: توانايي مذاكره، حل مسئله و حل تعارض كه از اين مهارتها در شرايط ويژه استفاده ميشود.
سطح سوم: مهارتهايي كه براي مواردي چون خودداري از سوءمصرف مواد استفاده ميشود. (همان) سطوح مختلف مهارتهاي زندگي به دستههاي مختلفي تقسيمبندي شدند كه در زير مورد بررسي قرار گرفتهاند.
در متون روانشناسي و آنچه سازمان بهداشت جهاني در تقسيمبندي مهارتها بيان كرده، ده مهارتي كه از بسامد بالايي برخوردار هستند عبارتند از:
خودآگاهي به معناي توانايي و ظرفيت فرد در شناخت خويشتن و نيز شناسايي خواستهها، نيازها و احساسات خود است. شاخههاي فرعي اين مهارت را آگاهي از نقاط قوت، تصوير واقعبينانه از خود، آگاهي از حقوق و مسئوليتها، توضيح ارزشها، آگاهي از نقاط ضعف، انگيزش براي شناخت، مهارت افزايش شادي و نشاط، شناخت ويژگيهاي جسماني، شناخت تواناييها و مهارتهاي خود و شناخت افكار و گفتوگوهاي دروني تشكيل ميدهند.
اين مهارت به معناي ابراز احساسات، نيازها، نظرهاي فردي و توانايي برقراري ارتباط مؤثر است. شاخههاي فرعي ارتباط كلامي و غير كلامي مؤثر، ابراز وجود، مذاكره، امتناع، غلبه بر خجالت، گوش دادن، سواد رسانهاي، مهارت امدادرساني، حفظ محيط زيست و ايجاد ارتباط گفتاري مؤثر، زير مجموعههاي اين مهارت را تشكيل ميدهند.
اين مهارت به فراگيري نحوه درك احساسات ديگران گفته ميشود. در اين مهارت، فرد ميآموزد چگونه احساسات افراد ديگر را در شرايط گوناگون درك كند، تفاوتهاي فردي را پذيرفته و روابط بين فردي خود را با ديگران بهبود بخشد. علاقه به افراد ديگر، درك تفاوتهاي بين فردي، كشف وجوه اشتراك ميان افراد، تحمل افراد مختلف، رفتار بين فردي همراه با پرخاشگري كمتر، دوستيابي، احترام قايل شدن براي ديگران و اعتماد متقابل، از شاخههاي فرعي اين مهارت به شمار ميروند.
مهارتهاي بين فردي، مهارتهايي هستند كه با هدف ايجاد و حفظ روابط بين افراد و تعامل مثبت با ديگران به ويژه اعضاي خانواده در زندگي روزمره بهكار گرفته ميشود. همكاري و مشاركت، اعتماد به گروه، تشخيص مرزهاي بين فردي مناسب، دوستيابي، شروع و خاتمه ارتباطات، مسئوليتپذيري در روابط متقابل و اجتماعي و تعامل و انتقاد، زيرمجموعههاي اين مهارت هستند.
اين مهارت به تعريف دقيق و حل مشكلي كه فرد با آن روبهرو است، اشاره دارد. به عبارت ديگر، به شناسايي و بررسي راه حلهاي موجود، برگزيدن و اجراي راه حل مناسب و ارزيابي فرآيند حل مسئله به طوري كه فرد دچار دغدغه و اضطراب نشود و از راههاي غير سالم براي حل مشكلات خويش استفاده نكند، مهارت حل مسئله گفته ميشود.
تعريف و شناسايي مشكلات، جستوجوي علل و ارزيابي دقيق، درخواست كمك، مصالحه (براي حل تعارض)، آشنايي با مراكزي براي حل مشكلات، تشخيص راه حلهاي مشترك براي جامعه و بازنگري در راه حلهاي انتخاب شده، زيرشاخههاي اين مهارت هستند.
توانايي تفكر خلاق، مهارتي سازنده و اصولي براي رسيدن به ديگر مهارتهاي مرتبط با انديشيدن است. در اين مهارت، افراد ميآموزند چگونه به شيوههاي متفاوت بينديشند و از تجربههاي متعارف و معمولي خويش فراتر رفته و راه حلهايي ويژه را بيافرينند. زيرمجموعههاي تفكر مثبت، يادگيري فعال (جستوجوي اطلاعات جديد)، ابراز خود، تشخيص حق انتخابهاي ديگر (براي تصميمگيري)، تشخيص راه حلهاي جديد براي مشكلات، ترك عادتها، درك پيچيدگي موقعيتهاي مختلف، ابتكار، انعطافپذيري ذهني، تجسم خلاق و درونكاوي، شاخههاي فرعي اين مهارت را تشكيل ميدهند.
شناخت هيجانها و تأثير آنها بر رفتار و همچنين فراگيري چگونگي اداره هيجانهاي شديد و مشكلآفرين مانند خشم، مهارت مقابله با هيجانها ناميده ميشود. متخصصان، مهارتهاي شناخت هيجانهاي خود و ديگران؛ ارتباط هيجانها با احساسات؛ تفكر و رفتار؛ مقابله با ناكامي؛ خشم؛ بيحوصلگي؛ ترس و اضطراب؛ مقابله با هيجانهاي شديد ديگران؛ شناخت و مقابله با تنهايي؛ افسردگي؛ پرخاشگري، ترس؛ خشم؛ حسادت و مهارت جرئتورزي و دفاع از حقوق خود را به عنوان زيرمجموعههاي اين مهارت معرفي كردهاند.
در اين مهارت، افراد ميآموزند كه تصميمگيري چيست و چه اهميتي دارد. آنها همچنين با انواع تصميمگيري آشنا ميشوند و مراحل يك تصميمگيري را گام به گام تمرين ميكنند. همچنين مهارتآموزان با رابطه موجود ميان تصميمگيري و ديگر مهارتهاي زندگي از يك سو و رابطه تصميمگيري با پيشگيري اوليه در بهداشت رواني از سوي ديگر آشنا ميشوند.
تصميمگيري فعالانه بر مبناي آگاهي از حقايق كارهايي كه انتخاب را تحت تأثير قرار ميدهد، تصميمگيري بر مبناي ارزيابي دقيق موقعيتها، تعيين و انتخاب اهداف واقعبينانه براي زندگي، برنامهريزي و پذيرش مسئوليت اعمال خود و آمادگي براي تغيير دادن تصميمها براي انطباق با موقعيتهاي جديد، شاخههاي فرعي اين مهارت هستند.
اين مهارت به توانايي تحليل عيني اطلاعات موجود، با توجه به تجربههاي شخصي و شناسايي آثار نفوذي و ارزشهاي اجتماعي، همسانان و رسانههاي گروهي بر رفتار فردي گفته ميشود. ادراك آثار اجتماعي و فرهنگي بر ارزشها، نگرشها و رفتارها، آگاهي از نابرابريها، پيشداوريها و بيعدالتيها، آگاهي به اين حقيقت كه افراد هميشه درست نميگويند و آگاهي از نقش يك شهروند مسئول، زيرشاخههاي اين مهارت را تشكيل ميدهند.
در اين مهارت، مخاطبان ميآموزند كه چگونه با فشارها و نقشهاي ناشي از زندگي و همچنين استرسهاي ديگر مقابله كنند. از شاخههاي فرعي اين مهارت ميتوان به مقابله با موقعيتهاي ثابت و تغييرناپذير، استراتژيهاي مقابله با موقعيتهاي دشوار (فقدان، طرد، انتقاد)، مقابله با مشكلات بدون توسل به مصرف مواد (مخدر)، آرام ماندن در شرايط فشار و تنظيم وقت اشاره كرد.
گفتني است موارد بيان شده، بخش اندكي از مجموعه پرحجم مهارتها به ويژه مهارتهاي فرعي پيشنهادي پژوهشگران مهارتهاي زندگي را شامل ميشوند. در آموزش اين مهارتها براي كودكان و نوجوانان عوامل متعددي دخالت دارند كه از مهمترين آنها ميتوان به رسانهها اشاره كرد. با توجه به اهميت مطلب، نقش رسانه در زير بهصورت جداگانه مورد بررسي قرار گرفته است.
تجربه نشان داده است تجميع گونههاي متفاوت ابزار رسانه، در ترويج و نهادينهسازي موضوعهاي آموزشي، بسيار كارآمدتر از استفاده از اين ابزار به صورت منفرد است. اگرچه امروزه مهارتهاي زندگي در آموزش و پرورش، بهزيستي و پايگاههاي محلي و برخي ادارهها و مراكز، جدي گرفته ميشود و در دستور كار قرار دارد، جاي خالي رسانهها در اين چرخه، مانع اثربخشي مطلوب اين آموزشها ميشود.
نقش پررنگ رسانه ملي (صدا و سيما)، رسانه ديجيتال (اينترنت)، رسانههاي مكتوب (انواع نشريات) و رسانههاي ديگر ميتواند متوليان آموزش مهارتهاي زندگي را در محقق ساختن رويكردهايشان ياري كند. تأثير تلويزيون در شكلدهي جهانبيني مخاطب بر هيچ كس پوشيده نيست. اكثر بينندگان از برنامههاي تلويزيوني خاطرههايي به ياد دارند كه از حقايقي متقن سخن ميگفتند. اين امر به كمك پديده همذاتپنداري (اغلب با شخصيتهاي مثبت و نافذ) و تكنيكهاي بديع و جلوههاي ويژه محقق ميشود.
اگر صدا و سيما بتواند تمامي ظرفيتهاي رسانهاي را در قالب برنامههاي گوناگون، اعم از فرهنگي، هنري، علمي، نمايشي و... در آموزش مهارتهاي زندگي استخدام كند، نقش عمدهاي را در تربيت كودكان و نوجوانان جامعه بر عهده خواهد داشت.
اثرپذيري كودكان و نوجوانان از سيما بسيار بالا بوده و اين رسانه، نقشي ماندگار در روح و روان و رفتارهاي آينده آنان باقي ميگذارد. اما نحوه عملي سازي آموزش مهارتهاي زندگي در قالب برنامههاي مختلف نيازمند پژوهشهاي جدي است و لازم است سازوكارهاي مناسب براي تعديل و تطابق مهارتهاي آموزش داده شده و اصول برنامهسازي و ملاحظات بومي (ديني، فرهنگي و...) كشورمان صورت گيرد. تعامل چند جانبه برنامهسازان رسانه با ايدهپردازان و آموزشگران مهارتهاي زندگي، روانشناسان و افراد آموزشديده، تحقق بهتر اين اهداف را بيش از پيش فراهم خواهند ساخت.
براي توليد برنامههايي با محوريت آموزش مهارتهاي زندگي، بهتر است تعريفهاي بيان شده از مهارتهاي اصلي و فرعي، مبناي كار قرار گيرد و عملياتي كردن مباحث و توليد برنامهها بر اساس آن تعاريف صورت گيرد. براي مثال، اگر بخواهيم مهارت «نه گفتن» را كه از زيرشاخههاي مهارت تفكر انتقادي است به تصوير بكشيم. بايد با مفهوم تفكر انتقادي و ارتباط آن با زندگي كودكان آشنايي كاملي داشته باشيم. (بايد به مخاطب نشان دهيم كه فردي كه تفكر انتقادي را در خود ايجاد و تقويت كرده، توانايي تحليل عيني اطلاعات موجود را دارد؛ ميداند كه ديگران هميشه درست نميگويند و از قدرت نفوذ همسانان بر يكديگر آگاه هستند. بنابراين، اگر دوست يا غريبهاي به او پيشنهاد نامناسبي داد، با اعتماد به نفس بالايي «نه» بگويد.) حال اين پرسش مطرح است كه چگونه ميتوان اين مهارت را در قالب برنامههاي راديويي يا تلويزيوني ارايه كرد؟ نحوه ارايه مهارتهاي زندگي در قالب برنامههاي راديويي و تلويزيوني، سؤالي است كه ذهن اكثر اصحاب رسانه را به خود مشغول كرده است. تجربه برنامهسازان موفق كشورهاي مختلف در اين خصوص سرمشق برنامهسازان راديويي و تلويزيوني باشد كه از نمونههاي موفق آن ميتوان به تجربه كايكاي1 در نپال اشاره كرد. وي مشاور مهارتهاي زندگي و ايدز در برنامه راديويي، به نام «گپي با بهترين دوستم» كه براي نوجوانان پخش ميشد، بود. از آنجا كه «بهترين دوست»، همواره در زندگي نوجوان و جوان نقش چشمگيري دارد، اين برنامه توانست مخاطبان بيشماري را جذب كند. مجريان در اين برنامه به عنوان بهترين دوست براي نوجوانان درباره مهارتهاي زندگي اطلاعاتي را ارايه ميكردند. (كاي كاي، 2002)
براي آموزش مهارتهاي زندگي در برنامههاي راديويي و تلويزيوني روشهاي متفاوتي به كار گرفته ميشود. يونيسف نيز هفت روش ايفاي نقش در نمايشنامه؛ كار روي متن نمايش؛ توجه به ارزشها؛ حل مسئله گروهي؛ نمايش ويديويي؛ سخنراني مهمان و بحث گروهي را از روشهاي مؤثر در اين آموزشها معرفي كرده است. (كردنوقابي و شريفي، 1384: 30) اميد است كه برنامهسازان خلاق و متعهد برنامههاي كودكان و نوجوانان با الهامگيري از اين روشهاي علمي بتوانند به يكي از اصيلترين آرمانهاي صدا و سيما؛ يعني ارتقاي سطح دانش و نگرش و مهارت شهروندان دست يابند.
منابع
كلينك، كريس لين، (1389)، مهارتهاي زندگي، ترجمه: شهرام محمد خاني، تهران، رسانه تخصصي.
پارسا، پويا (1388)، مهارتهاي زندگي ضرورت دنياي امروز، نك:
] بازديد در 7 شهريور1390 [
زارعيان، حسن (بي تا)، CD آموزشي ارتباط مؤثر، موسسه فرهنگي ـ آموزشي اشاره، ] لوح فشرده[.
فتي، لادن؛ ... [ديگران] محمد خاني، موتابي، كاظم زاده عطوفي.(1385)، آموزش مهارتهاي زندگي، تهران، دانژه.
موسايي، محمد جواد (1389)، مهارتهاي زندگي (CD آموزشي).
يونيسف، صندوق كودكان سازمان ملل متحد(1378)، راهنماي آموزش مهارتهاي زندگي (ترجمه: نگين عبدالل زاده، بازنويسي و تنظيم: فاطمه قاسم زاده). جزوه چاپ نشده.
Interview with Cai Cai, Life Skills and HIV/ AIDS consulant UNICEF Nepal (2002). Online [available]
[2011/9/22].