ابراهيم شفيعي سروستاني٭
چكيده
با توجه به مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي، در زمينه ضرورت «تهيه طرح جامع توليد و اجراي انواع برنامههاي آموزشي، پژوهشي، اطلاعرساني، نمايشي، تبليغي و غيره در رسانههاي جمعي؛ به ويژه صدا و سيما و شبكههاي استاني آن با هدف گفتمانسازي و ترويج فوايد فرزندآوري و تبيين آثار منفي كاهش نرخ باروري، با رعايت شرايط و متقتضيات راهبردي» رسانههاي جمعي؛ به ويژه رسانه ملي بايد راهبردها، سياستها و برنامههاي خود براي تغيير گفتمان موجود در زمينه فرزندآوري را به روشني تدوين و بر اساس برنامهاي دقيق و حسابشده گفتماني جديد را در جامعه حاكم كنند. گفتماني كه در نهايت به عبور از مرحله بحراني كاهش جمعيت و افزايش آن تا رسيدن به حد مطلوب بينجامد.
يكي از بايستههاي مهم تدوين اين راهبردها، سياستها و برنامهها، شناسايي دقيق علل و عوامل كاهش شديد جمعيت كشور را در دو دهه اخير و شكلگيري بحران يا مسئله جمعيتي است؛ زيرا شناخت ميزان اثرگذاري هريك از عوامل فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي در اين روند، ميتواند سمت و سوي فعاليتهاي رسانههاي جمعي را براي اصلاح و تغيير روند موجود تعيين و اولويتهاي فعاليت آن را مشخص كند.
با توجه به نكته يادشده، مهمترين راهبردهاي رسانههاي جمعي براي فرهنگسازي در زمينه تغيير سياست جمعيتي نظام جمهوري اسلامي، از كاهش جمعيت به افزايش جمعيت را به شرح ذيل ميتوان برشمرد:
1. گفتمانسازي در زمينه ضرورت افزايش زادوولد؛ 2. ايجاد زمينههاي لازم براي تحكيم خانوادهها؛ 3. زمينهسازي براي تسهيل شرايط ازدواج؛ 4. اصلاح بينش، نگرش و رفتار خانوادهها در زمينه فرزندآوري؛ 5. ترويج فرهنگ اعتماد و خوشبيني به خداوند؛ 6. اصلاح برداشتهاي نادرست درباره نقش «مادري» و «همسري» زنان؛ 7. الگوسازي از خانوادههاي موفق پرجمعيت؛ 8. اصلاح نگرش زنان و دختران درباره بدن و زيبايي خود؛ 9. افشاي طرحهاي نظام سلطه براي كاهش جمعيت جهان و 10. ايجاد حساسيت درباره بحرانها و آسيبهاي ناشي از كاهش جمعيت.
واژگان كليدي: سياست جمعيتي،1 بحران جمعيتي،2 افزايش جمعيت،3 رسانههاي جمعي،4 رسانه ملي.5
با طرح ضرورت تغيير سياست جمعيتي نظام جمهوري اسلامي ايران و اعلام خطر برخي از كارشناسان در زمينه كاهش شديد جمعيت كشور، از اوايل سال 1391، موضوع تدوين «راهبردها و اقدامات ملي مربوط به جلوگيري از كاهش نرخ باروري و ارتقاي آن متناسب با آموزههاي اسلامي و اقتضائات راهبردي كشور» در دستور كار شوراي عالي انقلاب فرهنگي قرار گرفت و در نهايت در تاريخ 2/3/1391 اين راهبردها به تصويب اين شورا رسيد.
در اين مصوبه به «فرهنگسازي براي دستيابي به جمعيت مطلوب و اصلاح بينش و نگرش مسئولان و مردم نسبت به پيامدهاي منفي كاهش باروري به ويژه زيرحد جانشيني» توجه ويژهاي شده است. بر همين اساس، در بند 1 ماده 3 آن، «تهيه طرح جامع توليد و اجراي انواع برنامههاي آموزشي، پژوهشي، اطلاعرساني، نمايشي، تبليغي و غيره در رسانههاي جمعي، به ويژه صدا و سيما و شبكههاي استاني آن با هدف گفتمانسازي و ترويج فوايد فرزندآوري و تبيين آثار منفي كاهش نرخ باروري، با رعايت شرايط و مقتضيات راهبردي» يكي از اقدامهاي ملي متناسب با راهبردهاي جلوگيري از كاهش نرخ باروري و ارتقاي آن، برشمرده شد.
با توجه به اين مصوبه، رسانههاي جمعي، به ويژه رسانه ملي بايد راهبردها، سياستها و برنامههاي خود براي تغيير گفتمان موجود در زمينه فرزندآوري را به روشني تدوين و بر اساس برنامهاي دقيق و حسابشده، گفتماني جديد را در جامعه حاكم كنند. گفتماني كه در نهايت به عبور از مرحله بحراني كاهش جمعيت و افزايش آن تا رسيدن به حد مطلوب بينجامد.
بر اين اساس، در مقاله حاضر پس از تبيين زمينههاي تغيير سياست جمعيتي نظام و دلايل كاهش شديد جمعيت كشور در دو دهه اخير، مهمترين راهبردهايي را بررسي ميكنيم كه بايد رسانههاي جمعي، به ويژه رسانه ملي براي تحقق سياست جديد جمعيتي نظام در پيش گيرند.
طي سالهاي 1367تا 1390 براي تحقق شعار «فرزند كمتر، زندگي بهتر» اقدامهاي فرهنگي، آموزشي، رسانهاي، بهداشتي، اجتماعي و اقتصادي گستردهاي با بهرهگيري از ظرفيت همه مراكز و سازمانهاي دولتي و برخي نهادهاي غيردولتي براي كاهش نرخ رشد جمعيت انجام شد، تا آنجا كه ميزان باروري كل از 3/6 در سال 1365 به 6/1 در سال 1390 رسيد و ميانگين رشد سالانه جمعيت از 9/3 درصد در سال 1365 به 29/1 درصد در سال 1390 كاهش يافت؛ يعني كمتر از نصف ميزان پيشبيني شده در برنامه اول توسعه و اين موضوع موجب نگراني جمعي از كارشناسان كشور و زمينهساز تغيير سياست جمعيتي نظام جمهوري اسلامي شد. (اماني،1388: 98)
از آغاز سال 1391 موضوع كاهش روزافزون جمعيت كشور به دغدغهاي براي مديران و مسئولان نظام جمهوري اسلامي تبديل شد و آنان را براي اصلاح سياست جمعيتي كشور به تكاپو واداشت. (گفتوگوي حسيني و نوراللهي، 1391) نخستين اقدام در اين زمينه، تدوين «راهبردها و اقدامات مليِ مربوط به جلوگيري از كاهش نرخ باروري و ارتقاي آن متناسب با آموزههاي اسلامي و اقتضائات راهبردي كشور»، مصوب 2/3/1391 شوراي عالي انقلاب فرهنگي بود. در ماده 2 اين مصوبه با عنوان «راهبردهاي ملي»، شش راهبرد به شرح ذيل پيشبيني شده بود: (سايت ايران كالچر، تاريخ بازيابي اسفند1391)
1. فرهنگسازي براي دستيابي به جمعيت مطلوب و اصلاح بينش و نگرش مسئولان و مردم نسبت به پيامدهاي منفي كاهش باروري بهويژه زير حد جانشيني؛
2. تدوين سياستها، برنامهها و قوانين و مقررات حمايتي و تشويقي براي دستيابي به نرخ باروري مناسب، جمعيت مطلوب و لغو سياستها، برنامهها و قوانين و مقررات مشوق كاهش باروري؛
3. تدوين الگوي سبك زندگي و ترويج آن بهويژه فعاليتهاي اجتماعي، آموزشي و اشتغال زنان متناسب با معيارهاي اسلامي و هماهنگ با مصالح خانواده به منظور ايفاي هر چه كاملتر نقش مادري و همسري؛
4. ايجاد و استقرار نظام مديريت فرابخشي و جامع جمعيت كشور؛
5. آمايش مستمر جمعيتي كشور و تدوين سياستهاي مهاجرتي به منظور جهتدهي به جابهجاييهاي جمعيتي در سطوح ملي، منطقهاي و بينالمللي؛
6. اهتمام به ارتقاي كيفي جمعيت كشور با متناسب ساختن نرخ باروري خانوادهها با شرايط و اقتضائات سلامت، معيشت و فرهنگ آنها.
ماده 3 مصوبه يادشده، به بيان «اقدامات ملي متناسب با هريك از راهبردهاي ملي موضوع ماده 2» اختصاص يافته و در بند 1 آن چنين آمده است:
ـ تهيه طرح جامع توليد و اجراي انواع برنامههاي آموزشي، پژوهشي، اطلاعرساني، نمايشي، تبليغي و غيره در رسانههاي جمعي بهويژه صدا و سيما و شبكههاي استاني آن با هدف گفتمانسازي و ترويج فوايد فرزندآوري و تبيين آثار منفي كاهش نرخ باروري با رعايت شرايط و مقتضيات راهبردي.
با بازتاب نگرانيهاي كارشناسان و مسئولان كشور درباره كاهش جمعيت به مقام معظم رهبري، ايشان نيز در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام بر ضرورت تجديد نظر در سياست تحديد نسل تأكيد كردند و فرمودند:
«جمعيت جوان و بانشاط و تحصيلكرده و باسواد كشور، امروز يكي از عاملهاي مهم پيشرفت كشور است. در همين آمارهايي كه داده ميشود، نقش جوانهاي تحصيلكرده و آگاه و پرنشاط و پرنيرو را ميبينيد. ما بايد در سياست تحديد نسل تجديدنظر كنيم. سياست تحديد نسل در يك برههاي از زمان درست بود؛ يك اهدافي هم برايش معين كردند. آنطوري كه افراد متخصص و عالم و كارشناسان علمي اين قسمت تحقيق و بررسي كردند و گزارش دادند، ما در سال 71 به همان مقاصدي كه از تحديد نسل وجود داشت، رسيديم. از سال 71 به اين طرف، بايد سياست را تغيير ميداديم؛ خطا كرديم، تغيير نداديم. امروز بايد اين خطا را جبران كنيم. كشور بايد نگذارد كه غلبه نسل جوان و نماي زيباي جواني در كشور از بين برود؛ و از بين خواهد رفت اگر به همين ترتيب پيش برويم؛ آنطوري كه كارشناسها بررسي علمي و دقيق كردند. اينها خطابيات نيست؛ اينها كارهاي علمي و دقيقِ كارشناسيشده است». (رهبر معظم انقلاب،3/5/1391)
ايشان همه مسئولان كشور را به «فرهنگسازي» درباره افزايش جمعيت فرا خوانده و فرمودند:
اين مسئله افزايش نسل و اينها، جزو مباحث مهمي است كه واقعاً همه مسئولين كشور ـ نه فقط مسئولين اداري ـ روحانيون، كساني كه منبرهاي تبليغي دارند، بايد در جامعه درباره آن فرهنگسازي كنند؛ از اين حالتي كه امروز وجود دارد ـ يك بچه، دو بچه ـ بايد كشور را خارج كنند. رقم صد و پنجاه ميليون و دويست ميليون را اول امام گفتند ـ و درست هم هست ـ ما بايد به آن رقمها برسيم. (بيانات رهبر معظم انقلاب، 19/7/1391)
يكي از بايستههاي مهم تدوين سياست جمعيتي، شناسايي دقيق علل و عوامل شكلگيري بحران يا مسئله جمعيتي است. از اين رو، پيش از تدوين و تصويب سياست جديد جمعيتي نظام جمهوري اسلامي، بايد دلايل كاهش شديد جمعيت كشور را در دو دهه اخير به طور دقيق شناسايي كرد.
اين موضوع، از آن رو اهميت دارد كه شناخت ميزان اثرگذاري هر يك از عوامل فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي در اين روند، ميتواند سمت و سوي فعاليتهاي نظام اسلامي را براي اصلاح و تغيير روند موجود تعيين و اولويتهاي فعاليت آن را مشخص كند.
در قانون برنامه اول توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران كه در سال 1368 تصويب شد، پيشبيني شده بود در سال 1390 ميزان باروري عمومي زنان از 4/6 نوزاد به 4 نوزاد و نرخ رشد طبيعي جميعت از 2/3 درصد به 3/2 درصد برسد، ولي در عمل، رويدادي بسيار فراتر از اين پيشبيني رخ داد و در سال 1390 ميزان باروري عمومي (كل) زنان به 6/1 يا 5/1 نوزاد و نرخ رشد طبيعي جمعيت به 29/1 درصد رسيد.
حال اين پرسش مطرح ميشود كه چه علل و عواملي موجب شد نظام جمهوري اسلامي در زمينه سياست جمعيتي، به نتايجي بسيار فراتر از پيشبينيهاي خود دست يابد؟ آيا اين نتايج، ناشي از اجراي سياستها و برنامههاي مستقيمي همچون گسترش «فعاليتهاي واحد اجرايي تنظيم خانواده وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي» (قانون برنامه اول توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، 11/11/1368، بند ج) و «لغو كليه مقررات مشوق رشد جمعيت و اتخاذ تدابير متناسب با سياست تحديد متناسب با سياست تحديد مواليد كشور» (همان) بود، يا از اعمال سياستهاي غيرمستقيمي مانند «بالا بردن سطح سواد و دانش عمومي افراد جامعه و به خصوص افزايش ضريب پوشش تحصيلي لازم التعليم» (همان) و «اعتلاي موقعيت زنان از طريق تعميم آموزش و افزايش زمينههاي مشاركت زنان در امور اقتصادي ـ اجتماعي جامعه و خانواده»، (همان) يا فعاليت سازمان صدا و سيما در «جهت ارتقاي سطح آگاهيهاي عمومي در تأمين سلامت كودكان و مادران و جمعيت»(قانون تنظيم خانواده و جمعيت، مصوب 26/2/1372) سرچشمه ميگرفت. بيگمان، نميتوان نقش هريك از عوامل يادشده، به ويژه اجراي سياستهاي غيرمستقيم جمعيتي را در كاهش نسبي رشد جمعيت انكار كرد، ولي به نظر ميرسد اين عوامل به تنهايي نميتوانند موجب كاهش شديد و بسيار فراتر از پيشبيني روند رشد جمعيت كشور شوند و بايد اين پديده را ناشي از عواملي فراتر از علل يادشده دانست.
برخي صاحبنظران بر اين باورند كه مهمترين عامل كاهش نرخ زاد و ولد و به تبع آن كاهش ناگهاني رشد جمعيت در دهه هفتاد و هشتاد، بيش و پيش از آنكه ناشي از اعمال سياستهاي تحديد جمعيت نظام اسلامي باشد، از تحولات ساختاري، تغيير سبك زندگي و تسلط گفتمان فردگرايانه و مصرفگرايانه سرچشمه ميگيرد كه در پي اجراي الگوهاي توسعه غربي از اواخر دهه شصت به بعد در كشور رخ داد. (رفيعپور،1380: 147 ـ 475)
بنابراين، در تدوين و تصويب سياست جديد جمعيتي نظام جمهوري اسلامي، بايد به علل و عوامل يادشده در كاهش ميزان باروري و كاهش جمعيت توجه كرد و راهكاري متناسب با آن براي افزايش ميزان باروري و افزايش جمعيت در نظر گرفت. (شفيعي سروستاني، 1392: 97 ـ 171)
مهمترين راهبردهاي رسانههاي جمعي براي فرهنگسازي در زمينه تغيير سياست جمعيتي نظام جمهوري اسلامي، از كاهش جمعيت به افزايش جمعيت را به شرح ذيل ميتوان برشمرد:
اقدامهاي گوناگون فرهنگي، آموزشي، رسانهاي، اجتماعي، اقتصادي و... كه در اواخر دهه شصت و اوايل دهه هفتاد در زمينه مهار رشد جمعيت در كشور صورت گرفت، موجب ايجاد گفتمان1 ويژه در زمينه زاد و ولد در جامعه ما شد؛ گفتماني كه بهتدريج در سراسر كشور و در ميان همه قشرهاي شهري و روستايي، مرفه و مستمند، تحصيلكرده و بيسواد، مذهبي و غيرمذهبي نهادينه شد و اين ذهنيت را در همه ايجاد كرد كه داشتن بيش از دو يا سه فرزند، ناهنجار و خلاف چارچوبهاي پذيرفتهشده اجتماعي است.
اين گفتمان همچنان در جامعه ما حاكم است و به همين دليل حتي افرادي كه از تمكن مالي خوبي برخوردارند، حاضر نيستند بيش از دو يا سه فرزند داشته باشند. ازاينرو، ميتوان گفت نخستين گام در اصلاح سياستهاي جمعيتي كشور، تغيير گفتمان حاكم و ايجاد گفتماني جديد بر مبناي ضرورت افزايش زاد و ولد است.
بيترديد اين گفتمانسازي، سازوكارهاي خاص خود را دارد و بايد در بازه زماني قابل توجهي رخ دهد و به همين دليل نبايد انتظار داشت كه در كوتاهمدت و با چند راهكار مقطعي، اتفاق خاصي در بينش، نگرش و رفتار مردم در زمينه زاد و ولد رخ دهد. (نك: شفيعي سروستاني، 1392: 72 ـ 182)
بر اساس آمارهايي كه سازمان ثبت احوال كشور درباره ميزان ازدواجها و طلاقهاي ثبتشده در كشور ارائه كرده است، در سال 1383 تعداد 723976 رويداد ازدواج و تعداد 73882 رويداد طلاق به ثبت رسيده، ولي در سال 1390 تعداد 874792 رويداد ازدواج و تعداد 142841 رويداد طلاق به ثبت رسيده است. (سايت ثبت احوال كشور، تاريخ بازيابي اسفند1391) بر اساس اين آمار، در طول اين مدت، تعداد ازدواجها حدود 8/20 درصد و تعداد طلاقها حدود 3/93 درصد رشد داشته است.
آمارهاي يادشده، همچنين حكايت از اين دارد كه نسبت ازدواج به طلاق (تعداد ازدواج ثبتشده در برابر هر يك طلاق ثبتشده) در سال 1383، 8/9 بوده است، ولي اين نسبت در سال 1390 به 1/6 رسيده، يعني حدود 60 درصد كاهش داشته است.
كاهش چشمگير نسبت ازدواج به طلاق، و افزايش قابل توجه ميزان طلاق، در سالهاي اخير زمينهساز مشكلات و آسيبهاي گوناگون فرهنگي، تربيتي، اخلاقي و اجتماعي در جامعه ما شده (نشريه حوراء، 1390، ش40) كه يكي از آنها كاهش نرخ باروري است.
بيترديد، آنگاه ميتوان به ظرفيت خانوادههاي جوان، براي افزايش جمعيت تكيه كرد كه اين خانوادهها از ثبات و آرامش لازم برخوردار باشند. در شرايطي كه عوامل گوناگون فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي موجب فروپاشي خانوادهها و بيثباتي آنها ميشوند، هرگز نميتوان به ايجاد نسلي جديد از دل خانوادهها اميدي داشت. ازاينرو، رسانههاي جمعي، به ويژه رسانه ملي بايد با در پيش گرفتن سياستهاي ذيل، از همه ظرفيتهاي خود براي تحكيم نهاد خانواده استفاده كنند:
يك ـ آموزش حقوق و مسئوليتهاي خانوادگيِ زن و مرد به جوانان در آستانه ازدواج؛
دو ـ توانمندسازي جوانان براي مقابله با مسائل و مشكلاتي كه در كانون خانواده با آنها روبهرو ميشوند؛
سه ـ به تصوير كشيدن روابط مطلوب اعضاي خانواده (زن، شوهر و فرزندان) در برنامههاي نمايشي؛
چهار ـ بررسي و تبيين ويژگيهاي خانواده تراز اسلامي در برنامههاي كارشناسي؛
پنج ـ پرهيز از به تصوير كشيدن مداوم خانوادههاي نابسامان و روابط ناهنجار اعضاي خانواده با يكديگر در برنامههاي نمايشي؛
شش ـ پرهيز از نگرشهاي فمينيستي در به تصوير كشيدن روابط اعضاي خانواده با يكديگر. (نك: شفيعي سروستاني، 1392: 80 ـ 155)
بر اساس گزارش رئيس سازمان ثبت احوال كشور، «سن ازدواج براي مردان و زنان نسبت به سالهاي گذشته افزايش يافته و به ميانگين 2/27 سال براي مردان و حدود 23 سال براي زنان رسيده كه اين آمارها زنگ خطري براي افزايش تجرد قطعي در جامعه است». (پايگاه اطلاعرساني خبرگزاري دانشجويان ايران، ايسنا، تاريخ بازيابي اسفند 1391)
بيترديد، افزايش سن ازدواج، موجب تغيير الگوي باروري مادران و كاهش رشد جمعيت خواهد شد. مديركل آمار و اطلاعات جمعيتي و مهاجرت سازمان ثبت احوال، در اين زمينه ميگويد: «پيك الگوي سني باروري مادران در سال 1385، 20 تا 24 سال بوده كه اين رقم در سال 1390 به 25 تا 29 سال افزايش يافته است. بنابراين، الگوي باروري مادران در سالهاي اخير تحت تأثير مستقيم افزايش سن ازدواج بوده است... . افزايش سن [و تغيير] الگوي باروري مادران ميتواند در ميانمدت موجب كاهش نرخ مواليد شده و به مرور، ميزان رشد جمعيت را به صفر و حتي منفي برساند». (همان)
بنابراين، يكي از مهمترين گامها در راه افزايش جمعيت كشور، زمينهسازي براي كاهش سن ازدواج و تسهيل تشكيل خانواده براي جوانان است.
بر اساس نتايج سرشماري سال 1390، در حال حاضر بيش از هفده ميليون نفر جوان 20 تا 29 سال در كشور وجود دارند(مركز آمار ايران، 1391)كه اگر زمينه براي ازدواج آنها فراهم شود، ميتوان اميدوار بود كه در سالهاي آينده جمعيت كشور به ميزان قابل توجهي افزايش يابد. بنابراين، رسانه ملي براي تحقق رهنمودهاي مقام معظم رهبري در زمينه افزايش جمعيت بايد يكي از راهبردهاي اساسي خود را زمينهسازي براي تسهيل شرايط ازدواج خيل گسترده جوانان در آستانه ازدواج قرار دهد و با اقدامهاي گوناگون، براي تسهيل شرايط ازدواج جوانان زمينهسازي كند. برخي اقدامهايي كه رسانههاي جمعي، به ويژه رسانه ملي در اين زمينه ميتوانند انجام دهند به اين شرح است:
يك ـ فرهنگسازي براي كاستن سطح توقع جوانان و خانوادههاي آنان؛
دو ـ پرهيز از نشان دادن بيدليلِ خانهها و زندگيهاي اشرافي و پرتجمل در برنامههاي نمايشي؛
سه ـ پرهيز از به تصوير كشيدن زندگي زوجهاي جواني كه برخلاف بسياري از همسران جوان، نخستين روزهاي ازدواج خود را در كمال رفاه و آسايش و بيهيچ نگراني مالي تجربه ميكنند؛
چهار ـ ترويج قناعت و سادهزيستي و دوري از زيادهخواهي و تجملگرايي، با بهرهگيري از قالبهاي اثرگذاري همچون فيلمها و سريالهاي تلويزيوني؛
پنج ـ برگزاري نشستهاي كارشناسي درباره دلايل و زمينههاي بالا رفتن سن ازدواج؛
شش ـ برگزاري نشستهاي كارشناسي درباره پيامدهاي بالا رفتن سن ازدواج. (نك: شفيعي سروستاني، 1392: 120 ـ 181)
اجراي بيش از دو دهه سياست تحديد مواليد در كشور و اقدامهاي گوناگون فرهنگي ـ اجتماعي كه در اين زمينه انجام شد، موجب تغيير اساسي بينش، نگرش و رفتار خانوادهها در زمينه فرزندآوري شده است. امروز بيشتر زوجهاي جوان، دستكم در چند سال نخست زندگي، ضرورتي براي فرزنددار شدن احساس نميكنند و فرزندداري را مزاحم تحصيل، اشتغال، رفاه و رشد و پيشرفت خود ميدانند. به همين دليل، آنها حتي اگر مشكل مالي هم نداشته باشند، حاضر نميشوند، فرزنددار شوند. به همين دليل، رسانههاي جمعي براي تحقق سياست افزايش جمعيت، در درجه نخست بايد به اصلاح و تغيير بينش، نگرش و رفتار خانوادهها در زمينه فرزندآوري بپردازند و با برنامهريزي دقيق و حسابشده و در بازه زماني مشخص، بر هر سه حوزه شناختي، عاطفي و رفتاري مخاطبان با ارائه پيامهاي مناسب اثر بگذارند. (همان: 72 ـ 180)
آموزههاي اسلامي، همواره مردم را به خوشبيني به خداوند متعال و اعتماد و توكل بر او فرا ميخوانند؛ تا آنجا كه امام باقر عليه السلام از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله نقل ميكند كه فرمود:
والَّذي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِي مُؤْمِنٌ قَطُّ خَيرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ رَجَائِهِ لَهُ ... وَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا يحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا كَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ لِأَنَّ اللَّهَ كَرِيمٌ بِيدِهِ الْخَيرَاتُ يسْتَحْيي أَنْ يكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ يخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَيهِ. (محمد بن يعقوب كليني، 1365، ج2، ص72، ح2)
سوگند به آنكه جز او خدايي نيست، خير دنيا و آخرت به مؤمني ارزاني نميشود مگر به دليل خوشگماني و اميدواري او به خدا... سوگند به آنكه جز او خدايي نيست، هيچ بنده مؤمني به خدا خوشگمان نميشود، مگر اينكه خداوند در كنار گمان بنده مؤمنش حاضر ميشود؛ زيرا خداوند كريم است و همه خيرها به دست اوست. او شرم ميكند كه بنده مؤمنش به وي خوشگمان شود، ولي او خلاف گمان بندهاش، عمل و اميدش را نااميد كند؛ پس به خداوند خوشگمان و به او اميدوار باشيد.
بر اين خوشبيني، اعتماد و توكل، در موضوع تشكيل خانواده و فرزنددار شدن بيشتر تأكيد شده است. قرآن كريم در اين باره ميفرمايد:
«وَ أَنْكِحُوا اْلايامي مِنْكُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يكُونُوا فُقَراءَ يغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمٌ؛ بيهمسران خود و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد؛ اگر تنگدستاند، خداوند آنان را از فضل خويش بينياز خواهد كرد و خدا گشايشگر و داناست». (نور: 32)
همچنين «... وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِياهُمْ؛ ... و فرزندان خود را از بيم تنگدستي مكشيد؛ ما شما و آنان را روزي ميرسانيم». (انعام: 151)
در همين زمينه از رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله چنين روايت شده است:
«مَنْ تَرَكَ النِّكَاحَ مَخَافَةَ الْعَيلَةِ فَقَدْ أَسَاءَ الظَّنَّ بِرَبِّهِ لِقَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي «إِنْ يكُونُوا فُقَراءَ يغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيم». (نعمان بن محمد مغربي، ج2، ص191، ح691)
هركس از بيم تنگدستي ازدواج را ترك كند، به پروردگار خود بدگمان شده است؛ زيرا خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد: «اگر تنگدستاند، خداوند آنان را از فضل خويش بينياز خواهد كرد و خدا گشايشگر و داناست».
بر اين اساس، رسانههاي جمعي؛ به ويژه رسانه ملي براي از بين بردن يكي از موانع عيني و ذهني تشكيل خانواده و فرزنددار شدن؛ يعني بيم از تنگدستي يا ناتواني در تأمين رزق و روزي فرزند، بايد اين سياستها را در پيش گيرند:
يك ـ جلوگيري از ترويج فرهنگ ماديگرايانه و رفاهطلبانه در همه توليدات رسانهاي؛
دو ـ ترويج فرهنگ اعتماد، توكل و خوشبيني به خداوند با بهرهگيري از همه قابليتها و ظرفيتهاي رسانههاي ديداري، شنيداري، نوشتاري و چندرسانهاي. (نك: شفيعي سروستاني، 1392: 80، 112 و 114)
يكي از آثار و پيامدهاي ناگوار رواج انديشههاي فمينيستي، پديد آمدن برداشتهاي جديد درباره هويت زنانه بود. يكي از نويسندگان غربي در اين باره مينويسد:
نيم قرن پيش، تعداد معدودي از زنان، زمينه ايجاد انقلابي فرهنگي و فلسفي را ايجاد كردند. آنها اعتقاد داشتند كه زنان بايد خود را از يوغ ستم مردان رها سازند و براي رسيدن به اين هدف، كتابها نوشتند، مقالاتي منتشر كردند، در كالجها تدريس كردند، در خيابانها تظاهرات كردند، كنگره تشكيل دادند و بدين ترتيب، موفق شدند قلب و روح ميليونها زن را تسخير كنند.
آنها براي آنچه مفهوم زن را دربرداشت، تعريفي جديد ارائه دادند و موجب تغيير ديدگاههاي موجود درباره اولويتها و مسئوليتهاي زنان در زندگي شدند. مفاهيمي چون زهد، پاكدامني، اطاعت، خويشتنداري و نجابت از واژهنامه ما حذف شد و واژههايي چون انتخاب، طلاق، خيانت و امتيازات يكسان براي هر دو جنس، جاي آنها را گرفت. دختران و نوههاي حاصل از آن نسل، هرگز شيوه تفكر ديگري را نشناختهاند.
يكي از مخربترين اهداف اين ديدگاه جديد و تأثيرات آن بر زنان، سبك شمردن ازدواج و مادري، و بيرون آوردن جسمي و روحي زنان از خانهها به سوي بازار كار بود.(دموس، 1387، ص71) نويسنده يادشده، در ادامه ميگويد:
دوروتي پترسون1 بر اين باور است كه زنان از آزادي اصيلي كه قرنها از آن لذت ميبردند؛ يعني رسيدگي به امور خانه، پرورش كودكان و پيگيري خلاقيتهاي فردي، دور افتادند و مغزشان شستوشو داده شد تا باور كنند انجام كاري كه دستمزد و حقوق مادي ندارد، زن را گرفتار ناكامي، سرزنش و حبس در محدوده خانه ميكند. (همان، ص72)
با كمال تأسف، در دوراني كه انديشههاي فمينيستي در خاستگاه و مهد پيدايش خود با ترديدهايي جدي روبهرو شده است و نويسندگان متعددي در نقد و رد آن به تأليف كتاب و مقاله پرداختهاند، (نك: شفيعي سروستاني،1390: 33 ـ 74) اين انديشهها بر ذهن و زبان گروهي از دختران جوان ايراني جاري شده و موجب كمرنگ شدن نقش مادري و جايگاه ارزشمند مادري و همسري در چشم آنها شده است.
با توجه به اين موضوع، رسانههاي جمعي بايد با پرداختن به موضوعهاي ذيل، برداشتهاي نادرستي را كه امروزه در اذهان برخي دختران جوان درباره نقش مادري و همسري شكل گرفته است، اصلاح كنند:
يك ـ معرفي زيباي ديدگاه اسلام درباره هويت زنانه و نقش و جايگاه مادري و همسري؛
دو ـ بيان روايات وارد شده در شأن زنان باردار، از لحظه بسته شدن نطفه تا زايمان؛
سه ـ تبيين نقش فرزندان صالح در سعادت اخروي پدران و مادران؛
چهار ـ تبيين و توضيح مفاهيم رفاه، آسايش و سعادت در دو نگاه مادي و ديني؛
پنج ـ نقد و بررسي ديدگاههاي فمينيستي در زمينه نقش مادري و همسري؛
شش ـ بررسي آثار و پيامدهاي رواج اين ديدگاهها در مغرب زمين. (نك: شفيعي سروستاني، 1392: 127 ـ 180)
يكي از اقدامهاي رسانه ملي در سالهاي حاكميت سياست تحديد مواليد، نشان دادن تصويري نامطلوب از خانوادههاي پرجمعيت بود. در برخي سريالهايي كه در آن، رفتار زنان در قالب طنز به نمايش درميآمد، نشان داده ميشد كه تعدد فرزندان چه گرفتاريها و مشكلاتي براي پدر و مادرشان پديد ميآورد.
در حال حاضر رسانه ملي بايد با اصلاح اين رويكرد، خانوادههايي را شناسايي و معرفي كند كه با وجود داشتن فرزندان زياد، به خوبي از عهده تعليم و تربيت آنها برآمده و نسل شايستهاي را تحويل جامعه دادهاند.
البته بايد توجه داشت كه در اين شناسايي و معرفي، نبايد فقط به خانوادههاي مرفه شهرنشين بسنده كرد، بلكه بايد از همه خانوادههاي شهري و روستايي و با سطح درآمد متفاوت، الگوهايي را شناسايي و به جامعه معرفي كرد.
اين الگوسازي صرفاً در قالب برنامههاي مستند قابل ارائه نيست، بلكه از قالب برنامههاي نمايشي نيز ميتوان استفاده كرد. (همان: 93، 101و 180)
در چند دهه اخير با گسترش فعاليت جريانهاي فمينيستي در مغربزمين و به موازات آن، توليد انبوه فيلمها و سريالها، انتشار گسترده مجلات مد و زيبايي و گسترش تبليغات بازرگاني رسانهها، الگوي تازهاي از زيبايي و جذابيت، ابتدا در كشورهاي غربي و به تدريج در سراسر جهان مطرح شده است كه نماد بارز آن عروسك «باربي» است. هوارد لاوين،1 استاد دانشگاه ايالتي نيويورك و استفان اچ. واگنر،2 استاد دانشگاه ايلينويس امريكا، در پژوهشي كه در زمينه تأثير تبليغات تلويزيوني بر گرايشها و رفتارهاي زنان غربي انجام دادهاند، در اين زمينه مينويسند:
ويژگيهاي قراردادي زيبايي زنان در فرهنگ غربي، در طول تاريخ با تغييرات زيادي مواجه بوده است؛ مثلاً اگرچه جذابيتهاي زنانه در دورهاي با داشتن اندامهايي چاق سنجيده ميشد، اما ايدهآلهاي كنوني فرهنگ ما، هماينك زناني با اندامي باريك و تركهاي را ميپسندد. محققان براي اين فرضيه خود، به تصاوير نشريات عامهپسند امريكايي دو قرن اخير، مسابقات سالانه انتخاب ملكه زيبايي و مدلهاي بهكار گرفته شده در تبليغات تجاري اشاره ميكنند كه در اين دوره روزبهروز لاغرتر شدهاند. در عين حال، در اين سالها، با محبوبتر شدن ايده تركهاي و لاغر بودن، نارضايتي زنان از اندامهايشان و بينظمي آنان در برنامه صرف غذا، با روندي افزايشي روبهرو شده است. پژوهشهاي صورت گرفته نشان ميدهد كه اكثر زنان خود را داراي مشكل اضافهوزن ميدانند و از آرزوي خود براي لاغرتر شدن صحبت ميكنند. (لاوين و واگنر، 1387: 54)
تبليغات گسترده براي معرفي زنان تركهاي و لاغراندام به عنوان الگوهاي زيبايي و جذابيت، در شرايطي صورت ميگيرد كه بسياري از كارشناسان، دست يافتن به اين الگوها را براي بسياري زنان غيرممكن ميدانند. روبين برگر3 نويسنده امريكايي، در اين باره مينويسد:
شايد آزاردهندهترين حقيقت اين باشد كه تصاوير زنان زيبا در رسانه، براي همه زنان به جز شمار بسيار اندكي از ايشان دستنايافتني است. پژوهشگراني كه مدل كامپيوتري يك زن را با تناسب عروسك باربي توليد كردهاند، متوجه شدهاند پايين تنه آن براي نگه داشتن وزن بالاتنه بسيار ضعيف است و بدن وي براي جاي دادن بيش از نيمي از كبد و چند سانتيمتر روده، بسيار باريك است. اگر يك زن به اين شكل و شمايل درآيد، از اسهال مزمن رنج خواهد برد و در نهايت از سوء تغذيه خواهد مرد. جيل باراد، مدير شركت «ماتل»، كه عروسك باربي را توليد ميكند، تخمين زده است 99 درصد دختران 3 تا 10 سال، دستكم يك عروسك باربي دارند.(برگر، 1390: 41)
بر اساس اين الگوي تازه، بسياري از زنان و دختران در پي اين برآمدهاند كه به هر قيمت، اندامي كشيده و استخواني به سبك عروسك باربي داشته باشند و خود را به مدلهاي مد و زيبايي كه رسانههاي غربي تبليغ ميكنند، نزديكتر كنند.
با ايجاد اين نگرش جديد درباره بدن و زيبايي در دختران، يكي از موضوعهايي كه مغاير با فرهنگ باربي شدن تلقي شد، بارداري و بچهدار شدن بود؛ زيرا به تعبير يكي از نويسندگان منتقد غربي «در اين اندامهاي تركهاي، جايي براي رحم وجود ندارد!».
متأسفانه اين نگرش با گسترش شبكههاي ماهوارهاي، بهتدريج در كشور ما نيز رواج يافت و موجب شد برخي زنان از بيم از دست دادن تناسب اندام، از بچهدار شدن يا شيردادن به نوزادان خود خودداري كنند.
با توجه به مطالب يادشده، رسانههاي جمعي بايد با توليد برنامههاي متنوع و اثرگذار، براي اصلاح نگرشي اقدام كنند كه در ميان برخي زنان و دختران درباره بدن و زيبايي خود پديد آمده است. برخي اقدامهايي كه اين رسانهها در اين زمينه ميتوانند انجام دهند، به شرح زير است:
يك ـ نقد و بررسي الگوهاي غربي مد، زيبايي و جذابيت و روشن كردن اهداف پنهان و آشكار اين الگوپردازيها براي زنان و دختران ايراني؛
دو ـ معرفي برخي هنرپيشگان مطرح سينماي هاليوود كه با وجود داشتن زيبايي ظاهري، از بچهدار شدن نيز غافل نشدهاند؛
سه ـ ترويج ورزشها و نرمشهايي كه ميتواند به زنان، در حفظ زيبايي اندام خود پس از زايمان كمك كند. (نك: شفيعي سروستاني، 1392: 91 و 169)
سالهاست سران مجامع مخفي جهاني، مانند مؤسسه سلطنتي امور بينالملل،1 شوراي روابط خارجي2، جامعه بيلدربرگرها،3 كميسيون سهجانبه،4 فراماسونري،5 باشگاه رم6 و كميته 300،7 با طرحها و برنامههاي گوناگون زمينه نفوذ و اقتدار نظام سلطه بر مناسبات فرهنگي، سياسي و اقتصادي ملل جهان را فراهم آورده، سرنوشت ملتها و كشورهاي مستقل جهان را به ميل و اراده خود تغيير ميدهند. (شفيعي سروستاني، 1391، ش137 ـ 141) يكي از مصاديق آشكار مداخله مجامع مخفي در سرنوشت ملتهاي ديگر، موضوع كاهش و كنترل جمعيت جهان است. اين مجامع با هدف گسترش سلطه خود بر جهان، از سالها پيش موضوع كاهش جمعيت جهان را در دستور كار قرار دادهاند و اين موضوع را از راههاي گوناگون پي ميگيرند. دكتر جان كولمن،8 نويسنده و پژوهشگر مجامع كه پيشتر از جاسوسان حرفهاي سرويسهاي مخفي بريتانيا بوده است، هنگام برشمردن هدفهاي گروههاي پنهان مينويسد: آنها بر اين باورند كه براي تحقق مسئوليت آسمانياي كه بر عهده آنان گذارده شده است، بايد «از راه ايجاد جنگهاي محدود و موضعي در كشورهاي پيشرفته و به وجود آوردن گرسنگي و بيماري در كشورهاي جهان سوم، موجبات مرگ حدود سه ميليارد انساني را كه اصطلاحاً «مصرفكنندگان بيمصرف» ناميدهاند، فراهم شود. تا سال 2050 جمعيت ايالات متحده بايد در حد يكصد ميليون نفر كاهش يابد». (كولمن،1380: 26)
سرواندو گونزالز،9 نويسنده كوبايي، امريكايي، نشانهشناس و تحليلگر اطلاعاتي، در مقالهاي به بررسي تلاش «باشگاه ميليونرها»ي امريكايي براي كاهش جمعيت جهان ميپردازد و مينويسد:
در پنجم مي2009، تعدادي از بدنامترين اعضاي «باشگاه ميليونرها» ـ ديويد راكفلر، بيل گيتس، تد ترنر، اپرا وينفري، وارن بافت، جرج سوروس، الي براود، پيتر جي. پترسون، پتي استونس فاير، جان مورگريده، مايكل بلومبرگ و تعدادي از ميليونرهاي ديگر ـ مخفيانه در اقامتگاه سر پل نرس، رئيس دانشگاه راكفلر را در منهتن ملاقات كردند. همان طور كه انتظار ميرفت، رسانههاي جريان اصلي امريكا بسيار مراقب بودند تا مردم امريكا را از اين جلسه آگاه نكنند، ولي برخي از جزييات اين جلسه، به بيرون راه يافت.
يك روزنامه بزرگ انگليسي، به نقل از يك فرد ناشناس كه در اين جلسه شركت داشته است، گزارش كرد كه در اين جلسه «بر سر اين نكته اجماع شد كه آنها بايد به راهبردي روي آورند كه در آن، از رشد جمعيت به عنوان يك تهديد زيستمحيطي، اجتماعي و صنعتي بالقوه فاجعهبار جلوگيري شود». به گفته ديگر منابع، ديگر ميليونرهايي كه در اين جلسه محرمانه شركت داشتند، درباره ابتكار بيل گيتس گفتوگو كردند. بد نيست بدانيد بيل گيتس اظهار نظرهاي مشابهي را در كنفرانسي كه در 18 فوريه 2010 در لانگ بيچ كاليفرنيا برگزار شد، مطرح كرده است. گيتس در اين كنفرانس گفته است: «پيشبينيهاي رسمي نشان ميدهند كه جمعيت جهان به 3/9 ميليارد نفر خواهد رسيد (به نسبت 6/6 ميليارد فعلي)، ولي با ابتكارهاي خيريه، نظير مراقبتهاي بهداشتي باروري بهتر، فكر ميكنيم كه بتوانيم اين ميزان رشد را به 3/8 ميليارد نفر كاهش دهيم». اگر بخواهيم اين جمله را به زبان سليس ترجمه كنيم، بايد بگوييم كه معناي آن حرف اين است كه آقاي گيتس در حال برنامهريزي براي مشاركت كردن در قتل بيشتر از يك ميليارد انسان است.
يكي ديگر از افراد شركتكننده در جلسه منهتن، سزار رسانهاي، تد ترنر، ميليونر مؤسس سي. ان. ان بود كه در سال 1996 در مصاحبهاي با مجله طبيعتشناسي آدوبون گفته بود كاهش 95 درصدي جمعيت جهان به 225 تا 300 ميليون نفر، «ايدئال» خواهد بود.(گوانزالز، 1390)
مايكل اسنايدر،10 پژوهشگر و تحليلگر مسائل سياسي نيز درباره تصميم نخبگان جهاني براي كنترل جمعيت جهان مينويسد:
از نظر من و شما، شايد خلاص شدن از 90 درصد جمعيت جهان كاري جنونآميز باشد، اما هرچه ميگذرد، اين اجماع در بين نخبگان جهاني بيشتر ميشود كه رسيدن به چنين هدفي به نفع سياره زمين است. او در ادامه مينويسد:
البته اختلاف نظرهايي بر سر اين موضوع وجود دارد، اما بسياري از افراد، آشكارا اعلام كردهاند كه به اعتقاد آنها جمعيت زمين تنها بايد پانصد ميليون نفر (يا كمتر) باشد. مثلاً اولين فرمان از «ده فرمان جديد»، اصول راهنماي بدنام جورجيا11 بيان ميكند: «حفظ تعداد جمعيت جهان زير پانصد ميليون نفر، براي توازن طبيعت، واجب است».
تد ترنر12 مؤسس سي.ان.ان نيز ميگويد: «جمعيتي 250 تا 300 ميليون نفري، يعني كاهشي 95 درصدي از ميزان فعلي، جمعيتي آرماني است». همچنين، ديويد فورمن13 يكي از مؤسسان ارث فرست،14 ميگويد كه كاهش جمعيت جهان به صد ميليون نفر، يكي از سه هدف عمده اوست: «سومين هدف اصلي من، كاهش دادن جمعيت جهان به حدود صد ميليون نفر، نابود كردن زيرساختهاي صنعتي و توجه به حيات وحش با تمام گونههاي حيات آن خواهد بود».
ميخائيل گورباچف نيز فكر ميكند كاهش 90 درصدي جمعيت جهان، فكري كاملاً درست است: «ما بايد بهروشني درباره مسائل جنسي، جلوگيري از بارداري، سقط جنين و درباره ارزشهاي كنترل جمعيت سخن بگوييم؛ چرا كه بحران زيستمحيطي در كوتاهمدت، بحران جمعيت است. اگر جمعيت جهان را تا 90 درصد كاهش دهيد، ديگر تعداد زيادي انسان باقي نخواهد ماند تا آسيبهاي زيستمحيطي جدي به زمين وارد آورد». (اسنايدر، 1390)
در نشست سال 2011 بيلدر برگ كه از 9 تا 12 ژوئن (19 تا 22 خرداد 1390) با حضور آندرس فوگ راسموسن دبيركل ناتو، خواكين آلمونيا معاون رئيس كميسيون اروپا، خاوير سولانا مسئول سابق سياست خارجي اتحاديه اروپا، ژان كلود تريشه رئيس بانك مركزي اروپا، رابرت زوليك رئيس گروه بانك جهاني، هنري كيسينجر تئوريسين و رئيس شركتهاي مختلف و مشاور سابق امنيت ملي امريكا، بيل گيتس رئيس سابق مايكروسافت و رئيس فعلي بنياد گيتس، رابرت گيتس وزير دفاع سابق امريكا (در زمان برگزاري نشست)، ديويد راكفلر سرمايهدار معروف و رئيس سابق بانك منهتن، ميچلت وايت مدير مسئول هفتهنامه اكونوميست، آنجلا مركل صدر اعظم آلمان، جورما اوليلا رئيس شركت نفتي رويال داچ شل، جرج ديويد رئيس شركت كوكاكولا، ملكه هلند، هاكان وليعهد نروژ، پيتر برابك لتما رئيس شركت نستله، سوفيا ملكه اسپانيا، خوزه لوييز زاپاترو نخست وزير اسپانيا و... در «سنت موريس» سوئيس برگزار شد، بر موضوع افزايش جنگ و كشتار بهويژه در منطقه خاورميانه به منظور كاهش جمعيت رو به افزايش جهان تأكيد شد. (سايت بيلدربرگ، تاريخ بازيابي؟)
با توجه به مطالب يادشده، ضروري است رسانههاي جمعي موضوعهاي ذيل را در دستور كار خود قرار دهند:
يك ـ تبيين و تشريح طرحها و برنامههاي مجامع مخفي وابسته به نظام سلطه براي كاهش جمعيت جهان؛ (نك: كيث، 1388)
دو ـ بررسي راهكارهاي رسانهاي مقابله با طرحها و برنامههاي يادشده؛
سه ـ بررسي و تبيين نقش ملت ايران در خنثيسازي طرحها و برنامههاي مجامع مخفي جهاني.
نتايج پيشبينيهاي سال 2010 سازمان ملل متحد درباره تحولات باروري نشان ميدهد كه بر اساس هر سه سناريو (پايين، متوسط و بالا) تا سال 1420 ش، سطح باروري ايران به سطح جانشيني افزايش نخواهد يافت. بر اساس همين پيشبيني، در صورت ادامه روند كنوني، كاهش باروري بر اساس سناريوي حد پايين، جمعيت ايران تا سال 1430 به حدود 73 ميليون نفر با شاخص سالخوردگي 5/38 درصد، در سال 1445 به حدود 61 ميليون نفر با شاخص سالخوردگي 5/47 درصد، و تا سال 1480 به حدود 31 ميليون نفر با شاخص سالخوردگي 4/47 درصد كاهش خواهد يافت. همچنين در صورت تحقق الگوي رشد متوسط، جمعيت ايران تا سال 1445 به حدود 79 ميليون نفر با شاخص سالخوردگي 9/36 درصد، سپس تا سال 1480 به 62 ميليون نفر با شاخص سالخوردگي 7/34 درصد كاهش خواهد يافت. (دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي، 1391) در صورت تحقق پيشبينيهاي يادشده، كشور ما با مسائل و چالشهاي گوناگوني روبهرو خواهد شد كه مهمترين آنها عبارتاند از:
بحران ميزان باروري و تجديد نسل، كاهش حجم كل جمعيت ملي، بحران كاهش نيرو در كار، بحران سالمندي جمعيت و افزايش مهاجرتهاي بينالمللي و تغييرات هويتي و فرهنگي، از مهمترين مصاديق چالشهاي جمعيتي به شمار ميآيند.
مهمترين چالشهاي فرهنگي ـ اجتماعي ناشي از كاهش ناگهاني رشد جمعيت عبارتاند از: بحران ساختاري خانواده، شكافهاي نسلي بر اثر به هم خوردن توازن جمعيت نسلها، جمع شدن چترهاي حمايتي خانواده از سالمندان و كاهش تدريجي سرمايه اجتماعي.
از نگاه جمعيتشناختي، جمعيت در حال رشد و جوان، احتياج بيشتري به كالا و خدمات دارد و به همين دليل در جامعه در حال رشد، تقاضا براي امكانات مسكن، املاك و مستغلات افزايش مييابد، ولي با كاهش سطح باروري و كم شدن جمعيت، جمعيت متقاضي كالاهاي اساسي از جمله مسكن و امكانات رفاهي كاهش خواهد يافت و اين موضوع زمينهساز ايجاد بحران اقتصادي در جامعه خواهد بود. (دارابي و ديگران، 1391، ش58)
كاهش جمعيت جوان، به معناي كم شدن تعداد نيروهاي توانمند براي دفاع از اقتدار، امنيت و تماميت ارضي كشور است و اين موضوع براي كشوري با ويژگيهاي جمهوري اسلامي ايران كه همواره در معرض تهديدهاي فزاينده نظام سلطه و جهان استكبار است، بسيار خطرساز است.(همان)
زبيگنيو برژنيسكي،1 مشاور امنيت ملي سابق امريكا و سياستمدار كهنهكار اين كشور، چندي پيش در مصاحبه با جرالد سيب، دبير روزنامه امريكايي وال استريت ژورنال ميگويد:
از فكر كردن به حمله پيشدستانه عليه تأسيسات هستهاي ايران اجتناب كنيد و گفتوگوها با تهران را حفظ كنيد. بالاتر از همه، بازي طولانيمدت را انجام دهيد؛ چون زمان، آمارهاي جمعيتي و تغيير نسل در ايران به نفع رژيم كنوني نيست. (خبرگزاري فارس، تاريخ بازيابي اسفند1391)
با توجه به مطالب يادشده، رسانههاي جمعي بايد در سياستگذاريهاي خود در زمينه فرهنگسازي براي افزايش جمعيت، به موضوعهاي ذيل توجه جدي كنند:
يك ـ بررسي دقيق و كارشناسي بحرانها، آسيبها و چالشهاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي، امنيتي و اقتصادي ناشي از كاهش جمعيت؛
دو ـ تبيين درست و مناسب آثار و پيامدهاي اين بحرانها براي مردم. (نك: شفيعي سروستاني، 1392، صص 79 ـ 161)
1. اماني، سيدمهدي. 1388. جمعيتشناسي عمومي ايران. تهران: سمت. چاپ چهارم.
2. تقوي، نعمتالله. 1378. مباني جمعيتشناسي. تهران: جامعهپژوه و دانيال. چاپ چهارم.
3. حسيني طهراني، سيد محمدحسين. 1415ه .ق. رساله نكاحيه: كاهش جمعيت ضربهاي سهمگين بر پيكر مسلمين. تهران: حكمت. چاپ اول.
4. دبيرخانه شوراي عالي انقلاب فرهنگي. 1391. نقشه مهندسي فرهنگي كشور، تحليل كلان وضعيت فرهنگي كشور. بخش چهارم: وضعيت جمعيت ايران (گذشته، حال، آينده).
5. دموس، نانسي لي. 1387. دروغهايي كه زنان باور ميكنند و حقايقي كه آنها را آزاد ميسازد. پريسا پورعلمداري. قم: دفتر نشر معارف. چاپ اول.
6. رفيعپور، فرامرز. 1380. توسعه و تضاد: كوششي در جهت تحليل انقلاب اسلامي و مسائل اجتماعي ايران. تهران: شركت سهامي انتشار. چاپ پنجم.
7. زنجاني، حبيبالله و ديگران. 1382. جمعيت، توسعه و بهداشت باروري. تهران: نشر و تبليغ بشري. چاپ ششم.
8. شفيعي سروستاني، ابراهيم، 1390. زن؛ نظام سلطه و رسانهها. قم: مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما. چاپ اول.
9. _______، 1390. رسانه ملي؛ زن و خانواده. قم: مركز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما. چاپ اول.
10. طلعتي، محمدهادي. 1383. رشد جمعيت، تنظيم خانواده و سقط جنين: آرا و مباني فقهي و حقوقي. قم: بوستان كتاب. چاپ اول.
11. كليني، محمد بن يعقوب. 1365. الكافي. تهران: دارالكتب الاسلاميه. چاپ چهارم.
12. كولمن، جان. 1380. كميته 300 كانون توطئههاي جهاني. يحيي شمس. تهران: فيروزه. چاپ هشتم.
13. مركز آمار ايران. 1390. گزيده نتايج سرشماري عمومي نفوس و مسكن 1390. تهران: دفتر رياست، روابط عمومي و همكاري بينالملل. چاپ اول.
14. مغربي، نعمان بن محمد. دعائم الاسلام. ج 2. قم: مؤسسه آلالبيت عليهم السلام . چاپ اول.
15. نيكخلق، علياكبر. 1379. مباني جمعيتشناسي. تهران: بهينه. چاپ اول.
1. اسنايدر، مايكل. 1390. «از هفت ميليارد به پانصد ميليون نفر: دستور كار نخبگان جهاني براي كنترل جمعيت». سياحت غرب. 103 (9).
2. اميرخسروي، ارژنگ. 1371. «پيرامون رشد جمعيت»، فصلنامه جميعت. شماره 2.
3. برگر، روبين. 1390. «تصوير اندام و زيبايي در رسانه». سياحت غرب. 99 (9).
4. دارابي، سعدالله و محمد تركاشوند و غلامرضا لطيفي. 1391. «پيامدهاي اقتصادي ـ اجتماعي سالخوردگي جمعيت در ايران (1330 ـ 1430)». كتاب ماه اجتماعي. 58 (16).
5. شفيعي سروستاني، اسماعيل. 1391. «مجامع مخفي». موعود. 136 ـ 141 (16).
6. «ضرورت بازنگري در سياستهاي جمعيتي كشور». 1391. ميزگرد تخصصي با حضور دكتر سيدرضا حسينيي و طه نوراللهي. كتاب ماه علوم اجتماعي. 58 (16).
7. فرهادي، يدالله. 1372. «سياستگذاري جمعيت و وضعيت كميسيون سياستهاي جمعيتي. فصلنامه جمعيت. 5 و 6.
8. كيث، جيم. 1388. «بمب جمعيت». فاطمه شفيعي سروستاني. موعود. 104 (14).
9. گلزاري، محمود. 1391. «اشاراتي نقدگونه بر برنامههاي افزايش جمعيت: واقعيت... نگراني... سروصدا و ديگر هيچ!». سپيده دانايي. 85 (6).
10. گوانزالز، سرواندو. 1390. «ميلياردرها در خدمت نسلكشي». سياحت غرب. 94 (8).
11. لاوين، هوارد و استفان اچ. واگنر. 1387. «نگاهي به تأثيرات رواني و اجتماعي نمايش زنان در تبليغات تلويزيوني». سياحت غرب. 67 (6).
12. عليئي، محمدولي. 1384. «تأثير آموزهها و فتاواي شيعي در رشد و كنترل جمعيت». فصلنامه تخصصي شيعهشناسي. 12 (3).
1. «افزايش خطر تجرد قطعي در زنان» در: پايگاه اطلاعرساني خبرگزاري دانشجويان ايران. ايسنا:
.
2. «برژنيسكي: امريكا با انديشه تغيير رژيم ايران خود را فريب دهد»، در: پايگاه اطلاعرساني خبرگزاري فارس:
.
3. «خطر افزايش تجرد قطعي در جامعه» در: پايگاه اطلاعرساني خبرگزاري دانشجويان ايران ايسنا:
.
4. سخنراني مقام معظم رهبري در اجتماع مردم بجنورد، 19/7/1391 در: پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله العظمي خامنهاي:
.
5. سخنراني مقام معظم رهبري در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام 3/5/1391 در: پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمي خامنهاي:
.
6. سخنراني مقام معظم رهبري در ديدار رئيس و مديران صدا و سيما، 11/9/1383؛ در: پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنهاي:
7. سميعي نسب، مصطفي و مرتضي ترابي، شاخصها و سياست جمعيتي در ايران، در: پايگاه اطلاعرساني مركز بررسيهاي استراتژيك رياست جمهوري: .
8. لوح جامع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران، معاونت تدوين، تنقيح و انتشار قوانين و مقررات معاونت حقوقي رياست جمهوري، نسخه 1/4/3، 1391.
9. گفتوگو با دكتر عليرضا مرندي، «من مخالف سياست فرزند كمتر، زندگي بهتر بودم»، در پايگاه تحليلي ـ خبري خانواده و زنان (مهرخانه):
10. مجموعه مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي در: پايگاه اطلاعرساني شوراي عالي انقلاب فرهنگي: