حسين مهربانيفر،٭٭ سيد مجيد امامي٭٭٭
چكيده
رسانههاي ارتباطات جمعي در جامعه معاصر با تأثيرات بينظير بر حوزههاي شناختي و نگرشي افراد از طريق نوع اطلاعات ارسالي خود، در اميدآفريني اجتماعي نسبت به آينده، به مثابه محركي اساسي جهت پيشبرد، رشد و بهبود فعاليتهاي اجتماعي، نقشي جدي ايفا ميكنند. در اين نوشتار با بهرهگيري از ادبيات سرمايه اجتماعي، نظريات رفتاري اجتماعي رسانهها، نظريه هنجاري مسئوليت اجتماعي و نيز استفاده از نظريات كارشناسان و متخصصان اين حوزه، به دنبال تبيين ابعاد و مباني اين مهم و ارائه راهكارهايي اساسي به رسانه ملي براي تقويت اميدواري اجتماعي در جامعه ايران هستيم.
واژگان كليدي: اميدواري اجتماعي،1 سرمايه اجتماعي،2 رسانه ملي،3 اميدآفريني.4
اميد و اميدواري لازمه حيات آدمي است و بدون آن، بنيان حيات مادي و معنوي بشر فرو ميريزد. اگر اميد به پاداش مادي يا معنوي از زندگي انسانها رخت بربندد، انگيزه فعاليتهاي فردي و اجتماعي او از بين ميرود. در اين حالت انجام هر گونه فعاليت مثبت از سادهترين تا تخصصيترين شكل آن، كاملاً دور از انتظار است. به تعبير سادهتر، آدميان به اميد زندهاند.
اميد و اميدواري يكي از ضرورتهاي زندگي انسانها، همچنين يكي از شاخصهاي اصلي توسعه در سالهاي پاياني سده بيستم است كه انديشمندان علوم انساني، اجتماعي و سياستگذاران به آن توجه كردهاند؛ طوري كه در اين سالها شاهد رشد چشمگير پژوهشها در حوزه اميد و اميدواري و همچنين مفاهيم مرتبط با آن هستيم. پژوهشهايي كه برخي از آنها حكايت از نسبت دو سويه اميد و اميدواري با مفاهيمي مانند اعتماد، حمايت اجتماعي، مشاركت اجتماعي، رضايت از زندگي و... دارند و مفاهيم بنيادين سرمايه اجتماعي را تشكيل ميدهند. برخي از اين عوامل نيز افزايش يا كاهش اميد و اميدواري و متغيرهاي تأثير گذار بر آن را واكاوي ميكنند.
امروزه با گسترش فنآوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي، رسانههاي جمعي و از ابزارهاي اصلي اثرگذار بر نگرشها، ارزشها، هنجارها و رفتار مردم جوامع مختلف هستند. كاركردهاي متنوع آموزشي، اطلاعرساني، همبستگي و سرگرمي خود، در اين ميان، راديو و تلويزيون به علت دسترسي آسان و جذابيتهاي بينظير، در رأس پر مخاطبترين رسانههاي جمعي است و نقشي بسيار اساسي در اميدبخشي به مردم و گسترش اميدواري اجتماعي دارد. راديو و تلويزيون با قالبهاي متنوع، ظرفيت بالايي در انتقال مفاهيم و مضامين اميدبخش و نشاطآور به مخاطبان دارد. در كشور ما نيز اقشار مختلف از اين دو رسانه بيش از هر رسانه ديگري استقبال ميكنند. ازاينرو، مخاطبان بيشتر اطلاعات روزمره خود را از طريق رسانه دريافت و درباره بسياري از پديدههاي اجتماعي قضاوت ميكنند.
مقاله حاضر براي مقابله با روند كاهش اميدواري اجتماعي و شناخت ظرفيتها، امكانات و بايدها و نبايدهاي رسانه ملي در افزايش اميدواري در جامعه نگاشته شده است و در پي درك متغيرهاي اجتماعي دخيل در اميد و اميدواري اجتماعي، چگونگي ارتقاي سطح آن در جامعه كنوني ايران از طريق رسانه ملي است. همچنين قصد دارد راهبردهايي مؤثر و عملياتي براي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران استخراج كرده و ارائه دهد.
ازاينرو، اين مقاله ضمن مفهومشناسي اميد و اميدواري، به مفاهيم مرتبط با اميدواري اجتماعي ذيل پيشينه سرمايه اجتماعي پرداخته و نقش رسانههاي جمعي خاصه رسانه ملي را در تقويت اميد و اميدواري اجتماعي با توجه به ديدگاههاي اجتماعي، رفتاري و نظريه هنجاري مسئوليت اجتماعي تشريح نموده است و در نهايت براي درك بيشتر ابعاد و اقتضائات اين مهم راهبردهاي كليدي اميدآفريني اجتماعي در رسانه ملي را با تكنيك مصاحبه ارائه كرده است.
تقويت اميد و اميدواري اجتماعي در رسانه ملي چگونه امكانپذير است و چه راهكارهاي مؤثر و عملياتي در اين زمينه وجود دارد؟
اگرچه تاكنون پژوهشي در زمينه اميد، رسانه و الزامات رسانه ملي براي اميدآفريني در جامعه نگاشته نشده است، اما تعداد قابل توجهي از تحقيقات با موضوعات مرتبط و نزديك با اين موضوع را ميتوان برشمرد.
گزارشي پژوهشي موسوم به «ايجاد اميد و نااميدي و يا خنثيسازي در اخبار شبكه اول در آبان سال 1373» به همت حسيني پاكوهي نوشته شده است كه در آن درباره انواع سلطههاي ارتباطي: چگونگي انتقال اخبار، ارزشها و معيارهاي حرفهاي، برنامهها و سريالهاي تلويزيوني، پخش آگهيهاي تجاري و وظايف وسايل ارتباط جمعي بحث و بررسي شده است. اين وظايف شامل وظايف ارتباط فكري و وظايف رواني، اجتماعي از ديدگاه متخصصان علوم ارتباطي ميشود. (حسيني پاكوهي، 1376)
حيدر خليلي در پاياننامهاي با عنوان «بررسي خبر از نظر اميدبخشي» به تأثير شنيدن اخبار اميدبخش، انعكاس موفقيتها و پيروزيهاي داخلي بر اعتماد عمومي، حس مسئوليتپذيري، پشتكار و نيز غرور ملي پرداخته است. (خليلي، 1381)
در حوزه معنويت و اميد، پايان نامه بررسي تأثير آموزههاي مذهبي (مبتني بر انتظار فرج) بر سلامت روان، شادكامي و اميد دانشجويان مقطع كارشناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز در نيمسال اول تحصيلي 87 ـ 88 نگاشته شده است. (مروج، 1388) در زمينه نگاه اسلام به مقوله اميد نيز پژوهش عليرضا پوريا به نام «غم و شادي، اميد و نااميدي در اسلام» قابل ذكر است. (پوريا، 1374)
افزون بر اين، زهرا محققيان در پاياننامه خود، با نام تحليل مفهوم اميد از منظر قرآن و علم روانشناسي، ضمن بررسي و واكاوي مفهوم اميد در حيطه روانشناسي و آشنايي با راهكارهاي بشري براي ايجاد و تقويت اميد در زندگي انسان، به تحليل روانشناختي آيات قرآن در اين رابطه پرداخته است؛ سپس با مقايسه مفهوم اميد در حيطه قرآن (با واژههاي مربوط به آن نظير رجاء، تمني، أمل و...) و علم روانشناسي، ضمن معرفي نقاط اشتراك و افتراق اين دو حوزه، راهكارهاي مناسب براي ايجاد و افزايش اميد در مردم را ارائه ميكند. (محققيان، 1388)
در كنار اين پژوهشها، تحقيقهايي هستند كه ارتباط اميد و اميدواري را با ديگر مفاهيم و متغيرهاي اجتماعي و روانشناختي بررسي كردهاند. براي مثال در اين زمينه از تحقيق عسگري و شرفالدين (1389)، با نام رابطه اضطراب اجتماعي، اميدواري و حمايت اجتماعي با احساس ذهني بهزيستي در دانشجويان ميتوان ياد كرد. پژوهش نصيري و جوكار (1387) نيز با نام معناداري زندگي، اميد، رضايت از زندگي و سلامت روان در زنان با هدف بررسي ارتباط معنادار زندگي و اميد با شاخصهاي سلامت روان صورت گرفته است.
رابطه سخترويي، رضايت از زندگي و اميد با عملكرد تحصيلي دانشجويان (شيرمحمدي و ديگران، 1389: 129 ـ 151)، رابطه اميد به زندگي و سرسختي روانشناختي (حسيني، 1388)، بررسي رابطه اميد با موفقيت تحصيلي دانشجويان (ابراهيمي و ديگران، 1390: 1 ـ 16) و ارتباط ميان اميد، استرس سازنده، خودكارآمدي و رضايت از زندگي در ميان دانشجويان دوره كارشناسي (O’Sullivan, 2010) از جمله پژوهشهاي ديگري هستند كه به اين منظور به آنها توجه شده است.
در مجموع، آنچه پژوهش حاضر را از ديگر پژوهشها متمايز ميكند، اين است كه پژوهش حاضر ضمن بررسي متغيرهاي تأثيرگذار در اميد و اميدواري اجتماعي، به نقش و جايگاه رسانه ملي در اميدآفريني توجه كرده و در پي شناخت سازوكارها و الزامات اميدبخشي در رسانه ملي است و مهمترين راهبردها را به سياستگذاران و متوليان امر در اين زمينه ارائه ميكند.
اميد معادل فارسي واژه «رجاء» در عربي و «Hope» در انگليسي است و حالتي نفساني است كه فرد اميدوار را به تلاش جدي وا ميدارد (آخوندي، 1385: 51) و به اموري كه انتظارش را دارد، دلبسته ميكند. اميد، در انتظار چيزي بودن است، در حالي كه بيشتر وسايل و اسباب آن فراهم شده باشد. در فرهنگ فارسي معمولاً اميد و آرزو در كنار يكديگر به كار ميروند؛ اما در زبان عربي به صورت جداگانه با عنوانهاي «رجا» و «اَمَل» استفاده ميشوند. با تحليلي ساده ميتوان گفت كه در هر اميدواري، آرزو وجود دارد، ولي هر آرزويي اميد و اميدواري نيست. (مرداني نوكنده، 1390: 25)
«اميد عبارتست از تمايلي كه با انتظار وقوع مثبت همراه است و يا به عبارت ديگر؛ ارزيابي مثبت از آنچه كه فرد متمايل است و ميخواهد كه به وقوع بپيوندد.» (جنيا و شاو، 1991: 170؛ به نقل از هزارجريبي و آستين فشان، 1388: 122) اميد، باور داشتن احساسي بهتر در آينده است. اميد با نيروي نافذ خود، فرد را براي كسب تجربههاي نو تحريك ميكند و او را به تلاش و كوشش وا ميدارد تا به سطح بالايي از عملكردهاي رواني و رفتاري نزديك گرداند. اميد يكي از نشانههاي سلامت روان است. (ارجمندنيا و ديگران، 1391: 23)
در حقيقت، هدف اميد، زندگي پربارتر، سرزندگي، رهايي از بيزاري و ملال دائمي است. چنانچه كيفيت اميد، حالتي انفعالي يا كنشپذير(ببينيم چه ميشود) باشد، چنين حالتي اميد نيست. در اين صورت اميد، به پوششي براي وادادن يا يك ايدئولوژي محض تبديل ميشود. اميد واژهاي متناقضنما است نه انتظاري منفعلانه و نيرويي غير واقعبينانه از اتفاقاتي كه امكان رخداد آنها وجود ندارد. اميدوار بودن بدين معني است كه فرد در هر لحظه آماده و منتظر چيزي باشد كه هنوز متولد نشده و در صورت فقدان آن در طول زندگي نوميد و سرخورده نشود. (Fromm, 1968: 6,9)
ازاينرو، اميدواري اجتماعي، انتظار آيندهاي روشن است كه عموم افراد جامعه براي دستيابي و نيل به آن كوشش مستمر و مفيد دارند؛ انتظار و تلاشي كه با واقعبيني همراه است.
اميد و اميدواري نقش برجستهاي در روانشناسي اثباتي دارد. اميد نقطه قوتي براي شخصيت فرد و عضوي از خانواده روانشناسي اثباتي است كه بر شناخت متمركز است. سازه اميد نمايانگر تمركز روي اهداف مهم آينده است. (Bronk et al. , 2009: 501)
چارلز اسنايدر1 يكي از نخستين توسعهدهندگان روانشناسي اثباتي بود كه مفهوم اميد را در سازهاي روانشناختي، پروراند. او بدين منظور، رفتار مردم را مشاهده، بررسي و با ايشان تعامل كرد. او از خلال همين مشاهدات، تعريف خود را از اميد و اميدواري، مشخص كرد و نظريه خود را در اين خصوص بسط داد.2 وي اميد را مجموعهاي شناختي ميداند كه مبتني بر احساس موفقيت ناشي از منابع گوناگون(تصميمات هدفمدار) و مسيرها (شيوههاي انتخاب شده جهت نيل به اهداف) است. بنابراين، اميد يا تفكر هدفمدار از دو مؤلفه وابسته به هم يعني منابع تفكر و مسيرهاي تفكر، تشكيل شده است. (نصيري و جوكار، 1387: 161) منظور از منابع تفكر درك و دريافت مردم از توانايي و قابليتشان براي دنبال نمودن اهداف علي رغم چالشها است. مسيرهاي تفكر نيز درك مردم از تواناييشان براي توليد و ايجاد مسيرهاي محتمل نسبت به اهداف است. (Weis and Speridakos, 2011: 1)
«از آنجا كه عناصر دوگانه سازنده اميد، يعني منابع(عامليت) و مسيرها، بيانگر فرايند افكار هدفمدار است و تفكرات هدفمدار نيز به لحاظ نظري، مركز معنا در زندگي هستند، ميتوان فرض كرد كه تفكر اميدوارانه، پيامد اصلي معناداري در زندگي است.» ( نصيري و جوكار، 1387: 161) اسنايدر و فلدمن باور دارند كه «معناداري زندگي، سازهاي گستردهتر از اميد بوده و ميتوان اميد را به عنوان عنصري از زندگي معنادار محسوب كرد». اميد، نقش واسطهاي در رابطه معناداري زندگي با رضايت از زندگي دارد و به خوبي پيشبينيكننده سلامتي رواني و جسمي است. (همان: 162) يافتههاي پژوهشي نشان ميدهد افرادي كه از اميدواري بالاتري برخوردارند، عزت نفس بيشتري دارند و تعهد بالاتري نسبت به انجام فعاليتهايي دارند، كه به بهداشت و سلامتي بيشتر منجر ميشوند. بزرگسالاني كه اميد بالايي دارند، به ديگران به عنوان منابع حمايتي و پايگاههايي مينگرند كه ميتوانند به آنها تكيه كنند. همچنين اين افراد اعتقاد دارند كه ميتوانند با چالشهايي سازگار شوند كه ممكن است در زندگيشان با آنها روبهرو شوند، شادي بالاتري را تجربه كنند و از زندگي خود رضايت بيشتري داشته باشند. (عسگري و شرفالدين، 1389: 33) افزون بر اين، طبق نظر اريكسون، اميد، از تعارض ميان اعتماد و بياعتمادي به وجود ميآيد. بدون رابطه متضاد ميان اعتماد و بياعتمادي، افراد قادر به پرورش اميد نيستند. (ارجمندنيا و ديگران، 1391: 92)
بر اساس آنچه گفته شد، ميتوان نتيجه گرفت كه فرد اميدوار ضمن برخورداري از عزت نفس و رضايت از زندگي، از حس اعتماد بالاتري بهرهمند است و طبيعتاً نسبت به مشاركت اجتماعي فعالتر است. در حقيقت، اميدواري با مفاهيمي از جمله معناداري زندگي، رضايت از زندگي، عزت نفس و در نظر گرفتن ديگران به عنوان منابع حمايتي ارتباط دارد. به بيان بهتر، اميدواري با اعتماد اجتماعي همچنين مشاركت و مسئوليتپذيري اجتماعي ارتباط محكمي دارد و اين امر پيوند ناگسستني اميدواري اجتماعي با سرمايه اجتماعي و مؤلفههاي آن را براي ما روشن ميكند؛ به طوري كه ميتوان اميد و اميدواري را ذيل سرمايه اجتماعي بررسي كرده و رسانهها را در اثرگذاري بر اميد و اميدواري و افزايش آن در سطح جامعه، متوجه مفاهيم كليدي ديگري همچون اعتماد اجتماعي و تقويت آن نمود.
پيش از اين به نقش بيبديل رسانههاي ارتباط جمعي در حفظ و تقويت سرمايه اجتماعي و مؤلفههاي وابسته به اميد و اميدواري اجتماعي اشاره شد. در ادامه براي درك عميقتر سازوكار اثرگذاري رسانهها بر افزايش اميد و اميدواري اجتماعي، نظريات اجتماعي رفتاري رسانهها شرح داده ميشوند كه نظريههاي مربوط به كاركردها و آثار پيامهاي ارتباطي را دربردارد. افزون بر اين، به نظريه هنجاري مسئوليت اجتماعي رسانهها در تحليل نقش رسانه ملي در اميدآفريني اجتماعي توجه ميشود، نظريهاي كه بايدها و نبايدها و مسئوليتهاي رسانهها را در برابر مردم جامعه در نظر دارد.
از آنجا كه نظريههاي موسوم به نظريههاي اجتماعي و رفتاري، گاه علوم ارتباطات ناميده ميشوند و از مباني علوم جامعهشناسي و به ويژه روانشناسي و روانشناسي اجتماعي گرفته شدهاند، براي تبيين نقش رسانهها در اميد و اميدواري، كه سازهاي شناختي است، بسيار مناسب به نظر ميرسند. چرا كه «كانون توجه اين نظريهها، رابطه ميان رسانه و جامعه و تأثير محتواي ارتباطي بر نگرشها و رفتارهاي مخاطبان است (مهديزاده،1391: 45) به نظريههاي كاركرد پيامهاي ارتباطي و تأثير پيامهاي ارتباطي، ميتوان ذيل نظريات اجتماعي رفتاري رسانه توجه كرد.
«بر اساس رويكرد كاركردگرايي، رسانهها يكي از عناصر زير مجموعه نظام محسوب ميشوند كه بخشهاي مختلف نظام را به يكديگر مرتبط ميسازند و ضمن تأمين نظم و يكپارچگي دروني نظام، ظرفيت پاسخگويي آن را در بحرانها بر اساس واقعيتها افزايش ميدهند». (مهديزاده، 1391: 46)
درباره اميد و اميدواري بايد به چند كاركرد رسانه، كه در منابع مختلف ذكر شده و ارتباط بنياديني با اين موضوع دارد، اشاره و پس از آن، نقش رسانه را از منظر اين كاركردها بررسي كنيم.
يكي از كاركردهاي رسانههاي جمعي، نظارت بر محيط است. افراد با اطلاعات دريافتي از رسانه، محيط پيرامون خود را ارزيابي ميكنند. يكي از مهمترين تصوراتي كه گربنر در نظريه كاشت رسانهاي آن را يكي از بارزترين اثرات رسانهها ياد كرده، احساس امنيت و ناامني است و اين احساسات با اعتماد و اميد رابطه دارد. كاركرد ديگر رسانههاي ارتباط جمعي، ايجاد همبستگي اجتماعي است. همبستگي اجتماعي منشأ پيوندهاي عاطفي، تعهد عام و اعتماد و اميد اجتماعي است. (چلبي، 1375: 101) مك كوايل معتقد است، پيدا كردن بينش درباره اوضاع و احوال ديگران، همدلي اجتماعي، همذات پنداري با ديگران و كسب احساس تعلق، يافتن مبنايي براي گفتوگو، تعامل اجتماعي، پر كردن جاي يك همراه واقعي در زندگي، كمك به اجراي نقشهاي اجتماعي و ايجاد توانايي پيوند با خانواده، دوستان و جامعه، از خدماتي است كه رسانهها ارائه ميدهند و به وسيله آن ميتوانند همبستگي اجتماعي را تحكيم كنند. (مك كوايل،1380: 211)
به اين ترتيب رسانههاي ارتباط جمعي با كاهش انزواي اجتماعي و تقويت احساس مشترك با اعضاء جامعه، نوعي احساس تعلق را پديد ميآورند كه در آن، هويت جامعهاي در رأس ساير هويتها قرار ميگيرند، در نتيجه تعهد عمومي تقويت شده و در پي آن اعتماد و اميد اجتماعي در جامعه افزايش مييابد. (چلبي، 1375: 140)
نظريههاي تأثير پيامهاي ارتباطي داراي گستردگي و اهميت قابل توجهي در قلمرو ارتباطات است. بسياري از پژوهشهاي مربوط به اين نظريات، به شيوه، اندازه و چگونگي آثار شناختي و رفتاريِ پيامهاي ارتباطي مربوط است. (مهدي زاده، 1391: 50) در اينجا تنها به دو نظريه كاشت و چارچوبسازي كه توجه ويژهاي به مقوله نگرش و سازوكارهاي شناختي افراد داشته و با آن ميتوان نقش اثرگذار رسانه بر مقوله اميد، اميدواري، تقويت باورها و آموزههاي اميدآفرين را هر چه بهتر تبيين كرد، بيش از نظريههاي ديگر توجه ميشود.
ـ نظريه كاشت
اين نظريه كه يكي از مهمترين ديدگاههاي تأثير رسانهها است، بر آثار بلند مدت و تدريجي رسانهها، به ويژه تلويزيون، بر تصوير ذهني مخاطبان از دنياي اطراف و مفهومسازي آنان از واقعيت اجتماعي تأكيد دارد. جرج گربنر1 ايدهپرداز اصلي نظريه كاشت، نظريه خود را برمبناي تحقيقاتي درباره تماشاي تلويزيون بنيان نهاد تا تأثير تماشاي تلويزيون بر باورها و ديدگاههاي بينندگان درباره جهان واقعي را بررسي كند. تلويزيون از نگاه گربنر سازنده محيط نمادين است. او تلويزيون را جهاني در خود ميبيند. (مهديزاده، 1391: 65)
گربنر بر اين باور است كه وسايل ارتباط جمعي، گرايشها و ارزشهاي حاكم بر جامعه را تبليغ و ترويج ميكند و با يكسان كردن گرايشها و ارزشهاي افراد جامعه، آنها را به هم پيوند ميدهد. (چندلر، 1995: 2؛ به نقل از باهنر و جعفري كيذقان، 1389: 140)
نظريهپردازان كاشت استدلال ميكنند كه تلويزيون اثرات دراز مدت، تدريجي، غير مستقيم، اما متراكم و انباشتي دارد. آنها تأكيد ميكنند كه تماشاي دراز مدت تلويزيون بيشتر اثر نگرشي دارد تا رفتاري. به بيان ديگر تماشاي زياد تلويزيون، «كاشت» نگرشهايي است كه بيشتر با جهاني هماهنگ است كه برنامههاي تلويزيوني به تصوير ميكشند و كمتر با جهان واقعي هماهنگي دارد. طبق اين نظريه، تماشاي طولاني مدت تلويزيون، اثرهاي اعتقادي و نگرشي بر باورهاي مخاطبان دارد. (مهديزاده، 1391: 66)
اين نظريه معتقد است كه تلويزيون در بلندمدت، در جهانبيني و نظام ارزشي بينندگان پرمصرف خود تأثير ميگذارد و به آنها نگرش تلويزيوني واحد درباره واقعيات ميبخشد. در واقع نظريه گربنر با تفاوت گذاشتن بين مخاطب عادي و پرمصرف، تأثير زياد تلويزيون بر مخاطب پرمصرف را اثبات ميكند.
همان طور كه اشاره شد، اميد، سازهاي شناختي است كه با باورها، نگرشها، احساسات و تلقيهاي فرد از خود و محيط بيروني ارتباط محكمي دارد. بر اساس نظريه كاشت، رسانهها ميتوانند به مرور زمان، نگرش و تلقي ما را نسبت به آنچه در اطراف ما در حال وقوع است، تغيير دهند. ازاينرو، به ويژه تلويزيون و راديو ميتوانند تلقيها و برداشتهاي مثبت و اميدبخش مخاطبان را با نوع اطلاعاتي كه درباره رويدادها و مسائل زندگي به آنان ميدهند، تقويت كنند.
ـ نظريه چارچوبسازي
«مك كامبز،2 چارچوبسازي را نسخه پالايش شده برجستهسازي ميداند. از اين ديدگاه، چارچوبسازي به معناي برجسته كردن برخي جنبههاي يك موضوع از طريق شيوههاي مختلف ارائه موضوع و در نتيجه تغيير رفتارهاي مردم در قبال آن است. او اين پديده را سطح دوم برجستهسازي مينامد.» (شيفل و تيوكسبري، 2007: 15؛ به نقل از فرقاني و احمدي، 1390: 70) چارچوبها، ساختارهاي شناختي اساسي است كه چگونگي ارائه و ادراك واقعيت را تعيين و به فرد براي تفسير دنياي پيرامونش كمك ميكنند. ازاينرو، چارچوب بر فهم و ادراك ما از واقعيت اثر ميگذارد. با توجه به اين مهم، در قلمرو مطالعات و پژوهشهاي ارتباطي، ميتوان گفت كه چارچوبسازي به معناي اين است كه رسانهها نه آينهاي براي انعكاس واقعيت، بلكه سازنده واقعيت و شكل دهنده آن هستند. (مهديزاده، 1391: 81)
«رسانهها براي چارچوبسازي رويدادها و توليد معنا براي مخاطبان، از رويهها و شگردهايي چون انتخاب واژگان، استعارهها، كنايهها، تمثيلها و ... استفاده ميكنند تا داستان و روايتي معنادار از آنچه ميخواهند بسازند و نظام معاني خاصي براي مخاطبان خلق كنند». (همان: 83)
از منظر چارچوبسازي كه در حقيقت سطح دوم برجستهسازي است، رسانههاي ارتباط جمعي ميتوانند با چارچوبهاي خود(تمركز بر بعضي اطلاعات و موضوعها، نوع پوششها و پردازشهاي اطلاعاتي)، بر نگرشها و ديدگاههاي مخاطبان تأثير گذاشته و در عصر حاضر به واقعيتها شكل داده و آن را بسازند. ازاينرو، رسانه ملي در طراحي، ساخت و ارائه چارچوبهاي خبري و اطلاعاتي خود، ميبايست به اطلاعاتي توجه كند كه به نوعي زمينه اميد و اميدواري اجتماعي را در جامعه فراهم ميكند. همچنين در عين جلب اعتماد مخاطبان، نگرشها و ديدگاههاي ايشان را نسبت به وقايع موجود جامعه سامان دهد. در حقيقت، نظام معنايي، جزء شناختي و پردازشهاي اطلاعاتي مخاطبان رسانه نسبت به وقايع و اتفاقات جاري، در اميدوارانه تلقي نمودن اين وقايع يا بالعكس، نقش برجستهاي ايفا ميكند.
نظريات هنجاري يا دستوري، بايدها و نبايدهاي حاكم بر وسايل ارتباط جمعي را در شرايط مختلف تبيين ميكند. اين نظريهها كه داراي ماهيتي تعهدآور و الزامآور هستند، از وضعيت رسانهها در جوامع و زمانهاي مختلف، سرچشمه گرفتهاند. اين نظريهها رابطه دولت، رسانه و جامعه را ترسيم ميكنند و انتظارهاي دولت از رسانهها، ضوابط، شرايط حاكم بر آنها و توقعات مربوط به نقش اجتماعي رسانهها را در جوامع مختلف بررسي ميكنند. (مك كوايل، 1382: 162) اين نظريهها طيف مختلفي از ديدگاهها را بر اساس ارزشها، ايدئولوژيها و... در برميگيرند. در اينجا براي تبيين نقش رسانهها و تعهد آنها در برابر جامعه، به ويژه در زمينه اميد واميدواري اجتماعي، به نظريه مسئوليت اجتماعي رسانهها توجه ميشود.
اين نظريه كه پس از تشكيل كميسيون آزادي مطبوعات در سال 1974م در امريكا شكل گرفت (مك كوايل، 1382: 169) معتقد است، رسانهها افزون بر اطلاعرساني، سرگرمي و فروش، بايد موجب تضارب آراء شده و مباحث را رشد دهند. (سورين و تانكارد، 1384: 445)
در نظريه ياد شده، اصل بر ايجاد پيوند ميان «استقلال و آزادي رسانهها»، و «وظايف و مسئوليتهاي اجتماعي» آنها است. تأكيد اين نظريه بر آن است كه رسانهها بايد در عين پاسخگويي به نيازهاي مخاطبان، در برابر فعاليتهاي خود نيز مسئول باشند و وظايف خود را محدود به گيرندگان پيام يا مالكان رسانهها ندانند. مضمون اصلي اين نظريه، اين است كه آزادي و مسئوليت دو روي يك سكهاند و همانگونه كه رسانهها حق دارند از دولت و ساير نهادها انتقاد كنند، مسئوليتي نيز در قبال مصالح و منافع ملي و پاسخ به نيازهاي جامعه دارند. (مهديزاده، 1391: 89)
بايدها و نبايدهاي نظريه مسئوليت اجتماعي را ميتوان در ده بند به شرح زير خلاصه كرد:
بايدها
اول ـ پذيرش مسئوليتهاي اجتماعي از سوي رسانهها؛
دوم ـ وابستگي به ارزشهايي چون صداقت، دقت، عينيت و بيطرفي در حد استانداردهاي بالاي حرفهاي؛
سوم ـ تعهد در برابر وظايف اجتماعي، قبل از تعهد در مقابل مالكان رسانه يا خواست گيرندگان پيام؛
چهارم ـ كثرتگرا و منعكسكننده گرايشهاي مختلف اجتماعي و جايگاهي براي طرح ديدگاههاي گوناگون؛
پنجم ـ مشروع شمردن دخالت دولت براي پاسداري از اهداف عمومي؛
ششم ـ ايجاد سيستمهاي قانوني براي فعاليتهاي رسانهاي و تشكيل سنديكاهاي حرفهاي و جلوگيري از انحصارطلبي رسانهاي؛
هفتم ـ تشكيل گروههاي تحقيقاتي براي ارائه گزارشهاي مستمر درباره رسانهها؛
هشتم ـ برقراري يارانههاي حمايتي براي رسانهها.
اول ـ حمله به اقليتها؛
دوم ـ تشويق جامعه به بينظمي، خشونت و... (مك كوايل، 1382: 171)
ميتوان گفت از منظر مسئوليت اجتماعي، كارگزاران رسانهاي همواره در برابر توليد، توزيع و نشر اطلاعات و ديگر فعاليتهاي ارتباطي، فقط در مقابل سازمان و نظام مديريتي حاكم برآن پاسخگو نيستند، بلكه ميبايست در برابر كليه مراجعان، بهرهمندان و ذينفعان سازمان و نهايتا مخاطبان نيز چنين باشند.
اين رويكرد هرچند در نگاه اول آرماني، غير واقعي و دور از ساخت وسلسله مراتب كنوني سازمانها تصور ميشود، ولي واقعيتهاي اجتماعي، سازماني در اين باره نشان ميدهد كه گريزي از آن نيست؛ همانطور كه توجه به اخبار توسعه و رويكردهاي مسئوليت اجتماعي رسانهها در دورهاي چنين تصور ميشد. زيرا كليه سازمانها و جوامع انساني در يك افق بلندمدت نيازمند جلب اعتماد و رضايت، تقويت ارتباطات انساني، مشاركت مردمي، پاسخگويي به افكار عمومي، تقويت احساس تعلق و هويت، همبستگي و انسجام اجتماعي و احترام به توانمنديهاي انساني و نهايتا ايجاد اميد در جامعه هستند. تحقق اين امر نيز جز با توجه و تأكيد به مسئوليت اجتماعي رسانهها امكانپذير نيست. رسانهها ميبايست براي ايجاد اميد در جامعه كوشش كنند و از اين رهگذر، يكي از مهمترين مسئوليتهاي خود را كه ايجاد تحرك اجتماعي است، انجام دهند.
روشن است كه نظريه هنجاري مسئوليت اجتماعي، براي تبيين بايدها و نبايدهاي عملكرد رسانه ملي به تنهايي كفايت نميكند. در حقيقت از آن جا كه، مسئوليت اجتماعي، رسانهها را متوجه نقش اجتماعي و پذيرش مسئوليتهاي اجتماعي خود در برابر عملكردهاي خود ميكند در اينجا مورد توجه است. از اين ديدگاه، رسانهها ميبايست استانداردهاي توليد خود را طوري تنظيم كنند كه ضمن بازتاب دقيق و واقع بينانه مسائل اجتماعي و توجه به قشرها و طبقههاي مختلف اجتماعي، زمينه جلب اعتماد و مشاركت مردم و در پي آن گسترش اميد و اميدواري اجتماعي را در جامعه فراهم كنند. اما از سوي ديگر، نفي انحصاري بودني كه در اين تئوري مد نظر است، با شرايط رسانهاي جامعه ما سازگار نيست. ازاينرو، اين نظريه نميتواند ضامن همه بايدها و نبايدهاي رسانه ملي باشد. اما از ميان نظريات هنجاري ديگر براي تبيين نسبت رسانه با اميدواري اجتماعي مناسبتتر به نظر ميرسد.
روش تحقيق مورد استفاده در اين پژوهش كه مقاله از آن گرفته شده است، از نوع كيفي است؛ مفهوم روش كيفي گونه گستردهاي از روشهاي پژوهشي را در بر ميگيرد. (ويمر و دومينيك، 1384: 159) منظور از تحقيق كيفي هر نوع تحقيقي است كه يافتههايي را به دست ميدهد كه با شيوههايي غير از روشهاي آماري يا هر گونه كمي كردن، به دست آمده است. (استراوس و كوربين، 1385: 17) شيوه گردآوري اطلاعات در اين پژوهش، به روش مصاحبه است و با بهرهگيري از نوعي تحليل مضمون، موسوم به تحليل تماتيك، تحليل شده است.
مصاحبه از جمله روشهاي كيفي گردآوري اطلاعات در علوم اجتماعي است. كانل و كان مصاحبه تحقيقاتي را بدين صورت تعريف ميكنند: «يك گفتوگوي دو نفره كه مصاحبهگر آن را براي كسب اطلاعات مربوط به پژوهش آغاز ميكند و بر موضوعاتي متمركز ميشود كه براي دستيابي به هدفهاي تحقيقي كه شامل توصيف، پيشبيني يا توضيح منظم است، به آنها نياز دارد». (دلاور، 1374: 154)
مصاحبهها انواع مختلفي دارند و ميتوان به چند نوع مختلف مصاحبه اشاره كرد. از آنجا كه در پژوهش حاضر بهرهگيري از روش مصاحبه جهت جمعآوري اطلاعات از سياستگذاران و انديشمندان حوزه دين، فرهنگ و رسانه در راستاي دستيابي به راهبردهاي اميدبخشي در رسانه ملي است، مصاحبه با متخصصان بسيار راهگشا است.
در مصاحبه با صاحبنظران، مصاحبهكننده دادهها را از اشخاصي جمعآوري ميكند كه دانش يا ديدگاه ويژهاي دارند و نميتوان با ديگران به آنها دست يافت». (گال و ديگران، 1386: 525)
در اين پژوهش براي استخراج و فهم متغيرها، عوامل و شاخصهاي اصلي اميد و اميدواري اجتماعي و راهبردهاي بسط و گسترش آن در رسانه ملي، ديدگاههاي صاحبنظران و متخصصان ارتباطات، فرهنگ و روانشناسي دريافت و تحليل ميشود. به اين منظور با هفت نفر از اين كارشناسان مصاحبه شده است.
افراد مصاحبه شونده:
ـ دكتر ايماني، عضو هيئت علمي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي، دانشگاه تربيت مدرس؛
ـ دكتر ناصر باهنر، دانشيار دانشكده معارف اسلامي و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق عليه السلام ؛
ـ دكتر رضا پورحسين، دانشيار دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران، رئيس شبكه مستند سيما؛
ـ حجتالاسلام علي جعفري، كارشناس رسانه، كارشناس گروه مطالعات فرهنگي مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي؛
ـ دكتر عبدالكريم خيامي، رئيس مركز نظارت و ارزيابي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران؛
ـ دكتر ابراهيم فياض، عضو هيئت علمي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، گروه انسانشناسي؛
ـ دكتر مرتضي موسويان، رئيس سابق مركز علمي كاربردي رسانه و قائم مقام سابق معاونت آموزش و پژوهش رسانه ملي.
پرسشهاي مصاحبهها به منظور پاسخگويي به سؤال اصلي پژوهش تنظيم شده و ازاينرو، پرسشهايي همچون چيستي متغيرهاي تأثيرگذار بر اميدواري اجتماعي، چگونگي جامعه اميدوار، عوامل اميدواري و موانع آن، ارزيابي كيفيت عملكرد صدا و سيما، كيفيت شرايط موجود، فرصتها و تهديدهاي پيشرو، همچنين راهكارها و راهبردهاي پيشنهادي براي بسط اميدواري اجتماعي در رسانه ملي، پرسشهاي اساسي مصاحبهها است.
روشن است كه تحليل دادههاي حاصل از مصاحبه، به ساز و كار تحليلي روشمند و منسجمي نياز دارد. ازاينرو، در تحليل دادههاي به دست آمده از هفت مصاحبه انجام شده، تلاش شده تا مشابه نوعي روش تحليل موضوعي و تحليل مضمون، موسوم به «تحليل تماتيك» استفاده شده است.
«تحليل تماتيك عبارت است از تحليل مبتني بر استقراي تحليلي كه در آن، محقق با طبقهبندي دادهها و الگويابي درون دادهاي و برون دادهاي، به سنخشناسي تحليلي دست مييابد. اين نوع تحليل در وهله اول در پي الگويابي در دادهها است. زماني كه الگويي از دادهها به دست آمد، بايد از آن حمايت تمي يا موضوعي شود؛ به عبارتي مضامين از دادهها سرچشمه ميگيرند. (محمدپور، 1390: 66 و 67)
ولكات،1 طرح تماتيك سادهاي ارائه كرده كه بر اساس آن، فرايند تحليل دادهها داراي سه مرحله عمومي توصيف، تحليل و تفسير است. در مرحله توصيف، دادهها در يك نظم و پيوستار زماني قرار ميگيرند كه اين نظم ميتواند بر اساس نظر محقق در تحقيق باشد. در مرحله تحليل، دادهها، سازماندهي، تنظيم و مقولهبندي ميشوند و در مرحله تفسير نيز، دادهها تفسير ميشوند. (همان: 68 و 69)
مصاحبهها مشابه اين روش تحليل شده است. به اين صورت كه ابتدا تلاش شده به اندازه ممكن در قالب يك جدول، مرحله اول و دوم (توصيف و تحليل دادهها) انجام شود. در ستون اول، گزيده دادههاي مصاحبهها و نكات كليدي آن، به منظور آغاز كدگذاري انتخاب و درج شده و در ستون دوم، مضامين اصلي دادهها استخراج، سازماندهي و تنظيم شده است. در مرحله پاياني (تفسير دادهها)، ضمن دستهبندي تمهاي استخراج شده ذيل مقولات كلان، ارتباط ميان آنها تشريح و مواضع اصلي نسبت به موضوع پژوهش مشخص شده است. يادآوري ميشود براي رعايت اختصار و پرهيز از اطناب نوشتار، فقط مرحله آخر، كه همان تفسير دادهها و ارائه مقولات كلان به دست آمده از مصاحبهها است، ذكر ميشود.
با در نظر گرفتن پرسشهاي اصلي مصاحبهها و مروري بر مضمونها و تمهاي به دست آمده از اطلاعات مصاحبهها، در مجموع ميتوان 7 مقوله و موضوع كلان را برشمرد كه در ادامه ميآيد.
مقوله اول: متغيرهاي مرتبط و تأثيرگذار بر اميدواري اجتماعي
متغيرهاي مرتبط و تأثيرگذار بر اميد و اميدواري اجتماعي
اعتماد
مشاركت اجتماعي
نظم اجتماعي
نگاه مثبت به آينده
پردازش اطلاعات، پيشفرضها و نوع شناخت و ذهنيت افراد
وضعيت مناسب سلامت
امنيت بالا
سطح مناسب آموزش
معيشت مقبول
حفظ آزادي و حرمت انسانها
معنويت شيعي
رضايت از زندگي
با توجه به دادههاي مصاحبهها، اعتماد اجتماعي و مشاركت اجتماعي كه از مؤلفههاي بنيادين سرمايه اجتماعي است، از متغيرهاي تأثيرگذار در اميد و اميدواري اجتماعي است و همبستگي مثبتي با آن دارد. به طوري كه سطح بالاي اعتماد و مشاركت اجتماعي در جامعه، افزايش اميد و اميدواري اجتماعي را در پي دارد. همچنين نظم اجتماعي، كه نشانه انضباط ساختارها و كنشهاي اجتماعي، روشن بودن نقشهاي اجتماعي و سيستم شفاف جزا و پاداش و نظامي هدفمند، پويا و هماهنگ در همه عرصهها است، عنصري اثرگذار بر كاهش يا تقويت اميدواري اجتماعي است. جامعهاي كه نظم اجتماعي بالايي دارد، سطح بالاتري از اميدواري اجتماعي را نيز دارد.
نگاه مثبت و روشن به آينده پيشرو نيز متغيري مهم در افزايش اميدواري است. متغيري كه ناشي از پردازش اطلاعات، نوع پيشفرضها، برداشتها، تفاسير و ذهنيت افراد جامعه نسبت به وقايع و مسائل حال و آينده جامعه است. در حقيقت نوع اطلاعات و تفسيرهاي ما در تلقي ما از امر اميدبخش نقش مهمي دارند.
آشكار است كه وضعيت مطلوب سلامت، رفاه، امنيت، آموزش، حفظ آزادي و حرمت افراد جامعه تأثير قابل توجهي در افزايش اميدواري اجتماعي دارد. همانطور كه فقدان اين موارد، همبستگي بالايي با كاهش اميد در جامعه دارد. همچنين طبيعي است كه افرادي كه از زندگي خود و شرايط آن رضايت بيشتري دارند، از سطح بالاي اميدواري در زندگي برخوردارند.
مقوله دوم: نشانهها و مشخصههاي جامعه اميدوار
نشانهها و مشخصههاي جامعه اميدوار
جاري بودن زندگي به معناي واقعي و در تمام شؤون آن
وضعيت مناسب سلامت
امنيت بالا
سطح مناسب آموزش
معيشت مقبول
حفظ آزادي و حرمت انسانها
معنويت بالا
تلاش و كوشش اجتماعي
شور و نشاط اجتماعي
مشاركت بالاي اجتماعي
آشكار است جامعهاي كه در آن افراد به زندگي عادي روزانه خويش مشغول هستند، نقشهاي اجتماعي خود را به بهترين شكل انجام ميدهند و شور و نشاط اجتماعي، تلاش و كوشش جمعي و مشاركت بالايي دارند، جامعهاي اميدوار است. در چنين جامعهاي سطح سلامت، امنيت، آموزش، معيشت، آزادي و حفظ حرمت در حد قابل قبول است و در حقيقت وجود مواردي از اين قبيل، نشانه اميدواري جامعه است.
مقوله سوم: عوامل اميد و اميدواري اجتماعي
عوامل اميد و اميدواري اجتماعي |
|
زير مقولهها
| توضيحات بيشتر |
معنويت و توكل به خدا
| خشوع در برابر خدا، توكل، انتظار، شفاعت و... از جمله مفاهيم اميد آفرين در معنويت شيعي. |
نزديكي هويت واقعي و آرماني فرد
| |
مشخص بودن مسير و افق آينده
|
نقاط قوت |
| نقاط ضعف |
استقلال از ساير ساختارها |
| ـ ضعف تئوريك و نظري |
تغييرات سياسي اندك و |
| ـ ضعف ساختار و آرايش سازماني |
انحصاري بودن |
| ـ ضعف قانونگذاري و سياستگذاري |
بودن در ميان مردم |
| ـ ضعف فنآوري |
جامعهپذير كردن برخي ساختارها و قالبهاي رسانهاي |
| ـ نبود ارزيابي واقعي و دقيق از شرايط موجود جامعه |
فراگيري رسانه ملي به مثابه ظرفيتي جدي |
| ـ نبود ترجمه و برگردان صحيح مباني نظري اميد و اميدواري به يك كار عملياتي رسانهاي |
برخورداري از مراكز تحقيقاتي حرفهاي |
| ـ ضعف چگونگي بهرهگيري از هنر |
برخورداري از افراد متخصص |
| دسترسناپذيري شبكهها در برخي از مناطق |
انحصاري بودن |
فرصتها |
تهديدها |
غناي فرهنگ اسلامي ايراني (غناي فرهنگ ديني و تربيتي) |
شبكههاي ماهوارهاي معارض و قوت و قدرت تكنولوژيك رسانههاي سلطه |
سياسي بودن مردم |
آرمانگرايي افراطي رسانه و دوري از واقعيات زندگي |
همگرايي رسانههاي مدرن با رسانههاي سنتي در كشور ما |
گسترش بياعتمادي |
ارتباطات شفاهي و رسانههاي سنتي |
افتادن در دام رهبانيت مسيحي و سكولاريسم و بيتوجهي به تعاليم ناب اسلامي |
ماهواره به مثابه فرصتي براي حضور و انتقال پيامهاي ما |
گسترش مهاجرت افراد محبوب رسانهاي صدا و سيما به رسانههاي معارض بيگانه و تبليغات سوء ايشان عليه باورها و آرمانهاي كشور |
انحصاري بودن |
انحصاري بودن |
ضرورت طراحي زير ساخت سيستمي، اقتضايي براي گسترش نظم اجتماعي: تحول در نظام اداري و بازسازي بوروكراسي دولتي، واگذاري هدفمند اداره مسائل روزمره و شهري به خود مردم، توجه جدي به توسعه متوازن، حذف تدريجي ناموزونيها، رفع تعارضات و ناسازگاريها در سيستمهاي مختلف، روشن شدن معيارهاي تمايزبخش افراد و سيستم جزا و پاداش، ضرورت همگرايي نهادهاي اجتماعي جهت جلوگيري از بينظمي اجتماعي و... راهكاري كلگرايانه در زمينه بسط اميد و اميدواري اجتماعي در جامعه است كه تحقق آن نقشي بسزا در ارتقاي سطح اميد و اميدواري در جامعه دارد. راهبردي كه سطحي كلانتر از رسانه ملي را شامل ميشود. رسانه ملي ميبايست اين مهم را در تنظيم و آرايش سازماني خود و ترسيم افقهاي روشن آينده براي جامعه، نقد و ارزيابي نظامهاي مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مد نظر قرار دهد؛ چراكه رسانهها زير مجموعه نظام و پيونددهنده بخشهاي مختلف آن به يكديگر محسوب ميشوند و ضمن تأمين نظم و يكپارچگي دروني نظام، ظرفيت پاسخگويي آن را در بحرانها بر اساس واقعيتها افزايش ميدهند.
دسترسي حداكثري به وقايع اجتماعي، سياسي، اقتصادي و... و توجه جدي به نيازها و علايق مختلف و شرايط روز جامعه.
( درگير شدن هر چه بيشتر با واقعيتهاي زندگي روزمره مردم(مشكلات، مسائل، آداب و رسوم و...)؛
( دستيابي به شاخصهاي زندگي روزمره و كدگذاري رسانهاي صحيح آن؛
( توجه به مدل آييني ارتباطات؛
( شناخت ويژگيهاي نسلي مخاطبان، انجام مطالعات دقيق در مورد شكاف نسلي، انباشت و پيشينههاي ذهني افراد.
( گسترش برنامههاي معنوي و مذهبي اميدآفرين. بدين منظور بهرهگيري از كارشناسان مذهبي و سخنرانهاي برخوردار از بيانات اميدبخش، اهتمام ويژه به موعظه، سخنراني و... پيشنهاد ميشود؛
( تأكيد و برجستهسازي مقولههايي اميدبخش مانند توكل به خدا، انتظار، شفاعت و... همچنين لزوم طرح رفتارهاي ديني به عنوان شاخص اصلي اميد با گسترش ادبيات موجود در اين زمينه و عرضه ادبيات معنويتگراي شيعي در مجامع بينالمللي و مراكز برنامهريزي.
( لزوم بازشناسي و معرفي ظرفيتهاي مغفول و ناشناخته كشور در رسانه، برجستهسازي واقعبينانه فعاليتها و كارهاي بزرگ صورت گرفته در كشور پس از انقلاب اسلامي؛
( نمايش نگاه غيرايرانيان به ايرانيان؛
( ارائه تصويري روشن و واقعبينانه از توانمنديها و قابليتها و وجوه مميزه ايرانيان(القاي روحيه خودباوري و اعتماد به نفس) و.... .
( لزوم تدوين منسجم مباني نظري و تئوريك و فهم دقيق كيفيت برگردان آن به پروژههاي عملياتي؛
( لزوم دانشمدار شدن كارشناسان صدا و سيما؛
( مفهومشناسي دقيق اميد در چارچوب فرهنگ بومي و آموزههاي اسلامي؛
( لزوم هم انديشي اصحاب رسانه حول مفهوم اميد و اميدواري و دستيابي به اشتراك معني؛
( اجراي طرح پيمايش طولي اميد اجتماعي در بين مخاطبان و ديگر افراد جامعه.
( توانايي تركيب و تلفيق مردمي بودن و درگيري با مسائل روزمره مخاطبان با خودآگاهي ديني و توكل سازنده؛
( معتقد به مباني ديني و متعهد به آرمانهاي انقلاب اسلامي(شايستگيهاي اخلاقي و اعتقادي)؛
( برخورداري از تخصص و شايستگيهاي علمي در حوزههاي تخصصي مربوطه و مرتبط با رسانه؛
( بهرهمندي از مهارتها ارتباطي و تعامل با مخاطبان، همچنين ضرورت توجه به شيوههاي ارتباطي اميدبخش؛
( بهرهگيري از نيروهاي جوان پرطراوت و بانشاط در فضاي اداري سازمان.
( بهرهگيري از آراء و نظرات مخاطبان در مورد برنامهها؛
( استقبال از طرحها، توليدات و آثار مردمي، پخش و نمايش آن در صدا و سيما، همچنين حمايت از ايدههاي رسانهاي خلاقانه و مبتكرانه مردمي؛
( پخش متوازن و متعادل نقاط ضعف و قوت نظام و جامعه در مواجهه با موانع و مشكلات و ترسيم بزرگي حركت تاريخي انقلاب اسلامي و امواج سهمگين برخواسته از آن.
( تقويت عادتها و آداب و رسوم اجتماعي بومي اسلامي ايراني؛
( تأكيد بر اشتراكها در عين زيبا جلوه دادن تفاوتها و... ؛
( تعميم دستاوردهاي جامعه به كل آن و تقويت جمعگرايي.
( بازنمايي زندگي قشرها و طبقههاي مختلف جامعه در رسانه؛
( توجه به خواستههاي همه مردم در كشور؛
( متوقف نماندن در شرح و نمايش نابسامانيهاي اجتماعي متمركز در شهرهاي بزرگ (كانونهاي طرح و توليد) و ملي بودن به جاي تهراني بودن در توليدات نمايشي.
( طبقهبندي مخاطبان با علايق و سلايق مختلف.
( پرداختن به انتقادات سازنده حتي نسبت به خود صدا و سيما؛ ضرورت توجه به خودارزيابي و پذيرش اشتباهات؛
( فرهنگسازي براي پذيرش اشتباه بين مسئولان و مديران و زشت نبودن اين موضوع؛
( تقويت و اصلاح نقش مراقبتي و نظارتي نهادهاي نظارتي رسمي و غير رسمي(احزاب)به عنوان دلسوز و يار نه رقيب و سربار.
اميد و اميدواري اجتماعي در جامعه اسلامي، موضوعي است كه به ويژه در سالهاي اخير به علت حجم گسترده تبليغات سوء و مأيوسكننده رسانههاي معارض جمهوري اسلامي و سياهنماييهاي گسترده نسبت به مسائل داخلي، رسانه ملي را به عنوان فراگيرترين نهاد فرهنگي و رسانهاي كشور براي تقويت و ارتقاي سطح اميدواري اجتماعي و چگونگي مقابله با نااميدي در كشور به چالش كشيده است.
اين مقاله در پي فهم مباني، ابعاد و راهبردهاي اميدآفريني اجتماعي در رسانه ملي و شناخت متغيرهاي مهم اثرگذار بر اميدواري اجتماعي است. بدين منظور مفهومشناسي اميد و اميدواري اجتماعي و بحث سرمايه اجتماعي و مؤلفههاي آن امري ضروري است. مضاف بر اين، نقش رسانه ملي و بايدها و نبايدهاي آن در اميدواري اجتماعي در قالب نظريههاي اجتماعي، رفتاري رسانهها و نيز نظريه هنجاري مسئوليت اجتماعي رسانهها شرح داده شده است.
در ادامه با بهرهگيري از روش كيفي مصاحبه و روش تحليل تماتيك، ديدگاههاي متخصصان و كارشناسان حوزه روانشناسي و ارتباطات درباره ابعاد و راهبردهاي گسترش اميدواري اجتماعي در رسانه ملي گردآوري و تحليل شده است.
مجموع مباحث يادشده نشان ميدهد اميدواري اجتماعي، انتظار آيندهاي روشن در عموم افراد جامعه و تلاش و كوشش مستمر، مفيد و مثبت براي دستيابي به آن است. متغيرهايي از جمله اعتماد اجتماعي، مشاركت اجتماعي، حمايت اجتماعي و... كه مؤلفههاي سرمايه اجتماعي را تشكيل ميدهند، از متغيرهاي مؤثر بر اميدواري اجتماعي هستند. در اين ميان رسانه ملي با تقويت اين مؤلفهها ميتواند نقش مؤثري بر ارتقاء سطح اميدواري اجتماعي در جامعه ايفا كند.
همچنين با مروري بر كاركردهاي رسانه، نقش رسانهها در تقويت همبستگي اجتماعي و به دنبال آن افزايش اميد جمعي مشخص شده و به دنبال آن با طرح نظريه تأثير پيامهاي ارتباطي به ويژه نظريه كاشت و نظريه چارچوب سازي، نقش رسانه ملي در تقويت و كاشت باورها، نگرشها و تلقيهاي اميدوارانه نسبت به وقايع پيراموني تبيين شد.
در نهايت راهكارهاي پيشنهادي برآمده از ادبيات نظري و دادههاي حاصل از مصاحبه را ميتوان به اختصار در قالب محورهاي ذيل خلاصه نمود:
ضرورت بازگشت به ارزشهاي انقلاب اسلامي در حد تجربه دفاع مقدس، بازطراحي نظام مهندسي رضايت، زير ساخت سيستمي، اقتضايي، گسترش نظم اجتماعي و مديريت اجتماعي سطح توقعات.
ـ واقعبيني و واقعنمايي رسانه ملي در ترسيم پديدههاي اجتماعي و توان تركيب تعامل آن با آرمانگرايي؛
ـ مردمي بودن، زندگي محور بودن و توسعه فرهنگ زندگي همچنين درگير شدن هر چه بيشتر با واقعيتهاي زندگي روزمره مردم (مشكلات، مسائل، آداب و رسوم و...)؛
ـ تقويت ارزشها و هنجارهاي ديني با گسترش برنامههاي معنوي و مذهبي اميدآفرين؛
ـ تقويت عناصر مثبت و هويتبخش تاريخ تمدن اسلامي و درك اهميت ارائه الگوي درونزاد پيشرفت به جاي تقليد از مدلهاي توسعه؛
ـ تبيين چشمانداز آيندهاي روشن و واقعبينانه از انقلاب اسلامي و ترسيم گام به گام مسير دستيابي به آن؛
ـ اهتمام جدي به فعاليتهاي بنيادين نظري علمي و پژوهشي درباره اميد و اميدواري اجتماعي و حوزههاي مرتبط و وابسته ديگر (رصد ميداني اميد)؛
ـ بهرهگيري از برنامهسازان و مديران و كارشناسان شايسته، متخصص، كارامد و اميدوار به تحقق وعده الهي؛
ـ تقويت مشاركت مخاطبان، با تعامل مستمر رسانه و مردم و گسترش فضاي تعاملي رسانه ملي؛
ـ توجه جدي به رسانههاي سنتي و ارتباطهاي شفاهي و همگرايي با آنها؛
ـ ارزيابي واقعي و دقيق شرايط موجود جامعه و شناخت دقيق نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهديدهاي داخلي و خارجي؛
ـ اهتمام جدي به تنظيم سياستهاي منسجم در سازمان، قانونگذاري هدفمند براي ارتقاي سطح فعاليتهاي سازمان و پر كردن خلأهاي قانوني بخشهاي مختلف؛
ـ تقويت كاركرد همبستگي اجتماعي برنامهها؛
ـ التزام به عدالت رسانه و پرهيز از تمركزگرايي؛
ـ مخاطبشناسي دقيق و هدفمند؛
ـ ترويج خودانتقادي و پذيرش خطا و اشتباه به مثابه گامي به جلو نه عقبگردي فاجعهآميز.
ارجمندنيا، علياكبر، خانجاني، مهدي و محمودي، مريم. 1391. اميد و اميدواري: نظريهها، مفاهيم و روشهاي ارتقا در جوانان و دانشجويان. تهران: دفتر مطالعات فرهنگي و برنامهريزي اجتماعي وزارت علوم، تحقيقات و فنآوري.
استراوس، آنسلم و كوربين، جوليت. 1385. اصول روش تحقيق كيفي: نظريه مبنايي رويهها و شيوهها. ترجمه بيوك محمدي، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
تاجبخش، كيان. 1384. سرمايه اجتماعي؛ اعتماد، دموكراسي و توسعه. تهران: شيرازه.
چلبي، مسعود. 1375. جامعهشناسي نظم؛ تشريح و تحليل نظري نظم اجتماعي. تهران: ني.
دلاور، علي. 1374. مباني نظري و عملي پژوهش در علوم انساني و اجتماعي. تهران: رشد.
حسيني پاكوهي، عليرضا. 1376. ايجاد اميد و نااميدي و يا خنثيسازي در اخبار شبكه اول در آبان ماه.
سورين، ورنر و تانكارد، جيمز. 1384. نظريههاي ارتباط جمعي. ترجمه عليرضا دهقان. تهران: دانشگاه تهران. چاپ اول.
گال، مرديت؛ بورك، والتر و گال، جويس. 1386. روشهاي كمي و كيفي در علوم تربيتي و روانشناسي. ترجمه احمدرضا نصر و ديگران. تهران: دانشگاه شهيد بهشتي و سمت.
محققيان، زهرا. 1388. تحليل مفهوم اميد از منظر قرآن و علم روانشناسي. پاياننامه كارشناسي ارشد. دانشكده ادبيات و علوم انساني.
محمدپور، احمد. 1390. روش تحقيق كيفي؛ ضد روش 2. تهران: جامعهشناسان.
مك كوئيل، دنيس. 1382. درآمدي بر نظريههاي ارتباطات جمعي. ترجمه پرويز اجلالي. تهران. مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها. چاپ اول.
مهديزاده. سيدمحمد. 1391. نظريههاي رسانه: انديشههاي رايج و ديدگاههاي انتقادي. تهران: همشهري.
ويمر، راجر و دومينيك، جوزف. 1384. تحقيق در رسانههاي جمعي. ترجمه كاووس سيد امامي. تهران: مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامهاي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران.
آخوندي، مصطفي. 1385. جايگاه اميد در پويايي انسانها. مربيان. سال ششم. شماره 19.
ابراهيمي، نسرين و زهرا صباغيان و محمود ابوالقاسمي. 1390. «بررسي رابطه اميد با موفقيت تحصيلي دانشجويان». فصلنامه پژوهش و برنامهريزي در آموزش عالي. 2 (17).
باهنر، ناصر و جعفري كيذقان، طاهره. 1389. «تلويزيون و تأثيرات كاشتي آن بر هويت فرهنگي ايرانيان». فصلنامه تحقيقات فرهنگي. دوره سوم، شماره 4، 131 ـ 156.
پيراهري، نير. 1388. «سرمايه اجتماعي در نظريات جديد». پژوهشنامه علوم اجتماعي. سال سوم، شماره سوم، 109 ـ 131.
جواهري، فاطمه و بالاخاني، قادر. 1385. «رسانه جمعي و اعتماد: بررسي تأثير رسانههاي جمعي بر اعتماد اجتماعي(مطالعه موردي شهروندان تهراني)»، مجله علوم اجتماعي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد. 1 (3). 1 ـ 29.
رسولي، محمدرضا و پاك طينت، داود. 1390. «بررسي نقش رسانههاي جمعي در شكلگيري سرمايه اجتماعي در بين شهروندان شهر يزد». فصلنامه فرهنگ ارتباطات. 1 (1). 61 ـ 94.
شيرمحمدي، ليلا، ميكائيلي منيع، فرزانه و زارع، حسين. 1389. «رابطه سخترويي، رضايت از زندگي و اميد با عملكرد تحصيلي دانشجويان». پژوهشهاي نوين روانشناختي. سال پنجم. شماره 20.
عسگري، پرويز و شرفالدين، هدي. 1387. «رابطه اضطراب اجتماعي، اميدواري و حمايت اجتماعي با احساس ذهني بهزيستي در دانشجويان تحصيلات تكميلي واحد علوم و تحقيقات خوزستان». يافتههاي نو در روانشناسي. 3 (9). 25 ـ 36.
غفوري، محمد و جعفري، روح اله. 1387. «سرمايه اجتماعي، جامعه مدني و دموكراسي؛ رابطه متقابل يا يك سويه». پژوهشنامه علوم سياسي. 2 (3). 209 ـ 238.
قدسي، امير. 1390. «نقش رسانه ملي در ايجاد قدرت نرم و مقابله با جنگ نرم با تأكيد بر بازتوليد سرمايه اجتماعي». مطالعات قدرت نرم. 2 (1). 75 ـ 104.
كتابي، محمود، گنجي، محمد، احمدي، يعقوب و معصومي، رضا. 1383. «دين، سرمايه اجتماعي و توسعه اجتماعي فرهنگي». مجله پژوهشي دانشگاه اصفهان(علوم انساني). 2 (17). 162 ـ 192.
مرداني نوكنده، محمدحسين. 1390. «جايگاه و نقش اميد آفريني در زندگاني با تأكيد بر آموزههاي قرآني و ديني». نشريه مهندسي فرهنگي. 57 و 58. (6).
ناطق پور، محمدجواد و فيروز آبادي، سيد احمد. 1385. «شكلگيري سرمايه اجتماعي و فراتحليل عوامل مؤثر بر آن». فصلنامه علوم اجتماعي. 28. 161 (190).
نصيري، حبيب اله و جوكار، بهرام. 1387. «معناداري زندگي، اميد، رضايت از زندگي و سلامت روان در زنان». پژوهش زنان. 2 (6). 157 ـ 176.
هزارجريبي، جعفر و آستينفشان، پروانه. 1388. «بررسي عوامل مؤثر بر نشاط اجتماعي، با تأكيد بر استان تهران. جامعهشناسي كاربردي. 1 (20). 119 ـ 146.
مروج، فائزه. 1388. بررسي تأثير آموزههاي مذهبي (مبتني بر انتظار فرج) بر سلامت روان، شادكامي و اميد دانشجويان دانشگاه شهيد چمران اهواز. پاياننامه كارشناسي ارشد. دانشگاه شهيد چمران اهواز.
Bronk, Kendall Cotton, Hill, Patrick L., Lapsley,Daniel K, Talib, Tasneem L. and Finch, Holmes(2009). Purpose, hope, and life satisfaction in three age groups, The Journal of Positive Psychology, Vol. 4, No. 6, pp. 500–510.
Fromm, Erich(1968), Revolution of Hope: Toward a Humanized Technology, New York: Harper &Row.
Valenzuela, Sebasti´ an , Park, Namsu and kee, Kerk F(2009). Journal of Computer-Mediated Communication, N0. 14, pp. 875-901.
Weis, Robert and Speridakos, Elena(2011). A Meta-Analysis of hope enhancement strategies in clinical and community settings, Psychology of Well-Being: Theory, Research and Practice, 1: 5, from
.