// مقاله / شبكه‌هاي اجتماعي، كيفيت ازدواج و طلاق: پژوهش ميداني و شواهد ايالتي از ايالات متحده

شبكه‌هاي اجتماعي، كيفيت ازدواج و طلاق: پژوهش ميداني و شواهد ايالتي از ايالات متحده در یادداشت های شما ذخیره شد. توجه داشته باشید که یادداشت ها موقت بوده وبعداز خروج شما حذف خواهد شد.

شبكه‌هاي اجتماعي، كيفيت ازدواج و طلاق: پژوهش ميداني و شواهد ايالتي از ايالات متحده

سباستين والنزوئلا *
دانيل هالپرن **
جيمز‌ اي.كتز ***
برگردان: وحيده پيشوايي ****

چكيده
اين پژوهش ارتباط بين كاربرد سايت‌هاي شبكه‌هاي اجتماعي (اس ان اس)، رضايت‌مندي از ازدواج و نرخ طلاق را با استفاده از داده‌هاي ميداني افراد متأهل و داده‌هاي ايالتي از ايالات متحده بررسي مي‌كند. نتايج نشان مي‌دهد كه كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي با كيفيت ازدواج و خوشبختي، ارتباط منفي و با تجربه يك رابطه مشكل‌دار و فكر درباره طلاق، ارتباط مثبت دارد. اين رابطه‌ها در شرايطي برقرارند كه متغيرهاي گوناگون اقتصادي، جمعيت‌شناختي و روان‌شناسي مرتبط با كيفيت ازدواج مورد بررسي قرار گرفته‌اند. افزون بر اين يافته‌هاي اين تحليل در سطح فردي با تحليل محبوب‌ترين شبكه‌هاي اجتماعي (فيس‌بوك) در سطح كشور مطابقت دارد. در سرتاسر ايالات متحده با كنترل همه عوامل غيرمتغير در يك بازه زماني در هر ايالت، نفوذ فيس‌بوك بين سال‌هاي 2008 تا 2010 با افزايش نرخ طلاق در طول همان بازه زماني ارتباط مثبت دارد و هنگامي اين ارتباط نيز برقرار است كه عوامل متغير با زمان اقتصادي و اجتماعي ـ جمعيت شناختي كه احتمال تأثير آنها بر نرخ طلاق وجود دارد كنترل مي‌شوند. توضيح‌هاي محتمل براي اين رابطه‌ها، به ويژه در سايه ديدگاه‌هاي جامعه‌گرا و ضد اجتماعي نسبت به شبكه‌هاي اجتماعي و بالاخص فيس‌بوك مورد بحث قرار مي‌گيرند.

كليد واژگان: شبكه‌هاي اجتماعي، فيس‌بوك، كيفيت ازدواج، طلاق.

// مقدمه

در 17 مه 2012 فيس‌بوك تبديل به اولين شبكه اجتماعي شد كه خدمات عمومي ارائه مي‌كرد و ارزش شركت خود را به 104 ميليارد دلار رساند كه بالاترين ارزش براي يك شركت عمومي تازه‌بنيان تا به آن روز بود (Tangel & Hamilton, 2012). تنها چند ماه بعد، فيس‌بوك ـ كه با اين تصور ايجاد شده بود تا دنيا را مرتبط‌تر كند و به كاربران كمك كند تا بدانند در دنيايشان چه خبر است ـ اعلام كرد كه بيش از يك ميليارد كاربر دارد (Facebook, 2013). با وجود مأموريت پيش‌بيني شده اين شركت براي كمك به مردم در مرتبط شدن با يكديگر، فيس‌بوك به آسيب زدن به رابطه هزاران زوج متهم شده است. نشانه‌هايي اعم از اطلاعات مطرح شده در رسانه‌هاي محبوب و شركت‌هاي حقوقي نشان مي‌دهد كه فيس‌بوك مي‌تواند مسئول ايجاد يك طلاق از هر پنج طلاق در ايالات متحده باشد (Gardner, 2013).
نخستين گزارش در سال 2009 بود كه مارك كينان1 مدير Online – Divorce در بريتانيا، دريافت كه واژه فيس‌بوك در 989 مورد از 500 دادخواست طلاق كنوني آمده است (Keenan, 2009). به طور مشابه، در يك پژوهش ميداني در سال 2010 از سوي آكادمي امريكايي وكلاي ازدواج (AAML)2 انجام شد، به اين موضوع پي‌ برد كه چهار تن از هر پنج وكيل، افزايش موارد طلاقي را گزارش كرده‌اند و به «شواهدي» ناشي از فيس‌بوك استناد كرده‌اند. به علاوه، وب‌سايت‌هايي براي كمك به رديابي خيانت در اين شبكه اجتماعي به وجود آمده‌اند. براي نمونه FacebookCheating.com نكاتي را در اين باب فراهم مي‌كند كه چطور يك فرد متأهل را شناسايي كنيم كه با استفاده از اين شبكه اجتماعي، رابطه خارج از ازدواج دارد.
با وجود شواهد روايي، اين مسئله كه آيا فيس‌بوك بر رضايت‌مندي از ازدواج اثر منفي دارد و احتمال طلاق را افزايش مي‌دهد، ادعايي تجربي است كه بنا به دانسته‌هاي ما هنوز به آزمايش گذاشته نشده است. اين مطالعه نخستين گام به سوي برآوردن اين هدف است و به دو صورت اين كار را انجام مي‌دهد. اول اينكه با كنترل يك سري از متغيرها، اعم از تفاوت‌هاي پايدار بين ايالت‌ها، رابطه جمعي بين نفوذ فيس‌بوك و نرخ طلاق را در سطح 43 ايالت امريكا در سال‌هاي 2008 تا 2010 تحليل مي‌كند. دوم اينكه با استفاده از داده‌هاي ميداني در سطح فردي از يك نمونه نمايان‌گر از افراد متأهل در ايالات متحده، روابط بين كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي (اس ان اس) مانند فيس‌بوك و نشانه‌هاي خوشنودي از رابطه را با كنترل متغيرهاي مخدوش‌كننده بالقوه بررسي مي‌نمايد.
به روشني هر دو سري از داده‌ها مي‌توانند شواهد را براي وجود رابطه‌اي بين كاربرد فيس‌بوك و كيفيت ازدواج و درباره داده‌هاي ايالتي، شواهدي براي ترتيب زماني متغيرها فراهم كنند. هر چند، اين پژوهش يك رابطه علت و معلولي را اثبات نمي‌كند؛ زيرا چنين چيزي مستلزم داده‌هاي طولي و يا تجربي است. در حقيقت، آن‌طور كه در ادامه توضيح خواهيم داد يك رابطه منفي بين فيس‌بوك و كيفيت ازدواج مي‌تواند به وسيله يك ارتباط علي يا از طريق پناه بردن به آن جهت جلب حمايت اجتماعي توضيح داده شود. بنابراين، پژوهش حاضر گامي ضروري ـ و اگرچه ناكافي ـ به سوي درك نقش شبكه‌هاي اجتماعي به ويژه فيس‌بوك در كيفيت ازدواج است.
در ادامه ادعاهاي موجود درباره رابطه بين شبكه‌هاي اجتماعي و كيفيت ازدواج و يافته‌هاي تحليل‌هاي آماري فردي و جمعي را گزارش و در پايان، پيامدهاي اين مطالعه را بحث و مسيرهايي را براي پژوهش بيشتر ارائه مي‌كنيم.

// 1. پيش‌زمينه نظري

يك رابطه منفي ميان كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي و كيفيت ازدواج مي‌تواند به وسيله دو ديدگاه بسيار متفاوت توضيح داده شود:
يك ـ ديدگاه اول اينكه استفاده از شبكه‌هاي اجتماعي، ازدواج را تضعيف مي‌كند و باعث طلاق مي‌شود.
دو ـ ديدگاه دوم اينكه افراد طلاق گرفته و افرادي با روابط مشكل‌دار از شبكه‌هاي اجتماعي چون فيس‌بوك جهت جلب حمايت اجتماعي بيشتر استفاده مي‌كنند.
در حالي كه هر دو ديدگاه رابطه‌اي ميان كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي و ناخوشنودي از ازدواج را پيش‌بيني مي‌كنند، پيامدهاي آنها براي آثار اجتماعي فيس‌بوك و ساير شبكه‌هاي اجتماعي بر خلاف يكديگر است. در حالت اول شبكه اجتماعي به عنوان يك رسانه ضد اجتماعي تصور مي‌شود. در حالت دوم شبكه اجتماعي به عنوان نيرويي جامعه‌گرا فهميده مي‌شود كه به افرادي با تجربه ازدواج ناموفق براي يافتن حمايت اجتماعي كمك مي‌كند. در دو بخش آينده اساس هر دو ديدگاه را مرور مي‌كنيم.

// 2. تحليل رابطه علي تأثير منفي فيس‌بوك در ازدواج

پيش از توضيح اين مسئله كه چرا استفاده از سايت‌هايي مانند فيس‌بوك مي‌تواند رابطه منفي با خوشنودي از ازدواج داشته باشد، مناسب است به طور خلاصه ويژگي ازدواج‌هاي محكم و رضايت‌مندانه را بيان كنيم. منينگ (2006) به اين موضوع اشاره كرده كه يك رابطه عاشقانه بلندمدت مستلزم هشت ويژگي است كه عبارتند از:
توجه به سلامت فرد مورد علاقه، احترام، ستايش، ميل جنسي، صميميت، تعهد، انحصاري بودن، درك.
برگنر و بريجز (2002) معتقدند هنگامي كه يك يا چند مورد از اين موارد توسط همسر برآورده نمي‌شود، احتمال دارد فرد احساس دوست داشته نشدن كند و باعث شود وي در رابطه خود تجديدنظر نمايد.
دلايل بسياري وجود دارد كه فيس‌بوك و شبكه‌هاي اجتماعي در كل ممكن است اثر منفي بر يكي از اين ويژگي‌ها و در ادامه بر كيفيت ازدواج داشته باشند. اين دلايل عبارتند از:

// الف) ارتباط كاربري افراطي با وابستگي

شواهد نشان داده‌اند كه كاربرد افراطي رسانه‌هاي اجتماعي با «وابستگي» يا كاربرد اجباري (اعتياد) مرتبط است (Raacke, 2008 Raacke & (Bondsو اختلالات رواني، اجتماعي، يا مشكلاتي در مدرسه، كار يا در زندگي يك شخص ايجاد مي‌كند (Kuss & Griffiths, 2011). لي، چئونگ و تاداني (2012) برخي ويژگي‌هاي اجتماعي را توصيف مي‌كنند كه مي‌توانند بسيار مشكل‌زا باشند. اين نويسندگان با ارجاع به پژوهش انجام شده توسط Sickfacebook.com كه يك وبلاگ ضد فيس‌بوك است، ادعا مي‌كنند كه بيش از 350 ميليون كاربر از اختلال اعتياد به فيس‌بوك (اف‌اي دي)1 رنج مي‌برند. اين اصطلاح كه به وسيله روان‌شناسان امريكايي ايجاد شده، از ديدگاه برخي يك اعتياد شمرده مي‌شود؛ زيرا افرادي كه از شبكه‌هاي اجتماعي استفاده مي‌كنند، چندين مورد از علائم اعتياد را به شدت از خود بروز مي‌دهند، مانند غفلت از زندگي شخصي، مشغوليت ذهني، فرار از واقعيات، تجارب تغييردهنده حالت، تحمل و پنهان نمودن رفتار معتادانه (Kuss & Griffiths, 2011).

// ب) برانگيختن حس حسادت همسر

شبكه‌هاي اجتماعي محيطي با موقعيت‌هاي بالقوه به وجود مي‌آورند كه ممكن است حس حسادت را بين يك زوج برانگيزد و به اين ترتيب به كيفيت روابطشان صدمه بزند (Elphinston & Noller, 2011). افزون بر اين، شبكه‌هاي اجتماعي برقراري ارتباط مجدد با افراد مختلفي را براي كاربران آسان مي‌كند كه در گذشته با آنها رابطه‌اي داشته‌اند (Ellison, Steinfeld & Lampe, 2007) و اين مسئله ظرفيت حسادت را در روابط كنوني ايجاد مي‌كند. به طور مشابه شبكه‌هاي اجتماعي همچنين از ادامه روابطي در زندگي كاربران حمايت مي‌كند كه در حالات ديگر ممكن است كاملاً گذرا و بي‌اثر باشند؛ اما در كنار رابطه ازدواج مي‌توانند مشكل‌آفرين شوند. اِلفينستون و نولر (2011) توضيح مي‌دهند كه قرار گرفتن همسر در معرض افرادي كه بسياري از آنها ممكن است براي او ناشناخته باشند، مي‌تواند ظرفيت حسادت و بدگماني را افزايش دهد. همچنين موئيس، كريستوفايدز و دسمارِيس1 (2009) اين اطلاعات حسادت‌برانگيز بين شركا را به صورت تجربي مورد بررسي قرار دادند و به اين نتيجه رسيدند كه اين مسئله يك چرخه بازخوردي ايجاد مي‌كند؛ به اين صورت كه در آن حسادت تحريك شده، به افزايش نظارت بر صفحه فيس‌بوك همسر منجر مي‌شود و خود اين مسئله هم بدگماني بيشتري بين زوجين را به وجود مي‌آورد كه سرانجام اثر منفي بر رابطه دارد (براي رفتارهاي نظارتي آنلاين در ميان زوج‌هاي ازدواج‌كرده Helsper & Whitty, 2010 را ببينيد).

// ج) كم كردن هزينه براي برقراري ارتباط

پژوهش‌ها به اين نكته اشاره كرده‌اند كه كاهش اساسي در هزينه‌هاي جست‌وجوي يك فرد براي برقراري رابطه عاطفي مي‌تواند به سطوح بالاتري از طلاق منجر شود (Kendall, 2011). كندال توضيح مي‌دهد كه وقتي افراد به اطلاعات بيشتري درباره ديگران دسترسي دارند و جست‌وجوي رابطه‌اي جديد پس از ازدواج برايشان آسان و كم‌هزينه است، به نفعشان است كه هزينه آشتي با همسر قديمي را متحمل نشوند و به دنبال برقراري رابطه‌اي جديد باشند كه اين موضوع نيز نرخ طلاق را بالا مي‌برد.
به طور كلي فيس‌بوك يك سري قابليت‌هايي دارد كه به كاهش هزينه‌ها كمك كرده و در ادامه مي‌تواند در خيانت مشاركت و آن را آسان كند. براي نمونه چنان‌چه شخصي در تلاش براي يافتن فردي ديگر است، امكان جست‌وجو به وسيله نام، رايانامه، شركت، محل كار يا دوستان مشترك وجود دارد و با دانستن تنها نام شهر يا مدرسه مي‌توان حتي به نتايج دقيق‌تري دست يافت كه اين موضوع براي نمونه پيدا كردن يك معشوق قديمي را آسان‌تر مي‌كند. به همين ترتيب، با قابليت دعوت به مراسم در فيس‌بوك، امكان بررسي و فهميدن اينكه آيا يك فرد خاص دوست‌داشتني در يك مراسم خاص شركت مي‌كند يا نه وجود دارد.
ويژگي‌هاي دوستان متقابل و پيشنهادي نيز ممكن است خيانت احتمالي را آسان كند؛ زيرا كاربران مي‌توانند در دوستانِ دوستان خود جست‌وجو نمايند تا فردي مورد علاقه خود را بيابند. فيس‌بوك همچنين دوستاني را بر اساس دوستان و علايق متقابل پيشنهاد مي‌كند و در نتيجه اگر كاربر از هم‌اكنون، اين پيش فرض را دارد كه به فرد ديگري علاقه‌مند شود، احتمال بيشتر دارد كه با آنها دوست صميمي شود و راه را براي يك رابطه خارج ازدواجي يا جدايي باز كند.
افزون بر اينها، فيس‌بوك به كاربران اجازه مي‌دهد چندين پروفايل داشته باشند. يك شخص مي‌تواند پروفايلي براي خانواده و دوستان داشته باشد كه او را به عنوان متأهل نشان مي‌دهد و در كنار آن يك پروفايل ديگر داشته باشد كه او را به عنوان مجرد و علاقه‌مند به برقراري ارتباط نشان دهد. در ادامه فيس‌بوك و ديگر شبكه‌هاي اجتماعي براي كساني كه به دنبال يافتن يك فرد براي برقراري رابطه عاطفي هستند، آسان مي‌نمايند.

// د)كسب حمايت اجتماعي

افرادي كه ازدواج‌هاي ناموفق داشته‌اند ممكن است از شبكه‌هاي اجتماعي همچون فيس‌بوك بيشتر استفاده كنند؛ زيرا براي آنها سودمند به نظر مي‌رسد. اين مسئله مي‌تواند رابطه منفي بين كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي و كيفيت ازدواج را توضيح دهد. در اين مورد افراد ممكن است پس از طلاق براي حمايت اجتماعي و يا بهبود زندگي اجتماعي (زندگي جديد مجردي) خود بيشتر رو به سرويس‌هايي چون فيس‌بوك بياورند. تويتس1 (1982) حمايت اجتماعي را برابر با ميزان برطرف شدن نيازهاي اجتماعي اساسي يك فرد از طريق تعامل با ديگران مي‌داند. چندين مطالعه سازگار با اين تعريف بيان مي‌كنند كه گروه‌هاي شكل‌گرفته در فيس‌بوك به عنوان مكان‌هاي حمايت عمل مي‌كنند كه كاربران براي برخورداري از حمايت عاطفي (Ellison, Steinfield, & Lampe, 2011)، حس تعلق (Bender, Jimenez ـ Marroquin, & Jadad, 2011)، تشويق (Greene, Choudhry, Kilabuk, & Shrank, 2011) و نيز كمك مفيد (Newman, Lauterbach, Munson, Resnick & Morris, 2011) به آنها مراجعه مي‌نمايند. يك پژوهش ديگر نشان مي‌دهد هنگامي كه يك تغيير شخصي يا خانوادگي رخ مي‌دهد، سرويس‌هاي آنلاين به طور كلي مي‌توانند حمايت اجتماعي را تأمين كنند (Mikal, Rice, Abeyta, & DeVibiss, 2013). ديگر پژوهش‌ها نيز كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي را با برقراري سرمايه اجتماعي (يعني حمايت اجتماعي از طرف دوستان نزديك) مرتبط دانسته‌اند. اليسون و همكاران (2007) معتقدند با توجه به توانمندي‌هاي جست‌وجوي فراهم شده توسط شبكه‌هاي اجتماعي در تشكيل گروه‌هايي با علايق و نيازهاي مرتبط، فيس‌بوك يافتن افرادي ديگر در موقعيت‌هاي مشابه و دستيابي به حمايت عاطفي، حمايت اجتماعي، حس تعلق و همراهي را آسان‌تر مي‌كند. در واقع كاربران فيس‌بوك در مقايسه با ديگر كاربران اينترنت سطوح معنادار بالاتري از حمايت اجتماعي را گزارش مي‌كنند (Hampton, Sessions Goulet, Rainie, & Purcell, 2011). افزون بر اين، شبكه‌هاي اجتماعي ممكن است هزينه‌هاي هماهنگي مربوط به تعامل مستقيم و غيرمستقيم با افراد و گروه‌هايي از كاربران را كاهش دهند كه صرف برقراري رابطه در ميان دوستان نزديك مي‌شود و اين به نوبه خود مي‌تواند افراد را قادر سازد كه كه در صورت نياز حمايت اجتماعي و عاطفي بيشتري را دريافت كنند (Vitak, Ellison, & Steinfield, 2011). براي نمونه، كانال‌هاي ارتباطي بي‌شمار فيس‌بوك (مانند به‌روزرساني وضعيت، پست‌هاي ديواري، پيام‌هاي دريافتي، چت) براي افرادي كه به دنبال نوعي از حمايت و مشاركت با پاسخ دادن به درخواست‌هاي ديگران هستند، مفيد است. همان‌طور كه همپتون و همكاران (2011) در توضيح اين يافته كه كاربران فيس‌بوك از حمايت بيشتري برخوردارند، بيان كرده‌اند «كسي كه از فيس‌بوك چندين بار در روز استفاده مي‌كند، تقريباً نيمي از كل حمايتي را دريافت مي‌كند كه كسي از متأهل بودن دريافت مي‌دارد» (همان، ص35).
با توجه به موارد يادشده استدلال مي‌شود كه يك رابطه منفي بين كاربرد فيس‌بوك و كيفيت ازدواج وجود دارد. اين پژوهش در پي آن است كه وجود، اندازه و علامت اين رابطه را در جايگاه نخستين گام به سوي درك نقش ايفاشده توسط شبكه‌هاي اجتماعي در ازدواج به طور تجربي بيازمايد. در صورت نبود يك رابطه آماري قابل تشخيص بين كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي، كيفيت ازدواج و نرخ طلاق، هر ادعايي درباره آثار اجتماعي منفي فيس‌بوك بر ازدواج بي‌پايه و اساس است. از طرف ديگر، چنانچه رابطه‌اي اثبات شود، پژوهش‌هاي آتي مي‌توانند به معماي عليت بپردازند.

// 3. روش‌شناسي

به پيروي از كار كندال (2011) درباره دسترسي به اينترنت و نرخ طلاق، ما يك رويكرد دوجانبه انجام تحليل‌هاي جمعي و فردي بر روي داده‌هاي كاربرد فيس‌بوك و شبكه‌هاي اجتماعي، نشانه‌هاي كيفيت ازدواج و نرخ طلاق در ايالات متحده را در پيش گرفتيم. در حالي كه داده‌هاي ميداني مقطعي به ما اجازه مي‌دهد تعداد بيشتري از متغيرهاي مخدوش‌كننده را كنترل كنيم و مجموعه غني‌تري از متغيرهاي روان‌شناسانه مرتبط با كيفيت ازدواج را به وجود بياوريم، داده‌هاي ايالتي مي‌توانند براي مشخص كردن مدل‌هاي آماري به كار روند كه در ترتيب زماني متغيرهاي مورد نظر جاي مي‌گيرند.

// 4. داده‌هاي تحقيق

// الف) داده‌هاي ايالتي

با توجه به اينكه فيس‌بوك در سال 2006 در دسترس همه قرار گرفت، تمام داده‌هاي ايالتي به طور سالانه از 2008 تا 2010 (مقارن با آخرين سالي كه داده‌هاي طلاق رسمي ايالتي موجود بود) جمع‌آوري شد. متغير وابسته كليدي نرخ طلاق ايالتي بود كه به اين صورت محاسبه مي‌شود: تعداد طلاق‌هاي جديد در يك ايالت كه بين ژانويه و دسامبر هر سال جمع شده و توسط مركز ملي آمار سلامت (ان اچ سي اس)1 اندازه‌گيري مي‌شود، تقسيم بر تعداد زنان متأهل در يك ايالت در همان سال كه توسط مركز جمعيت‌شناختي سالانه مطالعه جمعيت فعلي (سي پي اس)2 اندازه‌گيري مي‌گردد. متأسفانه شش ايالت (كاليفرنيا، جورجيا، هاوايي، اينديانا، لوئيزيانا و مينه سوتا) اطلاعات طلاق خود را به مركز ملي آمار سلامت تحويل نمي‌دهند و بنابراين بايد از تحليل حذف مي‌شدند.
نرخ نفوذ فيس‌بوك تركيبي از دو معيار بود. براي هر ايالت تعداد كل حساب‌هاي كاربري فيس‌بوك در هر ايالت بر اساس وب‌سايت آمار جهاني اينترنت3 (www.internetworldstats.com) در 2008، 2009 و 2010 بر تخمين جمعيت سرشماري ايالت‌ها در همان سال تقسيم مي‌شد. البته اين معيار درباره اينكه كدام افراد (متأهل يا مجرد) از فيس‌بوك استفاده مي‌كنند، اطلاعاتي نمي‌دهد. بنابراين، اين معيار بيشتر دسترسي جمعيت به فيس‌بوك را مشخص مي‌كند تا تنها دسترسي افراد متأهل به فيس‌بوك. در حالي كه اين موضوع ممكن است به عنوان محدوديت مطالعه به نظر برسد، اين مزيت را دارد كه معيار بيروني‌تري نسبت به كاربرد فيس‌بوك توسط افراد متأهل است.
علاوه بر اينها تعدادي متغير كمكي ديگر نيز در ارتباط با نرخ طلاق و نفوذ فيس‌بوك در مدل‌هاي آماري مورد استفاده قرار گرفت. دسترسي به اينترنت به صورت نسبت افراد در يك ايالت به جمعيتي از ايالت كه از اينترنت در هر مكاني استفاده مي‌كنند، در نظر گرفته شد كه توسط مركز كاربرد اينترنت4 سي پي اس اندازه‌گيري شد. متغير درآمد به صورت درآمد سرانه شخصي واقعي يك ايالت در يك سال مشخص كه با دلار ايالات متحده در سال 2005 بر اساس گزارش اداره تحليل اقتصاد5 ايالات متحده محاسبه شد. متغير نرخ بيكاري، نرخ بيكاري متوسط سالانه كشور بود كه از اداره آمار كار6 گرفته شد. ساير متغيرهاي كنترل تماماً از مطالعه ميداني جامعه امريكايي گرفته شدند كه توسط اداره سرشماري7 انجام شده بود. ميزان تحصيلات به صورت نسبتي از جمعيت كشور در يك سال با مدرك كارشناسي يا بالاتر محاسبه شد. نژاد و قوميت به عنوان قسمتي از جمعيت كشور در يك سال در نظر گرفته شد كه خود را به عنوان افريقايي ـ امريكايي و اسپانيايي مي‌شناسند. سايز متوسط خانواده تعداد متوسط افراد ساكن يك خانه در كشور بود و توزيع سني به عنوان نسبت جمعيت بالغ كشور (18 تا 64 سال) به كل جمعيت كشور سنجيده شد.

// ب) داده‌هاي فردي

يك تحليل ديگر از داده‌هاي ميداني براي بررسي رابطه فردي بين كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي و كيفيت ازدواج به كار برده شد. اين مطالعه ميداني به صورت آنلاين بر روي يك نمونه احتمالي از افراد بالغ بين 18 تا 39 سال انجام شد (http://www.prc.utexas.edu/nfss/index.html). همچنين چهار متغير وابسته به وجود آمدند كه جوانب مختلف رضايت‌مندي از ازدواج را مي‌سنجيدند. «كيفيت ازدواج فعلي» يك مقياس افزوده شده براي پاسخ‌هاي شركت‌كنندگان به شش سؤالي بود كه ميزان موافقت آنها را با چنين جملاتي مي‌سنجيد: «ما رابطه خوبي داريم» و «رابطه من با همسرم بسيار سالم است.» مقياس «مشكل در ازدواج كنوني» با ميانگين گرفتن از سه سؤال محاسبه شد و تعداد موارد رابطه مشكل‌دار را مي‌پرسيد. در آخر نيز احتمال طلاق با يك متغير دوحالتي سنجيده شد كه از شركت‌كننده سؤال مي‌كرد كه آيا در سال گذشته به ترك كردن همسر خود انديشيده است يا خير.
متغير مستقل كليدي، كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي، با اين سؤال سنجيده شد كه شركت‌كننده چه مقدار زمان در يك روز معمول هفته را «در شبكه‌هاي اجتماعي مانند فيس‌بوك، توييتر يا ماي اسپيس» مي‌گذراند. در زمان اين پژوهش، فيس‌بوك 5/145 بازديدكننده منحصر به فرد در ايالات‌متحده داشت، توييتر 8/32 ميليون و ماي اسپيس 1/33 ميليون (Martin, 2013).
مانند داده‌هاي ايالتي يك مجموعه از متغيرهاي كنترل براي در نظر گرفتن متغيرهاي مخدوش‌كننده بالقوه اندازه‌گيري شدند: آيا پاسخ‌دهنده هرگز رابطه جنسي خارج ازدواجي داشته است؟ آيا در حين بزرگ شدن با هر دو والدين زندگي مي‌كرده است؟ بيكاري، درآمد كل خانواده، موفقيت تحصيلي، مذهبي بودن و تعداد فرزندان نيز بررسي شد. به منظور كنترل پاسخ‌دهندگاني كه به جهت داشتن اوقات فراغت بيشتر از شبكه‌هاي اجتماعي استفاده مي‌كردند، زمان صرف شده براي دسترسي به اينترنت و تلويزيون در خانه با متغيرهاي جداگانه‌اي اندازه‌گيري شدند. در پايان يك سري متغيرهاي جمعيت‌شناختي سن، نژاد و قوميت به عنوان متغير كمكي افزوده شدند.

// 5. نتايج

// الف) يافته‌هاي داده‌هاي كشوري

يك مدل نشان مي‌دهد كه نفوذ فيس‌بوك يك متغير پيشگوي مثبت نرخ طلاق است. در حقيقت، يك افزايش سالانه 20 درصدي در نسبتي از جمعيت يك ايالت با يك حساب كاربري فيس‌بوك با يك افزايش 18/2 درصدي در نرخ طلاق مرتبط است. مدل دوم پيش‌بيني مي‌كند كه يك افزايش سالانه 20 درصدي در نرخ نفوذ فيس‌بوك، با يك متوسط رشد 32/4 درصدي در نرخ طلاق ارتباط دارد. در مدل سوم رابطه بين نفوذ فيس‌بوك و نرخ طلاق مثبت و از نظر آماري معنادار است. در اين حالت يك افزايش 20 درصدي در نسبت كاربران فيس‌بوك در يك ايالت مشخص با يك افزايش 4 درصدي در نرخ طلاق در سال آينده مرتبط است. اين رابطه در مدل 4 نيز برقرار است كه يك سري متغير كمكي مي‌افزايد. بنابراين تحت شرايط مختلف، داده‌هاي كشوري نشان مي‌دهد كه نرخ نفوذ فيس‌بوك و نرخ طلاق در ايالت‌ها يك رابطه مثبت و از نظر آماري معنادار دارند. همان‌طور كه پيشتر نيز گفته شد، اين موضوع نبايد لزوماً به صورت يك اثر علي تفسير شود و در واقع به معني نياز به كنكاش بيشتر رابطه با استفاده از داده‌‌هاي فردي است.

// ب) يافته‌هاي داده‌هاي فردي

بر خلاف داده‌هاي ايالتي، داده‌هاي پژوهش ميداني به ما اجازه مي‌دهد تا رابطه بين كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي و يك سري از متغيرهاي روان‌شناسانه مربوط به كيفيت ازدواج را بسنجيم.
انتظار اين بود كه تعداد دفعات كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي با كيفيت ازدواج و خوشبختي در ازدواج ارتباط منفي و بر خلاف آن، تعداد دفعات كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي با تجربه مشكل در ازدواج و فكر كردن درباره جدايي ارتباط مثبت داشته باشد.
مدل اول نشان مي‌دهد كه تعداد دفعات كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي، يك متغير پيشگوي منفي و از نظر آماري براي شاخص كيفيت ازدواج معنادار است، هرچند كه اين رابطه تقريباً ضعيف بود. قوي‌تر از اين، رابطه منفي بين كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي و درجه خوشبختي در ازدواج فعلي (مدل دوم) است. ماهيت اين رابطه‌ها (ارتباط كاربرد بيشتر سايت‌هايي چون فيس‌بوك با كاهش كيفيت ازدواج) با دو مدل مطرح شده تأييد شد. رگرسيون شاخص مشكل در ازدواج فعلي، در كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي و يك سري متغير كنترل نشان مي‌دهد كه يك واحد افزايش در كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي با افزايش 035/0 در مشكلات ازدواج مرتبط است.
مدل آخر يك رگرسيون لجستيك است كه احتمال فكر كردن يك پاسخ‌دهنده به ترك كردن همسر خود طي 12 ماه گذشته را نشان مي‌دهد. اين مدل نشان مي‌دهد كه معيار شبكه‌هاي اجتماعي يك متغير پيشگوي قوي و مثبت براي فكر كردن درباره چنين عملي است. به اين ترتيب تحليل داده‌هاي فردي با نتايج تحليل داده‌هاي ايالتي مطابقت دارد: كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي همچون فيس‌بوك با رضايت‌مندي كمتري از ازدواج و احتمال بيشتري براي طلاق مرتبط است يا برعكس پاسخ‌دهندگان در روابط مشكل‌دار از شبكه‌هاي اجتماعي اعم از فيس‌بوك بيشتر استفاده مي‌كنند.

// 6. بررسي و تحليل

ما ارتباط بين كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي و رضايت‌مندي از ازدواج را در بين نمونه ملي نمايانگر افراد متأهل و نيز ارتباط بين نفوذ فيس‌بوك و نرخ طلاق را در سطح ايالتي در ايالات متحده بررسي نموديم. نتايج مطالعه ميداني حاكي از يك رابطه مثبت بين كاربرد بيشتر شبكه‌هاي اجتماعي و متغيرهايي است كه كيفيت پايين‌تر ازدواج، عدم خوشبختي در ازدواج، تجربه يك رابطه مشكل‌دار و فكر درباره جدايي را منعكس مي‌كنند. اين نتيجه با تحليل‌هاي ايالتي مطابقت داشت كه در آن پي برديم كه در سراسر ايالات متحده، نفوذ فيس‌بوك بين سال‌هاي 2008 و 2010 با نرخ طلاق رابطه مثبت دارد؛ رابطه‌اي كه با وجود متغيرهاي كنترل متعددي برقرار بود.
دو توضيح محتمل مي‌توانند اين رابطه منفي را توجيه كنند. از يك ديدگاه اين پديده مي‌تواند به وسيله اين حقيقت درك شود كه شبكه‌هاي اجتماعي مانند فيس‌بوك چندان منجر به روابط مشكل‌دار بين زوج‌ها يا ايجاد طلاق نمي‌شوند، بلكه افراد طلاق گرفته و با ازدواج‌هاي ناموفق از فيس‌بوك و شبكه‌هاي اجتماعي بيشتر استفاده مي‌كنند؛ زيرا با فراهم كردن حمايت عاطفي، برايشان سودمند است. طبق ديدگاه نخست، فيس‌بوك با متصل كردن افراد با دوستان، خانواده و برقراري ساير روابط محكم در حال تحقق دليل وجودي خود (يا دست كم تصور آن) است. اين بدان معني است كه افراد طلاق گرفته يا كساني كه لحظات دشواري را در ازدواج خود تجربه مي‌كنند، اين شبكه اجتماعي را براي ارتباط با مخاطبان نزديك خويش برمي‌گزينند و تلاش مي‌نمايند خوب بودن روان‌شناسانه را كه اغلب از برقراري سرمايه اجتماعي جاري مي‌شود، پايه‌گذاري كنند.
دلايل مختلفي براي توضيح اين وجود دارد كه چرا شبكه‌هاي اجتماعي به ويژه فيس‌بوك براي تسهيل عمل متقابل، حمايت عاطفي و همراهي از طرف مخاطبان نزديك مفيد است. سرويس‌هاي آنلاين همچون فيس‌بوك چندين ويژگي دارند كه ادامه ارتباط بين دوستان نزديك را حمايت مي‌كنند كه اين به نوبه خود مي‌تواند افراد را قادر سازد تا برقراري سرمايه اجتماعي را افزايش دهند. كانال‌هاي ارتباطي چندگانه هزينه‌هاي هماهنگي را كاهش مي‌دهد و فرايندهايي را كه افراد مي‌توانند از طريق آنها تقاضاي نوعي از حمايت را داشته باشند ساده مي‌سازد (Vitak et al., 2011). به طور مشابه ـ و بر اساس نتايج ما ـ مي‌توان بحث كرد كه شبكه‌هاي اجتماعي همچنين چندين قابليت را ارائه مي‌كنند كه مي‌توانند كاربران را براي دريافت حمايت عاطفي به ارتباط برقرار كردن با افرادي سوق دهد كه در حال تجربه مشكلات مشابهي هستند.
يك نكته مهم اين است كه فيس‌بوك براي افزايش ميزان تعامل اجتماعي بين كاربران از كاربرد سيستم‌هاي فيلترينگ همكار (تعاملات كاربر با كاربر) بهره جسته است. برخلاف شيوه‌هاي پيشنهاد محتوا ـ محور، سيستم‌هاي پيشنهادكننده همكار سعي مي‌كنند افرادي با علايق مشابه را با هم جفت و جور كنند و سپس پيشنهادهايي را بر اين اساس مطرح كنند. تحت اين مدل‌هاي همكار، سيستم با توجه به بازخورد ساير كاربران به اسناد، داده‌ها را به طور خودكار دريافت و فيلتر مي‌كند. از طرف ديگر رسانه‌هاي اجتماعي به طور كلي و بالاخص فيس‌بوك ايجاد يك «فرهنگ پروفايل» را تسهيل كرده‌اند كه در آن ميليون‌ها كاربر، شخصيتي براي خود بر روي وب به وجود آورده‌اند (Utz, 2010). شهر، شماره تلفن، رايانامه، زبان، تيم فوتبال، كتاب مورد علاقه، بهترين فيلم، وابستگي سياسي، دين، وضعيت تأهل، تيپ و تعداد دوستان، شغل، شبكه‌هاي ترجيحي، تصاوير و كليپ‌ها تنها بخشي از حجم عظيم داده‌هايي هستند كه كاربران مي‌توانند براي تعريف خود از آنها بهره ببرند. به اين صورت ـ و با نيروي سيستم‌هاي همكار ـ شبكه‌هاي اجتماعي، امروزه مي‌توانند ميليون‌ها كاربري را كه از نظر جغرافيايي پراكنده هستند و عناصر مشتركي در پروفايل خود دارند به هم پيوند دهند. بنابراين افراد بر اساس مشتركات گروه‌بندي مي‌شوند و مي‌توان انتظار داشت كه اشخاص طلاق گرفته ممكن است از پيشنهادهاي يكسان به وجود آمده توسط اين پلت فرم‌ها به منظور جست‌وجوي افرادي در موقعيت‌هاي مشابه و دريافت حمايت از آنها استفاده كنند. چنين مكانيسمي كه به وسيله شبكه‌هاي اجتماعي فراهم شده همچنين مي‌تواند توضيح دهد كه چرا افراد پس از طلاق براي حمايت اجتماعي و يا بهبود زندگي اجتماعي (جديد مجردي) خود ممكن است بيشتر به فيس‌بوك روي بياورند.
يك توضيح ديگر براي ارتباط مثبت بين تجربه يك رابطه مشكل‌دار يا طلاق و كاربرد شبكه‌هاي اجتماعي پيرو اين ديدگاه اين است كه اين شبكه اجتماعي ممكن است براي كاهش ترديد پس از خاتمه دادن به يك رابطه عاشقانه مفيد باشد. بر خلاف ارتباطات سنتي، شبكه‌هاي اجتماعي چون فيس‌بوك به افراد اجازه مي‌دهد به صورت پنهاني ترديد خود را كاهش دهند. تانگ و والتر1 (2011) توضيح مي‌دهند كه فيس‌بوك نياز به رابطه مستقيم بين زوج‌هاي سابق يا دوستان متقابل را با امكان جمع‌آوري اطلاعات از طريق جست‌وجوي اجتماعي پروفايل‌ها و لينك‌هاي اخبار مرتفع مي‌كند. بنا به گفته اين نويسندگان، اين موضوع به زوج‌هاي سابق اجازه مي‌دهد تا از عدم تأييد اجتماعي از طرف دوستان در شبكه خود ـ كه مي‌تواند از راهبردهاي سؤال و جواب مستقيم ناشي شود ـ اجتناب كنند و در عين حال بتوانند ترديد خود را در يك مسير كمتر قابل رديابي كاهش دهند. در حقيقت، تانگ و والتر (2011) دريافتند كه زوج‌هاي سابق پس از جدا شدن به فيس‌بوك اتكا مي‌كنند تا بر فعاليت‌هاي اجتماعي شريك سابق خود نظارت كنند و ببينند آيا شريك سابقشان شريك رمانتيك جديدي دارد يا نه و به طور مستقيم با شريك سابق خود ارتباط برقرار نمايند. بنابراين، پايان دادن به يك رابطه ممكن است كاربران را به سمت صرف زمان بيشتر در فيس‌بوك براي نظارت بر رفتار شريك سابق خود سوق دهد.
از ديدگاه علت و معلولي، شبكه‌هاي اجتماعي ممكن است كيفيت ازدواج را از طريق خوگيري يا اعتياد، تحريك حس حسادت بين زوج‌ها يا تسهيل برقراري روابط خارج ازدواجي كاهش دهد. ما سه دليل مختلف براي توضيح اين ارتباط ارائه كرديم. اول اينكه كاربرد افراطي رسانه‌هاي اجتماعي با كاربرد اجباري مرتبط است كه مي‌تواند اختلالات روان‌شناسي، اجتماعي، و مشكلاتي در مدرسه و يا در محل كار يا در زندگي يك شخص به وجود آورد. اين پديده‌ها به نوبه خود ممكن است منجر به عدم خوشبختي در ازدواج و نهايتاً طلاق شود. دوم اينكه فيس‌بوك به طور خاص محيطي با موقعيت‌هاي بالقوه به وجود مي‌آورد كه مي‌تواند حس حسادت را بين زوج‌ها برانگيزد و به كيفيت رابطه آنها آسيب بزند. سوم اينكه سرويس‌هايي مانند فيس‌بوك امكانات منحصر به فردي دارند كه مي‌توانند به زوج‌ها كمك كنند تا هزينه‌هاي جست‌وجو براي روابط خارج ازدواجي را كاهش دهند و در ادامه ممكن است در خيانت مشاركت كنند. بنابراين اشاره به اين نكته مهم است كه بر اساس داده‌هايي كه ما تحليل نموديم همچنين مي‌توان بحث كرد كه قابليت‌هاي فيس‌بوك برخي پيامدهاي اجتماعي منفي مانند خيانت يا از بين بردن يك ازدواج را به همراه دارند. در واقع، پژوهش‌هاي گذشته نشان داده‌اند كه فن‌آوري نافذ، اغلب به عواقب ناخواسته مانند خيانت و تهديد حريم خصوصي منجر مي‌شود (lachello & Hong, 2007; Hand et al., 2013; Mileham, 2007; Pankoke ـ Babatz & Jeffrey, 2002). آن‌طور كه دباتين، لاوجوي، هورن و هاگس2 (2009) توضيح مي‌دهند دغدغه‌هاي خاص حريم خصوصي در مورد شبكه‌هاي اجتماعي آنلاين عبارتند از: افشاي سهوي اطلاعات شخصي، آبروي خدشه‌دار شده ناشي از شايعات و اكاذيب، تماس ناخواسته و آزار يا كمين كردن، ساختارهاي شبه نظارتي ناشي از كاركردهاي رد گم كردن، كاربرد اطلاعات شخصي توسط افراد بيگانه، و هك كردن و سرقت هويت.
همچنين بسيار محتمل است فيس‌بوك و شبكه‌هاي اجتماعي براي برخي كاربران به طور كلي فرصت‌هايي را ايجاد كند كه ممكن است به طلاق ختم شود، در حالي كه براي افرادي كه اخيراً طلاق گرفته‌اند يا در حال تجربه يك ازدواج ناموفق هستند، فيس‌بوك حمايت اجتماعي و حسي فراهم مي‌كند. بنابراين پژوهش‌هاي آتي بايد به اين موضوعات بپردازند. به علاوه، موضوع تئوري كليدي بيشتر اين خواهد بود كه چگونه افراد از اين شبكه اجتماعي استفاده مي‌كنند و سعي مي‌كنند چه كاري را به وسيله آن به انجام برسانند نه رابطه بين ويژگي‌هاي خاص و نتايج خاص. اين رويكرد با آنچه پژوهش‌ها در ارتباطات، ديدگاه «بازيگر خردمند» ناميده‌اند (Markus, 1994) مطابقت دارد و بيان مي‌دارد آثار از خود فن‌آوري ناشي نمي‌شوند، بلكه از انتخاب‌هاي افراد به منظور چگونگي استفاده از آن نشأت مي‌گيرند. طبق اين ديدگاه «كاربردهاي خوب» وجود دارند كه به نتايج اجتماعي مثبت در چهارچوب تحميل شده توسط ويژگي‌هاي فن‌آوري مي‌انجامند و «كاربردهاي بد» نيز وجود دارند كه به نتايج اجتماعي منفي منجر مي‌شوند.
ماركوس (1994) معتقد است كه اين ديدگاه بايد پژوهشگران را به فهم اين سوق دهد كه تحت چه شرايطي براي كاربران منطقي است به شيوه‌اي رفتار كنند كه آثار منفي ايجاد مي‌كند. پيرو اين منطق، اين رويكرد دو پاسخ گسترده پيشنهاد مي‌كند. اول اينكه «كاربردهاي بد» فن‌آوري ارتباطات الكترونيك هنگامي ممكن است منطقي باشد كه كاربران مي‌خواهند با استفاده از آن به «آثار اجتماعي منفي» دست يابند. به عنوان مثال، چنانچه كاربران در اين حالت خاص ازدواج خوبي نداشته باشند و بخواهند از همسران خود بگريزند و به فاصله اجتماعي در روابط خود با آنها دست يابند، فيس‌بوك راه‌چاره خوبي براي اين كار به آنها ارائه مي‌كند. مطابق اين منطق، زوج‌ها ممكن است زمان بيشتري را در اين شبكه اجتماعي به ارتباط با دوستان براي اجتناب از ارتباط برقرار كردن با همسران خود صرف نمايند.
ماركوس (1994) توضيح مي‌دهد كه «كاربردهاي بد» در مواقعي نيز منطقي هستند كه به رغم اين حقيقت كه آثار اجتماعي منفي توليد مي‌كنند، فوايدي نيز دارند كه به اين آثار منفي مي‌چربد. يك بينش اين ديدگاه اين است كه هر چند زوج‌ها ممكن است از آثار اجتماعي منفي فيس‌بوك مانند تجربه يك رابطه مشكل‌دار آگاه باشند، اما ممكن است هدف كاربران رسانه‌هاي اجتماعي واقعا همين باشد؛ زيرا آنها واقعاً درباره خيانت مي‌انديشند. اين بدان معني است كه كاربران ممكن است به رفتارهايي كه قابليت ايجاد آثار منفي دارد، ادامه دهند چرا كه آثار مثبت ديگري دارد كه كاربران مي‌خواهند به آنها دست پيدا كنند.
همسران به عنوان بازيگران خردمند ممكن است بدانند كه كاربردهاي خاص شبكه‌هاي اجتماعي و فيس‌بوك، مانند رفتارها و فعاليت‌هاي پنهاني با شركاي سابق خود، خطرها و مشكلات بالقوه در منزل را به دنبال دارد. با اين وجود، منافع كاربرد رسانه‌هاي اجتماعي به اين شيوه، مانند توانايي براي گريز از ازدواج خود به منظور پرورش رؤياهايشان نيز ممكن است براي آنها ارزشمند باشد. در چنين حالاتي، ديدگاه بازيگر خردمند پيشنهاد مي‌كند كاربراني كه از عواقب منفي بالقوه‌اي كه اعمال آنها مي‌تواند داشته باشد، آگاهند، اقدامات فعالانه‌اي براي به حداقل رساندن آنها انجام دهند. ماركوس (1994) توضيح مي‌دهد كه انسان‌ها توانايي منحصر به فردي براي پيش‌بيني اين موضوع دارند كه عملي كه تصميم دارند انجام دهند احتمال پيامدهاي منفي را دارد و بنابراين اقداماتي را براي مقابله با اين عواقب يا جبران آنها به كار مي‌گيرند.

// نتيجه‌گيري

داده‌هاي ارائه شده در اين مطالعه شواهدي بر اين مطلب فراهم مي‌كنند كه كاربرد فيس‌بوك با كاهش رضايت‌مندي از ازدواج و نرخ طلاق مرتبط است. هرچند ممكن است عجيب به نظر برسد كه يك پروفايل فيس‌بوك كه عامل نسبتاً كوچكي در مقايسه با ساير محرك‌هاي رفتارهاي انساني است، مي‌تواند رابطه معناداري از نظر آماري با نرخ طلاق و رضايت‌مندي از ازدواج داشته باشد، ولي گويا حقيقت دارد. اين رابطه در هر دو سطح فردي و ايالتي برقرار است. اگر يافته‌هاي مقدماتي در اين پژوهش ادامه پيدا كند، گامي مهم به جلو در مطالعه شبكه‌هاي اجتماعي و رفتار انساني برداشته خواهد شد، پرسش‌هاي عميقي درباره نقش رسانه‌هاي اجتماعي در زندگي‌هاي روزمره مطرح مي‌شود و در نهايت، مسيرهاي پژوهشي جديدي در فهم نقش فيس‌بوك در طلاق و رضايت‌مندي از ازدواج ايجاد مي‌نمايد و به يك سري تلاش‌هاي پژوهشي سياست‌گذارانه توسط محققين اجتماعي مي‌انجامد.

/// مقالات