// مقاله / نماز اول وقت

نماز اول وقت در یادداشت های شما ذخیره شد. توجه داشته باشید که یادداشت ها موقت بوده وبعداز خروج شما حذف خواهد شد.

نماز اول وقت

1. هم رزم شهيد علي موسوي مي گويد: «تنها جايي كه مي شد سراغش را گرفت، نمازخانه بود. آن قدر مقيد بود كه نيم ساعت قبل از نماز، به طرف نمازخانه مي رفت. هم خودش مقيد به نماز اول وقت بود و هم با اخلاصِ خاصي، بقيه را به نماز اول وقت دعوت مي كرد. يك بار كه من در جلسه اي حضور داشتم و اتفاقاً تا ظهر طول كشيد، ناگهان در باز شد و موسوي با چهره نوراني اش وارد شد و بعد از سلام، از ما پرسيد: برادرا! مي بخشيد، خواستم بپرسم ظهر شده؟ بعد ما متوجه وقت نماز شديم و چند لحظه بعد صداي اذان بلند شد. نحوه تذكر دادن او در آن لحظه خيلي برايم جالب بود».1
2. رزمنده دلاور، محسن شاه رضايي در نقل خاطره اي مي گويد: «در شب عمليات بَدر، سوار قايق شديم و زديم به خط مقدم، زير باران تير. در حين عمليات بوديم كه وقت نماز مغرب شد. رزمنده پيري با ما بود، شروع كرد با آب هور2 وضو گرفت. ما هم بعد از او وضو گرفتيم و در همان دقايق به نماز ايستاديم. آن شب، آن نمازِ اول وقت، در آن شرايط سخت، بهترين نماز ما بود».3
3. برادر قَدَمي، از هم رزمان و همكاران شهيد سيد مرتضي آويني مي گويد: «در ايامي كه شبانه روز براي تدوين و مونتاژ در صدا و سيما بوديم، به محض اينكه وقت نماز مي رسيد، همين كه قرآن شروع مي شد، سيد، قلم را زمين مي گذاشت، لباس را مي پوشيد و بچه ها را صدا مي كرد: حركت كنيد كه وقت نماز است. سپس به طرف مسجد بلال حركت مي كرد. سيد هميشه از اولين كساني بود كه وارد مسجد مي شد».4
4. برادرِ شهيدِ بزرگوار حمزه اباذري خاطره شيريني از تقيد اين شهيد بزرگوار نقل مي كند: «در زمين كشاورزي نزديك روستا مشغول كار بوديم. مي خواستيم هر چه زودتر كار تمام شود تا برگرديم به خانه كه ناگهان حمزه دست از كار كشيد و به طرف شير آب رفت. با تعجب به او گفتم: كجا مي روي؟ گفت: مگر صداي اذان را نمي شنوي؟ وقت نماز است. گفتم: بيا كار را تمام كنيم، بعد مي رويم نماز مي خوانيم. با حالت عجيبي به من گفت: چطور اين قدر به نفْسِ خودت اهميت مي دهي، اما به خداي خودت نه؟ و بعد رفت تا نماز را در اول وقت به جا آورد».5
5. امير دلاور، سردار دربندي، از هم رزمان شهيد بزرگوار علي صياد شيرازي مي گويد: «در آسمان كردستان بوديم و سوار بر هلي كوپتر. ديدم ايشان مدام به ساعت شان نگاه مي كند. علت را پرسيدم. گفت: موقع نماز است. همان لحظه به خلبان اشاره كرد كه همين جا فرود بيايد تا نماز را در اول وقت بخوانيم. خلبان گفت: اين منطقه زياد امن نيست، اگر صلاح بدانيد تا مقصد صبر كنيم. شهيد صياد گفت: اشكالي ندارد، ما بايد همين جا نماز را بخوانيم. هلي كوپتر نشست. با آب قمقمه اي كه داشت، وضو گرفتيم و نماز ظهر را همگي به امامت ايشان اقامه كرديم».6
6. يكي از دوستان شهيد ابراهيم شجيعي نقل مي كند: «يك بار كه با اتوبوس هم سفر بوديم، وقت نماز صبح شد. سيد به من گفت: برو به راننده بگو چرا نگه نمي دارد؟ زمستان بود و خيلي هوا سرد. راننده هم قصد نداشت فعلاً جايي نگه دارد. من رفتم جلو و به راننده گفتم، ولي اعتنا نكرد. سيد بلند شد و با لحن خوبي به راننده فهماند كه وقت نماز صبح است و شايد بعضي ها بخواهند نماز بخوانند. راننده در حالي كه ناراحت شده بود، كنار يك پل نگه داشت. جايي كه فكر نمي كرد كسي پياده شود، سيد در را باز كرد و هفت هشت نفر پياده شديم. توي گل و سرما با آب سرد وضو گرفتيم و همان جا كنار جاده به نماز ايستاديم. بعد هم سيد رفت و از راننده تشكر كرد و به او گفت: ببين چه ثواب بزرگي بُردي، باعث شدي تعدادي نمازشان را در اول وقت بخوانند همين توشه آخرت توست».7
7. همسر شهيد حاج محمد ابراهيم همت مي گويد: «ابراهيم بعد از چند ماه عمليات به خانه آمد. سر تا پا خاكي بود و چشم هايش سرخ شده بود. به محض اينكه آمد، وضو گرفت و رفت كه نماز بخواند. به او گفتم: حاجي لااقل يك خستگي دَر كُن، بعد نماز بخوان. سر سجاده اش ايستاد و در حالي كه آستين هايش را پايين مي زد، به من گفت: من باعجله آمدم كه نماز اول وقتم از دست نرود. اين قدر خسته بود كه احساس مي كردم، هر لحظه ممكن است موقع نماز از حال برود».8
8. سردار پرديس، يكي از همكاران شهيد علي صياد شيرازي نقل مي كند: «در مأموريتي به اتفاق شهيد صياد، با هواپيما از شيراز به تهران مراجعت مي كرديم. بعد از بلند شدن هواپيما، شهيد رو كرد به من و گفت: چه كار كنيم كه نمازمان را اول وقت بخوانيم؟ من رفتم و به دستور ايشان يك ليوان آب تهيه كردم و شهيد صياد با آن تجديد وضو كرد. سپس پتويي در انتهاي هواپيما انداخت و با بررسي حركت هواپيما، جهت قبله را مشخص كرد و به محض اينكه هنگام نماز شد، به نماز ايستاد و ما هم به ايشان اقتدا كرديم».9
9. برادر سهراب صدرنشين، در نقل خاطره اي از سردارِ شهيد حاج علي اكبر رحمانيان مي گويد: «در پايگاه اميديه بوديم، چند دقيقه اي به اذان صبح مانده بود. علي اكبر را ديدم كه بعد از چهار شبانه روز، از منطقه عملياتي برگشته بود. خستگي شديد در چهره اش آشكار بود. فكر كردم مي خواهد استراحت كند و بعد نماز صبح بخواند؛ چون خواب از چشمانش مي باريد، ولي برعكس، تا اذان گفتند، جانمازش را پهن كرد و آماده نماز شد. به او گفتم: خسته هستي؛ كمي دراز بكش، بعد نماز بخوان. لبخندي زد و گفت: ما الآن براي همين نماز داريم مي جنگيم. وقتي به نماز ايستاد، ديگر آثار خستگي در او نمي ديدم».10
10. شهيد بزرگوار، عباس بابايي، رمز موفقيت خود را در دوره خلباني در كشور امريكا، توجه داشتن به نماز اول وقت مي داند و مي گويد: «خلبان شدن من هم عنايت خدا بود. قرار بود بعد از پايان دوره در كشور امريكا، مصاحبه نهايي را يك ژنرال امريكايي با من انجام دهد. تمام تلاش هاي اين دو سال، بستگي به همين مصاحبه داشت. وقتي وارد اتاق او شدم، از من پرسش هايي كرد و من پاسخ دادم. بعد از چند دقيقه، فردي وارد اتاق شد و ژنرال با او رفت و من بايد در اتاق منتظر او مي ماندم. به ساعتم نگاه كردم، وقت نماز ظهر بود. با خودم گفتم، كاش در اين جا نبودم و مي توانستم نماز را اول وقت بخوانم! از طرفي ممكن بود نماز خواندن من در آنجا باعث دردسر شود، ولي با خودم گفتم هر چه بادا باد هيچ كاري مهم تر از نماز نيست. در گوشه اي از اتاق روزنامه اي پهن كردم و مشغول نماز شدم. در همين لحظه ژنرال وارد اتاق شد، ولي من با توكل بر خدا نماز را ادامه دادم. نماز كه تمام شد، از ژنرال عذرخواهي كردم و درباره نماز براي او توضيح دادم. او هم لبخندي زد و پرونده ام را امضا كرد و پايان دوره ام را تبريك گفت. آن روز موفقيت خود را در توجه كردن به نماز اول وقت، آن هم در شرايط حساسي مثل آنجا ديدم».11
11. يكي از هم رزمان شهيد حميدرضا نوبخت، درباره اهميت دادن اين شهيد بزرگوار به نماز اول وقت نقل مي كند: «با حميدرضا در جزيره مينو بوديم. روزي براي انجام دادن كاري سوار بر خودرو شديم و به طرف اهواز حركت كرديم. فصل تابستان بود و گرماي طاقت فرساي خوزستان همه را اذيت مي كرد. ناگهان در نزديك هاي اهواز، حميدرضا خودرو را كنار جاده متوقف كرد. دليل توقف را پرسيدم. او گفت: مگر صداي اذان را نشنيدي؟ به او گفتم: تا اهواز راهي نمانده است و در آنجا زير سرپناهي نماز مي خوانيم. حميدرضا نگاه معني داري به من كرد و گفت: تو از كجا مي داني تا اهواز ما زنده هستيم؟ سپس با مقدار آبي كه در ماشين داشتيم، وضو گرفتيم و همان جا نماز را در اول وقت به جا آورديم».12
پيام متن:
اشاره به اهتمام شهدا به نماز اول وقت و اينكه آنها، اين امر را بر امور روزانه ترجيح مي دادند و حتي در دشوارترين شرايط، نماز اول وقت را ترك نمي كردند، و در اين باره، خستگي و ناامني نمي توانست مانع نماز اول وقت آنان شود.





12. خداوند متعال در قرآن كريم در وصف مؤمنان مي فرمايد: «اَلّذينَ هُمْ علي صَلَواتِهِمْ يُحافِظون؛ مؤمنان واقعي كساني هستند كه بر نمازهاي خود محافظت مي كنند13 و به فرموده امام راحل: «نگه داري وقت نماز و به جاي آوردن آن در اول وقت، از مهم ترين آداب عبادت است.»14 امام صادق عليه السلام نيز در حديثي زيبا، يكي از ملاك هاي شيعه بودن را توجه به نماز اول وقت، مي داند و مي فرمايد:
اِمْتَحِنُوا شيعتَنا عِنْدَ مَواقيتَ الصَّلوةِ كيفَ مُحافَظَتُهُ عَلَيْها.15
شيعه ما را هنگام وقت نماز بشناسيد (امتحان كنيد) كه چگونه از آن محافظت مي كند.
پيام متن:
تأكيد قرآن، امام صادق عليه السلام و امام راحل بر اداي نماز در اول وقت در همه موقعيت ها.

/// مقالات