نوشته: كارين گوين ويلكينز2
مترجم: جواد طاهري3
چكيده
صنعت توسعه در جهت ارتقاي برنامههاي راهبردي براي خير عمومي گام برميدارد. اما هنوز هم گرايش به خصوصيسازي ممكن است مسئوليت در قبال ارزشهاي شركتهاي سودآور را به هزينه ارتقاي زندگي انسان تغيير دهد. در عوض، ارتباطات معطوف به عدالت اجتماعي به ما اهميت تساوي حقوق انسانها را گوشزد ميكند. مسئوليت دفاع از انسانها مستلزم تفكر در ايجاد اهداف درست و ارزيابي راهكارهايي است كه با عدالت اجتماعي درهمتنيده شده است و نه با چارچوب سازماني.
كليدواژگان: ارتباطات، توسعه، خصوصيسازي، مسئوليت، عدالت اجتماعي.
ايجاد توسعه با ارتباطات معطوف به ارتقاي زندگيمان به هم گره خورده است؛ ما بايد براي بالا بردن قابليت تغيير مؤثر اجتماعي به زمينههاي تاريخي و عوامل متغير ساختاري دخالت راهبردي توجه كنيم. اين امر زماني تحقق مييابد كه بدانيم چرا برنامهها اثربخش هستند يا نيستند و ما تحت كدام شرايط ميتوانيم تأمل كنيم و بر اساس اين تجارب تصميم بگيريم. [...]
بحث را با يك معناي گسترده از صنعت توسعه آغاز ميكنيم. يكي از مهمترين تغييرات عمده در چشمانداز توسعه به گرايش به خصوصيسازي برنامههاي راهبردياي مسئوليت اجتماعي معنايي بيش از سودرساني به مشاغل سازماني دارد.
اشاره دارد كه براي منافع عمومي طراحي شدهاند. (Wilkins & Enghel 2011) سازمانهاي خصوصي و افراد ثروتمند بيش از پيش مشغول برنامههاي توسعه جهاني شدهاند. تشخيص تنوع طرحهاي مالي و مأموريتهايي مربوط به حوزه شخصي و غيردولتي، ما را به پرسشگري انتقادي و شواهد تأملبرانگيز (Edwards 2010; Kreme, Lieshour & Went 2010)، به ويژه رشد بيعدالتي درآمدها در جهان فراميخواند. (Milanovic 2011) براي حركت در جهت عدالت اجتماعي مسئوليت اجتماعي معنايي بيش از سودرساني به مشاغل سازماني دارد.
عدالت اجتماعي نشان يك تشخيص مهم در زمينه مورد بحثمان است كه همان اهميت تساوي و حقوق است (Wilkins 2012)، كه ملازم با سازگاريهاي تدريجي و انتخابي در گفتمان است، (Wilkins 2008) انتقادات مستند مربوط به ارتباطات توسعه كانون توجه ما را از رهيافتهاي مشاركتي، جامعهاي و متناوب به سوي ارتباطات راهبردي جلب ميكند. (Gumucio-Dagron & Tufte 2006; Huesca 2002; McAnany 2012; Quarry, & Ramírez 2009) ديدن ارتباط جنبشهاي اجتماعي و تعهدات مدني بدان معناست كه ما نياز داريم به جاي پر و بال دادن بيشتر به سازمانهاي توسعه اصلي، حوزه آغازين خودمان را گستردهتر كنيم. (Escobar 1995; Nederveen Pieterse 2009) توسعه به چشمانداز يك دولت خاص محدود نميشود، و چنان است كه گويي در يك خلأ سياسي و تاريخي عمل ميكند، اما ميتواند با يك تنوع گسترده از جامعه دوطرفه، چند جانبه، ملي، غيردولتي، مدني، و نيز با جنبش اجتماعي و سازمانهاي خصوصي و شركتي در سراسر جهان درهم آميزد. بسياري از سازمانها و تعاونيها از موقعيتهايي حمايت ميكنند كه تحول اجتماعي را ارتقا ميدهند.
تمركز فراوان بر تغيير اجتماعي ممكن است به قيمت از دست رفتن اهميت بنيادين سياست در ايجاد امكاناتي براي دخالت برنامهاي تمام شود. ما نه تنها نيازمند توجه به سياستهاي جوامع اعطاكننده و دريافتكننده مرتبط با برنامههاي خاص هستيم، بلكه لازم است به بافت سياسي كه در آن موضوعات اساسي به عنوان مشكلات و راهحلهاي بالقوه محدود به پويايي قدرت جهاني قاعدهمند شده است توجه كنيم. براي مثال، طرح مسائلي همچون تدارك خدمات بهداشتي و درماني، تساوي جنسيتي و حفاظت از محيط زيست مستلزم فهم زمينههاي سياسياي است كه در آن اصناف ميكوشند تا بر سياستگذاريهاي عمومي در ارتباط با مقاومتهاي جنبشهاي اجتماعي و سازمانهاي مدني اثر بگذارند.
اين طيف گسترده از سازمانها به ايجاد ساختارهاي قدرت در درون صنعت توسعه جهاني كمك ميكنند و خود به واسطه همان ساختارها محدود ميشوند. (Dutta 2011; Escobar 1995; Wilkins 2000) نظريههاي تاريخي مربوط به سرمايهداري فرهنگي و رسانهاي، نشاندهنده اهميت بافت جهاني و شرايط استيلايي قدرت در توليد اطلاعات و ارتباطات و توزيع در بازار جهاني و حوزههاي توسعه هستند. (Boyd-Barrett 2006; Sparks 2007) هرچند شرايط سياسي درون حوزه جهاني ما همچون افزايش قدرتهاي محلي و عوامل شركتها، در طول زمان تغيير كردهاند، اما فرض اساسي اين است كه موضوع زمينههاي جهاني و سياسي هنوز هم با توسعه موضوع ارتباطات گره خورده است. (Dutta 2011; Sparks 2007)
افزايش قدرت شركتها و انساندوستي در توسعه جهان كه از طريق موفقيت صنايع ارتباطات جهاني تسهيل شده است، به يك تغيير مهم در ساختارهاي مالي و نيز در بارورسازي رهيافتهاي خاص به تحول اجتماعي اشاره دارد (Chakravartty 2011; Murphy 2011) حاميهاي ثروتمند مثل گيتس و بونو4 از فعاليتهاي ديجيتال و مصرف به عنوان راهبردهاي تحول اجتماعي حمايت ميكنند (Richey & Ponte 2011; Wilkins & Enghel 2011)، در صورتي كه افراد مشهوري همچون اپرا5 و مدونا6 بر روي مدارس ورشكسته دختران در كشورهاي آفريقايي سرمايهگذاري ميكنند. (Peck 2008; Reuters 2012) اين برنامهها اگرچه در كاهش فقر عملي يا راهبردهاي آموزشي مفيد ارزش محدودي دارند اما در ارتقاي يك برنامه نوليبرال موفق بودهاند. (Dutta 2011; Peck 2008; Richey & Ponte 2011; Smith, Stenning & Willis 2008; Wilkins & Enghel 2011)
صنايع ارتباطات جهاني كه از اصول نوليبرال سود ميبرند، يك پايتخت فرهنگي و مالي را براي خيّران و افراد مشهور پديد آوردهاند تا بر توسعه مشاركت از طريق تمركز ساختاري قدرت بر برنامهها و منابع مشخص تسلط يابند. (Richey & Ponte 2011) سازمانهاي توسعه اصلي بيش از پيش در حال استفاده از پايگاه افراد مشهورند تا توجه ديگران را به كار خود جلب كنند، مثل حضور چشمگير بونو در كمپين وان7 (Wilkins & Enghel 2011) و حضور تصويري كيم كارداشيان8 در امريكا. دفتر آگهي ديجيتال توسعه بينالمللي، آگهي ديجيتال برنامههاي خود را پخش كرد تا مرگومير كودكان را كاهش دهد. (USAID 2012) آنان همگي ميكوشند تا از فقر جهاني به مثابه مركبي براي نيروي سياسي به نخبگان اقتصادي جهان وابسته است كه از نابرابريهاي مادي ميان ملتها سود ميبرد. نخبگان سياسي در طي فرايند تلاش براي حفظ سلطه ميكوشند تا از طريق تسلط بر توليد فرهنگي بر حسب زبان، محتوا و غيره رضايت جمعي را به وجود آورند.
كمپينهاي ظاهري استفاده كنند تا بدان وسيله از بحث در باب مسائل مهمي كه اين مشكلات جهاني را پديد آوردهاند امتناع ورزند. (Richey & Ponte 2011) بنابراين ما با يك تعارض ميان مقادير موفقيت مواجهيم. در يك الگوي تبليغاتي كه در آن افزايش بازديد از طريق صفحات وب كفايت ميكند بايد دريابيم كه چگونه نگرانيهاي اجتماعي ناشي از دخالتهاي راهبردياند.
آنچه ما بر حسب موفقيت ارزيابي ميكنيم به الگويي از تحول اجتماعي بستگي دارد كه در پيكربندي برنامه مفروض شده است. در حالي كه برخي الگوهاي تحول اجتماعي مبتني بر رفتار فردي است، برخي ديگر از آنها ميكوشند تا شرايط هنجاري و ساختاري را تغيير دهند. (Wilkins 2000, 2008) ما به عنوان موجودات اجتماعي در قبال تصميماتي كه ميگيريم مسئوليت انساني داريم، در حالي كه اين گونه تصميمات به موجوداتي مربوطاند كه قدرت تحقق اين تصميمات را دارند. وقتي برنامههاي توسعه تنها بر افراد تمركز كنند، محدودتر ميشوند؛ به ويژه وقتي كه در معرض يك الگوي پلوراليستي از قدرت قرار گيرند كه در اين صورت فرد ميپندارد كه فرصتهاي مشابهي براي انجام دادن كارهاي خود دارد. برخي مطالعات فرض ميكنند كه فرايندهاي استيلايي قدرت موجب جلب توجه به نابرابريها در چگونگي تخصيص منابع و چگونگي درك مشكلات و راهحلها ميشوند. اين رهيافت به ما متذكر ميشود كه بايد به جاي تمركز صرف بر تأثيرات طرحهاي فردي، نگرانيهاي جهاني گستردهتري را در توليد برنامههاي توسعه ملاحظه كنيم.
جهانيسازي واژهاي است كه ما بارها به كار ميبريم و معاني مختلفي را از آن در نظر داريم. (Lule 2012; Sparks 2007) رشد نيروهاي محلي و آزادسازي توانمندي ارتباطات ديجيتال چندمليتي، باعث نگراني نسبت به عدم توازن در منابع باقيمانده از قدرت است. واضح است كه تسلط سياسي و دخالتهاي نظامي كنوني رهبري خود را بدون رضايت شهروندان بر آنها تحميل ميكند. اين نيروي سياسي به نخبگان اقتصادي جهان وابسته است كه از نابرابريهاي مادي ميان ملتها سود ميبرد. نخبگان سياسي حمايت از ارتباطات زماني به نفع عدالت اجتماعي است كه ميكوشد هنجارهاي اجتماعي را تغيير دهد و سياستگذاريها را به نحوي تغيير دهد تا از جوامعِ به حاشيه راندهشده حمايت و در مقابل دستگاههاي حاكم مقاومت كند.
در طي فرايند تلاش براي حفظ سلطه ميكوشند تا از طريق تسلط بر توليد فرهنگي بر حسب زبان، محتوا و غيره رضايت جمعي را به وجود آورند. (Dutta 2011) نگراني ديگر براي كساني كه به لحاظ تاريخي در اين سنت رشد يافتهاند عبارت است از پيامدهاي محيط زيستي اين گونه مصنوعات. (Maxwell & Miller 2012) استفاده از تلفنهاي همراه، رايانهها، تلويزيونها و ديگر وسائل الكترونيكي زندگي چندين نسل ديگر را تحت تأثير قرار خواهد داد.
نكته اصلي در ملاحظه قدرت در زمينههاي جهاني عبارت است از اينكه توانايي تصميمگيري به شمار اندكي محدود شده است. در هر مورد ما بايد بدانيم كه كدام گروه آن قدرت را داراست و اينكه چگونه آنها ميكوشند كه اختيار آن را به دست گيرند و پيامدهاي احتمالي آن چه ميتواند باشد. فهم اين زمينۀ وسيعتر اهميت بسياري در برقراري عدالت اجتماعي دارد.
عدالت اجتماعي به ما اجازه ميدهد تا پيشاپيش نگران نابرابري باشيم و آن را بر دستيابي به منابع اصيل و علاقهمان در حمايت از مقاومت به واسطه ارتباطات مبتني سازيم. (Wilkins 2012) حمايت از ارتباطات زماني به نفع عدالت اجتماعي است كه ميكوشد هنجارهاي اجتماعي را تغيير دهد و سياستگذاريها را به نحوي تغيير دهد تا از جوامعِ به حاشيه راندهشده حمايت و در مقابل دستگاههاي حاكم مقاومت كند. اين رهيافت كه در خدمت عدالت اجتماعي است، ممكن است طيف گوناگوني از فنآوريها و فرايندهاي ارتباطي را در برگيرد، از هر نوع (اخبار، فرهنگ عمومي) و راهبردي (حمايت رسانهاي، سرگرمي آموزشي، بازاريابي اجتماعي) كه باشد. تنها يك رسانه يا راهبرد براي ما مهم نيست، بلكه كاركرد آن در زمينههاي خاص و موضوعات مختلف اهميت دارد. به علاوه حمايت از ارتباطات ممكن است يك راهبرد انعطافي را به كار گيرد و بدان وسيله بفهمد چگونه گفتمان و ايدئولوژي در مورد عدالت اجتماعي به كار يكديگر ميآيند. اين رويكرد محاورهاي به عمل راهبردي اين امكان را به ما ميدهد تا آن را بر تأمل انديشورانه مبتني سازيم.
مسئوليت، هم مهم است و هم از طريق تحقيق محاورهاي امكانپذير است، به نحوي كه در آن، سياست فرايند تحقيق، خود، به بخشي از بحث تبديل ميشود. (Wilkins 2011) اگر ما بتوانيم بر فهم زمينههاي تاريخي مشكلات و تلاشهاي جامع در جهت حل آنها تمركز كنيم آنگاه بايد تمركز خود را از طرحهاي فردي كه مبتني بر چارچوبهاي پلوراليستي است برداريم و آن را معطوف به گفتگوهاي سازنده مبتني بر فهم وارسي برتر و مقاومت براي ارتباطات راهبردي در جهت عدالت اجتماعي سازيم. اين به معناي حمايت از تجارت نيست؛ بلكه ما بر آنيم تا از جوامع خود حمايت كنيم.
Boyd-Barrett, O. (2006) ‘Cyberspace, Globalization and Empire’, Global media and communication 21(1): 21-41.
Chakravartty P. (2011) ‘Rebranding Development: Corporate Philanthropy in India’s Fractured Information Society’. International Association for Media & Communication Research (IAMCR) Presentation.
Dutta, M. J. (2011) Communicating Social Change: Structure, Culture, and Agency. New York: Routledge.
Edwards M. (2010) ‘Why ‘Philanthrocapitalism’ is Not the Answer: Private Initiatives and International Development’, in Kremer, M., van Lieshout, P., Went, R. (eds.) Doing Good or Doing Better: Development Policies in a Globalizing World. Amsterdam: Amsterdam University Press, 237-254.
Escobar A. (1995) Encountering Development: The Making and Unmaking of the Third World. Princeton: Princeton University Press.
Global Social Justice (GSC). (2012) Why we should fight global income inequality. Available at: http://global socialjustice.edu. Accessed January 18 2012.
Gumucio-Dagron A. & Tufte T. (eds.) (2006) Communication for Social Change Anthology: Historical and Contemporary Readings. South Orange, NJ: Communication for Social Change Consortium.
Huesca R. (2002) ‘Participatory Approaches to Communication and Development’, in Gudykunst, W.B. & Mody, B. (eds.) Handbook of International and Intercultural Communication. Thousand Oaks: Sage, 499-518.
Kreme, M., van Lieshout, P., Went, R. (eds.) (2010) Doing Good or Doing Better: Development Policies in a Globalizing World. Amsterdam: Amsterdam University Press.
Lule, J. (2012) Globalization & Media: Global Village of Babel. Lanham: Rowman & Littlefield.
Maxwell, R. & Miller, T. (2012) Greening the Media. New York: Oxford University Press.
McAnany, E. (2012) Saving the World: A Brief History of Communication for Development & Social Change. Urbana: University of Illinois Press.
Milanovic, B. (2011) ‘More or less: Income inequality has risen over the past quarter-century instead of falling as expected’, Finance & Development. September: 6-11.
Murphy, P. (2011) ‘Communicating «Sustainability”: A Discursive Analysis of Monsanto’s Corporate Mediascape’. International Association for Media & Communication Research (IAMCR) Presentation.
Nederveen Pieterse, J. (2009) Development Theory: Deconstructions/Reconstructions. London: Sage Publications Ltd.
Quarry, W. & Ramírez, R. (2009) Communication For Another Development: Listening Before Telling. London: Zed Books.
Peck, J. (2008) The Age of Oprah: Cultural Icon for the Neoliberal Era. Boulder: Paradigm Publishers.
Reuters Africa. (2012) ‘Malawi «Fed Up» with Madonna: Slams School Plans. March 14. Available at: http://af.reuters.com/article/topNews/idAFJOE82D00C20120314. Accessed June 19 2012.
Richey, L. & Ponte, S. (2011) Brand Aid: Shopping Well to Save the World. Minneapolis: University of Minnesota Press.
Shah, H. & Wilkins, K. (2004) ‘Reconsidering Geometries of Development’, Perspectives on Global Development and Technology. 3(4): 395-416.
Smith, A., Stenning, A. & Willis, K. (eds.) (2008) Social Justice and Neoliberalism: Global Perspectives. New York: Zed Books.
Sparks, C. (2007) Globalization, Development and the Mass Media. Los Angeles: Sage.
USAID. (2012) Every child deserves a 5th birthday. Available at: http://5thbday.usaid.gov/pages/PhotoDetail.aspx?code=6990522236__ca6a8cfd61. Accessed June 19 2012.
Wilkins, K. (ed.) (2000) Redeveloping Communication for Social Change: Theory, Practice & Power. Boulder, CO: Rowman & Littlefield Publishers, Inc.
Wilkins, K. (2008) ‘Development Communication’, in Donsbach, W. (ed.), The International Encyclopedia of Communication. London: Wiley-Blackwell, 1229-1238.
Wilkins, K. & Enghel, F. (2011) ‘Privatization of Development’, International Association for Media & Communication Research (IAMCR) Presentation.
Wilkins, K. (2011) Questioning Numbers: How to Read and Critique Research. New York: Oxford University Press.
Wilkins, K. (2012) ‘Advocacy Communication’, in Melkote, S. (ed.) Development Communication in Directed Social Change: A Reappraisal of Theories and Approaches. Singapore: AMIC.