نويسندگان: ساريتا ياردي، آمي بروكمَن
مترجم: منا نادعلي
چكيده
با حضور ميليونها نوجوان در فضاي مجازي و استفاده آنها از اينترنت، والدين نيز ميكوشند از آنچه فرزندان در فضاي مجازي انجام ميدهند، سر درآورند و علت فعاليتهاي آنها را بدانند. شناخت نحوه اثرگذاري فنآوري بر فرايند يادگيري، رشد و پيشرفت اجتماعي نوجوانان، امري ضروري براي سلامت و سعادت آنها و آسايش خانوادههاست. با اين حال، هماهنگسازي اقتدار و اِعمال نفوذ والدين، با حريم خصوصي و اختيار عمل نوجوانان، امري دشوار است. در اين مطالعه به منظور بررسي چالشهاي پيش روي والدين در رويارويي با استفاده نوجوانان از فنآوريها، با شانزده تن از والدين امريكايي مصاحبه شده است. آنها در مورد استفاده فرزندان از تلفن همراه و اينترنت، خواستار شفافيت بيشتر از جانب فرزندان هستند و از طرفي، چوبِ ناآشنايي خود با فنآوري را ميخورند. نظارت والدين بر فنآوريها، معضلي فراگير است و جالب آنكه والدين در اين زمينه، از جامعه خود، انتظار حمايت و همكاري دارند.
كليدواژگان: والدين، نوجوانان، اينترنت، ارسال پيامك، محاسبات اجتماعي.
امروزه در امريكا حدود 23 ميليون نوجوان وارد فضاي مجازي ميشوند؛ اين عده يا در اتاقهاي گفتوگو ميچرخند يا از شبكههاي اجتماعي استفاده ميكنند. هجده ميليون نوجوان، تلفن همراه دارند و 5/4 ميليون نفر از آنها در طول شبانهروز بيش از صد پيام رد و بدل ميكنند. در همين حال، بيش از هفده ميليون نفر از پدران و مادران، نظارهگر عملكرد نوجوانان خود هستند و نگراناند كه ايشان چه ميكنند و چرا؟ ارسال و دريافت چه تعداد پيام كوتاه معقول و منطقي است؟ آيا مطالعه در زماني كه پنجره اتاق گفتوگوي اينترنتي باز است و تلويزيون نيز روشن است، اشكالي ندارد؟ آيا دريافت و ارسال پيام كوتاه در تختخواب يا دور ميز غذاخوري، از نظر اجتماعي رفتاري مناسب است؟ پيام كوتاه چه تغييري در ارتباطات و توانمنديهاي ارتباطي نوجوانان و از منظري كليتر، چه تغييري در آداب و رسوم جامعه ايجاد كرده است؟ شناخت نحوه تأثيرگذاري فنآوري و رسانههاي اجتماعي بر فرايند يادگيري و رشد و پيشرفت اجتماعي نوجوانان، براي سلامت و سعادت آنها و آسايش خانوادهها امري ضروري است.
ما در جستوجوي پاسخي براي اين پرسشها، با شانزده تن از والدين مقيم در شهر آتلانتا مصاحبه كرديم. اين مقاله به توصيف جدلها و چالشهايي ميپردازد كه والدين به آنها اشاره كردهاند و تجربههايي كه در برخورد با نحوه استفاده فرزندان از فنآوري، پشت سر گذاشتهاند. هدف از چنين پژوهشي، طرح رويكردهاي مختلف والدين در مديريت نحوه استفاده از فنآوريها، و واكاوي روشهايي مؤثر براي كمك به ايشان در اين راستاست. به منظور تجزيه و تحليل دادههاي به دست آمده از مصاحبهها، از نظريه «زمينه مبنا»1 بهره ميگيريم، و سپس براي ساماندهي به نتايج تحقيق، از چارچوبي متأثر از «نظريه فعاليت» استفاده ميكنيم. در نهايت، مفاهيمي طراحي ميشوند تا بتوانيم از نظر اجتماعي، يك «پنجره ديجيتالي» شفاف و واضح را ترسيم كنيم.
نوجوانان جزو نخستين گروههايي هستند كه فنآوريهاي جديد را ميپذيرند و از آنها زياد هم استفاده ميكنند. اين موضوع به ويژه در مورد كشورهاي توسعهيافته صدق ميكند؛ چراكه در سالهاي اخير، امكان دسترسي به اين فنآوريها در اين كشورها، رشدي چشمگير داشته است. نوجوانان از تالارهاي گفتوگوي مجازي، امكان ارسال پيام مجازي، فيسبوك، يوتيوب و بازيها استفاده ميكنند. براي مثال، 75 درصد از نوجوانان دوازده تا هفده سال در ايالات متحده، تلفن همراه دارند و 72 درصد از آنها از قابليت ارسال پيام كوتاه بهطور مداوم استفاده ميكنند. در بسياري از كشورهاي جهان ميتوان چنين الگويي را مشاهده كرد. در بين انواع راههاي مرسوم براي برقراري تعامل با دوستان (نظير تماس تلفني، گفتوگوي چهره به چهره، شبكههاي اجتماعي، ارسال پيام بهطور مجازي و يا ايميل)، ارسال پيام كوتاه، بر ديگر روشها چيرگي دارد. اين آمارها براي والدين زماني رنگ واقعيت به خود ميگيرند كه ميبينند نوجوانانشان چطور به گوشيهاي تلفن همراه چسبيدهاند: درِ يخچال باز است و نوجوان در حال ارسال پيام است؛ نوجوان به محض خروج از حمام، پيام ارسال ميكند؛ يا به محض ورود به منزل به همان دوستي پيام ميدهد كه تا چند لحظه پيش و در بيرون از منزل در كنارش بوده است. ارسال پيام كوتاه، تنها يك نمونه از الگوهاي اجتماعيشدن نوجوانان است. فنآوري، نه تنها سبك زندگي نوجوانان را در جامعه و خانه تغيير داده است، بلكه زندگي والدين را نيز به شدت دگرگون كرده است.
به گفته والدين، آنها در آگاهي از عملكرد كودكان هنگام استفاده از فنآوري، چرايي اين عملكرد و نحوه اِعمال قوانين و محدوديتها براي رسيدن به تربيتي بهتر، با مشكل روبرو هستند. امروزه، اين موضوع پيچيدهتر شده است. فرايند تاريخي تربيت فرزند، تحت تأثير برخي از عوامل بوده است. معرفي نسلي جديد از فنآوريها (نظير تلويزيون و تلفن ثابت) در دورههاي مختلف، همواره مستلزم اجراي رويكردهاي مبتني بر آزمون و خطا در فرايند تربيت فرزندان بوده است. مقالههايي كه طي چندين دهه در ستون «دير ابي»1 به چاپ رسيدهاند، جملگي در يك مورد جالب و اغلب مضحك مشتركاند: درگيري پيوسته مادران با استفاده كودكانشان از تلفن و تلويزيون.
برخي از تعاملهاي ميان والدين و نوجوانان، محدود به يك دوره زماني خاص نيستند. ويژگي شخصي بودن و قابليت جابهجايي فنآوري، مرزهاي تربيت فرزند را به سمت و سوي تازهاي كشيده است؛ نخست آنكه، به دليل شخصي بودن و قابليت جابهجايي فنآوريهاي امروز، والدين تقريباً هيچ گونه اشرافي بر آنچه فرزندانشان با فنآوري انجام ميدهند، ندارند؛ دوم، استفاده كودكان از فنآوري، مسئلهاي فراگير است و به تعامل گسترده بخشهاي جوامع (نظير معلمان، مربيان، خويشاوندان و مسئولان مدارس) نياز دارد. از اين منظر، «تربيت معطوف به فنآوري»، يا همان مديريت والدين بر استفاده فرزندانشان از فنآوري، ميتواند به موضوعي چالشبرانگيز تبديل شود.
از دهه 1990 پژوهشگران به مطالعه درباره كودكان و استفاده آنان از اينترنت روي آوردند. سرمايهگذاريهاي اخير نهادهاي بزرگي چون پو، 1 قيصر2 و مك آرتور،3 پژوهشگران بسياري را به موضوع «جوانان ديجيتال» علاقهمند كرده است. با وجود اين، تنها بخش كوچكي از پژوهشهايي كه در حوزه تعاملهاي ميان انسان و رايانه صورت گرفته است، به مديريت والدين بر استفاده فرزندانشان از فنآوري، و به طور خاص، رابطه والدين و نوجوانان در اين حوزه، مربوط ميشود. ديگر پژوهشها در حوزه تعاملات خانواده، بر اين موضوعها تمركز دارد: پيگيري رشد كودك، فضاهاي رسانهاي خانگي براي پيوند ميان خانوادههاي دور از هم، گروههاي طراحي و به اشتراكگذاري تصاوير مياننسلي، و ارتباط ميان والدين و كودكان در خانوادههاي طلاق. رود4 به مطالعه تنشهايي درباره سلامت و امنيت استفاده كودكان از فنآوري در محيط خانه ميپردازد.
براش و اينكپن،5 در مطالعه خود درباره استفاده از فنآوري براي به اشتراك گذاشتن مطالب به صورت عمومي يا در فضاهاي خصوصي در خانه، نوجوانان را نيز بررسي كردند. مطالعه آنان نشان داد كه بيشتر والدين، از استفاده كودكانشان از رايانه و اينترنت، نگراناند. آنها تلاش كرده بودند با محدود كردن مدت زمان استفاده از رايانه، انواع مختلف كاركردهاي رايانه، و نيز امكان استفاده از رايانه، به نوعي استفاده كودكانشان از اينترنت را كنترل كنند. جاج و همكاران6 نيز در پژوهشي مشابه، نتيجه گرفتند كه كنترل والدين بر استفاده كودكان از اينترنت، بخش مهمي از فضاي رسانهاي خانه به شمار ميآيد.
پژوهشهاي ديگري نيز بر نقش نوجوانان در استفاده خانواده از فنآوري تمركز كردهاند. مش7 در پژوهش خود با تمركز بر نوجوانان در محيط خانه و مسئله امنيت، به ويژگيهاي مربوط به ناسازگاريهاي مياننسلي اشاره ميكند. در گزارش وي، ناسازگاريهاي زيادي ميان افراد خانواده مشاهده شده است؛ چرا كه هر خانواده تنها داراي يك رايانه و يك تلفن ثابت بوده است. لينگ8 تأثير اجتماعي تلفن همراه بر روابط قدرت را بررسي، و اشاره ميكند كه ظهور تلفنهاي همراه، نوجوانان را از سلطه والدين «رها» كرده است. در نهايت، كيسلر و همكاران9 نيز در بررسي عبارت «معلمان نوجوان»، اشاره ميكنند كه نوجوانان، منبع انتقال كمكهاي فني تكنولوژيك به افراد بالغ به شمار ميآيند. آنها ضمن اشاره به نياز به پژوهشهاي بيشتر، خاطرنشان ميكنند كه «در ساختار نسلها چه تغييري روي داده كه باعث شده است در برخي حوزهها، دانش نوجوانان، بيش از افراد بالغ باشد؟ با اينكه پژوهشگران در حوزههاي مختلفي چون واسطهگري فنآوري، كنترل والدين بر استفاده فرزندان از ماياسپيس، و مسائل مربوط به كلاس درس، تحقيقات بسياري انجام دادهاند، همچنان اين سوال در پژوهش حاضر بيجواب مانده است».
به طور خاص درباره استفاده از اينترنت، پژوهشگران، ديدگاههاي والدين و كودكان را درباره انواع واسطهگري فنآوري و جلوگيري از خطر اينترنت بررسي كردهاند. ليوينگ استون و هلسپر،10 در پژوهشي متوجه شدند كه والدين، انواع اجتماعي ارتباط (مانند گفتوگو) را به انواع فنآورانه ارتباطي (مانند صفحههاي نمايشي و فيلترينگ) ترجيح ميدهند. با اين حال، اينگونه راهكارها براي كاهش خطرها، آنقدر كه محدوديتهاي اعمالشده از سوي والدين تأثيرگذار بودهاند، كارايي نداشتهاند. بايرن11 در پژوهش خود متوجه شد كه شيوه ارتباطي و شيوه برخورد والدين، نشاندهنده ناهماهنگيهايي ميان راهكارهاي جلوگيري از خطرهاي اينترنت ميان والدين و فرزندان است. به طور خاص، وقتي كودكان شرايط گفتوگو با والدين خود درباره استفاده از اينترنت را دشوار مييافتند، با آنها درباره جلوگيري از خطرهاي اينترنت، مخالفت ميكردند. با اين حال، والدين و كودكان، موافق بودند كه آگاه كردن كودكان از خطرها، مفيد خواهد بود.
يكي از دلايل گسترش تنش ميان والدين و نوجوانان، اختلاف نظر درباره ميزان و نحوه اختيار عمل نوجوانان و ميزان مجاز كنترل والدين بر آنان است. تربيت صحيح، نيازمند تعادل ميان ميزان اعمال نفوذ والدين و ميزان آزادي عمل نوجوانان است. محدوديتهاي بيش از حد، ممكن است به بازخوردهاي روانشناختي نوجوانان بينجامد. در اين اوضاع، آنها احساس ميكنند كه رفتارشان تهديد ميشود. بنابراين، خلاف خواست والدين واكنش نشان ميدهند يا محدوديتها را دور ميزنند. ميزان اعمال نفوذ والدين در رفتار نوجوانان را ميتوان به چهار حوزه تقسيم كرد:
( اخلاقي (براي مثال، نصيحتهايي از قبيل اينكه: با دوستان خود برخورد فيزيكي نكنيد، بلكه به تبادل نظر بپردازيد)؛
( احتياطي (براي مثال، تذكراتي چون: وقتي قيچي در دست داريد، ندويد)؛
( قراردادهاي اجتماعي (براي مثال، اين توصيه: با بزرگترهاي خود مؤدبانه رفتار كنيد)؛
( شخصي (مانند مسائل مربوط به امنيت، دوستيابي، موسيقي، فعاليتها، لباس و ظاهر)
بخش بزرگي از تنشهاي ميان والدين و فرزندان. به حوزه شخصي مربوط ميشود. نوجوانان اغلب با قوانين اخلاقي و احتياطي، مانند دزدي نكردن يا ندويدن در خيابان، مشكلي ندارند، مشكل اصلي آنان با قوانين شخصي است. تنشها وقتي ايجاد ميشوند كه نوجوانان با مفهوم يك قانون شخصي مخالف هستند. براي مثال، وقتي به دختري اجازه داده نميشود كه دامن كوتاه بپوشد، او احساس ميكند بايد در نوع پوشش خود اختيار عمل داشته باشد؛ در حالي كه خانوادهها معتقدند اين قانون، بخشي از قانون خانوادگي و قراردادي اجتماعي است و محل بحث نيست. اين تنشها به طور روزمره ميان نوجوانان و والدين در جريان هستند و گاهي ممكن است روابط ميان نوجوانان و خانوادهها را سست و ناپايدار كنند.
با وجود تنشهاي بسيار ميان والدين و نوجوانان نظريههاي كارآمدي نيز درباره شيوه عملكرد والدين مطرح شده است. اين نظريهها شيوههاي عملكرد والدين را به چهار الگو تقسيم ميكنند: استبدادي، آزادگيرانه، بيطرفانه و مقتدرانه. والدين مستبد، توقعات بالايي دارند، اما در قبال آنها پاسخگو نيستند. آنها انتظار دارند قوانينشان بدون هيچگونه توضيح يا دليلي پذيرفته شوند. والدين آزادگير پاسخگو هستند، اما هيچگونه توقع و درخواستي ندارند. آنها همواره مدارا ميكنند و از مشاجره ميپرهيزند. والدين بيطرف، نه درخواستي دارند و نه پاسخگو هستند. آنها همواره كنارهگيري ميكنند و به امور، بياعتنا هستند. در نهايت، والدين مقتدر، هم توقع دارند و هم در قبال آنها پاسخگو هستند. آنها معيارها و محدوديتهايي روشن مشخص ميكنند و هنگام تنبيه فرزند خود، دليل و انگيزه خويش را نيز به او توضيح ميدهند. كارشناسان تربيت فرزند، تربيت مقتدرانه را بهترين نوع تربيت معرفي كردهاند. كودكاني كه والديني مقتدر دارند، كودكاني شاد، توانا، موفق، اجتماعيتر و داراي اعتماد به نفس بالاتري هستند.
در بافت مربوط به استفاده از فنآوري، پرسشهاي متعددي مطرح است: رفتارهاي مختلف ذيل چه گروهي قرار ميگيرند؟ گروهبنديهاي شخصي ميان والدين و نوجوانان چه تفاوتهايي دارند و چه مشاجراتي احتمال بروز دارند؟ هنگامي كه نوجوانان با فنآوري، احساس راحتي بيشتري ميكنند تا با والدين، بهترين راهكار تربيتي والدين چيست؟ بحران قدرت والدين، هنگامي كه آنان از بياطلاعي خود از فعاليتهاي كودكان در محيط اينترنت ابراز نگراني ميكنند، به چه شكلهايي ممكن است ايجاد شود؟
رويكرد ما در تحليل اطلاعات موجود، بر چارچوب «نظريه فعاليت» مبتني است. اين نظريه، براي درك ارتباط ميان افراد و فنآوري، چارچوبي كارامد به نظر ميرسد. تربيت فرزندان مقوله پيچيدهاي است و دسترسي كودكان به فنآوريهاي روز نيز بر اين پيچيدگي افزوده است. نظريه فعاليت به تأثير پويا و به طور بالقوه مخربي اشاره ميكند كه فنآوري ميتواند بر نحوه تربيت فرزندان داشته باشد. اين نظريه، همزمان به انگيزه اصلي والدين نيز ميپردازد: تربيت نوجواناني سالم و متعادل.
نظريه فعاليت پس از پژوهش لئونتيو1 درباره قدرت «دنياي روابط اجتماعي» و فعاليتهاي نهفته در آن، مطرح شد. لئونتيو عملكردهاي انسان را به عنوان پديدههايي در نظر گرفت و سپس نظريه فعاليت را چارچوبي براي بررسي عناصري كه فعاليتهاي انسان را تحت تأثير قرار ميدهند، معرفي كرد. ساختار اين نظريه از گروهي انسان تشكيل شده است (اجتماع) كه از اهداف و علاقههاي مشتركي برخوردارند (هدف) منظور از موضوع نيز خود افراد حاضر در فعاليت هستند. به اين ترتيب، در بافت تربيت فرزند و استفاده از تكنولوژي، منظور از «هدف»، حمايت از تربيت نوجواناني سالم و متعادل است و منظور از «اجتماع» نيز والدين، مدارس، معلمان و دولت است. در نهايت، افرادي كه در فعاليت تربيت فرزند حضور دارند ـ يعني همان والدين ـ نيز «موضوع» هستند.
در اين نظريه با عنوانهاي ديگري نيز روبهرو هستيم: «ابزار و قوانين» مؤلفههايي هستند كه به بررسي نحوه اجراي فعاليت و هنجارها و قراردادهايي كه هنگام اجراي فعاليت در نظر گرفته شدهاند، كمك ميكنند. «تقسيم كار» به نحوه تقسيم فعاليتها ميان اعضاي حاضر در فعاليت اشاره ميكند. در بافت مربوط به تربيت فرزند، ابزار، همان وسايل تكنولوژيكي هستند كه والدين ميتوانند با آنها، نحوه استفاده فرزندانشان از اينترنت را بررسي كنند (براي مثال، بررسي حافظه جستوجوي مرورگر). قوانين نيز محدوديتها و انتظاراتي است كه والدين درباره نحوه استفاده فرزندانشان از فنآوري مطرح ميكنند (براي مثال، درباره پيام فرستادن هنگام صرف شام).
براي مشاهده نمودار به فايل پي دي اف مراجعه كنيد
مؤلفههاي تشكيلدهنده نظريه فعاليت
براي مشاهده جدول به فايل پي دي اف مراجعه كنيد
تقسيم كار، مسئوليت بررسي و مديريت استفاده كودكان از تكنولوژي را ميان مسئولان مربوط به اين امر، يعني والدين، معلمان و يا قانونگذاران، تقسيم ميكند. مفهوم تقسيم كار در علم اقتصاد، پيشينهاي طولاني دارد و به اختصاصي كردن مهارتها براي كار و توليد اشاره ميكند. تقسيم كار به خردهوظايف، بازدهي كل را بيشتر ميكند. با وجود اين، ممكن است درباره شيوه تقسيم كار يا ميزان اعمال قدرت در بخشهاي مختلف، ميان افراد اختلافنظرهايي ايجاد شود و به تنشهايي در نظام فعاليت منجر گردد. وقتي كودكان در گوشي تلفن همراه خود، در مدرسه، عمل ناشايستي را مرتكب شوند، چه كسي مسئول است؟ وقتي كودكي آخر هفته، در خانه، با استفاده از لبتاپ مدرسه (يا حتي رايانه شخصي خود) به آزار همكلاسي خود ميپردازد، چطور؟ اين مسائل بسيار پيچيده است و بررسي بيشتري را ميطلبد.
يك ويژگي مهم نظريه فعاليت، اين است كه در آن، تمامي بخشها درگير هستند. مردم با استفاده از ابزار، با يكديگر كار ميكنند، قوانيني را وضع ميكنند و به بروندادي مشخص ميرسند. در اين نظريه، هر بخش، واسطهاي براي بخش ديگر به حساب ميآيد. شرح كامل نظريه فعاليت در اين مقاله نميگنجد. براي اطلاعات بيشتر درباره اين نظريه، به انگاستورم2 (1999) مراجعه كنيد.
ما با پرس و جو از افراد و بررسي مدارس محلي، به جمعآوري نمونهاي از والدين پرداختيم كه به احتمال زياد، به فنآوري دسترسي داشتند. مدرسهاي كه نمونه مدنظر ما از آن جمعآوري شد، به طور ميانگين از هر دانشآموز خود در طول سال، بيست هزار دلار شهريه دريافت ميكرد. همچنين در اين مدرسه درصد بسيار كمي از دانشآموزان كمكهزينه تحصيلي دريافت ميكردند (حدود هفت درصد از كل شهريه). حضور در كليسا براي تمام دانشآموزان اجباري است. ما از هيچيك از شركتكنندگان در مورد ديدگاههاي مذهبي و سياسي آنان پرس و جو نكرديم. با اين حال، برخي از اين مباحث در طول مصاحبه مطرح شد و مشخص گرديد كه در اين موارد، شركتكنندگان بيشتر به مسيحيت و جمهوري تمايل دارند. به طور كلي، والدين مورد بررسي در اين پژوهش، اعلام كردند كه از توان مالي كافي براي خريد فنآوريهاي نوين برخوردارند. نمونه ما نماينده جامعه آماري نبوده و صرفاً براي افزودن عمق و جزئيات به توصيفي غني از يك زيرگروه، گردآوري شده است.
ما در زمستان و بهار سال 2010 ميلادي، با دو پدر و چهارده مادر مصاحبه كرديم. اين شانزده شركتكننده (كه هيچيك خويشاوند نبودند)، در مجموع چهل و يك فرزند داشتند. هر پدر يا مادر حداقل يك فرزند نوجوان، و بيشتر شركتكنندگان نيز بيش از يك فرزند نوجوان داشتند. مصاحبهها به صورت فردي انجام شده و محل آنها نيز بسته به اينكه مصاحبهشونده در كجا احساس آرامش بيشتري كند، متفاوت بود؛ برخي در مدرسه، برخي در خانه و برخي نيز در يك كافيشاپ نزديك محل زندگي آنان. مصاحبهها با كسب اجازه از مصاحبهشونده ضبط و ثبت شدند. مدت مصاحبهها از چهل دقيقه تا يك ساعت و نيم متفاوت بود و به طور ميانگين يك ساعت بود. سؤال از والدين درباره نحوه تربيت و چالشهاي پيش روي آنان، ممكن است براي آنان ناخوشايند باشد. به منظور كاهش اين نگراني، تمامي مصاحبهها با شرح ماجرايي از كودكان و آنچه آنان علاقه دارند در دنياي مجازي انجام دهند، شروع شد. در ادامه مصاحبه، پرسشهاي شخصيتري نيز مطرح شدند. براي مثال: آنها چه قوانيني را براي كودكان خود وضع كردهاند؟ چگونه كودكان خود را كنترل ميكنند و والدين با چه چالشها و نگرانيهايي روبهرو هستند؟ همچنين سؤال شد كه آيا مدارس و دولت نيز بايد در قبال استفاده كودكان از فنآوري، مسئوليت داشته باشند يا خير.
با روي آوردن نوجوانان به فنآوريهاي نوين و كنشهاي ارتباطي، فعاليت والدين نيز در برخي زمينهها متفاوت شدهاند. بخشهاي ذيل بر اساس «نظريه فعاليت» به قوانين، ابزار و تقسيم كار مربوط ميشوند. هر بخش به مفاهيم اصلي مطرحشده در مصاحبهها اشاره، و نتايجي را در بافتي گستردهتر مطرح ميكند.
قوانيني كه والدين وضع ميكنند، بر پايه زمان استفاده، دفعات استفاده و مكان استفاده از فنآوري، استوار هستند. والدين درباره نوجواناني كه در ابتداي سالهاي نوجواني هستند، در مقايسه با آنهايي كه در آستانه جوانياند، محدوديتهاي بيشتري اِعمال ميكنند. والديني كه فرزنداني در بازه سني دوره اول متوسطه داشتند، اغلب شكايت كرده بودند كه كودكان آنها از كلاس ششم مايل بودند همچون ديگران تلفن همراه داشته باشند: «اگر از او بپرسيد، خيال ميكند كه تنها كسي كه در جهان تلفن همراه ندارد، خودش است!». اين والدين از ما خواسته بودند كه تحقيق كنيم كه چنددرصد از كودكان سطوح تحصيلي ديگر تلفن همراه دارند.
والدين نوجواناني كه در ابتداي سالهاي نوجواني بودند، بيشتر قوانيني وضع كرده بودند كه بر اساس آن، كودكان تنها عصرها امكان استفاده از فنآوري را داشتند. والديني كه نوجواناني بزرگتر داشتند، وضع قانون دراينباره را دشوار دانسته بودند. چهاردهمين مادر مورد مطالعه، اعلام كرده بود فرزندش علاقهمند است كه آخر هفتهها با «ايكسباكس»1 بازي كند. وي احتمال ميداد كه فرزندش بعد از اينكه مادر به خواب ميرود، باز هم به اين بازي بپردازد؛ با اين حال، چون فرزندش ورزشكار بوده و هفتهاي هشت بار تمرين داشت و اين تمرينها اغلب صبح زود انجام ميشد، او بعيد ميدانست كه فرزندش بيش از حد نياز براي بازي بيدار بماند. برخي والدين در ساعتهاي مشخصي از روز، دسترسي نوجوانان به اينگونه فنآوريها را قطع ميكنند. عدهاي ديگر نيز فقط از فرزندان خود ميخواهند كه از استفاده از فنآوري مورد نظر دست بكشند و اميدوارند كه دستورشان انجام شود.
تمامي شانزده پدر و مادري كه در اين مطالعه حضور داشتند، اعلام كرده بودند كه كنترل دفعات استفاده از تلفن همراه و اينترنت، براي آنان دشوار است. برخي والدين در اين خصوص بسيار نگران بودند؛ برخي راضي بودند، اما سعي ميكردند كه به آن اهميت ندهند؛ و برخي نيز فقط اعلام كرده بودند كه استفاده فرزندشان از اين ابزار زياد است و از ما نظر خواسته بودند.
يكي از مادرها اعلام كرده بود كه درباره زمان استفاده فرزندش از فنآوري، بسيار سختگير است. وي گفته بود كه فرزندانش (يازده ساله و كمتر) فقط روزي نيمساعت مجاز به استفاده از فنآوري هستند. او همچنين سيستمي كارتي راهاندازي كرده بود كه طي آن، فرزندان ميبايست مدت زمان استفاده را از مادر ميخريدند. هر رفتار خوب، برابر با مدت زمان بيشتر استفاده از فنآوري بود. مادر ديگري اعلام كرده بود كه هرچند علاقهاي ندارد پسرش سه ساعت در خانه دوستش به بازي رايانهاي مشغول باشد، به او اجازه ميدهد كه گاهي از قوانين وي «سرپيچي» كند. مادر ديگري نيز اعلام كرده بود كه با استفاده فرزندانش از اينترنت و تلفن همراه در آخر شب مخالف است، اما به آنها اجازه انجام دادن اين كار را ميدهد؛ چرا كه نميخواهد بيش از حد «ريزبيني» به خرج دهد.
اينكه هيچيك از والدين به نحوه تقسيم ابزار فنآوري ميان اعضاي خانواده اشارهاي نكردند، براي ما عجيب بود. اين يافته با يافتههاي پژوهشهاي پيشين كاملاً متفاوت بود. در پژوهشهاي پيشين، اين مسئله بسيار چالشبرانگيز و نيازمند مديريت والدين دانسته شده بود. شايد يكي از دلايل اينكه اين پژوهش به نتايج متفاوتي دست يافته است، اين باشد كه شركتكنندگان در اين پژوهش از توان مالي بالايي برخوردار بودند و در خانوادههاي آنان، هر فرد تلفن همراه و لبتاپي شخصي داشته است. طبيعي است كه در چنين اوضاعي، نيازي به تقسيم ابزار فنآوري ميان اعضاي خانواده نيست.
تمامي شركتكنندگان به مكان استفاده از فنآوري نيز اشاره كرده بودند؛ آن هم به طور خاص محيط خانه. در اين مورد نيز نگرانيها و قوانين كاملاً متفاوت بودند. برخي، از فرزندان خود خواسته بودند كه از فنآوريها تنها در محيطهاي عمومي استفاده كنند؛ در حالي كه برخي ديگر دراينباره به فرزند خود آزادي كامل داده بودند. يكي از مادرها گفته بود كه به فرزند خود اجازه ميدهد تلفن همراهش را به اتاقش ببرد، اما نه هميشه. يكي ديگر از والدين نيز گفته بود كه قانون خاصي درباره مكان استفاده در نظر نگرفته است، اما متوجه شده كه فرزندش ساعتها در طبقه بالا با لبتاپ مشغول به كار است. وي مطمئن نبود كه در اين ساعات، فرزندش واقعاً در حال كار است يا مشغول ارسال ايميل و يا چتكردن. فرد ديگري نيز گفته بود كه يك بار هنگامي كه رايانه آنها در طبقه پايين بوده و به همين دليل نظارتي بر آن نداشتند، فرزندشان در فضاي مجازي به مشكلاتي دچار شده است. بيشتر والدين نيز درست نميدانستند كه چه قوانيني و چگونه براي مكان استفاده از فنآوري اعمال كنند.
مكان استفاده، به طور خاص به توانايي كنترل از سوي والدين مربوط ميشود. اگر رايانه در فضايي عمومي قرار گرفته باشد، والدين ميتوانند هنگام استفاده فرزندان بر آنها نظارت كنند. يكي از والدين گفته بود كه فقط گاهي به صورت شخصي رايانه را بررسي ميكند. وي يك بار از فرزند خود خواسته بود كه يك بازي كامپيوتري را كنار بگذارد و سپس نيز آن را پاك كرده بود:
هفته بعد وقتي رايانه را چك كردم بازي هنوز داخل آن بود. وقتي دليل آن را از فرزندم پرسيدم، وي گفت: «فراموش كردهاي فايل مورد نظر را از سطل زباله نيز پاك كني».
هيچ يك از والدين از جيپياس براي رديابي فرزندشان استفاده نكرده بودند. با وجود اين، در بيشتر خانوادهها همواره يكي از والدين در خانه حضور دارد و ميتواند بر فرزندان نظارت كند. در اين پژوهش، والدين اشاره كرده بودند كه ظهور تلفنهاي همراه، مفهوم فضاي خصوصي را متفاوت كرده است. آنها شرايط حاضر را با گذشته كه از «نمونههاي ابزاري» استفاده ميكردند، مقايسه كردهاند. يك نمونه ابزاري، وسيلهاي است كه به تمام افراد خانواده اجازه ميدهد با استفاده از مسيري مشترك (مثلاً خط تلفن ثابت) از فنآوري استفاده كنند؛ برخلاف «نمونههاي نمايه» كه در آنها افراد مختلف ميتوانند با نامهاي كاربري متفاوت، از ابزار مورد نظر استفاده كنند. يكي از افراد اشاره كرده بود كه پيش از اين، وقتي فرزندش بعد از تعطيلات تابستان به مدرسه ميرفت، دوستان او پي در پي با خانه تماس ميگرفتند و تلفن لحظهاي آزاد نميشد. اكنون او با ياد گذشته ميگويد: «در حال حاضر، سكوت مطلق برقرار است. خيلي تأسفبرانگيز است كه اگر دوستان فرزندتان حضوري به خانه نيايند، شما هرگز قادر نيستيد با آنان گفتوگو كنيد».
والدين، استفاده فرزندانشان از اينترنت را به دو صورت بررسي ميكنند: يا با درخواست رمز عبور آنان و يا با طرح رابطه دوستي در شبكههاي اجتماعي. برخي والدين بسيار سختگيرانه برخورد كرده، تمامي فعاليتهاي اينترنتي فرزند خود را كنترل ميكنند. آنها حتي گاهي بدون اطلاع فرزندشان، يك كپي از پيامهاي الكترونيكي وي به پست الكترونيك خود ارسال ميكنند. برخي ديگر آزادانهتر برخورد ميكنند و تنها گاهي اوقات از كودك خود درباره استفاده وي از اينترنت سؤال ميپرسند. با اين حال، اين والدين كاملاً ميپذيرند كه ممكن است بدون اطلاع آنان، فرزندشان در فضاي اينترنت درگير فعاليتهايي نادرست شود و يا دچار مشكل گردد. بيشتر والدين، پرينت گفتوگوهاي تلفني فرزند خود را به صورت ماهانه كنترل نميكنند و بنابراين، مطمئن نيستند كه فرزندشان با چه كساني و به چه ميزان در ارتباط بوده است.
والديني كه از راهكارهاي قطع دسترسي، مانند فيلتر كردن و يا نرمافزارهاي كنترل والدين استفاده كرده بودند، اعلام كردند كه استفاده از اين راهكارها دشوار و ناكارامد بوده است (بر اساس نتايج ديگر پژوهشها نيز اجراي چنين قوانين سختگيرانهاي ممكن است نتيجه عكس بدهد و فرزندان قوانين را دور بزنند). يكي از والدين گفته بود كه از نرمافزاري براي كنترل فرزند خود استفاده كرده بود، اما متوجه شده بود كه «كار احمقانهاي است؛ چرا كه پس از آن، هيچ كس قادر به جستوجوي هيچ چيزي در اينترنت نبود». مادر ديگري نيز جستوجوي حافظه اينترنت را كار طاقتفرسايي دانسته بود. وي گفته بود كه او و پسرش از يك مدل لبتاپ استفاده ميكنند، اما فرايند جستوجوي حافظه در رايانه او كاملاً متفاوت است. مادر ديگري كه داراي سه فرزند بالغ و يك نوجوان بود، عملكرد خود را در اين زمينه موفقيت آميز دانسته و گفته بود كه او و پسر كوچكش، همواره با يكديگر بازي جهان جنگافزار ميكنند و ناتواني او را در بازي دستآويز خنده قرار ميدهند. در نهايت، يكي ديگر از والدين نيز گفته بود كه دو لبتاپ در اختيار فرزندش قرار داده است؛ اولي مربوط به برنامههاي سرگرمكننده (نظير فيسبوك، چت و...) و البته با زمانبندي محدود؛ و دومي فقط مخصوص كار و بدون محدوديت زماني.
يكي از چالشهايي كه والدين با آن روبهرو هستند، اين است كه آنها در بسياري از موارد، با فنآوريهايي كه فرزندانشان استفاده ميكنند، آشنايي چنداني ندارند. اين شكافهايي كه ميان ميزان توانايي در استفاده از فنآوري وجود دارد، ممكن است مشكلاتي ايجاد كند. شكاف ميان والدين در تخصص در فنآوري ـ يا شكاف ميان والدين و فرزندان در اين زمينه ـ ميزان قدرت و نفوذ والدين را كاهش ميدهد. براي مثال، درك آثار و امكانات موجود در فضاي چت براي والديني كه هيچگونه تجربهاي از چتكردن ندارند، بسيار دشوار است. بنابراين، اين والدين بدون شناخت اين فضا، قادر به وضع قوانين روشني نيز در اين زمينه نيستند. بسياري از مشكلاتي را كه والدين مطرح ميكنند، بر اساس ميزان تخصص آنها به فنآوري، ميتوان پيشبيني كرد. والديني كه در حوزه فنآوري از اطلاعات بالايي برخوردارند، بيشتر سؤال ميكنند كه چه قوانيني براي حل مسائلشان در خانه وضع كنند. اما والديني كه اطلاعات بالايي در اين زمينه ندارند، بيشتر سوال ميكنند كه چگونه به وضع قوانين بپردازند. از دو پدري كه در اين مطالعه با آنها مصاحبه شد، يكي كاملاً به فنآوري آگاه بود و ديگري تنها آشنايي نسبي داشت. مادران نيز در سطوح مختلفي قرار داشتند، اما هيچكدام كاملاً آشنا به فنآوري نبودند.
اما در همه تمامي والدين يك آگاهي كلي وجود داشت؛ اينكه آنها قادر نيستند تمامي اعمال فرزندان خود را بررسي و كنترل كنند. همسر يكي از مادران در اين پژوهش گفته بود كه اگر همسرم بتواند رمز عبور دخترمان را در اختيار داشته باشد، حضور او در فيسبوك بدون مانع است؛ غافل از آنكه دختر آنان بدون اطلاع والدين از رمز عبور، بارها از فيسبوك استفاده كرده بود. البته اين مادر گفته بود كه حافظه جستوجوي لبتاپ دخترش را همواره چك ميكند. وي اين كار را از يك فروشگاه لوازم رايانه ياد گرفته بود؛ آن هم نه به عنوان يك راهكار براي كنترل فرزندش، بلكه براي پيدا كردن صفحهاي كه در لبتاپ خودش گم كرده بود. وي معتقد بود كه «اين روش براي بررسي فعاليتهاي فرزندم كاملاً آسان است. تنها با فشردن يك دكمه ميتوان تمامي اطلاعات را به دست آورد. من عاشق اين راهكار هستم».
يكي از رسانههايي كه والدين ميتوانند از طريق آنها پابهپاي فرزندانشان پيش بروند، ارسال پيامهاي متني است. آنها ازاينروي به يادگيري ارسال پيام متني روي آوردند كه آن را بهترين ـ و گاهي تنها ـ روش براي كسب اطلاع از وضعيت فرزندشان در هر لحظه از روز ميديدند. يكي از والدين حتي گفته بود كه وقتي فرزندش در حمام است، براي اينكه آماده بودن شام را به وي خبر دهد، برايش پيام متني ارسال ميكند. والدين از اين شيوه استفاده ميكنند تا وقتي فرزندانشان با دوستانشان به تفريح ميروند، بتوانند در هر لحظه از وضعيت آنان با خبر شوند. بسياري از والدين نيز از تلفن همراه و اينترنت، به عنوان وسيلهاي براي اعمال نفوذ استفاده ميكنند و گاهي براي تنبيه، دسترسي فرزندان به آنها را قطع ميكنند.
در چارچوب نظريه فعاليت، تقسيم كار، به نحوه تقسيم مسئوليتها ميان افراد اشاره دارد. والدين بيشتر تمايل دارند كه با روشي اجتماعمحور، به بررسي و مديريت استفاده فرزندانشان از فنآوري بپردازند. در حالي كه والدين تصور ميكنند كه موظفاند از فرزندانشان در تمامي جوانب زندگي مراقبت كنند، هريك از آنان درباره نقش مدرسه (براي مثال معلمان و مسئولان مدارس) و دولت (براي مثال قوانين ارسال پيامهاي متني) در فرايند تربيت فرزندان در حوزه فنآوري، ديدگاههاي متفاوتي دارند. تقسيم وظايف در بررسي و مديريت استفاده كودكان از فنآوري، پيچيده است. در اين بخش، ديدگاه والدين را در مورد نحوه تقسيم كار ميان والدين، مدرسه و دولت، بررسي ميكنيم.
گامهاي ديجيتال، ميتوانند رد پاهايي پايدار و ماندگار بر جاي بگذارند. والدين، نگران اين هستند كه فرزندانشان حرفي بزنند يا در گفتوگوهايي شركت كنند كه نتايج مخربي به بار آورد. در يك مورد در مدرسهاي، يك دانشآموز پرسشهايي آزمون را براي ديگران ارسال كرد. در اين ميان، دانشآموزاني كه تنها پيام را خوانده و سكوت كرده بودند نيز تنبيه شدند. در رويداد ديگري نيز در يك مدرسه، ارسال يك پيام با موضوع مسائل جنسي، سبب نگراني بسياري از والدين شد. اين والدين، نگران رفتارهاي فرزندان خود در اين زمينه و انواع تصاويري بودند كه ممكن بود به صورت آنلاين به اشتراك گذاشته شوند.
والدين، امروزه متوجه شدهاند كه به دليل آثار بلندمدتي كه اينگونه رويدادها بر جاي ميگذارند، نگرانيهاي نسل حاضر از نسلهاي پيشين بسيار بيشتر و بزرگتر شدهاند. آنها به خوبي متوجه شدهاند كه فرزندانشان در حال رشد هستند و در مسير اين رشد، ممكن است با انتخابهاي نادرست، نتايج نامطلوبي به بار آورند.
والدين، بيشتر براي كنترل نحوه استفاده فرزندانشان از فيسبوك، از فرزندان بزرگتر خود و يا خويشاوندان كمك ميخواهند؛ چرا كه در بيشتر موارد، كودكاني كه مايل نيستند با والدين خود در فيسبوك دوست شوند، دوستي با خويشاوندان را به سادگي ميپذيرند. والدين همچنين براي تشويق فرزندان خود به استفاده درست از فنآوري، از كمك ديگر والدين نيز بهره ميبرند.
دفعات استفاده از فنآوري در مدرسه نيز همچون محيط خانه مسئلهاي چالشبرانگيز است. بسياري از آنان در مدرسه سوييشرتهاي جيبدار ميپوشند و به سادگي و بدون نگاه كردن به صفحه تلفن همراه خود، از داخل جيب به ارسال پيام ميپردازند. در مدارس، داشتن تلفن همراه براي دانشآموزان ممنوع است. بنابراين، دانشآموزان همواره در پي راههاي جديدي هستند كه بتوانند از طريق آنها قوانين مدرسه را دور بزنند. (اين امر باعث شده است كه مدارس از والدين بخواهند با آنها همكاري كنند و در طول روز براي فرزند خود پيامي ارسال نكنند). والدين معتقدند كه وقتي مسئولان مدرسه، خودشان به عنوان بخشي از برنامه آموزشي مدرسه، لبتاپ در اختيار دانشآموزان قرار ميدهند، بايد در قبال آنچه اين دانشآموزان در خانه يا مدرسه با لبتاپها انجام ميدهند نيز مسئول باشند. بسياري از والدين، شك دارند كه مدرسه هيچ نظارتي بر استفاده دانشآموزان از لبتاپها داشته باشد. برخي ديگر نيز معتقدند كه بخشي از اين وظيفه به عهده خانوادههاست.
والدين مطمئن نيستند كه مدارس بر استفاده كودكان از اينترنت (چه در خانه و چه در مدرسه) هيچگونه نظارتي داشته باشند، اما با اين موضوع كه مدارس «ميتوانستند» چنين نظارتي داشته باشند موافقاند. به عبارت ديگر، آنها كاملاً موافقاند كه دانشآموزان «تصور كنند» مدارس در حال نظارت بر آنها هستند.
بسياري از والدين، بررسي عملكرد فرزندان را در حيطه وظايف خود ميدانند و با نظارت دولت بر فرزندانشان، چندان موافق نيستند. تلاش دولتها براي جبران تربيت نامناسب خانواده نيز كمك چنداني به اين امر نميكند. با اين حال، برخي والدين معتقدند كه وجود برخي قوانين براي بازداشتن كودكان از فعاليتهاي ناشايست در محيط اينترنت، ميتواند مفيد باشد. يكي از والدين در اين پژوهش پرسيده بود كه وقتي دولتها نميتوانند براي كنترل عملكرد افراد بالغ و جوانان در اينترنت قوانين بازدارندهاي وضع كنند، چگونه قادر به وضع قوانين كارآمد براي كودكان خواهند بود؟!
در مجموع، والدين محافظهكار اغلب معتقدند كه تربيت فرزندان، بيشتر مسئوليت والدين است؛ در حالي كه والدين آزاديخواه با اعمال قوانين دولتي بيشتر موافقاند. چنانكه پيشتر نيز اشاره شد، بيشتر مصاحبهشوندگان در اين پژوهش، از لحاظ مذهب و سياست، افرادي مذهبي و محافظهكار بودند. اين امر تا حدودي بر پاسخهاي والدين نيز اثرگذار بوده است. نتايج به دست آمده در اين زمينه، با نتايج پژوهشهاي پيشين متفاوت بوده و نيازمند تحقيقات بيشتر است.
نتايج به دست آمده، گستره وسيع تنشها، بحرانها و چالشهايي را كه والدين با آنها دست به گريبان هستند، نشان ميدهند. برخي از والدين تمايل دارند كه نظارت بيشتري بر فرزندان خود داشته باشند، اما نميدانند چگونه؛ برخي ميدانند چگونه، ولي وضع قوانين و پيشروي پابهپاي فنآوري را نبردي طاقتفرسا ميدانند. برخي ديگر نيز درست نميدانند كه چگونه ميتوان ميان كنترل فرزندان و استقلال آنان، و حوزه خصوصي فرزندان و امنيتشان تعادل برقرار كرد. تمامي والدين، خواهان آن هستند كه فرزندانشان شاد و سالم، و همواره در حال پيشرفت باشند؛ اما هنجارهاي اجتماعي چنان نامشخص، و داراي معيارها و انتظارات محدودي است كه والدين نميتوانند براي تربيت فرزند خود از آنها بهره ببرند.
نمونه مورد بررسي ما نماينده جامعه آماري نيست. در طول پژوهش قصد داشتيم كه متغيرهاي مختلف، مانند توان اقتصادي خانوار و كژكاركردهاي خانوادگي را كنترل كنيم. در واقع، تمامي خانوادههايي كه بررسي شدهاند، از قشري انتخاب شدند كه در صورت صلاحديد اعضاي خانواده، از توان مالي كافي براي فراهم آوردن فنآوري براي كودكان برخوردار باشند. در حال حاضر، ما مشغول پژوهش ديگري هستيم كه خانوادههاي مورد مطالعه در آن، به نژاد و قوميتهاي مختلفي تعلق دارند و برخي از آنها تكسرپرست هستند و يا با هنجارهاي سنتي ساختار خانواده تفاوت دارند. پيشبيني ميشود كه برخي رويكردها و چالشهاي پيش روي تربيت فرزندان، در همه انواع خانوادهها مشترك باشد. ديگر موارد نيز، بسته به شرايط اجتماعي و اقتصادي خانوادهها و فرهنگ آنان متفاوت خواهد بود. در پژوهش بعدي، ما نظر فرزندان را نيز بررسي، آن را با ديدگاه والدين مقايسه خواهيم كرد.
نتايج به دست آمده نشان ميدهند كه همراستا با تغييرات اجتماعي استفاده از رسانهها، تربيت فرزندان در حوزه فنآوري نيز دچار دگرگونيهاي بسياري شده است. با رشد كودكان و ورود آنان به سنين نوجواني، والدين رفته رفته محدوديتها را كاهش ميدهند يا با بالا گرفتن تنش ميان والدين و نوجوانان، والدين به سادگي از افزايش محدوديتها دست ميكشند. تا مدت زمان زيادي در طول پژوهش، ما بر اين باور بوديم كه همه افراد (از جمله كودكان) ميتوانند از اختيار و مالكيت خود در استفاده از فنآوري، برخوردار باشند. با اين حال، نتايج به دست آمده نشان دادند كه نكات ظريف بسياري در اين ميان وجود دارند. والدين بايد همانگونه كه الگوي درست خواب، خوراك و بازي را به كودكان خود ميآموزند، الگوي درست استفاده از فنآوري را نيز به آنها بياموزند. در مورد كودكان، ما تمايل والدين براي كنترل و مديريت استفاده اجتماعي از رسانهها را كاملاً تأييد ميكنيم. در مورد نوجوانان نيز، تربيت مقتدرانه از نظر ما بهترين نوع تربيت است، اما تا جايي كه به حوزههاي خصوصي نوجوانان نيز احترام گذاشته شود.
نظارت والدين بر فرزندان، پيش از ظهور فنآوري نيز وجود داشته است. در دوره ويكتوريايي، خواستگاري در خانه دختر و با نظارت مستقيم والدين او صورت ميگرفت. در اين دوره، يك دختر تنها هرگز اجازه نداشت بدون حضور ديگران به بيرون از خانه برود. با اين حال، اين هنجارها و انتظارهاي اجتماعي، همراه با ديگر تغييرات اجتماعي دگرگون شدهاند. نتايج به دست آمده در اين پژوهش، نشان ميدهند كه با ورود ابزارهاي نوين ارتباطي به خانهها، نظم اجتماعي از هم گسيخته است. وقتي هنجار در جامعه تغيير ميكند، اجزاي ساختار فعاليت نيز به تبع آن تغيير ميكنند.
والدين، بيشتر اوقات براي تنبيه فرزندان خود، دسترسي آنان را به فنآوري، محدود ميكنند. بيشتر افراد جامعه، درست نميدانند كه حد متعادل استفاده فرزندان از فنآوري چيست. فعاليتهايي مثل رفتن به رختخواب، صرف غذا و بازي، پيشينهاي طولاني دارند؛ در حالي كه فعاليتهايي چون ارسال پيامك در رختخواب، جستوجوي اينترنتي از طريق تلفن همراه هنگام صرف غذا، چت كردن هنگام مطالعه و انجام بازيهاي رايانهاي، پيشينه چنداني ندارند. تغيير هنجارها كار والدين را دشوار ميكند. آنها درست نميدانند چه زماني به تمايل فرزندان براي استفاده شخصي و فردي از فنآوري تن دهند و چه زماني در مقابل آن مقاومت كنند. همچنين گاهي توضيح اينكه چرا برخي قوانين وضع شدهاند، براي والدين نيز دشوار است؛ چرا كه خود آنان نيز دليل آنها را درست نميدانند.
تربيت فرزندان، دموكراتيك نيست و از ديد كودكان، ميزان كنترل خود آنان بر استفادهشان از فنآوريهاي ديجيتال، بسيار محدود است. ژسكيس و همكاران1 در پژوهشي به توصيف حد تعادل ميان امنيت و حوزه خصوصي در فنآوريهاي راه دور ميان والدين و فرزندان پرداختهاند. ساماندهي فني و نظم اجتماعي، بر اساس فرضياتي بنيادين درباره ارتباط ميان والدين و فرزندان و تزلزل قدرت، عمل ميكنند. اين مسئله پرسشهاي متعددي درباره حقوق كودكان را از نو مطرح ميكند. به طور خاص، آيا كودكان حق دارند از حوزه خصوصي برخوردار شوند؟ حد تعادل ميان كنترل و استبداد، آزادي و سركشي، و نظارت و تجسس چيست؟ فنآوري از چه نظرهايي در حوزه خصوصي نوجوانان قرار ميگيرد؟ آيا عشق و همدلي نيز بايد بخشي از تربيت فرزندان در حوزه فنآوري به حساب بيايند؟ پاسخ به اين پرسشها در محدوده اين مقاله نميگنجد، اما در طرح ساختارهاي حمايت از والدين، همه آنها را بايد مد نظر قرار داد.
اساس فعاليت ما در ارائه طرحي درباره فضاي ديجيتال فرضي، بر رويكرد «نيمهشفافيت اجتماعي» استوار است. نيمهشفافيت اجتماعي، يك رويكرد ويژه طرح ساختارهاي ديجيتال است. اين رويكرد با اينكه بر عرضه اطلاعات اجتماعي تأكيد ميكند، در عين حال هيچ يك از اين اطلاعات را به صورت كاملاً شفاف و روشن عرضه نميكند. ديدگاههاي اريكسون و كلاگ1 درباره نيمهشفافي اجتماعي، تعاملات محيط كاري را كه بر اساس شفافيت، آگاهي و پاسخگويي بودند، تأييد كرد. با اين حال، بسياري از ديدگاههاي آنان به فضاي خانه مربوط ميشود. بر اساس اين رويكرد، اطلاعات اجتماعي ميتوانند به صورت دوگانه منتشر شوند. در چنين اوضاعي، اطلاعات مهم در سطح قرار ميگيرند و جزئيات شخصي كه حاوي اطلاعات اندكي هستند، پنهان ميمانند. هدف ما اين است كه بدون ناديده گرفتن استقلال و مديريت شخصي كودكان بر فعاليتهايشان، اطلاعات مهم را براي والدين در سطح قرار دهيم.
يكي از راههاي رسيدن به يك پنجره ديجيتال كه به آگاهي بينجامد، در سطح قرار دادن اطلاعات مرتبط، از طريق شاخصهاي فعاليت اجتماعي است. با وجود اين، آگاهي ممكن است نامتقارن باشد. برخي والدين تمايل دارند به فرزندانشان اينگونه وانمود كنند كه تمامي فعاليتهاي آنلاين آنها نظارت ميشود. برخي ديگر تمايل دارند كه مخفيانه به كنترل فرزندان خود بپردازند و در انتظار لحظهاي باشند كه از كودك خطايي سر بزند و بتوانند رفتار درست را به او آموزش دهند. در پژوهشي كه اريكسون و كلاگ انجام دادند، نتيجه گرفته شد كه افراد بايد از ماهيت و وجود محدوديتها، و نيز به آگاهي ديگران از محدوديتها آگاه باشند. بخش عمدهاي از فرايند تربيت فرزندان، فقط به كنترل آنان و اطمينان از آگاهي آنها به اين امر، محدود ميشود. فنآوريهايي كه فعاليتهاي اينترنتي اعضاي خانه را در موقعيتي مركزي نشان ميدهند، ميتوانند به والدين و فرزندان در اين زمينه كمك كنند.
والدين تمايل دارند كه از نوع فعاليت فرزندانشان در اينترنت آگاه باشند. شاخصهاي فعاليت و نشانههاي آگاهي ميتوانند به «پنجرهاي ديجيتال» تبديل شوند و برخي اطلاعات اجتماعي را در سطح قرار دهند. براي مثال، اينكه زمان استفاده كودكان از فنآوري چه هنگامي باشد، چه كساني آنان را در اين امر همراهي كنند و چه رفتارهاي غير عادي (مثل چت كردن در ساعات پاياني شب و يا استفاده از زباني كه والدين چندان بر آن مسلط نيستند) از كودكان سر بزند، جملگي ميتوانند به رسيدن به اطلاعات كمك كنند. هنگام طراحي يك پنجره ديجيتال، بايد مراقب بود كه ميان قدرت و نفوذ والدين و استقلال كودكان، تعادل برقرار شود. «اين شرايط، درست همانند فضاهاي مشترك فيزيكي است. در چنين فضاهايي شما ممكن است شاهد گفتوگوي دو نفر باشيد (بدون آنكه از موضوع گفتوگو اطلاعي داشته باشيد). در اين صورت، شما بدون آنكه دخالتي در حوزه خصوصي آن دو نفر كرده باشيد، ميتوانيد اطلاعات مفيدي را در خصوص بحث آنها به دست بياوريد». جاي تعجبي ندارد كه كودكان تمايلي ندارند كه رمز عبور خود را در اختيار والدين قرار دهند. در اين اوضاع، ما ميتوانيم با نصب يك برنامه كنترل از راه دور، بدون آنكه متن گفتوگوهاي كودكانمان را ببينيم، از اينكه چه زماني كودكان در حال چت كردن و يا استفاده از برنامههاي ارتباطي نظير اسكايپ هستند، مطلع شويم.
معماري يك پنجره ديجيتال براي تربيت فرزندان در حوزه فنآوري، مشابه معماري فيزيكي خانه است. به عقيده هريسون و دوريش، هرچند فنآوريهاي نوين، ماهيت ذهني «فضا» را تغيير دادهاند، هنوز هم برخي ويژگيهاي خانه كاملاً بسته به «مكان» هستند. براي مثال، والدين ميتوانند ببينند كه چه دوستاني و چه موقع به خانهشان رفت و آمد ميكنند. نسلهاي نخستين فنآوريهاي ارتباطي (مثل يك خط تلفن ثابت و يا يك تلويزيون كه براي كل خانواده استفاده ميشد) نسبت به فنآوريهاي نوين، شفافيت بيشتري داشتند (هرچند سرپيچي از قوانين، مثل بردن خط تلفن به داخل كمد نيز همواره وجود داشت). تلفنهاي همراه و لبتاپها، شخصي و كاملاً خصوصي هستند. طرحهاي جديد ميتوانند شامل ويژگيهاي جديدي باشند كه منطقه جغرافيايي و سنسورها را در بر گيرد و استفاده از فنآوري در محيطهاي مختلف خانه را رديابي كنند.
چنانكه پيشتر ذكر آن رفت، كارآمدترين نوع تربيت فرزندان، تربيت مقتدرانه است. در اين نوع تربيت، والدين، هم از فرزندان خواستههايي دارند و هم در قبال آن خواستهها پاسخگو هستند. با اين حال، رويكردهاي مربوط به تربيت فرزندان، بسته به ارزشها و فرهنگ خانوادهها متفاوت هستند. برخي خانوادهها بسيار سختگيرند و برخي نيز اجازه ميدهند كه كودكان، مرتكب خطا شوند و خود از آن درس بگيرند. رويكردهاي تربيت فرزندان، ممكن است متناسب با اعتقاد مذهبي و گرايش سياسي خانوادهها نيز متفاوت باشند. طرحهاي جديد بايد با شيوههاي مختلف تربيت فرزند هماهنگي داشته باشند و شرايطي را ايجاد كنند كه در آن، والدين بتوانند نوع و ميزان استفاده فرزندانشان از فنآوري را كنترل كنند.
نگرانيهاي عمده در خصوص فعاليتهاي چندگانه، اعتياد، نداشتن تحرك، رشد ارتباطي ضعيف، و مهارتهاي ارتباطي توسعهنيافته، جملگي به اين عقيده كلي دامن زدهاند كه بايد از استفاده زياد از تكنولوژي پرهيز كرد. استفاده افراد بالغ از رسانههاي اجتماعي نيز سريع افزايش يافته است. وقتي خود والدين هنگام صرف شام از تلفن همراه خود استفاده ميكنند، جاي تعجب نيست كه كودكان نيز چنين كاري انجام دهند. پژوهشهاي ديگر نشان دادهاند كه استفاده از راهكارهاي رسيدن به رفتار مناسب و كاهش دادن استفاده از فنآوري، ميتواند مفيد باشد. در اينجا ممكن است اين پرسش مطرح شود كه چرا تا اين حد خود را با فنآوري درگير كنيم؟ چرا تا زماني كه كودكان به هجده سالگي نرسيدهاند، استفاده از فنآوري را براي آنان ممنوع نكنيم؟ در پاسخ به چنين پرسشهايي بايد گفت كه پژوهشهاي متعددي نشان دادهاند كه فنآوري به شيوههاي مختلفي، به يادگيري، بازي كودكان با يكديگر، ايجاد مهارتهاي خلاقانه و اجتماعي شدن آنان كمك ميكند. فنآوري ميتواند راه را براي تعاملات گستردهتر ميان والدين و فرزندان هموار كند. فضاهاي اجتماعي والدين و فرزندان به شيوههاي نويني (نظير شبكههاي اجتماعي) با يكديگر تداخل پيدا كردهاند. بنابراين، ايدههايي كه در اينجا مطرح ميشوند، ايدههايي فني ـ اجتماعي هستند. فنآوري به تنهايي از والدين ضعيف، والدين قوي و خوب نميسازد. والدين و فرزندان بايد ياد بگيرند كه انتخابهايي آگاهانه داشته باشند. هدف فراگير ما حمايت از والدين و فرزندان و آموزش به آنان است تا بتوانند خود، ناظر استفادهشان از فنآوري باشند.
فنآوري، فراگير است و والدين بيش از پيش به استفاده از فنآوري در زندگي روزمرهشان روي آوردهاند. والدين بايد به شيوهاي هماهنگ با ارزشهاي خانوادگيشان، به وضع قوانين و استفاده از ابزارها بپردازند. ميتوان به طرح ساختارهايي پرداخت كه تأييدگر تربيت مقتدرانه باشند و توانايي فني والدين را نيز افزايش دهند. اين امر، نيازمند تحقيقات گستردهتر در خصوص طرح ساختار، سياست، هنجارهاي اجتماعي و آموزش است.