صمد عدليپور*
محمدحسين عليزاده **
چكيده
شبكه اجتماعي فيسبوك، يكي از فنآوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطي قرن حاضر است كه، به دليل جذابيتها و قابليتهاي خاص خود براي برخي كاربران، مسئله پديده استفاده اعتيادي از آن را به همراه ميآورد. اين استفاده اعتيادي از فيسبوك، كژكاركردهاي بسياري براي فرد، خانواده و جامعه به همراه داشته است. در همين جهت، تلاش شد درباره اعتياد به فيسبوك، به عنوان آسيب اجتماعي نوپديد، مطالعه شود.
اين پژوهش، به صورت پيمايشي و با استفاده از پرسشنامههاي ديويس و كاپلان، با حجم نمونه 600 نفر، در بين نوجوانان و جوانان 15 تا 29 سال كاربر فيسبوك در كلانشهر تبريز، در سال 1392، با نمونهگيري خوشهاي چند مرحلهاي انجام شده است.
يافتههاي پژوهش نشان ميدهد، پديده استفاده اعتيادي از فيسبوك در ميان كاربران تبريزي وجود دارد و استفاده اعتيادي از فيسبوك در بين برخي نوجوانان و جوانان، با مسائلي مانند عدم مسئوليتپذيري اجتماعي، انزواي اجتماعي، نبودن حمايت اجتماعي، افت و ناكارآمدي تحصيلي و كاري ارتباط مستقيم و با احساس خودارزشي، ارتباط معكوس دارد.
كليدواژگان: شبكههاي اجتماعي مجازي، فيسبوك، اعتياد اينترنتي، اعتياد مجازي.
در دهههاي اخير شاهد تحولات شگرف در عرصه فنآوريهاي جديد اطلاعاتي و ارتباطي، به ويژه اينترنت هستيم كه تأثيرات فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي مهمي را در جوامع به جا ميگذارند. اينترنت از جمله محصولات انقلاب رايانهاي است كه گستره وسيعي از امكانات و كاربردهاي زيادي براي كاربر فراهم ميسازد كه برخي از اين امكانات عبارتند از: شبكه گسترده جهاني، موتور جستوجوي پايگاههاي اطلاعاتي و تسهيل جستوجوي مطالب، گروههاي خبري، چترومها، شبكههاي اجتماعي مجازي، بازيهاي آنلاين، دسترسي به كتابخانههاي بينالمللي، برنامهريزي براي تعطيلات، انجام قراردادهاي تجاري و تبليغات در سطح گسترده كه امروزه از آن استفاده ميشوند.
ويژگيهاي ارتباط با اينترنت و امكاناتي مانند شبكههاي اجتماعي مجازي، از يك سو، و افزايش روزافزون كاربران اين شبكههاي اجتماعي و جذابيت برقراري اين نوع ارتباط از سوي ديگر، نشاندهنده شكلگيري و صورتبندي جديدي از تعاملهاي اجتماعي است. فضاي مجازي كه به واسطه ايجاد اين نوع ارتباطات شكل ميگيرد، كاركردهايي دارد كه به نظر ميرسد در برخي از آنها همچون ايجاد امكان تماس و رابطه با ديگري، با كاركردهاي فضاي واقعي همپوشاني داشته باشد. با توجه به توسعه و فراگير شدن امكان برقراري اينگونه جديد ارتباطات اجتماعي و بهرهگيري روزافزون از آن نزد كاربران اينترنت و شبكههاي اجتماعي مجازي، به ويژه در بين نسل نوجوان و جوان، مطالعه و بررسي آن امري ضروري است. در ميان كاربران دنياي مجازي، جوانان بيشترين و متنوعترين ميزان استفاده از آن را دارند.
همزمان با دسترسي روزافزون و گسترده افراد به اينترنت و شبكههاي اجتماعي مجازي همچون فيسبوك، شاهد نوع جديدي از اعتياد؛ يعني اعتياد اينترنتي يا مجازي هستيم كه مسئله رو به رشد عصر اطلاعات است. همانند انواع ديگر اعتياد، اعتياد اينترنتي نيز با نشانههايي همچون، نگراني، افسردگي، كجخلقي، بيقراري، تفكرهاي وسواسي، كنارهگيري، اختلالهاي عاطفي و از همگسيختگي روابط اجتماعي همراه است. از طرفي، در عين حال كه روابط كاربران، به ويژه كودكان و نوجوانان، در جهان مجازي افزايش مييابد، در مقابل از دامنه روابط آنان در جهان واقعي كاسته ميشود و احتمال افت عملكرد آموزشي آنان نيز ميرود.
به هر حال، پديده اعتياد اينترنتي، همزمان با افزايش دسترسي روزانه مردم به منابع آنلاين شايعتر ميشود. شبكههاي اجتماعي مجازي، اطلاعدهنده، سودمند، و داراي منابع غني و سرگرمكنندهاند، اما براي بسياري از مردمي كه به آن معتادند، اين منافع، در حال تبديل شدن به آسيبها و نابهنجاريهاي رواني و رفتاري است. (فنچيل، 2003 :1)
با توجه به ملاحظات بيان شده، به ويژه پيآمدهايي كه درباره اعتياد اينترنتي اشاره شد، اين مطالعه با اين پرسش اصلي آغاز شده كه ميزان اعتياد به فيسبوك در بين نوجوانان و جوانان شهر تبريز، تا چه اندازه است و استفاده اعتيادآميز از فيسبوك، چه پيآمدهاي براي نوجوانان و جوانان در زمينههاي گوناگون اجتماعي، فرهنگي و آموزشي دارد؟
تاكنون درباره اعتياد اينترنتي، كارهاي داخلي و خارجي بسياري صورت گرفته است، اما در زمينه اعتياد به شبكههاي مجازي و پيآمدهاي آن، با توجه به گسترش روزافزون كاربران، تقريباً به جرئت ميتوان گفت كه تحقيق نشده است. از مهمترين پژوهشهاي داخلي و خارجي انجام شده، ميتوان به اين موارد اشاره كرد:
براتدستجردي و صيادي (1391) در پژوهشي با نام «بررسي رابطه بين استفاده از شبكههاي اجتماعي مجازي بر اعتياد به اينترنت و افسردگي در دانشجويان دانشگاههاي پيام نور اصفهان»، نشان دادند كه بين بهرهمندي از شبكههاي اجتماعي مجازي و اعتياد به اينترنت، رابطه معناداري وجود دارد، ولي بين استفاده از اين شبكهها و افسردگي، رابطه معناداري نيست.
يافتههاي پژوهش هزارجريبي و صفريشالي (1391) نشان ميدهد، 51 درصد نوجوانان و جوانان استان قم اعتياد مجازي ندارند، 42 درصد از آنان در معرض اعتياد و 7 درصد به صورت بالفعل معتادند. همچنين با توجه به نتايج به دست آمده از رگرسيون چندمتغيره، متغير «احساس حمايت اجتماعي از طريق كار با اينترنت» بيشترين رابطه را با اعتياد مجازي دارد.
محسنيتبريزي و همكاران (1389) در پژوهشي در بين كاربران اينترنت در تهران به اين نكته دست يافتند كه 29 درصد كاربران، به اينترنت اعتياد داشتند و همه آنها درجات مختلفي از احساس ضعف و ناتواني در انجام امور، جامعهگريزي، تنهايي و انزواي اجتماعي و تمايل نداشتن به روابط و تعامل بين فردي را از خود نشان دادند. تمايل پسران به اينترنت شديدتر از دختران بود و تفاوت معناداري بين دختران و پسران در ميزان اعتياد به اينترنت، تنهايي و انزواي اجتماعي وجود داشت. اعتياد به اينترنت در 25 سالگي، در مقايسه با ديگر سنين بيشتر بوده است.
يافتههاي پژوهش قاسمي و ملكاحمدي (1389) در بين كاربران كافينتهاي شاهين شهر حاكي از آن است كه 3/2 درصد افراد داراي اعتياد شديد و 1/27 درصد به اينترنت اعتياد متوسط دارند، همچنين 6/70 درصد در گروه كاربران معمولي هستند.
معيدفر و همكاران (1386) در پژوهشي در بين نوجوانان و جوانان تهراني نشان دادند، پديده استفاده اعتيادي از اينترنت در ايران نيز وجود دارد، هرچند بهرهمندي بيشتر نوجوانان و جوانان از اينترنت به نظر طبيعي ميرسد.
چمني (1385) در پژوهشي در يزد به اين نتيجه رسيد كه شايعترين سن اعتياد به اينترنت، سنين 15 تا 20 سال است و از بين دو هزار دانشآموز دبيرستاني، 8/3 درصد به اينترنت اعتياد دارند. كمر درد، كمخوابي، سوزش چشم، تغيير عادات غذايي و خواب، كاهش وزن، تنش عصبي، خوابآلودگي و تحريكپذيري، از نشانههاي جسمي اين پديده است. همچنين پرسه زدن بدون طرح و برنامه در وبسايتها، اعتياد به بازيهاي اينترنتي، چت و خريد اينترنتي، از نشانههاي رفتاري اعتياد به اينترنت هستند.
يافتههاي پژوهش برنارديس1 (2005) در يكي از دبيرستانهاي فلورانس ايتاليا، حاكي از آن بود كه 4/5 درصد دانشآموزان به اينترنت معتاد بودند و ناتواني ناشي از اين اعتياد، وابستگي شديدي با معيار اعتياد به الكل، سكس، قمار، اشتياق به غذا، خريد و ورزش داشت.
لي2 و همكاران (2008) به بررسي رابطه بين سن، جنس، پشتوانه خانوادگي و اعتياد اينترنتي پرداختند. آنها 180 دانشآموز دبيرستاني را در اين پژوهش آزمودند. نتايج نشان داد، بين سن دانشآموزان و اعتياد اينترنتي آنها، رابطه مستقيم و معناداري وجود دارد. پسراني كه سن آنها نسبت به همسالانشان بيشتر بود، به اعتياد اينترنتي شديدتري دچار بودند. همچنين اعتياد اينترنتي پسران بيش از دختران گزارش شد.
يافتههاي كاس و گريفيس3 (2011) در پژوهشي با نام «شبكههاي اجتماعي مجازي و اعتياد»، حاكي از آن است كه عمدتاً افراد براي افزايش تعاملات و ارتقاي اجتماعي، از شبكههاي اجتماعي مجازي بهره ميبرند. آنها در تحليل آثار منفي اين شبكههاي اينترنتي معتقدند كه اعتياد به شبكههاي مجازي باعث كاهش مشاركت اجتماعي، موفقيت تحصيلي و افزايش مشكلات ارتباطي در خانوادهها ميشود.
شبكههاي اجتماعي اينترنتي پايگاه يا مجموعه پايگاههايي هستند كه امكاني فراهم ميآورد تا كاربران بتوانند علاقهمنديها، انديشهها و فعاليتهايشان را با ديگران به اشتراك بگذارند و ديگران هم اين افكار و فعاليتها را با آنان سهيم شوند. يك شبكه اجتماعي، مجموعهاي از سرويسهاي مبتني بر وب است كه اين امكان را براي اشخاص فراهم ميآورد كه توصيفات عمومي يا خصوصي براي خود ايجاد كنند يا با ديگر اعضاي شبكه ارتباط برقرار كنند و منابع خود را با آنها به اشتراك بگذارند و از ميان توصيفهاي عمومي ديگر افراد، براي يافتن اتصالات جديد، بهره ببرند. (بويد و اليسون، 2007 :212) در واقع، شبكههاي اجتماعي براي افزايش و تقويت تعاملات اجتماعي در فضاي مجازي طراحي شدهاند. به طور كلي، با اطلاعاتي كه روي پروفايل افراد قرار ميگيرد، مانند عكس كاربر، اطلاعات شخصي و علايق، كه همه اينها اطلاعاتي درباره هويت فرد است، برقراري ارتباط آسان ميشود. كاربران ميتوانند پروفايلهاي ديگران را ببينند و از راه برنامههاي كاربردي گوناگون، مانند ايميل و چت با يكديگر ارتباط برقرار كنند. (پمپك و همكاران، 2009: 228)
در ادامه به معرفي شبكه اجتماعي فيسبوك1 ميپردازيم كه جزو پر كاربرترين سايتها در زمينه تركيب و ارتقاي ارتباطات اجتماعي موجود و تشكيل گروههاي اجتماعي جديد است. فيسبوك، سايتي اجتماعي است كه به وسيله سازنده جوان خود «مارك زاكربرگ»2 در چهارم فوريه سال 2004 راهاندازي شد. در اين پايگاه اينترنتي ميتوان با دوستاني كه حساب كاربري در فيسبوك دارند، عكس، فيلم يا پيام به اشتراك گذاشت. هماكنون اين پايگاه از نظر كاربران عضو و كارشناسان و در يك جمله در زمينه كاري خود، پايگاه شماره يك جهان است.
در واقع، محيط فيسبوك مجلسي از دوستان و آشنايان يك كاربر به شمار ميآيد. اين پايگاه با ارائه امكان عضوگيري در تعداد بالا، به كاربران اجازه ميدهد تا در هر لحظه دوستان جديدي را به مجموعه خود بيفزايند. كاربران شبكه اجتماعي فيسبوك، ميتوانند عكسهايشان را به اشتراك بگذارند، پيام بفرستند، عكسها را براي خود و ديگران نشانهگذاري كنند، روي وال3هاي خود و ديگران مطالبي بنويسند، عضو گروهها شوند، گروه جديدي پديد آورند، ايدههايشان را در بحثهاي گروهي، به اشتراك بگذارند، انواع درخواستها را بدهند و بپذيرند و در فيسبوك بازي كنند.
اعتياد اينترنتي به گستره وسيعي از مشكلات رفتاري و كنترل انگيزه بهرهمندي از اينترنت اشاره دارد. اعتياد اينترنتي، رفتاري وسواسي يا آرزوي برقراري پيوند يا شايد حتي نمودي از انتقال يا بازتاب روابط، يا رفع نياز به شمار ميآيد.
يانگ1 (1999) نيز اشاره ميكند كه فرد معتاد كسي است كه دست كم 38 ساعت در هفته يا 8 ساعت در روز، وقت خود را صرف استفاده از اينترنت ميكند. كارشناسان در زمينه آسيبشناسي، محدودترين تعريف را براي طبقهبندي استفاده از اينترنت ارائه ميدهند، به گونهاي كه اگر فرد در هفته 2 تا 3 ساعت از اينترنت استفاده كند، كاربري معمولي است، و اگر ميزان استفاده وي از اينترنت، به 5/8 ساعت يا بيشتر برسد، كاربري است كه بايد روي وي بررسيهاي آسيبشناسانه انجام شود. اين اختلال با عناوين متفاوتي مانند «وابستگي رفتاري به اينترنت»، «استفاده مرضي از اينترنت»، «استفاده مشكلزا از اينترنت»، «استفاده بيش از اندازه از اينترنت»، «سوءاستفاده از اينترنت» و «اختلال اعتياد به اينترنت» معرفي ميشود. با وجود پژوهشهاي گسترده در اين زمينه، هنوز در بين روانشناسان در زمينه تعريف و اندازهگيري اين اختلال، توافقي شكل نگرفته است. به طور كلي، اين اختلال را ميتوان به نوعي استفاده از اينترنت تعريف كرد كه ميتواند مشكلات روانشناختي، اجتماعي، درسي يا شغلي را در زندگي فرد ايجاد كند. رايجترين اصطلاح، «اعتياد به اينترنت» است كه نوعي وابستگي رفتاري به اينترنت ايجاد ميكند و با ويژگيهاي زير تعيين ميشود:
_ هزينه روزافزون براي اينترنت و موضوعات مربوط به آن؛
_ احساس هيجاني ناخوشايند (مانند اضطراب، افسردگي و مانند آن در زماني كه فرد در تماس با اينترنت نيست)؛
_ قابليت تحمل و عادت كردن به پيآمدهاي در اينترنت بودن؛
_ انكار رفتارهاي مشكلزا. (اميدوار و صارمي، 1381: 12)
اول) نظريه پويايي رواني و شخصيت: اين نظريه ريشههاي اعتياد فرد به اينترنت را با شوكهاي روحي يا كمبودهاي عاطفي دوره كودكي، ويژگيهاي شخصيتي يا ديگر اختلالات و خلق و خوها يا شرايط روحي موروثي مرتبط ميداند. بر پايه اين ديدگاه، بسته به حوادث دوره كودكي يا ويژگيهاي شخصيتي مكتسب در دوره بلوغ، فرد براي توسعه رفتاري اعتيادآميز يا هر رفتار ديگري، مستعد ميشود. در اين حالت، آنچه اهميت دارد، موضوع يا فعاليت نيست، بلكه فرد و مبنايي است كه وي بر اساس آن، معتاد ميشود. (دوران، 2003 :2)
دوم) نظريه كنترل اجتماعي: بر پايه نظريه كنترل اجتماعي هيرشي،1 جنبههاي اصلي پيوند اجتماعي عبارتند از: دلبستگي و علاقه به ديگران، تعهد به خانواده، شغل، دوستان، مشغوليت و مشاركت مداوم در فعاليتهاي زندگي، كار و خانوادگي و اعتقاد به ارزشها و اصول اخلاقي گروه يا جامعه. ضعف هر يك از اين چهار جنبه پيوند اجتماعي در فرد، ميتواند موجب بروز رفتارهاي انحرافي در او شود. (اميدوار و صارمي، 1381: 56) اگر اعتياد به اينترنت را در زمره رفتارهاي انحرافي در نظر گيريم، ميتوان در تحليل اين پديده، از نظريه كنترل اجتماعي هيرشي نيز استفاده كرد.
سوم) تبيين رفتاري: اين تبيين بر پايه مطالعات اسكينر درباره شرطي شدن عامل يا كنشگر است. فرد بر اساس اين ديدگاه براي دريافت پاداش وارد اينترنت ميشود؛ پاداشهايي كه وي از اين رفتار ميگيرد، فرار از واقعيت، رسيدن به عشق و سرگرميهاي زياد است و چنانچه فرد در زمانهاي آتي به اين پاداشها احساس نياز كند، احتمالاً به اينترنت روي خواهد آورد. در نتيجه، اين روند تقويت ميشود و همچنان چرخه ادامه پيدا ميكند. (دوران، 2003: 2)
چهارم) تبيين زيستشناختي: بر پايه تبيين زيستشناختي، عوامل ارثي و مادرزادي يا اختلالات شيميايي در مغز و فرارسانها، دلايل اصلي رو آوردن فرد به اعتيادند. از نظر اين ديدگاه، وجود برخي كروموزومها، هورمونها و مواد زائد يا فقدان مواد شيميايي لازم و مشخص و فرارسانهايي كه فعاليت مغز و ديگر عناصر دستگاه عصبي را تنظيم ميكنند، در بروز اعتياد در فرد اثرگذارند. (فنچيل، 2003: 2 ـ 3) از اين ديدگاه، روشهايي وجود دارد كه طي آن، احتمالاً بهرهمندي از اينترنت سبب تحريك اين فرآيند عصبي بيولوژيكي ميشود. روشهاي مورد نظر عبارتند از:
ـ تجربه بالقوه شديد قدرت، هيجان، خوشحالي، تحريك، تحقق اهداف و رضايت، كه در نتيجه آن، فرد ميتواند در يك آن، به منبع گسترده اطلاعات و جهان لايتناهي منابع درباره هر چيزي، متصل شود.
ـ احساس مخاطرهجويي و خطرپذيري، همراه با ناشناخته ماندن چيزي كه ممكن است در اتصال بعدي به اينترنت بتوان آن را مشخص كرد. اين امر ناشناخته ممكن است به دست آوردن اطلاعات جديد و جالب يا فرصتهاي تعاملي، همچون ارتباط صرف با يك دوست، رفتن به اتاقهاي چت، هرزهنگاري، سايبر سكس و جز اينها باشد.
ـ اثر خويشتنداري رضايتبخشي كه گمنامي كاربر در نت به وي ميدهد. اين امر هم سبب تسريع روند صميميت و پيوند اجتماعي ميشود كه ظاهراً صداقت آن از ارتباط شفاهي بيشتر است و هم موجب ميشود، فرد دچار رؤيا و خواب و خيال شود يا هويت كلي جديدي براي خود ايجاد كند كه ممكن است بسيار لذتبخش هم باشد.
ـ جذابيت چندرسانهاي، همانند رنگ، صداي موزيك يا استريو، سرعت و نظاير آن.
پنجم) تبيين شناختي: همانند ديدگاه روانكاوي، ديدگاه شناختي متوجه فرآيندهاي دروني است. البته اين ديدگاه بيش از آنكه بر اميال، نيازها، و انگيزشها تأكيد كند، بر اينكه افراد چگونه اطلاعات را به دست ميآورند و تفسير ميكنند و آنها را در حل مشكلات بهكار ميگيرند، تأكيد دارد. اصولاً ديدگاه شناختي، بيشتر به افكار كنوني و شيوههاي حل مسئله توجه دارد تا تاريخچه شخصي. در اين ديدگاه، اعتياد به اينترنت برآمده از شناختهاي معيوب يا پردازش معيوب شناختي است و درمان آن مبتني بر تصحيح فرآيند شناختهاي معيوب است. (اميدوار و صارمي، 1381: 52)
ششم) تبيين شناختي ـ رفتاري: رشد اعتياد به اينترنت، با وضعيت روانشناختي پيشين پديد ميآيد. در بيشتر مواقع، اين آسيبشناسي شامل افسردگي، نگراني اجتماعي و انواع روانپريشيهاست. وقتي فرد در معرض استفاده از اينترنت قرار ميگيرد، فرآيند كاربرد مشكلزاي اينترنت، آغاز و اين آسيبشناسي زمينهاي، نوعي آمادگي و تمايل است كه موجب شروع استرس ميشود. البته چندين عامل ديگر نيز در ايجاد يا حفظ اختلال دخالت دارند كه عبارتند از اولاً، برخي تقويتكنندههاي رفتاري وجود دارند كه عامل شرطياند. اتاق، صندلي، دست زدن به صفحه كليد، موس، صداي شروع رايانه، بوق يا صداي زنگ آن نيز جزو اين عوامل هستند. ثانياً، بدكاري شناختي نيز در اينجا عمل ميكند؛ زيرا شناخت غيرسازشي در زمينه خود و دنيا، شاخصهاي اوليه اين اختلال هستند؛ باورهايي همچون اين موضوع كه فرد فقط در اينترنت قدرت كنترل دارد، فقط در آنجا براي خود كسي است و فقط در آنجا قابل احترام است و مانند آن، افكار شناختي مشكلزا در زمينه «خود» هستند. همچنين باورهايي مانند هيچ كس در بيرون از اينترنت از من خوشش نميآيد يا اينترنت تنها جايي است كه واقعاً ميشود مردم را شناخت و هر كسي به نوعي به اينترنت آلوده است و مانند آن افكار شناختي مشكلزا در زمينه «دنيا» هستند.
ثالثًا، بيان كيفي كاربري اينترنت به شبكه حمايتي اجتماعي فرد بستگي دارد. اگر همه عوامل در فرد وجود داشته باشد و حمايت اجتماعي نشود، احتمال دارد به اعتياد اينترنتي عمومي رو بياورد كه با رفتارهاي جلب توجه اجتماعي، غيرشخصي و غفلتكاري مشخص ميشود، اما اگر جنبههاي اجتماعي داشته باشد، اعتياد به اينترنت ويژه در او ايجاد خواهد شد كه فقط در بخشهاي ويژهاي از فنآوري، مانند بازي يا هرزهنگاري جنسي است. از ديدگاه رفتاري ـ شناختي، نشانههاي اختلال شامل افكار وسواسي درباره اينترنت، كنترل تكانه ضعيف، ناتواني در متوقف كردن بهرهمندي از اينترنت و مهمتر از همه، اين باور كه اينترنت تنها دوست فرد است. افزون بر اين، در موقعي كه تماس برقرار نيست، به فكر اينترنت بودن، پيشبيني تماس بعدي با آن و صرف مخارج زياد درباره اينترنت و كارهاي مربوط به آن نيز نشانههاي ديگر اين اختلال هستند. مشكل عمده ديگر، جدا كردن فرد از دوستان خود به سود دوستان اينترنتي است و در نهايت، نوعي احساس گناه درباره بهرهمندي از اينترنت و دروغ گفتن به دوستان درباره وقت صرف شده و به صورت سري نگهداشتن آن، نشانههاي ديگر اين اختلال هستند. اين افراد در حالي كه ميدانند كارشان از نظر اجتماعي موردپسند نيست، نميتوانند آن را متوقف كنند؛ زيرا به خودارزشي كمتر و در نتيجه، نشانههاي بيشتر ميانجامد.
چارچوب نظري اين پژوهش، تلفيقي از برخي ديدگاههاي ياد شده و مطالعات پيشين است. در مطالعه ارتباط متغيرهاي عدم مسؤليتپذيري اجتماعي و اعتياد به اينترنت، از نظريه كنترل اجتماعي هيرشي، استفاده شده است. بر اين اساس، هرچه فرد نسبت به ديگران تعهد كمتري داشته باشد، گرايش و رفتار انحرافي او از جمله رفتار اعتيادي وي به فيسبوك بيشتر ميشود. براي مطالعه ارتباط متغيرهاي احساس خودارزشي و اعتياد به فيسبوك، از تبيين شناختي ـ رفتاري استفاده شده است. باور فرد به اينكه تنها در فيسبوك قدرت دارد و براي خود كسي است و فقط در آنجا قابل احترام است، باعث گرايش اعتيادي فرد به فيسبوك ميشوند. در مطالعه ارتباط متغيرهاي فقدان حمايت اجتماعي و اعتياد به فيسبوك نيز از تبيين شناختي ـ رفتاري استفاده شده است. باور فرد به اينكه هيچكس در بيرون از فيسبوك از او خوشش نميآيد و از نظر اجتماعي از او حمايت نميشود، باعث گرايش اعتيادي فرد به فيسبوك ميشود. در مطالعه ارتباط متغيرهاي احساس انزواي اجتماعي و اعتياد به فيسبوك نيز از تبيين شناختي ـ رفتاري استفاده شده است. باور فرد به اينكه فيسبوك تنها دوست مخصوص و صميمي اوست، سبب افزايش علاقه به دوستان مجازي و كاهش گرايش وي به دوستان واقعي و انزواي اجتماعي ميشود. پديده استفاده اعتيادي از فيسبوك، رابطه دوسويهاي با هر يك از متغيرهاي احساس خودارزشي، فقدان حمايت اجتماعي، انزواي اجتماعي، ناكامي تحصيلي و كاري و عدم مسؤليتپذيري اجتماعي دارد. در واقع، اين متغيرها ضمن آن كه بر پديده اعتياد به فيسبوك اثر ميگذارند، در عين حال پيآمدهاي اعتياد اينترنتي نيز به شمار ميآيند. اين رابطه دو سويه، در نظريهها و پيشينه تجربي تحقيق نيز ملاحظه ميشود.
در مجموع با تكيه بر چارچوب نظري و پيشينه پژوهش ميتوان اين فرضيهها را طرح كرد:
ـ بين اعتياد به فيسبوك و مسئوليتپذيري اجتماعي رابطه وجود دارد؛
ـ بين اعتياد به فيسبوك و انزواي اجتماعي رابطه وجود دارد؛
ـ بين اعتياد به فيسبوك و ناكامي تحصيلي و شغلي رابطه وجود دارد؛
ـ بين اعتياد به فيسبوك و فقدان حمايت اجتماعي رابطه وجود دارد؛
ـ بين اعتياد به فيسبوك و احساس خودارزشي رابطه وجود دارد.
اين پژوهش به صورت پيمايشي انجام گرفته و براي گردآوري دادهها و سنجش ميزان و جنبههاي اعتياد به فيسبوك، از پرسشنامه تركيبي كاپلان و ديويس استفاده شده است. جامعه آماري پژوهش جوانان 15 تا 29 سال كاربر فيسبوك كلانشهر تبريز در سال 1392 است. حجم نمونه با بهرهمندي از جدول لين1 محاسبه شد. نمونه گزينشي با ضريب پايايي 5، ضريب اطمينان 95 درصد و واريانس جمعيت 50 ـ 50 درصد (فرض بالاترين حد واريانس در جمعيت) برابر با 600 نفر بود. روش نمونهگيري، نمونهگيري خوشهاي چند مرحلهاي، همراه با تصادفي ساده و سيستماتيك است. روش نمونهگيري به اين صورت بود كه در مرحله نخست، هر يك از مناطق دوازدهگانه شهرداري تبريز، به عنوان يك خوشه در نظر گرفته شد. در مرحله دوم، كار نمونهگيري در داخل هر يك از خوشهها به شيوه تصادفي ساده ادامه يافت و بر اساس آن بيشتر محلهها و خيابانهاي هر يك از خوشهها در طرح نمونهگيري قرار گرفتند. در مرحله سوم، به تناسب تعداد جمعيت جوان كاربر فيسبوك در مناطق شهرداري، خيابانها و محلههاي انتخاب شده در مرحله دوم، به روش نمونهگيري تصادفي منظم، نمونه نهايي انتخاب شد. در واقع، تعداد حجم نمونه بر اساس تعداد و درصد جوانان در هر يك از مناطق دوازدهگانه، محاسبه و تعداد پرسشنامه مقتضي بر حسب درصد جوانان و با تقسيم هر منطقه به قسمتهاي شمالي، جنوبي، غربي، شرقي و مركزي و تعيين خيابانها و كوچههاي اطراف، بين جوانان كاربر فيسبوك، توزيع شده است.
در اين پژوهش، براي تأمين اعتبار طيفهاي به كار رفته در سنجش متغيرها از اعتبار محتوايي و هم چنين اعتبار صوري استفاده شده است. بدين صورت كه هر متغير با بهرهمندي از تعاريف نظري موجود و سازههاي نظري به صورت سازهاي عملياتي مفهومبندي شده است (اعتبار محتوايي). همچنين براي سنجش ميزان قابليت اعتماد پرسشنامه از آلفاي كرونباخ استفاده شده است. براي همه متغيرها، ميزان آلفا بيش از 7/0 به دست آمد. اين محاسبات در جدول شماره 1 نشان داده شده است.
جدول 1: ضرايب آلفاي كرونباخ براي متغيرهاي پرسشنامه
لطفا براي مشاهده جدول به پي دي اف مراجعه كنيد
يافتههاي اين پژوهش در دو بخش قابل ارائه است؛ بخش توصيفي كه به معرفي پاسخگويان ميپردازد و بخش استنباطي كه به آزمون فرضيات تحقيق اختصاص دارد. يافتههاي توصيفي اين پژوهش نشان ميدهد كه از نظر جنس، 55 درصد پاسخگويان زن و 45 درصد مرد هستند. ميانگين سن پاسخگويان، 20 سال است. 21 درصد پاسخگويان دانشآموز، 44 درصد دانشجو، 10 درصد خانهدار، 15 درصد بيكار و 10 درصد شاغل بودند. از نظر وضعيت تأهل، 31 درصد پاسخگويان، متأهل و 69 درصد، مجرد بودند.
از نظر مدت زمان عضويت در فيسبوك، 24 درصد پاسخگويان كمتر از يكسال، 31 درصد بين يك تا كمتر از دو سال، 25 درصد بين دو تا كمتر از سه سال و 20 درصد بيش از سه سال عضو فيسبوك بودند. 68 درصد پاسخگويان هر روز به فيسبوك سر ميزنند. از نظر ميزان مواجهه با فيسبوك (مدت زمان بهرهمندي در هر بار ورود به فيسبوك) 71 درصد پاسخگويان، كمتر از 2 ساعت در هر ارتباط به فيسبوك وارد ميشوند. 30 درصد پاسخگويان از فيسبوك بيشتر براي يافتن دوست دوران كودكي و همچنين دوستيابي، 29 درصد براي تفريح، وقتگذراني و فرار از مشكلات زندگي روزمره، 21 درصد برقراري ارتباط با دوستان، آشنايان و همكلاسيها، 11 درصد براي به دست آوردن اطلاعات و اخبار و 9 درصد براي تشكيل گروه و شركت در بحثها و امكانات ديگر، استفاده ميكنند.
از آنجايي كه در اين پژوهش، اعتياد به فيسبوك از جنبههاي عاطفي، رفتاري و شناختي تشكيل شده، درباره توزيع فراواني پاسخگويان برحسب اعتياد به فيسبوك، تنها به شرح نتايج حاصل از سنجش شاخص تركيبي هر يك از اين جنبهها اشاره شده است. همچنانكه اطلاعات جدول 2 نشان ميدهد، 38 درصد پاسخگويان اعتياد عاطفي متوسط يا بينابين دارند، 34 درصد اعتياد ندارند و 28 درصد دچار اعتياد عاطفي به فيسبوك هستند. 45 درصد از پاسخگويان اعتياد رفتاري بينابين دارند، 21 درصد اعتياد رفتاري ندارند و 44 درصد نيز داراي اعتياد رفتاري به فيسبوك هستند. همچنين 33 درصد پاسخگويان، اعتياد شناختي بينابين دارند. 42 درصد اعتياد ندارند و 26 درصد دچار اعتياد شناختي به فيسبوك هستند. درباره شاخص تركيبي اعتياد به فيسبوك، نتايج نشان ميدهد، استفاده 48 درصد پاسخگويان از فيسبوك در دسته استفاده اعتيادي قرار نگرفته، 27 درصد آنها استفاده اعتيادي از فيسبوك داشته و ميزان اعتياد به فيسبوك در بين 25 درصد از آنها نيز در حد بينابين بوده است.
جدول 2: توزيع فراواني پاسخگويان برحسب اعتياد به فيسبوك
لطفاً براي ديدن جدول به پي دي اف مراجعه كنيد
پديده استفاده اعتيادي از فيسبوك، حامل متغيرهاي اثرگذار و پيآمدهاي اجتماعي گوناگوني است كه در اين پژوهش، مهمترين اين متغيرها سنجيده و درباره آن مطالعه شده است. اين پيآمدها شامل عدم مسئوليتپذيري اجتماعي، انزواي اجتماعي، ناكامي تحصيلي و كاري، فقدان حمايت اجتماعي و احساس خودارزشياند كه نتايج حاصل از مطالعه هر يك در جدول شماره 3، بررسي شده است. 59 درصد پاسخگويان عدم مسئوليتپذيري پايين، 22 درصد متوسط و 19 درصد نيز ميزان بالايي دارند. در متغير انزواي اجتماعي، 70 درصد پاسخگويان از انزواي اجتماعي پايين، 19 درصد متوسط و 11 درصد نيز ميزان بالايي دارند. ناكامي تحصيلي و شغلي در 71 درصد پاسخگويان پايين بوده، 18 درصد متوسط و 11 درصد نيز بالا بوده است. در متغير فقدان حمايت اجتماعي، 63 درصد پاسخگويان از ميزان پايين فقدان حمايت اجتماعي، 19 درصد متوسط و 18 درصد نيز ميزان بالايي دارند. متغير احساس خودارزشي در 20 درصد پاسخگويان پايين، 22 درصد متوسط و 56 درصد نيز بالا بوده است.
جدول 3: توزيع فراواني پاسخگويان برحسب متغيرهاي اثرگذار و پيآمدهاي بهرهمندي از فيسبوك
لطفاً براي ديدن جدول به پي دي اف مراجعه كنيد
همانطور كه پيشتر گفته شد، اين پژوهش داراي پنج فرضيه بود كه براي بررسي درست اين فرضيات، از آزمونهاي آماري گوناگون استفاده شده است كه در اين بخش به آنها ميپردازيم.
نتايج جدول شماره 4 نشان ميدهد، نتايج حاصل از آزمون رابطه بين اعتياد به فيسبوك و متغيرهاي اثرگذار و پيآمدي آن است كه بر اساس آن ميتوان به اين موارد اشاره كرد:
يكـ بين دو متغير اعتياد به فيسبوك و عدم مسئوليتپذيري اجتماعي، رابطه آماري معناداري وجود دارد. از سوي ديگر، مقدار ضريب همبستگي كندال تاوي بي(37/0) نيز مؤيد همبستگي متوسط و تغيير همزمان دو متغير اعتياد به فيسبوك و ميزان مسئوليتناپذيري اجتماعي است. بدين معنا كه هرچه شخص به فيسبوك اعتياد بيشتري داشته باشد، به همان اندازه مسئوليتناپذيري اجتماعي وي نيز بيشتر خواهد بود. از سوي ديگر، نپذيرفتن مسئوليت اجتماعي در كشاندن افراد به سمت اعتياد به فيسبوك اثرگذار است.
دوـ رابطه آماري معناداري بين دو متغير اعتياد به فيسبوك و انزواي اجتماعي وجود دارد. مقدار ضريب همبستگي كندال تاوي بي(38/0) نيز مؤيد همبستگي متوسط و تغيير همزمان دو متغير اعتياد به فيسبوك و ميزان انزواي اجتماعي است. بدين معنا كه هرچه شخص به اينترنت اعتياد بيشتري داشته باشد، در مقابل انزواي اجتماعي وي نيز بيشتر خواهد بود و به نوبه خود انزواي اجتماعي نيز در گرايش افراد به سمت اعتياد اينترنتي نقش دارد.
سهـ با اطمينان 99/0 و سطح خطاي كمتر از 01/0، رابطه معناداري بين دو متغير اعتياد به فيسبوك و ناكامي تحصيلي و شغلي وجود دارد. همچنين، مقدار ضريب همبستگي كندال تاوي بي(35/0) بر همبستگي متوسط و تغيير همزمان دو متغير اعتياد به فيسبوك و ناكامي تحصيلي و شغلي دلالت دارد. بدين معنا كه هرچه شخص به فيسبوك اعتياد بيشتري داشته باشد، در مقابل ميزان ناكامي تحصيلي و كاري وي نيز بيشتر خواهد بود و به همان اندازه، ناكامي تحصيلي و كاري در شكل دادن اعتياد به فيسبوك در افراد اثرگذار است.
چهارـ بين دو متغير اعتياد به فيسبوك و فقدان حمايت اجتماعي، رابطه آماري معناداري وجود دارد. مقدار ضريب همبستگي كندال تاوي بي(28/0) نيز مؤيد نسبي و تغيير همزمان دو متغير اعتياد به فيسبوك و ميزان فقدان حمايت اجتماعي همبستگي است. بدين معنا كه هرچه شخص به فيسبوك اعتياد بيشتري داشته باشد، در مقابل نبودن حمايت اجتماعي نيز بيشتر خواهد بود. از سوي ديگر، فقدان حمايت اجتماعي نيز در كشاندن افراد به سمت اعتياد به فيسبوك نقش دارد.
پنجـ با اطمينان 99/0 و سطح خطاي كمتر از 01/0، رابطه معناداري بين دو متغير اعتياد به فيسبوك و احساس خودارزشي وجود دارد. همچنين، مقدار ضريب همبستگي كندال تاوي بي(31/0 ـ ) بر همبستگي نسبي و تغيير معكوس دو متغير اعتياد به فيسبوك و احساس خودارزشي دلالت دارد. بدين معنا كه هرچه شخص ميزان اعتياد به فيسبوك پايينتري داشته باشد، در مقابل احساس خودارزشي وي نيز بيشتر خواهد بود. به عبارت ديگر، احساس خودارزشي پايين نيز در اعتياد فيسبوكي افراد اثرگذار است.
جدول 4: آزمون رابطه بين اعتياد به فيسبوك و متغيرهاي تأثيرگذار و پيآمدي آن
لطفاً براي ديدن جدول به پي دي اف مراجعه كنيد
در ادامه براي مقايسه جنبههاي عاطفي، رفتاري و شناختي اعتياد به فيسبوك در بين جامعه آماري و همچنين اولويتبندي اين جنبهها، از آزمون ناپارامتري فريدمن بهره ميبريم. آزمون تفاوت جنبههاي سهگانه اعتياد به فيسبوك، حكايت از آن داشت كه از نظر آماري، با اطمينان 99/0 و سطح خطاي كمتر از 01/0، تفاوت معناداري بين جنبههاي اعتياد به فيسبوك وجود دارد. از سويي، مقايسه ميانگين رتبه جنبههاي اعتياد به فيسبوك نشان ميدهد، افراد بيشترين رتبه را از جنبه رفتاري (با ميانگين 30/2)، عاطفي (با ميانگين 99/1) داشته و در مقابل كمترين رتبه در زمينه جنبه شناختي (با ميانگين 75/1) بوده است. بنابراين، ميزان اعتياد رفتاري به فيسبوك پاسخگويان بيش از ابعاد ديگر اعتياد به فيسبوك؛ يعني عاطفي و شناختي بوده است. بدين معنا كه شايعترين نوع اعتياد پاسخگويان به فيسبوك، اعتياد رفتاري است تا صورتهاي ديگر اعتياد عاطفي و شناختي. جدول شماره 5، بيانگر اين نتايج است.
جدول 5: نتايج حاصل از آزمون فرضيه تفاوت ابعاد اعتياد به فيسبوك
لطفاً براي ديدن جدول به پي دي اف مراجعه كنيد
با توجه به افزايش روزافزون كاربران شبكههاي اجتماعي، از جمله فيسبوك در بين نوجوانان و جوانان ايراني، شناخت علمي اين پديده و پيآمدهاي آن امر اجتنابناپذيري است. اين پژوهش سعي داشته است تا با ديدگاهي جامعهشناختي و روانشناختي، به مطالعه پديده اعتياد به فيسبوك و پيآمدها و متغيرهاي اثرگذار بر آن در بين نوجوانان و جوانان شهر تبريز بپردازد.
يافتههاي پژوهش حاضر در زمينه ميزان شيوع هر يك از جنبههاي اعتياد به فيسبوك، نشان ميدهد 44 درصد پاسخگويان داراي اعتياد رفتاري، 28 درصد داراي اعتياد عاطفي و 26 درصد پاسخگويان داراي اعتياد شناختياند. همچنين درباره شاخص تركيبي اعتياد به فيسبوك، نتايج گوياي آن است كه استفاده 48 درصد پاسخگويان از فيسبوك در دسته استفاده اعتيادي قرار نگرفته، 27 درصد آنها استفاده اعتيادي از فيسبوك داشته و ميزان اعتياد به فيسبوك در بين 25 درصد از آنها نيز در حد بينابين بوده است.
يافتههاي ديگر پژوهش نشان ميدهد، بيشتر نوجوانان و جوانان مورد مطالعه از ميزان مسئوليتپذيري اجتماعي بالايي برخوردارند. همچنين بيشتر پاسخگويان كه گوشهگير نيستند، موفقيت تحصيلي و شغلي خوبي دارند و از حمايت اجتماعي بالايي برخوردارند و در نهايت، احساس خودارزشي آنان بالاست، اما آن دسته از افرادي كه استفاده اعتيادي از فيسبوك ميكنند، احساس مسئوليت كمتري نسبت به جامعه و محيط پيرامون خود دارند، بيشتر دچار انزواي اجتماعي و ناكامي تحصيلي و كاري ميشوند، از حمايت اجتماعي كمتري برخوردار و احساس خودارزشي آنان نيز پايينتر است. بنابراين، با توجه به اين يافتهها، ميتوان گفت از پيآمدهايي كه از پديده اعتياد به فيسبوك سرچشمه ميگيرد، مسئوليت نپذيرفتن، انزواي اجتماعي، افت تحصيلي، ناكامي شغلي، نبود حمايت اجتماعي و احساس خودارزشي پايين است. يافتههاي اين پژوهش در جهت تحقيقات محسنيتبريزي و همكاران (1389)، معيدفر و همكاران (1386)، يانگ (1999) و كاس و گريفيس (2011) است.
درباره پيآمدهاي اعتياد به فيسبوك و اينترنت، بايد اشاره كرد كه اينترنت و فيسبوك به خودي خود ابزارهايي بيطرف و خنثي هستند، اما مهم اين است كه چگونه افراد از آنها استفاده ميكنند. اگر از اينترنت و فيسبوك درست استفاده شود، اين رسانهها موجب توسعه جامعه خواهند شد، در غير اين صورت، براي جامعه مشكلات عديدهاي را به بار خواهند آورد. به عبارت ديگر، شبكه جهاني اينترنت، يك شبكه اطلاعرساني سريع با منابع بيشمار است كه بهرهمندي نادرست و بيش از حد از آن در بين برخي افراد و غرق شدن در دنياي سايبر و جدا شدن از دنياي واقعي، فوايد اينترنت و شبكههاي اجتماعي مجازي را به آسيب تبديل ميكند. هم اكنون در بسياري از جوامع، بهرهمندي نادرست از اين ابزار در ميان برخي كاربران، موجب بروز پديده اعتياد مدرني در عصر ارتباطات و انقلاب رايانهاي شده است. به هر حال، وابستگي به فيسبوك و بهرهمندي اعتيادي از آن، سبب اختلال و بينظمي در سطح زندگي فردي و اجتماعي ميشود و پيآمدهاي فراواني را به ويژه براي نوجوانان و جوانان به ارمغان ميآورد.
از نظر ميزان شيوع جنبههاي اعتياد به فيسبوك، مقايسه ميانگين رتبه جنبههاي اعتياد به فيسبوك نشان ميدهد كه افراد بيشترين رتبه را از جنبه رفتاري (با ميانگين 30/2)، عاطفي (با ميانگين 99/1) داشته و در مقابل، در زمينه جنبه شناختي (با ميانگين 75/1) كمترين رتبه را دارند. بنابراين، ميزان اعتياد رفتاري به فيسبوك پاسخگويان، بيش از جنبههاي ديگر اعتياد به فيسبوك؛ يعني عاطفي و شناختي بوده است. بدين معنا كه شايعترين نوع اعتياد پاسخگويان به فيسبوك، اعتياد رفتاري است تا صورتهاي ديگر اعتياد عاطفي و شناختي.
با توجه به نتايج پژوهش و گروه سني جامعه هدف، از جمله روشهايي كه براي جلوگيري از اعتياد مجازي به فيسبوك در نوجوانان و جوانان پيشنهاد ميشود، آگاهسازي و آشنا كردن آنها با روشهاي استفاده درست از اين فنآوريهاست. صرف هزينه براي تدوين برنامهريزيهاي مديريتي جهت استفاده درست از اين فنآوريها ميتواند از صرف هزينههاي چندين برابر پس از درگير شدن جامعه با پيآمدهاي مسئله اعتياد مجازي، جلوگيري كند. پس پرداختن به اين مهم ميتواند ما را براي آسيبزدايي اين پديده جديد ارتباطي از جامعه پيش ببرد و از كاركردهاي مثبت اين فنآوريها بهره جست.
با توجه به مباحثي چون حمايت اجتماعي و خودارزشي كه در تحقيق به آنها اشاره شد، نكاتي در زمينه پيشگيري از مسئله اعتياد مجازي به فيسبوك پيشنهاد ميشود:
ـ ايجاد فضايي امن در نظر نوجوانان و جوانان براي ايجاد ارتباط و مطرح كردن مسائل با ايشان؛
ـ ابراز توجه به نوجوانان و ايجاد حس حمايت هميشگي به وسيله والدين در آنان؛
ـ تعيين كردن زمانبندي درست استفاده از اينترنت و يادداشت كردن زمان آن؛
ـ وضع قوانين منطقي و محافظت از نوجوانان با بايدها و نبايدهايي كه در آموزش به آنان بسيار اثرگذار است.
ـ تشويق كردن به فعاليتهاي ديگر در زندگي روزمره مانند ورزش، تفريحات سالم و ارتباط با دوستان و همسالان.
ـ در سطح كلان نيز پيشنهاد ميشود، نظام آموزشي براي پيشگيري از اعتياد مجازي نوجوانان و جوانان تدوين و اجرا شود. نظام آموزش پيشگيرانه پيشنهادي، ميتواند از سه جزء تشكيل شود كه عبارتند از:
الف) محتواي آموزش پيشگيرانه كه معلمان بايد آنها را به دانشآموزان كلاس ارائه كنند؛
ب) تشخيص اعتياد اينترنتي كه از طريق آن دانشآموزان بايد درجه اعتيادشان به اينترنت را براي خود، ارزشيابي كنند و به نتايج خود نسبت به اين ارزشيابي دست يابند؛
ج) فعاليتهاي پيشگيرانه همچون جدول زماني، گزارشهاي فعاليتهاي بديل و جايگزين و خودارزشيابي.
اميدوار، احمد علي و علياكبر صارمي. 1381. اعتياد به اينترنت: توصيف، سببشناسي، پيشگيري، درمان و مقياسهاي سنجش اختلال اعتياد به اينترنت، مشهد: تمرين.
براتدستجردي، نگين و سميه صيادي. 1391. «بررسي رابطه بين استفاده از شبكههاي اجتماعي مجازي بر اعتياد به اينترنت و افسردگي در دانشجويان دانشگاههاي پيام نور اصفهان»، نشريه تحقيقات علوم رفتاري. دوره دهم. ش 5. صص 341 ـ 332.
چمني، اميررضا. 1385. «اعتياد به اينترنت در يزد». فصلنامه اصول بهداشت رواني، ش 30. صص 35 ـ 22.
قاسمي، وحيد و حكيمه ملكاحمدي. 1389. «تبيين اعتياد به اينترنت در بين كاربران كافينتهاي شاهينشهر». پژوهشهاي ارتباطي. سال هفدهم. ش 4. صص 77 ـ 51.
محسنيتبريزي، منوچهر و ديگران. 1389. «استغراق در فضاي مجازي و عوارض فردي و رواني آن». پژوهشنامه علوم اجتماعي. سال چهارم. ش 3. صص 69 ـ 51.
معيدفر، سعيد و ديگران. 1386. «مطالعه پديده استفاده اعتيادي از اينترنت در بين نوجوانان و جوانان (25 ـ 15 سال) شهر تهران». نشريه جهاني رسانه. سال دوم. ش 4. صص 46 ـ 22.
هزارجريبي، جعفر و رضا فريشالي. 1391. «بررسي پديده اعتياد مجازي در بين نوجوانان و جوانان استان قم». فصلنامه علوم اجتماعي. ش 57. صص 35 ـ 1.
Bernardis, George (2005), The Shorter PROMIS Questionnaire and Internet Addiction Scale in the assessment of multiple addiction in high school population: prevalence and related disability, CNS Spectr, 12, pp: 966 ـ 974.
Boyd, Daneh & Ellison, Nicole (2007), Social Network Sites: Definition, History and Scholarship. Journal of Computer ـ Mediated Communication. Vol. 133: 210 ـ 230.
Duran, Maria Garcia (2003), Internet Addiction Disorder, AllPsych Journal, 14 December.
Fenichel, Michael. (2003), Internet Addiction: "Addictive Behavior, Transference or More? Southern Medical Journal, Vol 92, N. 6.
Kuss, Daria and Griffiths, Mark (2011), “Online Social Networking and Addiction”, International Journal of Environmental Research and Public Health, Vol 8, N.10.
Li, S.Q.Xie and A. Wong (2008), The relationship between age, gender, family support, and internet addiction. www. Allacademic.com
Pempek, Tiffany A., Yermolayeva, Yevdokiya A. Calvert, Sandra L. (2009), College Students Social Networking Experiences on Facebook. Journal of Applied Developmental Psychology, 30: 227 ـ 238.
Young, K. (1999), Internet Addiction, Sympotoms, Evaluation And Treatment, This article reproduced from Innovation in In Innovations in Clinical Practice: A Source Book (eds L. VandeCreek & T. Jackson), Professional Resource Press. vol. 17, pp. 19 ـ 31.