// مقاله / نقش رسانه ملي در تقويت همبستگي و هويت ملي ايرانيان خارج از كشور

نقش رسانه ملي در تقويت همبستگي و هويت ملي ايرانيان خارج از كشور در یادداشت های شما ذخیره شد. توجه داشته باشید که یادداشت ها موقت بوده وبعداز خروج شما حذف خواهد شد.

نقش رسانه ملي در تقويت همبستگي و هويت ملي ايرانيان خارج از كشور

علي‌اشرف نظري

چكيده
ايرانيان خارج از كشور به مثابه بخشي از پيكره هويتي ايران، به سرزمين‌هايي ديگر رفته‌اند و در جهان‌هاي ادراكي ديگري، زندگي مي‌كنند كه فرهنگ و هويت متفاوتي را بازتوليد مي‌كند. در واقع، آنها در ميانه دو فرهنگ ايستاده‌اند: فرهنگ ايراني و فرهنگ جامعه ميزبان. بي‌ترديد، مهم‌ترين پل ارتباطي ما با ايرانيان خارج از كشور، از رهگذر امواج رسانه است كه با پشت سر گذاشتن افتراق و گسست جغرافياي پيش آمده، احساسات و دلبستگي‌هاي متقابل ما را به يكديگر بازنمايي مي‌كند. بر اين اساس، بررسي و ارزيابي نقش رسانه ملي در همبستگي ايرانيان خارج از كشور، نقطه تمركز اصلي مقاله حاضر است. پرسش‌هاي اساسي مقاله چنين‌اند: فرآيندهاي هويت‌يابي در ميان مهاجران چگونه است؟ نقش رسانه ملي در تثبيت و تقويت همبستگي و هويت ملي در ميان مهاجران ايراني چيست؟ راهكارها و الزامات رسانه‌اي تقويت همبستگي و هويت ملي در ميان ايرانيان مهاجر كدام‌اند؟
فرضيه اصلي مقاله اين است كه با وجود برخي موانع و مشكلات فرهنگي، به دليل كاربرد هويت‌ساز رسانه ملي و نيز سيال بودن هويت مهاجران و احساس نيازشان به خودآگاهي هويتي و فرهنگي، رسانه ملي مي‌تواند در حفظ و تقويت هويت ملي مهاجران ايراني مقيم در خارج از كشور نقش مثبت‌ و كارآمدي را ايفا كند.

كليدواژگان:
مهاجرت، رسانه ملي، ايران، هويت ملي و همبستگي.

// مقدمه

يكي از مسائل عمده و اساسي ايرانيان، در داخل و خارج از كشور، مسئله هويت و احساس تعلق و همبستگي ملي است و اينكه ايرانيان با برخورداري از زمينه‌هاي تاريخي و فرهنگي متقن چه قدر مي‌توانند در پاسداري از ميراث‌هاي هويتي خود موفق عمل كنند. روند رو به گسترش پديده مهاجرت در بسياري از كشورها و پي‌آمدهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي آن موجب شده است كه در اين زمينه، بحث‌ها و مناظره‌هاي فكري گوناگوني مطرح شود. يكي از اولويت‌هاي بنيادين در جنبه فرهنگي، بحث درباره هويت مهاجران و نحوه حفظ پيوندهاي همبستگي‌ساز آنها با جامعه خودشان است.
ايرانيان خارج از كشور، شامل آن دسته از افرادي است كه بر اثر مهاجرت به كشورهاي ديگر رفته يا براي تجارت، سفرهاي ديپلماتيك، تحصيل يا كار، مدتي در كشورهاي ديگر مقيم شده‌اند. در اين ميان، آنچه بيش از همه شايسته توجه و سرمايه‌گذاري براي رسانه ملي است، ايرانيان مهاجرند؛ زيرا بقيه افراد معمولاً مدت كوتاهي در خارج از كشور اقامت دارند و چندان در فرآيندهاي اجتماعي جامعه ميزبان، مشاركت ندارند. بنابراين، دغدغه و تمركز اصلي صدا و سيما براي تقويت همبستگي ملي بايد در رابطه با آن دسته از ايرانيان خارج از كشور باشد كه به عنوان مهاجر در كشورهاي ديگر حضور دارند و اگر درباره آنها فكري نشود، ممكن است اين گسست جغرافيايي در درازمدت موجب جدايي كامل آنها از سرزمين مادري شود.
همچنين ضرورت تقويت احساس تعلق و همبستگي ملي در ميان ايرانيان مهاجر به اين مسئله باز مي‌گردد كه اين امر مي‌تواند از نظر سياسي، فرهنگي و اقتصادي، براي منافع ملي و بين‌المللي و ارتقاي جايگاه كشورمان مؤثر باشد. بسياري از كشورها مانند چين و هند توانسته‌اند با ايجاد كانون‌هاي قدرت و نفوذ در ميان مهاجران، منافع ملي خود را با قدرت بيشتري پي‌گيري كنند و دياسپوراهاي (جوامع دور از وطن) مستقر در اين كشورها، هريك سفيران فرهنگي كشورهاي خود هستند. اين آن چيزي است كه مي‌توان آن را «ناسيوناليسم از راه دور» تعبير كرد (بروجردي، 1379: 156) كه به معناي احساس تعلق و همبستگي به وطن، با وجود مهاجرت است. بنابراين، بي‌توجهي به بازتوليد مستمر هويت و فرهنگ در ميان ايرانيان خارج از كشور مي‌تواند موجب انقطاع هويتي و از دست رفتن استمرار و تداوم فرهنگي در ميان آنها شود.
در كنار پديده مهاجرت، ابزارها و امكانات جديد رشد يافته‌اند كه به عنوان ابزارهاي واسط مي‌توانند، در حفظ پيوندهاي هويتي مهاجران و افزايش زمينه‌هاي همبستگي و احساس تعلق، نقش مهمي داشته باشند. هويت سيار مهاجران در كشورهاي بيگانه و چگونگي تداوم‌يابي الگوهاي هويتي بومي در ميان آنها از طريق رسانه ملي به مقوله‌اي برجسته و غامض تبديل شده است. اهميت و پيچيدگي اين بحث، به ويژه براي نسل‌هاي دوم و سوم ايرانيان خارج از كشور كه نسبت و تجربه مستقيمي با فرهنگ و هويت ملي خود نداشته‌اند، بيشتر مي‌شود. بنابراين، شايد مخاطرات جغرافيايي دوري از وطن در نوع خود قابل توجه باشد، اما آنچه مي‌تواند با اهميت‌تر باشد، مهاجرت هويتي است. اينكه نتوانيم با برنامه‌ريزي دقيق و هدف‌مند، با ايرانيان خارج از كشور، پيوندهاي لازم را حفظ كنيم.
ميزان احساس تعلق در بين ايرانيان خارج از كشور، تابعي از ميزان ارتباطات آن با جامعه ايران است. بدين معنا كه هر قدر رسانه ملي بتواند با ايجاد حلقه‌هاي ارتباطي قوي، مؤثر و دامنه‌دار، ايرانيان خارج از كشور را در پيوند با هويت ملي ايراني نگه دارد، احساس تعلق و همبستگي در ميان آنها بيشتر خواهد شد.

// 1. تبيين مفهوم مهاجرت

مهاجرت و عبور از مرزهاي جغرافيايي سرزمين مادري، يكي از پديده‌هاي رايج در جهان به‌ هم پيوسته كنوني است كه جابه‌جايي افراد و گروه‌ها را از يك منقطه جغرافيايي و فرهنگي به منطقه‌اي ديگر شامل مي‌شود و تقريباً بر همه ابعاد زندگي اثر مي‌گذارد (Bierbrauer and Pederson, 2012:401) مهاجرت، حركتي اجتماعي، در واكنش به برخي فشارهاي جامعه و تصور فرصت‌هاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي براي حركت از يك نقطه به نقطه‌اي ديگر است. (Bierbrauer and Pederson, 2012:400)
در برخي تعريف‌ها از مهاجرت گروهي، بر تحول در نظام كنش متقابل اجتماعي، مهاجران، عده‌اي بر تغيير سكونت‌گاه بدون در نظر گرفتن مدت نسبي اقامت يا فاصله، گروهي بر تحول در اجتماع و بعضي بر تغييرات مداوم در مكان‌هاي فضايي و اجتماعي، تأكيد مي‌كنند. (لهسائي‌زاده، 1368: 195) از ديدگاه «فردريك جي. والان»، مهاجرت به معناي «ورود داوطلبانه شخص به قصد اقامت دائمي به كشور يا دولتي كه در آنجا زاده نشده يا شهروند آن به شمار نمي‌آيد. اصطلاح ترك ديار يا برون-كوچي، هم‌رديف واژه مهاجرت يا درون‌كوچي و به معناي ترك داوطلبانه (آگاهانه) و دائمي كشوري است كه فرد تا زمان مهاجرت تابعيت آن را داشته است». (جي. والان، 1383: 1280)
گسترش زمينه‌هاي ارتباطي و فن‌آوري‌هاي جديد موجب شده است كه مهاجرت به شيوه‌اي متفاوت و متمايز از گذشته صورت گيرد. زمينه‌هاي ارتباطي و فن‌آوري-هاي جديد، افزون بر تسهيل و رفت و آمد بيشتر افراد، سبب گشته كه شكل جديدي از مهاجرت شكل بگيرد كه مي‌توان آن را «مهاجرت مجازي» ناميد، به گونه‌اي كه به واسطه درهم تنيدگي مرزها و گسترش پيوندها و ارتباطات ماهواره‌اي و اينترنتي، كاربران مي‌توانند از هر نقطه‌اي از جهان با عناصر و نشانگان هنري، ادبي، موسيقايي، زباني، تاريخي و اجتماعي ديگر ملل آشنا شوند و در تعامل با آنها قرار گيرند. بنابراين، هويت سيال و سيار ديگر، محدود به معناي عبور از مرزهاي جغرافيايي نيست و ممكن است در اتاق كناري ما فردي حضور داشته باشد كه از سال‌ها پيش مهاجر سرزمين‌هاي ديگر شده است!

// 2. رسانه ملي و بازنمايي هويت‌ها

بسياري از باورها و نگرش‏هاي ما در حوزه همبستگي ملي، متأثر از نقش روزنامه‌ها، مجله‌ها، رسانه‌هاي جمعي و شبكه‌هاي مجازي، شكل گرفتهاند. اهميت اين عوامل در دو دهه اخير به شدت افزايش يافته است و راديو، تلويزيون، سينما، روزنامه‌ها و مجله‌ها، به همراه ابزارهاي جديد اطلاعاتي مانند اينترنت و وسايل ارتباطي همچون تلفن همراه، به عواملي اثرگذار در ايجاد يا زدودن تفكري خاص تبديل شدهاند. نقش اين رسانه‌ها به ويژه در ارتباط با بچه‌ها كه بسياري از يادگيري‏هاي مهم را از طريق رسانه‌ها گوش ميدهند يا ميشنوند، برجسته به نظر ميرسد. (Bandura, 1994: 61-90)
يكي از مزاياي عمده تلويزيون، از جمله رسانه ملي اين است كه براي ما اطلاعاتي را فراهم ميآورد كه به راحتي نميتوانيم به آنها دست يابيم يا به همان وضوح كه تلويزيون موفق به انتقال آنها ميشود، نميتوانيم. هريك از ما ممكن است درباره گروه يا فرهنگي خاص، اطلاعاتي را از كتابها يا مجلهاي به دست آوريم، اما تماشاي برخي اسناد و مدارك ممكن است به گونه‌اي آن اطلاعات را براي ما عيني سازد و اثر آن بسيار جذابتر و ماندگارتر باشد. بچه‌‌ها از طريق تلويزيون به فراگيري مفاهيم و تصوراتي درباره نقشها، مشاغل، سنخهاي مختلف افراد، سبكهاي متفاوت زندگي و جنسيت، مبادرت مي‌ورزند. (Schneider, 2004: 344)
رسانه‌هاي جمعي از راه توجه، گزينش و تفسير اغراقآميز مسائل مي‌كوشند ارزش‌ها و هنجارهاي خاصي را نزد مخاطبان تثبيت كنند. جريان مداوم و مكرر بازنمايي رسانه‌ها از جهان واقع، به طرز قوي بر ادراكها و واكنشهاي مخاطبان اثر مي‌گذارد، زيرا در ذهن مخاطبان، چنين فرض مي‏شود كه اين بازنمايي‌ها عين واقعيت است. (معينيفر، 1388: 167) پژوهشگران علوم اجتماعي اغلب فرض ميكنند كه رسانه‌ها در تنظيم دستور كار و چارچوب ارزيابي ادراك افراد، و اين كه چه موضوعاتي مربوط به آنهاست و چرا اين موضوعات مرتبط با آنهاست، نقش مهمي دارند، تا حدي كه اگر شيوه‏هاي اثرگذاري بر مخاطب پيچيده باشد، افراد فكر ميكنند روزنامه‌ها و تلويزيون ديدگا‌ه‌هاي آنها را منعكس ميكند. مردم ممكن است پيام رسانه‌ها را به عنوان چارچوبي قابل اتكا براي شكلگيري باورهايشان، به ويژه در ارتباطات با گروه‌هاي غير خويشاوند و غريبه تصور كنند. (Abrams & Houston, 2006: 48)
اصول اساسي موجود در ارتباط با هويت و رسانه‏ها را ميتوان به اين صورت بيان كرد:
الف) در تمامي پيامهاي رسانهاي، اعم از برنامه‌هاي سرگرم‌كننده يا ديگر برنامه‌ها، اين رسانه‏ها به شكل مداوم افرادي از گروه‌هاي مختلف هويتي را به تصوير مي‌كشند؛
ب) اين نمايشها و برنامه‌ها، براي گروه مخاطب معين، كلمات را به صورت خاصي معنا ميكنند، به ويژه مخاطباني كه تماس عملي با گروه‌هاي مورد بحث ندارند. در سالهاي اخير، برنامه‌هاي متنوعي در قالب آگهيهاي تجاري تلويزيوني، بيلبوردها و پوسترها، اطلاعات مندرج در وب‌سايتها، تلويزيون، فيلم و برنامه‌هاي راديوي به اجرا گذاشته شده است. (Paluck, 2009: 575)

// 3. بحران هويت در ايرانيان خارج از كشور

زماني كه دو فرد در جامعه‌اي با هنجارها و رسوم‌ يكسان، بزرگ شدند و داراي برداشت يكسان از مناسبات اجتماعي هستند، در درك مناسبات متقابل يكديگر نيز مشكلي ندارند. همچنين زماني كه فردي در جامعه‌اي سنتي مانند ايران و بيگانه با هنجارها و ارزش‌هاي فردگرايي غربي، بزرگ مي‌شود در چنين اجتماعي قرار مي‌گيرد و مشكلات ظهور مي‌كنند. تفاوت بين سيستم ارزشي موجود در جامعه ايراني، جامعه سنتي غير فردگرايي كه ايرانيان در آن آموزش يافته و بزرگ شده‌اند، با شروطي كه از سمت جامعه مدرن فردگراي سوئدي بر فرد مهاجر وارد مي‌شود، يكي ديگر از عوامل بحران هويت است. وحدت دروني يك فرد نيازمند آن است كه گذشته فرد با مناسبات اجتماعي جديد هم‌خواني داشته باشد. احساس تطابق جايگاه خود در مناسبات اجتماعي و درك نقش فرد در جامعه جديد براي يافتن هويت، مؤثر است. اگر چنين احساسي نباشد، تصورات فرد درباره موجوديت اجتماعي خود و مناسبات خود با ديگران خدشه‌دار مي‌شود.
احساس تعلق و همبستگي ملي در ميان ايرانيان، خارج از كشور مبتني بر سه عامل است:
الف) شناختي: در اين حالت فرد مهاجر داراي نقشه ادراكي براي فهم موقعيت خود و آگاه به عضويت خود در جامعه است. فرد مهاجر مي‌تواند منافع و علايق خود را بشناسد و با برخورداري از روح تعهد جمعي، فهم سلسله مراتب جمعي و طبقه‌بندي اجتماعي، جايگاه خود را ارزيابي و درك كند.
ب) انگيزه‌اي: هنگامي كه احساس، ميل و انگيزه‌هاي رواني محرك فرد براي ابراز احساس تعلق جمعي باشد، ممكن است رويه‌ها و رفتارهايي مانند مرجح دانستن هويت خود يا بيزاري از آن، جمع‌گرايي عاطفي (براي جبران كسري عاطفه)، همذات‌پنداري جمعي (واكنش به يك موضوع خاص مانند دفاع از هويت تاريخي خليج فارس)، احساس هم‌پيوندي به واسطه ازدحام توده‌ها (شركت در يك جشن يا محفل شبانه) و خشونت عليه ديگران شكل گيرد.
ج) ارزيابي: در اين حالت فرد مهاجر به صورت هنجاري ـ تجويزي، درصدد درك فضاي هويتي جديد است و مي‌كوشد به صورت گزينشي و بر پايه سنجه‌هاي ارزيابي مورد نظرش، برخي جنبه‌هاي هويتي خود را ارزيابي و بازسازي كند. در صورتي كه فرد ارزيابي مثبتي از وضعيت جديد داشته باشد، پذيرش و مشاركت را برمي‌گزيند و در غير اين صورت، مهاجرتي ديگر را تجربه مي‌كند. براي مثال، افرادي كه بر پايه هنجارهاي اخلاقي خاصي در جامعه ايران پرورش يافته‌اند، وقتي در موقعيت متفاوت فرهنگي قرار مي‌گيرند، مي‌كوشند با ارزيابي سلسله مراتبي هنجارها و قواعد جديد اجتماعي، نقاط توان‌مندساز و آسيب‌زاي آن را تجزيه و تحليل كنند. خانواده مهاجري كه بر اساس باورهاي مذهبي قائل به حجاب است، با ارزيابي وضعيت جديد درصدد برمي‌آيد تا دوباره تمام استدلال‌ها و هنجارهاي مؤيد حجاب را ارزيابي كند و راه خود را برگزيند.
واقعيتي كه در ميان ايرانيان مهاجر، مشترك است، اين است كه در مقايسه با ديگر مهاجران داراي خودآگاهي هويتي بيشتري هستند. در اين باره آمده است: «ما ايرانيان درباره وضع اجتماعي و هويت ملي خود بسيار خودآگاهيم. هنگامي كه امريكاييان را مي‌بينيم، حتي اگر خويشان [سببي] ما باشند، يك جوري درباره مردم و ارزش‌هاي خود حالت دفاعي به خود مي‌گيريم». (حقيقت، 1383: 532)
اگر بخواهيم از منظري دقيق به بحث بنگريم، بايد هم به فرآيندهاي فردي (تصورات و باورها) و هم فشارهاي محيطي (جهت‌گيري‌هاي فرهنگي، موقعيت اقتصادي و شبكه‌هاي اجتماعي) در تحليل هويت مهاجران توجه كرد. كلاوس مان در كتاب نقطه ‌بازگشت به اين مسائل، توجه و مهاجرت را گاه بيماري، گاهي غربت دائم و بالاخره خودكشي درازمدت توصيف مي‌كند. همچنين، ولاديمير نابوكف نيز در كتاب خاطرات گويا، از غربت ابدي در كشورهاي ميزبان سخن مي‌گويد و از مشكلات ناشي از رنج‌هاي مهاجرت و ناتوانايي در برقراري رابطه با ملت ميزبان، گله مي‌كند. (ناصحي، 1374: 27)
يكي از مهم‌ترين دلايل بروز بحران هويت در ميان ايرانيان خارج از كشور، احساس نياز به بازسازي هويت و بازتعريف به واسطه تماس با جامعه جديد و نظام اعتقادي و ارزشي و سبك زندگي حاكم بر آن است كه به واسطه تفاوت جدي‌اي كه با فرهنگ نهادينه شده پيشين در فرد دارد، مي‌تواند موجب بي‌اعتبار شدن نظام ارزشي نهادينه شده در فرد شود، (احمدي، 1379: 59) اما با اين وصف، هميشه داستان غربت و غريبگي يك‌جور نيست و از يك فرد به فردي ديگر نيز متفاوت است. شكل‌گيري و تداوم هويت فردي و جمعي و احساس تعلق به توان‌مندي‌هاي فرهنگي هر فرد و جامعه او بستگي دارد، اينكه تا چه حد پاسخ‌گوي نيازهاي روزمره اعضاي خود باشد. اسميت و بُند دريافتند كه مهاجراني كه براي سنت‌هاي خود ارزش والايي قائل هستند، بهتر مي‌توانند در برابر فشارهاي فرهنگي ميزبان براي انطباق مقاومت كنند. به گمان آنها، نتيجه‌اي كه در جوامع مختلف به دست آمده، نشان مي‌دهد ما با يك ديگ مذاب براي ادغام و حذف فرهنگ‌ها در جوامع ميزبان روبه‌رو نيستيم، بلكه با خرده فرهنگ‌هاي متنوعي سروكار داريم كه به شكل موزاييكي كنار هم قرار گرفته‌اند. (Bierbrauer and Pederson, 2012: 400)
به دليل پيچيدگي فرآيند مهاجرت، با پنج سطح تحليل مواجهيم كه لازمه دركي جامع از مسئله و در نظر گرفتن هم‌زمان آنها در كنار يكديگر است:
الف) فردي (شناخت، احساسات و عواطف و خرسندي‌‌ها و ناخرسندي‌هاي شخصي)،
ب) بينافردي (تعاملات دوجانبه)،
ج) فراگروه (منازعات فراگروهي)،
د) بيناگروه (منازعات درون‌گروه/ برون‌گروه)،
ه‍) فرهنگي (متغيرهاي فرهنگي و سياست‌هاي مهاجرت) (Bierbrauer and Pederson,2012:400)

// 4. شيوه زندگي مهاجران در جامعه جديد

فرد مهاجر با ورود به زمينه‌هاي هويتي جديد ممكن است يكي از اين شيوه‌ها يا به تناوب برخي از اين شيوه‌ها را انتخاب كند:
الف) يكساني و انطباق: در اين وضعيت فرد مي‌كوشد فرهنگ ميزبان را فراگيرد و آن را بپذيرد. البته حدود و درجات پذيرش متفاوت است و ممكن است فرد با رد كامل زمينه‌هاي پيشين هويتي، با فرهنگ جديد منطبق شود.
ب) حاشيه‌نشيني: ممكن است فرد مهاجر به دليل فقدان فرصت‌ها و موقعيت‌هاي نسبي در جامعه ميزبان به حاشيه برود و به دو سبك متعارض يا مسالمت‌آميز در حاشيه آن فرهنگ زندگي كند. در اين حالت ممكن است فرد بكوشد از جامعه ميزبان ببرد و در وضعيتي خودآگاه (بازگشت به هويت خود) زندگي كند يا كاملاً منزوي و دچار آنومي شود و احساس بي‌هويتي و بي‌معنايي كند يا در تقابل با ارزش‌هاي حاكم بر جامعه ميزبان قرار گيرد.
ج) جدايي: در صورتي كه مهاجر نتواند با جامعه جديد كنار بيايد، ممكن است راه بازگشت به وطن يا مهاجرت به سرزميني ديگر را در پيش گيرد. همچنين ممكن است فرد شيوه مهاجرت در خود (مهاجرت دروني) را برگزيند.
د) ادغام: هنگامي كه فرد موفق شود به گونه‌اي فعال و خلاق ضمن حفظ فرهنگ ملي با فرهنگ جديد انطباق يابد، ادغام صورت مي‌گيرد. بنابراين، ادغام به معناي فراهم بودن زمينه‌هاي ساختاري لازم در جامعه ميزبان براي به همكاري گرفتن فرد مهاجر و مشاركت فعال فرد در جامعه ميزبان است. معمولاً اين وضعيت براي افرادي كه داراي تخصص و مهارت كافي هستند و خودفهمي هويتي دارند، متصور است.
تجربه مهاجرت و مواجهه فرهنگي، دربرگيرنده مؤلفه‌هاي گوناگوني از جوامع مبدأ و مقصد است كه به وسيله متغيرهاي فردي (مانند سن، جنسيت و آموزش) و مقوله يا دسته گروه مهاجر (كارگران مهاجر يا پناهندگان) و همچنين پيوستگي‌هاي روان‌شناختي ـ اجتماعي (مانند موقعيت اقتصادي، پيوندهاي اجتماعي و هويت قومي) تحت تأثير قرار مي‌گيرد. (نمودار ش 1)

لطفاً براي مشاهده نمودار به پي دي اف مراجعه كنيد

نمودار ش 1. عوامل اثرگذار در فرآيند مهاجرت
(Bierbrauer and Pederson, 2012: 402)

// 5. نسل دوم مهاجران و احساس تعلق

نسل دوم مهاجران را مي‌توان آنهايي دانست كه در كشوري كه والدين آنها مهاجرت كرده‌اند، به دنيا مي‌آيند يا اين كه زمينه‌هاي اصلي شخصيت آنها در كشوري غير از كشور مبدأ يا مادري شكل مي‌گيرد. براي مثال، كودكان يا خردسالاني كه همراه والدين خود به كشوري ديگر مهاجرت كرده‌اند، زمينه‌هاي اصلي شخصيتي و هويتي‌شان اغلب در كشور مقصد شكل گرفته است و مي‌توان آنها را نسل دوم مهاجران دانست. بنابراين، سخن گفتن از احساس تعلق و همبستگي در ميان نسل دوم مهاجران، دشوار و مبهم است؛ زيرا بيشتر افراد پس از گذشت يك نسل، تا حدودي پيوستگي‌هاي قبلي خود را از دست مي‌دهند و در محيط جديد جذب مي‌شوند و از فرصت هويت‌يابي بومي كمتري برخوردارند.
برخي ويژگي‌ها وجود دارد كه مهاجران نسل دوم كه آنها را متفاوت و متمايز از نسل اول مي‌كند و به تناسب آن بايد نگاه متفاوتي به آنها در زمينه هويت و احساس همبستگي داشت را مي‌توان اين چنين برشمرد:

// ـ آشنايي و تسلط نسبي به زبان و فرهنگ كشور ميزبان

معمولاً نسل دوم مهاجران در مقايسه با نسل اول، در يادگيري هنجارهاي فرهنگي، زباني و هويتي جامعه ميزبان، مشكل كمتري دارند.

// ـ احساس تعلق و همبستگي با جامعه ميزبان

معمولاً نسل دوم مهاجران، ادراك عميق‌تري از فرهنگ ميزبان پيدا مي‌كنند كه اين امر موجب مي‌شود هويت پيشين بسياري از اين افراد در جامعه جديد مستحيل شود. ممكن است گاه اين افراد چنان در جامعه جديد ادغام شوند كه زبان، فرهنگ و هويت ايراني را به فراموشي بسپارند.

// ـ بروز تفاوت‌ها و تناقضات بين فرهنگي

تجربه زندگي و حضور فرهنگي در جامعه ميزبان و داشتن تصويري مبهم و ناقص از فرهنگ و هويت ايراني ـ كه معمولاً از راه رسانه‌‌ها يا مسافرت مقطعي به ايران شكل مي‌گيرد ـ موجب مي‌شود نسل دوم مهاجران دچار تكانه‌ها و تنش‌هاي هويتي شوند. نوعي تنش كه در نتيجه رويارويي‌هاي فرهنگي ـ هويتي بين دو جهان‌زيست اتفاق مي‌افتد، اينكه چگونه مي‌تواند هم ايراني و هم عضو جامعه جديد باشد. بروز گسست نسلي (با والدين) و عدم تطابق كامل با فرهنگ ميزبان (به دليل زمينه‌هاي فرهنگي متفاوت) و احساس اضطراب و گم‌گشتگي، از پي‌آمدهاي اين امر است كه از يك‌سو، براي رهايي از تكانه‌ها و تنش‌هاي رواني ناشي از دوپارگي فرهنگي ـ هويتي، فرد را به نفي هويت پيشين خود و ادغام در جامعه جديد رهنمون سازد و از سوي ديگر، مي‌تواند فرد را به جست‌وجوي هويت گمشده خود وادارد. يكي از پژوهشگران در اين باره مي‌نويسد: «دوگانگي فرهنگي باعث شده است كه احساس ناسيوناليستي و تعلق مليتي ايرانيان قوت يابد. جوانان ايراني كه يا تمام زندگي و يا بخش اعظم زندگي خود را در خارج از ايران بسر برده‌اند عموماً طلا و جواهراتي كه بر آن نقش پرچم ايران يا نقشه ايران ديده مي‌شود بر گردن مي‌آويزند. مابين مهاجران قديمي و ميان‌سال، علاقه و شيفتگي به نويسندگان و شاعران دوران قديم و حتي هنر مينياتوري رواج دارد. سفر به ايران نيز به شدت توسعه يافته و اين علاقه به ويژه در بين جوان كه يا خاطره‌‌اي از ايران ندارند يا خاطره‌‌اي كمرنگ دارند نيز ديده مي‌شود». (احمدي و احمدي، 1392)، در (www. Turkmensahramedia. com).

// ـ تبليغات منفي رسانه‌هاي غربي

تبليغات و شانتاژهاي رسانه‌اي غرب بر ضد ايران، موجب شده است برخي از ايرانيان مقيم به ناچار مجبور شوند براي جلوگيري از آزار و اذيت و فراهم شدن زمينه‌هاي پيشرفت شغلي و كسب موقعيت اجتماعي، ايراني بودن خود را پنهان كنند. همچنين از آنجا كه حضور و عينيت عوامل و عناصر سازنده هويت ايراني در ميان ايرانيان خارج از كشور كم‌رنگ‌تر است، نسبتاً همبستگي و يگانگي در كنش اجتماعي آنها ضعيف‌تر است.

// 6. رسانه‌ ملي و همبستگي ملي ايرانيان خارج از كشور

ايجاد زمينه‌هاي هويتي و احساس تعلق ملي به ايران، مستلزم اتخاذ راهكارهايي خلاقانه و مدبرانه است تا با كاهش و حذف نگرش‌ها و تصورات نادرست رسانه‌هاي بيگانه و شبكه‌هاي ماهواره‌اي خارجي، فرصتهاي ساختاري لازم را براي ايجاد و تقويت همبستگي ملي تضمين كند. احساس همبستگي و پاي‌بندي به هويت ملي در ميان ايرانيان خارج از كشور، بيش از آنكه در واقعيت ديده شود، انگاره‌اي ذهني است كه پايه و اساس پاي‌بندي و تعلقات مشترك، احساسات مشترك، سنت و رسوم و ارزش‌هاي ايراني ـ اسلامي را تشكيل مي‌دهد. از اين نظر مي‌توان رسانه‌ها را در ايجاد و تقويت هويت ملي، مهم دانست و قدرت رسانه‌ ملي را در ميزان توانايي و شكل دادن به تصويرهاي ذهني، ارزيابي كرد.
در ارتباط با مسئله هويت‌يابي ايرانيان خارج از كشور و نحوه كنش و واكنش آنها با فضاي جديد كه در آن قرار مي‌گيرند، چهار مرحله قابل شناسايي است:
الف) مرحله بدگماني يا اضطراب اوليه: اين مرحله در ابتداي ورود به يك جامعه جديد، به مثابه انفصال روحي در برابر جامعه، جامعه‌اي ناشناخته بروز مي‌يابد. جامعه جديد با همه نهادها و مناسباتش، چونان قاره‌اي تازه كشف شده پيش‌روي فرد تازه-وارد گشوده مي‌شود.
ب) مرحله رضايت نسبي: در اين مرحله مهاجر به برخي خواسته‌هاي خود دست مي‌يابد و با اين احساس كه قادر به فتح جهاني است كه پيش‌روي او قرار گرفته است، نوعي رضايت نسبي احساس مي‌كند. در اين مرحله، فرد مي‌كوشد فعاليت‌هاي اجتماعي‌اش را آغاز كند و با ارتقا بخشيدن به يادگيري زبان، طرح‌هاي فكري خود را پي‌گيري كند.
ج) مرحله واكنش منفي: واكنش منفي بيشتر زاييده تغيير و فقدان نقش اجتماعي مورد انتظار در جامعه ميزبان است. افرادي كه در جامعه ديگري رشد يافته‌اند و تجربه‌هاي خاصي دارند، اينك خود را در موقعيتي مي‌بينند كه تجارب قبلي چندان كارساز نيست و بايد نقش پيشين خود را فراموش كنند. فرد به واسطه احساس تحقير و كم‌توجهي از سوي جامعه جديد، فاصله اجتماعي خود را در قالب انزواطلبي و قطع ارتباط، افزايش مي‌دهد و در برابر جامعه جديد، كمتر احساس مسئوليت مي-كند.
د) مرحله جهت‌گيري جديد: ايرانيان در اين مرحله، جامعه خود را در برابر جامعه بيگانه ترجيح مي‌دهند و درصدد بازگشت به خاطره‌ها، ديدار از وطن و درك بيشتر فرهنگ و هويت خود برمي‌آيند.

// 7. راهبردهاي رسانه‌اي

بر اساس فهم اين مراحل چهارگانه، راهبردهايي را كه رسانه ملي مي‌تواند در ايجاد و تقويت احساس همبستگي ايرانيان خارج از كشور در دستور كار قرار دهد، برمي‌شماريم:
ـ ارائه تصويري واقعي و صادقانه از جامعه ايران، تصويري كه به دور از اغراق يا كوچك‌نمايي، به توصيف زندگي مردم و روابط اجتماعي موجود بپردازد تا ايرانيان خارج از كشور بتوانند در فضايي واقعي، «تجربه زندگي از راه دور» در ايران را تجربه كنند. منظور از تجربه زندگي از راه دور، نزديك كردن هر چه بيشتر ايرانيان مهاجر با تحولات روزمره جامعه ايران و تقويت حس هم‌دلي آنهاست.
ـ تلاش براي بازنمايي و معرفي جايگاه شايسته ايرانيان و احساس هم‌دلي با ايرانيان مهاجري كه نتوانسته‌اند در خارج از كشور، شغلي مطابق شأن خود بيابند. معمولاً مهاجران در ابتداي مهاجرت در وضعيت نامناسب و با دستمزد پايين، در مشاغلي كه مردم بومي آنها حاضر به انجام آن مشاغل نيستند، به كار گمارده مي‌شوند. آنها اغلب چاره‌اي جز پذيرش ندارند؛ زيرا از يك‌سو نمي‌توان بار تحقير برگشت را بپذيرند و از سوي ديگر، توانايي رفتن به جايي ديگر را ندارند. (Bierbrauer and Pederson, 2012: 407) ازاين‌رو، رسانه ملي مي‌تواند به عنوان رسانه‌اي همراه و همدل با آنها، دشواري‌ها و ناكامي‌هاي زندگي‌شان را روايت كند و در مقام مدافع حقوق آنها، وارد عمل شود.
ـ تلاش براي ايجاد احساس تعلق در بين ايرانيان خارج از كشور، نيازمند اتخاذ رفتارهاي آگاهانه و خلاقانه‌اي است كه دربرگيرنده اهتمام و توجه كافي به همه جنبه‌هاي فرهنگي، جغرافيايي، اجتماعي، اقتصادي و تاريخي ما باشد. بنابراين، بايد با نگاهي دقيق و همه‌جانبه به بازنمايي هويت ايراني پرداخت و هيچ‌يك از جنبه‌هاي آن را نفي يا انكار نكرد. همچنين بايد در اين مسير از برجسته‌ترين و باسوادترين افراد در دو بخش علمي و اجرايي كمك گرفت تا بتوانند با بهره‌گيري از دانش كافي (داراي اعتبار و جايگاه علمي) و ابزارهاي فني لازم (كيفيت تصاوير، نوع رنگ‌ها، صحنه‌آرايي‌ها، دكورهاي مفهومي، مجريان توان‌مند، موسيقي‌هاي فاخر و مخاطب-پسند) براي تقويت احساس تعلق و همبستگي ملي فرصت لازم را فراهم آورند. در اين مسير، بدترين كار ممكن، فرصت‌سوزي است؛ فرصتي كه مي‌تواند به دليل عدم بهره‌برداري درست، موجب دل‌زدگي و حتي واكنش منفي مخاطب به هويت ملي شود.
ـ ايجاد يك حافظه تاريخي قوي و بازسازي نقاط فراموش شده آن از طريق رسانه ملي، يكي ديگر از ظرفيت‌هاي موجود است. هويت متضمن مجموعه عناصري از گذشته تاريخي، اعياد و مراسم مذهبي و اجتماعي، معيارها و ارزش‌هاي جمعي، عواطف و انديشه‌هاي زباني، موسيقايي و شعري است، اما آنچه در اين ميان نقش مهمي ايفا مي‌كند، داشتن يك حافظه تاريخي قوي و در دسترس است. منظور از حافظه تاريخي در دسترس، داشتن بينشي دقيق و هدف‌مند است كه نه چنان خود را در اوهام غرق سازد كه دچار باستان‌گرايي و شوونيسم شود و نه چنان سبك و تهي از درون است كه با اندكي محاجه مستدلي فرو ريزد. به تعبير درست، زماني هويت ملي مي‌تواند درك شود كه از طريق رسانه ملي، به مثابه يك مبدل، با ولتاژ [قدرت] لازم و كافي به مخاطب برسد؛ قدرتي كه در فكر قابل احضار باشد و خود را در اشياي عتيقه يا نوستالژي‌هاي عصر اردشير درازدست جست‌وجو نكند! اين به معناي داشتن سبك روايتي هدف‌مند و هنرمندانه است. در هيچ رسانه‌اي در دنيا تلاش نمي‌شود كه بي‌برنامه و هدف، تاريخي بازنمايي شود يا روايتي از فرهنگ يك كشور ارائه شود. فقط مسئله اصلي اين است كه تا چه ميزان در انتقال و بازنمايي آن هنرمندانه يا ناشيانه عمل شده است. اگر در برنامه‌اي تلويزيوني، مجري محترم با بياني حق به جانب، از راه مستقيم و البته با كلي احساس تعهد! به ارائه مباحثي درباره هويت ملي بپردازد و در اين راه مخاطب را در تنگنا بگذارد، نمي‌تواند موفق عمل كند. اگر مجري يا كارشناس، بدون توجه به آداب و سبك ارائه بحث يا موضع-گيري‌هاي نسنجيده و عجولانه، پرسش‌هاي مخاطبان را بر اساس رويكردي كليشه‌اي و سطحي پاسخ دهد، چه چيزي را بايد انتظار داشت؟ اگر آن‌قدر مخاطبان را در معرض اطلاعات متفاوت و گاهاً متناقض قرار دهيم كه انباني از داده‌هاي مختلف را درباره هويت ملي داشته باشد، آيا مي‌توان ادعا كرد كه حافظه تاريخي او قوي‌تر شده است يا اتفاقاً او را در وضعيت بهت و حيرت و مستأصل‌تر از هميشه رها ساخته‌ايم، به گونه‌اي كه آن‌قدر زره و لباس و كلاه‌خود سنگين بر او حمل كرده‌ايم كه توان جابه‌جا شدن را هم ندارد.
ـ آگاه كردن ايرانيان خارج از كشور نسبت به هويت ملي از راه گسترش ارتباطات و پيوندهاي آنها با ايران و ايجاد فضاي ساختاري لازم براي تقويت جايگاه آنها در محيط‌هاي آموزشي، دانشگاهها و اداره‌هاي خارج از كشور، از طريق اجراي برنامه‌هاي زنده تلويزيوني، برگزاري نمايشگاه‌هاي عكس لباس، غذا، با هدف معرفي فرهنگ اسلامي ـ ايراني.
ـ آگاهي‏بخشي پيشينه مباحث هويتي به خانواده‌ها به ويژه به والدين؛ زيرا نقش آنها در مراحل اوليه زندگي نسل دوم بيشتر است و بچه‌ها نگرش‌شان نسبت به ديگران، اغلب مرتبط با ديدگا‌ه‌هاي والدين است. بسياري از والدين ايراني پس از مهاجرت دچار مسائل و مشكلاتي مي‌شوند كه بسياري از اين مسائل را مي‌توان از طريق برنامه‌هاي تلويزيوني و مشاوره‌هاي دقيق مرتفع كرد. اين مسائل مي‌تواند شامل مشاوره‌هاي حقوقي تا مشاوره‌هاي خانوادگي و رفع چالش‌هاي هويتي آنها در فضاي جديد و حتي اعلام برگزاري برنامه‌هاي ورزشي و كوهپيمايي در ميان ايرانيان مقيم باشد.
ـ تلاش براي نشان دادن ويژگي‏هاي مثبت تمام افراد و گروه‌هاي هويتي و تصحيح نگرشهاي نادرست فرهنگي و رفع سوءتفاهم‌ها و سوءتصوراتي كه موجب پراكندگي و دور شدن ايرانيان خارج از كشور مي‌شود و بر اساس اغراض و مطامع خاصي ترويج شده است. براي مثال، برخي افراد ادعا مي‌كنند كه بسياري از مشكلات ما در خارج از كشور از موقعي شروع شد كه با ايراني‌هاي آنجا رابطه داشتيم يا در خيابان عده‌اي از ايراني‌ها متوجه شدند كه ايراني هستيم و همين موجب دردسر ما شد. تحقق اين امر از راه كاربست شيوه‏هايي مانند آموزش مهارت-هاي اجتماعي، آشنا كردن نسل جديد با سنن و مباني هويتي ـ فرهنگي اقوام مختلف ايراني، ممانعت از پخش اخبار، برنامه‌ها، پيامها و مطالبي كه با انتشار نگرشي خاص نسبت به ايرانيان همبستگي و احساس تعلق جمعي را تضعيف مي‌كند، امكان‌پذير مي‌شود.
ـ توسعه ظرفيت‌هاي همبستگي‌ساز در ميان افراد و گروه‌هاي ايراني خارج از كشور مي‌تواند بر پايه آگاهي‌بخشي درباره پيوندهاي سرزميني آنها، برجسته كردن آيين‌ها و نمادهاي مشترك، آگاهي‌بخشي تاريخي و بازنمايي ميراث مشترك فرهنگي باشد. اين امر از راه تقويت ظرفيت مبادلات و ارتباطات داخلي، افزايش ارتباطات فرهنگي مانند سفرهاي برنامه‌ريزي شده، برگزاري مراسم مشترك ملي با حضور گروه‌هاي مختلف، بهرهگيري از آهنگها و آواهاي محلي و مقابله با رويكردهاي منفي ضد ايراني در سايت‏هاي اينترنتي و شبكه‌هاي ماهوارهاي ممكن است. در اين چارچوب بايد با نصب‏العين قرار دادن تشخُص و هويت تك تك ايرانيان و پرهيز از هرگونه افراط و تفريط، تمهيدات لازم را براي افزايش خودباوري ملي فراهم آورد.
ـ از آنجايي كه فرهنگ ايراني در ظرف بياني خاص، به نام زبان فارسي منعكس شده، همه مشخصه‌هاي هويتي ما از راه زبان فارسي قابل بيان است. در ميان ايرانيان خارج از كشور، زبان فارسي مخرج مشترك همه گروه‌ها و افراد گوناگون است. اين مسئله نيز پيچيدگي خاص خود را دارد و بهتر است در اين باره به چند نكته توجه شود: نخست اينكه، تأكيد بر اهميت زبان فارسي نبايد به معناي نفي ديگر زبان‌هاي ايراني باشد، بلكه بايد با بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي زباني مختلف با محوريت زبان فارسي، خاطرات جمعي ايرانيان خارج از كشور را به هم پيوند داد. دوم اينكه، براي فهم جايگاه زبان فارسي در بين ايرانيان خارج از كشور، بايد تفاوت‌هاي بين نسل اول ايرانيان خارج از كشور را با نسل‌هاي بعدي جدي گرفت. ممكن است نسل دوم به بعد ايرانيان خارج از كشور، كمتر با زبان فارسي آشنايي داشته باشند. بنابراين، بايد تمهيدي انديشيده شود تا با بهره‌گيري از زبان‌هاي رايج در كشورهاي مقصد، هويت و فرهنگ ايراني را به آنها معرفي كرد و با پخش برنامه‌هاي آموزش زبان فارسي در بهترين ساعات ممكن، اشتياق آنها را براي يادگيري و فهم زبان فارسي بالا برد.
ـ با توجه به تنوع هويتي ايرانيان خارج از كشور، عملكرد رسانه‏ ملي در زمينه ارتباط، بايد تابع چند مسئله باشد كه عبارتند از:
الف) سهم شايسته هريك از ايراني‌ها و گروه هويتي آنها (آذري، لر، كرد، عرب و...) مورد نظر باشد تا احساس نشود كه خيلي كم به تصوير درمي‏آيند. )تز بازنمايي محدود)
ب) هريك از آنها احساس كنند كه نقشي فعال و مشاركت‌جويانه دارند و در تصاوير رسانه‏اي به حاشيه رانده نمي‌شوند يا تصويري منفي و كم اهميت از آنها ارائه نمي‌شود. (تز به حاشيه راندن)
ج) بازنمايي تحريف شده و منفي: معمولاً بدنمايي‌هاي يك گروه قومي، بر تصورات قالبي مربوط به همان قوميت استوار است، مانند تصويرسازي از اقوام در لباس‌هاي محلي (كه اغلب ديگر نمي‌پوشند) يا بازنمايي آنان به شكل افراد روستايي و غيرشهري. (تز بدنمايي)
د) در چارچوب تصورات قالبي، بازنمايي مي‏شوند. (تز كليشه‏سازي)
ه‍) با ترسيم مرزهاي خودي و غيرخودي، برون رانده مي‏شوند. (تز برون‌راني) (سيد امامي، 1387: 123)
ـ واقعيت بنياديني كه در سبك زندگي ايرانيان خارج از كشور وجود دارد، تلوّن و چند بعدي بودن ابعاد هويتي است، به گونه‌اي كه اين هويت چهل‌تكه و سيار، داراي عناصر و نشانه‌هاي متداخل و گاه ناهم‌سازي است كه نمي‌توان انتظار ارائه هويتي سرراست و يك‌پارچه از آن داشت. براي نمونه، نگارنده شاهد آن بوده كه نوجوان مهاجري در حالي كه در اتاق خود از نماد مقدسي مانند حرم امام رضا7 بهره گرفته بود، نمادهاي ديگر را نيز در كنار آن قرار داده بود، نمادهايي مانند برج ايفل، پوستر بزرگي از ليونل مسي و تصاويري از قهرمانان بازي‌هاي رايانه‌اي. بنابراين، شايسته است با درك اين واقعيت، انتظارات خود را تنظيم و تلاش كنيم فرد را بر اساس نوعي رويكرد گزينشي و البته خودآگاه، به سمتي هدايت كنيم كه بين اين نمادها، اولويت‌گذاري و جايگاه هريك از آنها را درك كند تا دچار نوعي نگاه افقي به مسئله نشود و بپندارد كه هريك از نمادهاي متنوع هويتي، داراي ارزشي همسان هستند و در الگويي سلسله مراتبي، تقدم و تأخري براي عناصر و نشانگان هويتي، ترسيم گردد كه بر پايه آن درخت تنومند هويتي ايراني، با ريشه و ساق و برگ‌هايش، نشانه‌گذاري شود.
ـ ايرانيان خارج از كشور، گروهي متجانس و يكدست نيستند و از نظر سياسي، فرهنگي و اجتماعي، با يكديگر تفاوت‌هاي مهمي دارند. برخي از اين افراد، صرفاً براي ادامه تحصيل، برخي ديگر براي تجارت، برخي به دلايل سياسي و برخي نيز براي اقامت دائم به كشورهاي ديگر مهاجرت كرده‌اند. فهم و شناسايي دقيق نيازهاي هريك از گروه‌ها، نيازمند انجام كارهاي پيمايشي دقيق و برنامه‌ريزي رسانه ملي بر اساس نتايج به دست آمده است. اينكه هريك از اين افراد و گروه‌ها چه نيازهايي دارند، در چه مرحله‌اي از مهاجرت هستند، آيا توانسته‌اند با محيط جديد كنار بيايند يا دچار بحران‌هاي هويتي شده‌اند، مسائل آنها چه چيزهايي است و اينكه چگونه مي‌توان پيوندهاي هويتي آنها را با جامعه ايراني حفظ كرد؟

// 8. نتيجه

روند رو به گسترش پديده مهاجرت در بسياري از كشورها و پي‌آمدهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي آن موجب شده است كه در اين زمينه بحث‌ها و مناظره‌هاي فكري گوناگوني مطرح شود. يكي از اولويت‌هاي بنيادين در بعد فرهنگي، بحث درباره هويت مهاجران و نحوه حفظ پيوندهاي همبستگي‌ساز آنها با جامعه خودشان است. اين مسئله درباره ايرانيان خارج از كشور نيز مطرح است چرا كه اگر درباره آنها تمهيداتي انديشيده نشود، ممكن است اين گسست جغرافيايي در درازمدت موجب جدايي كامل آنها از سرزمين مادري شود. همچنين تقويت احساس تعلق و همبستگي ملي در ميان ايرانيان مهاجر مي‌تواند از لحاظ سياسي، فرهنگي و اقتصادي براي منافع ملي و بين‌المللي و ارتقاي جايگاه كشورمان مؤثر باشد. اهميت اين مسئله در ميان نسل دوم مهاجران يعني آنهايي كه يا در كشوري كه والدين آنها مهاجرت كرده‌اند به دنيا مي‌آيند و يا اين كه زمينه‌هاي اصلي شخصيت آنها در كشوري غير از كشور مادري شكل مي‌گيرد، دوچندان است. با توجه به اينكه بسياري از باورها و نگرش‌هاي ما در حوزه همبستگي ملي متأثر از رسانه‌هاي جمعي است رسانه ملي مي‌تواند با شناخت عوامل تأثيرگذار شناختي، انگيزشي و رفتاري و نيز شناسايي مراحل هويت‌يابي و نحوه كنش و واكنش آنها با فضاي جديدي كه در آن قرار مي‌گيرند، در احساس تعلق و همبستگي ملي در ميان ايرانيان خارج از كشور و حفظ و تقويت همبستگي و هويت ملي آنها نقشي مؤثر ايفا كند. البته هميشه اقدامات ممكن براي ايجاد و تقويت همبستگي ملي در بين ايرانيان خارج از كشور به راحتي قابل اجرا نيست و ممكن است با موانع و مشكلاتي مواجه شود، اما با به‌كارگيري ظرفيت‌هاي خوب رسانه ملي و تنظيم راهبردهاي مناسب مي‌توان اقداماتي قابل توجه در اين زمينه انجام داد. به عنوان مثال بايد توجه داشت ايرانيان خارج از كشور گروهي متجانس و يك‌دست نيستند و از نظر سياسي، فرهنگي و اجتماعي داراي تفاوت‌هاي مهمي با يكديگر هستند و كار رسانه‌اي براي آنها مستلزم فهم و شناسايي دقيق نيازهاي هريك از گروه‌هاست. در مجموع مواردي همچون بازنمايي آگاهانه و خلاقانه تمام ابعاد به وسيله برجسته‌ترين و باسوادترين افراد در دو بخش علمي و اجرايي، ايجاد يك حافظه تاريخي قوي و بازسازي نقاط فراموش شده آن، نشان دادن خصيصه‌هاي مثبت تمام افراد و گروه‌هاي هويتي و تصحيح نگرش‌هاي نادرست فرهنگي و رفع سوءتفاهم‌ها، تأكيد بر اهميت زبان فارسي، درك واقعيت‌هاي زندگي ايرانيان در خارج از كشور و كمك به اولويت‌بندي مؤلفه‌هاي هويت ملي در بين آنان، توسعه ظرفيت‌هاي همبستگي‌ساز در ميان افراد و گروه‌هاي ايراني خارج از كشور بر پايه آگاهي‌بخشي درباره پيوندهاي سرزميني آنها، برجسته كردن آيين‌ها و نمادهاي مشترك، آگاهي‌بخشي تاريخي و بازنمايي ميراث مشترك فرهنگي از طريق تقويت ظرفيت مبادلات و ارتباطات داخلي از جمله راه‌كارهاي پيشنهادي در اين زمينه مي‌باشد.

// منابع

// الف‌) كتاب

1. آزاد ارمكي، تقي. 1386. فرهنگ و هويت ايراني و جهاني شدن. تهران: تمدن ايراني.
2. احمدي، فرشته. 1379. «بحران هويت و چگونگي برخورد زن و مرد مهاجر و پناهنده ايراني با آن». در مجموعه مقالات نخستين همايش بررسي و شناخت مسائل ايرانيان مقيم خارج از كشور. تهران: كميل.
3. بروجردي، مهرزاد. 1379. «سخني با مناديان گفت‌وگو با ايرانيان خارج از كشور». در: گفتمان ايرانيان. تهران: كميل.
4. جي. والان، فردريك. 1383. «مهاجرت» ترجمه: شهره باقري، در: دايره‌المعارف دموكراسي. زير نظر ليپست، سيمور مارتين. ترجمه فارسي به سرپرستي كامران فاني و نورالله مرادي. تهران: وزارت امور خارجه.
5. حقيقت، عبدالرفيع. 1383. جلوه‌هاي جهاني مهاجرت‌هاي تاريخي ايرانيان از قرن اول هجري تا امروز. تهران: كومش.
6. لهسايي‌زاده، عبدالعلي. 1368. نظريات مهاجرت. تهران: نويد شيراز.

// ب) مقاله

1. احمدي، فرشته و احمدي، نادر. 1392. «ايرانيان در سوئد: برداشتي متفاوت از مفهوم فرد». در: .www. turkmensahramedia. com
2. سيد امامي، كاووس. 1387. «ادراك گروه‌هاي قومي از تصاوير رسانه‌اي خود». فصلنامه تحقيقات فرهنگي. سال اول. ش 4. زمستان. صص 119 ـ 142.
3. معيني‌فر، حشمت‌السادات. 1388. «بازنمايي كليشه‌هاي جنسيتي در رسانه: مطالعه موردي صفحه حوادث روزنامه همشهري». فصلنامه تحقيقات فرهنگي. دوره دوم. ش 7. پائيز. صص 167 ـ 198.
4. ناصحي، ويدا. 1374. «نقش زنان در خانواده‌هاي مهاجر ايراني». فصلنامه گفت‌وگو. ش 9. پاييز.

// ج) منابع لاتين

1. Abrams, Dominic & Diane M. Houston (2006). Equality, Diversity and Prejudice in Britain. Report for the Cabinet Office Equalities Review, October: University of Kent Center for the Study of Group Processes: 48
2. Bandura, A (1994). Cognitive Theory or Mass Communication in J. Bryant & D. Zillmann (EDS), Media Effects: Advanced in Theory and Researchو Hillsadle, NJ: Erlbaum: 61-90.
3. Bierbrauer, Guner and Pederson, paul (2012).culture and Migration, in: Applied Social Psychology, Edited by Gün R. Semin & Klaus Fiedler, London: Sage: 400).
4. Paluck, Elizabeth Levy (2009). Reducing Intergroup Prejudice and Conflict Using the Media: A Field Experiment Rwanda, Journal of Personality and social Psychology, Vol.96, No.3, 574-587
5. Schneider, David J. (2004). The Psychology of Stereotyping. New York: The Guilford press

/// مقالات