داود ميرمحمدي٭
چكيده
هويت ملي را ميتوان احساس تعلق، تعهد و وفاداري اعضاي يك جامعه به ارزشهاي ديني، ملي، رموز و نمادهاي فرهنگي، زبان، ادبيات و تاريخ در يك جامعه دانست كه موجب تمايز آن از ديگر جوامع و همبستگي اجتماع بزرگ ملي، و از ديدگاه جامعهشناسي، در تعامل با آن دسته از آژانسهاي جامعهپذيري مانند خانواده، دين، مدرسه، رسانههاي جمعي و گروههاي دوستي، بررسي ميشود. در اين ميان، نقش رسانههاي گروهي بسته به خاستگاه و پايگاه آنها و سرمايه فرهنگي و اجتماعي جامعه، نقشي متفاوت و مهم در تحول، تكوين، برساخت، بازنمايي و تثبيت هويت ملي است. اين مقاله كوشيده با روش اسنادي و تحليل ثانوي منابع و تحقيقات موجود، به بررسي رابطه و نسبت ميان هويت ملي و رسانه بپردازد. مهمترين يافته اين پژوهش مؤيد اين گزاره است كه محصول عملكرد رسانههاي جمعي با خاستگاه ملي، رويكرد واقعگرايانه، سياستهاي رسانهاي عادلانه، هدفمندانه، شمولگرايانه و عالمانه، تكوين و تقويت هويت ملي در عين حفظ تنوعات فرهنگي و هويتهاي بومي خواهد بود.
كليدواژگان:
رسانههاي جمعي، رسانه ملي، هويت ملي، سياستهاي رسانهاي و هويت اسلامي ـ ايراني.
بسياري از صاحبنظران با توجه به ويژگيهاي عصر مدرن، «هويت ملي» را عاليترين سطحي ميدانند كه ميتوان هويت اجتماعي يا هويت جمعي را در آن مطرح كرد. كسب هويت در اين سطح، سبب شكلگيري احساس خرد جمعي ميشود. هويت ملي را ميتوان احساس تعلق و تعهد اعضاي يك جامعه به رموز و نمادهاي فرهنگي شامل ارزشها، زبان، دين، ادبيات و تاريخ دانست كه موجب تمايز آن از ديگر جوامع و همچنين انسجام و همبستگي اجتماع بزرگ ملي ميشود. (نك: چلبي، 1378) اسميت، هويت ملي را عبارت از شكلگيري نوعي خرد ملي و تقابل آن با غير مليها يا بيگانگان تعريف ميكند. (اسميت، 1383: 8) يا در تعريف ديگر معناسازي بر مبناي مجموعهاي بهم پيوسته از ويژگيهاي فرهنگي، تاريخي، سياسي و جغرافيايي، كه طي آن افراد در چارچوب عضويت در جامعهاي سياسي، در قبال آن احساس همبستگي، تعهد و وفاداري مييابند، گفته شده است. (زهيري، 1384: 32)
هويت ملي به لحاظ ذهني و عيني (رفتاري) با فرآيند جامعهپذيري، ارتباطي تنگاتنگ دارد. بر اين اساس، هويت ملي از منظر جامعهشناسي، در تعامل با آن دسته از آژانسهاي جامعهپذيري مانند خانواده، دين، مدرسه، رسانههاي جمعي و گروههاي دوستي، بررسي ميشود. اين مسئله از اين جهت اهميت مييابد كه ظهور جامعه اطلاعاتي و شبكهاي متأثر از گسترش فنآوريهاي ارتباطاتي و اطلاعاتي و فضاي مجازي، مانند اينترنت، ماهواره، تلويزيون، از يك سو موجب ايجاد تعدد و تكثر در مراجع هويتيابي در جوامع، به ويژه كشورهاي مصرفكننده ـ درهم شكسته شدن ايده نفوذناپذيري نظامهاي فرهنگي و اجتماعي و هويتي در جهان و نفوذپذير ساختن مرزهاي فرهنگي و هويتي كشورها شده و از سوي ديگر موجب خارج شدن مباني و بنيانهاي هويتساز (خانواده، قوميت و دين) از كنترل مراجع غيررسمي و ساختارهاي رسمي كشورها و خلق گروههاي مرجع جديد، تحول در فرآيندها و مؤلفههاي هويتيابي در عصر جديد، ظهور هويتهاي جديد و تقويت «فرديت جديد» با نيازها، تمايلات، ذائقهها، نگرشها و ارزشهاي نو، شده است كه اين امر بيشتر كشورها را در برابر تحولات فرهنگي و هويتي، قرار خواهد داد. (ميرمحمدي، 1392: 122)
از آنجا كه يكي از هدفهاي رسانهها در هر كشور و جامعهاي، انتقال ارزشها، رويكردها و مفاهيمي است كه به افزايش احساس تعلق و تعهد و وفاداري به عناصر و مؤلفههاي فرهنگ و هويت ملي ميانجامد، پيگيري تبيين نقش رسانهها در فرآيند شكلگيري هويت ملي و چگونگي تعامل آن با سطوح ديگر هويت در جامعه، اهميت بالايي دارد. (نك: كلانتري و همكاران، 1387) در اين مقاله سعي شده است، به تبيين و تحليل رابطه رسانه و هويت، پرداخته و با توجه به نتايج به دست آمده، راهكارهايي براي كاربست در حوزه فرهنگي و رسانه ملي، پيشنهاد شود.
پرسشي كه در اين تحقيق به دنبال جوابگويي به آن هستيم, اين است كه وسايل ارتباط جمعي به معناي اعم و رسانه ملي (صدا و سيماي جمهوري اسلامي) به معناي اخص، به عنوان آژانس جامعهپذيري و اثرگذار بر فرآيند فرهنگپذيري و اجتماعي شدن فرد و چگونگي تشكيل «خود» (هويت) چه نقش، سهم و جايگاهي در بازنمايي هويت ملي و تقويت و تثبيت هويت ايراني و اسلامي دارد و چگونه ميتوان اين جايگاه را در فرآيند هويتيابي جمعي، با تأكيد بر هويت اسلامي ـ ايراني، حفظ كرد و ارتقا بخشيد؟ در اين مقاله با بهرهمندي از روشهاي اسنادي و تحليل ثانويه، منابع موجود و مطالعات مرتبط انجام شده، با ارائه عناصر و مؤلفههاي هويت ملي (عناصر هويت ايراني و اسلامي) و تحليل و بررسي نسبت ميان رسانه (صدا و سيما) و هويت ملي در ايران؛ راهكارهاي رسانهاي براي تقويت هويت ايراني و اسلامي عرضه ميكنيم.
فرضيه اين مقاله مبتني بر اين گزاره است كه رسانه ملي با تبيين، ارائه و بازنمايي عناصر سازنده و مقوم هويت ملي، مانند دين، زبان و ادبيات مشترك، سرزمين، تاريخ، مردم، مناسك، ارزشها و نمادهاي فرهنگي مشترك و همچنين روابطي كه ميان هريك از اين عناصر وجود دارد، اين عناصر و مؤلفهها را در ميان اعضاي جامعه و مخاطبان خود، نهادينه و تثبيت ميكند و موجب تكوين فرآيند فرهنگپذيري و جامعهپذيري در جامعه ميشود. فرضيه بديل اين گزاره، كاركرد فرسايشي رسانههاي جمعي با خاستگاه خارجي (شبكههاي ماهوارهاي و اينترنت) بر فرهنگ و هويت ايراني و اسلامي است. بدين معنا كه رسانههاي غير بومي به دليل تعارضهاي محتوايي و جهتگيريهاي ارزشي و هنجاري ناهمسويي كه با فرهنگ و هويت ايراني و اسلامي دارند، افزون بر فرسايش مؤلفههاي ملي و ديني، عناصر جديدي را وارد فرهنگ و هويت ملي ايران خواهند كرد كه حاصل آن چيزي جز به هم خوردن تعادل و توازن در منزلت و جايگاه دين و مليت، به عنوان مؤلفههاي هويتي و ظهور سبك زندگي جديد و تغيير در ذائقه مخاطبان و شهروندان ايراني نخواهد داشت. (نك: ميرمحمدي، 1392)
در سي سال گذشته، مقوله هويت، چگونگي رشد و عوامل تأثيرگذار بر آن، موضوع تحقيقات تجربي و نظري زيادي بوده است، به گونهاي كه در سال 1993، مارسيا و همكاران وي تخمين زدند كه بيش از 300 مطالعه درباره رشد هويت به چاپ رسيده است. (1983، Marcia.E) اريكسون، يكي از پژوهشگراني است كه مقوله هويت را از ديدگاه روانشناختي بررسي كرده است. وي هويت را با مفاهيم نظري و باليني مطرح كرده است. اريكسون معتقد بود كه شكلگيري هويت، كار اگو (Ego) است. همچنين نخستين ديدگاه عملياتي درباره هويت به وسيله مارسيا در سال 1966 ميلادي ارائه شد. (2000، Schwartz) مارسيا چهار وضعيت را در مفهوم حضور يا عدم بحران كاوش و تعهد، توصيف ميكند. اين چهار وضعيت عبارتند از هويت نامتمايز، تفويض اختيار، مهلت مجاز و اكتساب هويت. (1983، Marcia.E) افزون بر حوزه روانشناختي، در حوزه روانشناسي اجتماعي و ديگر حوزههاي علمي، در زمينه هويت و هويت جمعي، مطالعات گستردهاي صورت گرفته است، كه از جمله ميتوان به حوزه جامعهشناسي ارتباطات اشاره كرد كه به بررسي نسبت ميان رسانه و هويت پرداخته است. در اين رويكرد، رسانهها و وسايل ارتباط جمعي، مهمترين كارگزار در فرآيند هويتيابي به شمار ميآيند؛ زيرا افراد از سالهاي ابتداي كودكي، درباره كشور خود و جامعهاي كه در آن زندگي ميكنند نگرشهايي كسب ميكنند كه در رشد و جهتدهي الگوهاي شناخت، احساسات و آمادگيهاي رفتاري آنان درباره تعلقات ملي آنان، نقش تعيينكنندهاي دارد. (حسيني انجداني و ديگران، 1388: 40) در ارتباط با آثار رسانههاي جمعي بر هويت ملي، رويكردها و رهيافتهاي نظري متفاوتي عرضه شده است. در تبيين رابطه ميان رسانهها و هويت ملي، به سه دسته از نظريهها با رويكردهاي متفاوت ميتوان استناد كرد كه عبارتند از:
اين رويكرد بر نقش رسانه بر فرآيند جامعهپذيري و هويتسازي تأكيد ميكند. در اين رابطه به نظريه ارتباطات گلولهاي ميتوان استناد كرد كه بر شكلگيري هويت بر مبناي رسانهها تأكيد دارد. (شرام، 1368: 222) بر اساس رويكرد ايجابي، تشكيل اجتماع ملي (اجتماع جامعهاي) و احساس تعلق به يك ملت، از همان ابتدا رابطهاي مستقيم و آشكار با رشد و توسعه ارتباطات و وسايل رسانههاي جمعي در هر جامعهاي داشته است؛ زيرا رسانههاي جمعي از راههاي گوناگون ميتوانند اعضا و افراد پراكنده در جامعه را پس از انسجامبخشي و مشاركت دادن آنان در ساخت و خلق نمادها و اعتقادهاي مشترك و گسترش زبان ملي، هويت مليشان را شكل دهند و تثبيت كنند. چنان كه مارشال مكلوهان بيان ميكند، اين رسانهها هستند كه به عنوان سازنده هويت ملي شناخته ميشوند. بيشتر جامعهشناسان بر اين نظرند كه با ورود تلويزيون در جامعه، بيشتر معادلات اجتماعي و معرفتي تغييرات عمدهاي كرده است. براي نمونه، دارندگان تلويزيون بيش از ديگران، كه از داشتن اين فنآوري محروم بودند، احساس توانايي ميكنند؛ زيرا از راه تلويزيون به اطلاعاتي دست يافتهاند كه پيشتر به آن دسترسي نداشتند. دانشمندان از اين امر در جامعه به «شكاف آگاهي» ياد ميكنند. (سورين و تانكارد، به نقل از: محسن نيازي و الهام شفائي مقدم؛ 1386) كاركرد همگنسازي يكي از كاركردهاي وسايل ارتباط جمعي است. وسايل ارتباط جمعي موجب نزديكي سليقهها و خواستههاي يك جامعه ميشود. ژان كازينو از اين روند با عنوان تودهسازي ياد ميكند. اين اصطلاح بدين معناست كه با ورود وسايل ارتباط جمعي به جامعه، خردهفرهنگها و فرهنگهاي خاص و مجزا ناپديد ميشوند و به نوعي همه ساكنان يك جامعه تشابه ميپذيرند و در سبك زندگي و خواستهها، از الگوهاي مشابهي كه همه مردم در محدودهاي جغرافيايي با مرزهاي ملي زندگي ميكنند، برخوردار ميشوند. (ساروخاني، 1371: 88) برخي ديگر از پژوهشها درباره آثار مثبت رسانههاي جمعي داخلي و وسايل ارتباط جمعي بر فرهنگ و هويت جمعي، از تسريع تحرك اجتماعي، گسترش آگاهيهاي ملي، افزايش تعامل و امكان فزآينده تبادل ديدگاهها، درك متقابل فرهنگها و هويتهاي خرد و كوچك، رفع سوءتفاهمها ميان گروههاي اجتماعي و خردهفرهنگها و اقوام در درون يك سرزمين و ملت، ارتقاي ارزشهاي مشترك ذهني و احساس تعلق انسانها به اجتماعي كليتر ياد كردهاند كه به گسترش و تقويت همبستگي ملي، همدلي، همكاري و همفكري ملي و گشودن درهاي استقبال به سوي هويتهاي فرهنگي متكثر، ميانجامد. بنابراين، تقويت هويت ملي و فرهنگي را بايد در عين تكثرپذيري فرهنگي در پروسه تعميمي رسانههاي جمعي به ويژه صدا و سيما در چارچوب جهاني شدن جست. (نك: دهشيري، 1379: 73) بر اين مبنا رسانههاي جمعي ميتوانند از راه اثرگذاري در ذهنيت اعضاي جامعه و شهروندان، زمينه معنوي همگرايي ميان گروهها و اقوام را فراهم آورند و از رهگذر آن، فرآيند ملتسازي و همگونسازي ملي را هموار كنند. (قمري، 1384: 36) كاستلو رسانه را يكي از واسطهها و حلقههاي اصلي بين مردم و محيط اجتماعي آنان ميداند. از نظر او، پيامها و تصاوير تلويزيوني «تصورات ملي» نيرومندترين ابزار در خلق محصولاتي فرهنگياند كه كمتر در معرض چون و چرا قرار ميگيرند و از جانب مخاطبان، امري عادي و طبيعي فرض ميشوند. دوم اين كه نهادهاي رسانهاي از چنين فرصتي برخوردارند كه هر روز بخشها و اجزايي از ملت را به عموم مردم عرضه كنند و آنان را به ديدن جهان به نحو مشابهي وادار سازند. در واقع، تكرار تصاوير و افسانهها در تلويزيون، سازوكاري براي استقرار گفتمان ملي است. (307: ,2009 Castello)
برخي معتقدند رسانههاي جمعي و ارتباطات در فرآيند جهاني شدن، در چارچوب تضعيف هويتهاي خرد و قومي، محلي و طبقاتي ارزيابي ميشود. رسانهها از راه تسلطبخشي به هويت جمعي و عام، موجب تحميل فرهنگي و هويتي، از خودبيگانگي فرهنگي، تشديد به همريختگي گروهها و خردههويتها خواهد شد. كاستلو، معتقد است كه جهانگرايي، جامعهاي شبكهاي است كه در ادامه حركت سرمايهداري به پهنه اقتصاد و فرهنگ، متكي است. از اين ديدگاه، جهانيشدن اوج سلطهگري و سلطهپذيري است و اوج پيروزي سرمايهداري به شمار ميآيد، به گونهاي كه سرمايهداري در شمال از رهگذر ابزارهاي نوين، دولتهاي پيرامون را جذب خود ميكند و بيثباتي فرهنگي، ارزشي و هويتي را در جنوب ايجاد خواهد كرد. برخي نظريهپردازان غربي اين گرايش را در چارچوب گرايش تفوقطلبانهاي فرهنگي غرب توجيه ميكنند. ساموئل هانتينگتون معتقد است، تمدن غرب به دليل برخورداري از سه امتياز راسيوناليستي بودن، ابزاري بودن فرهنگ و صنعتي بودن ميتواند با قدرت، در آستانه جهاني شدن گام بردارد. (هانتينگتون، 1374: 53 و 54)
بنابراين در پديده جهانيشدن، سهمي يكسان براي كشورهاي جنوب و شمال وجود ندارد؛ زيرا غرب با تلقي «مركزمحوري» درصدد سلطه و جهانگشايي فرهنگي از راه ادغامسازي، همگنسازي و يكسانسازي فرهنگي و تحميل الگوهاي ليبرالي و سكولار به كشورهاي جنوب است. جهانيشدن روشي مبتني بر نئوليبراليسم غرب به شمار ميآيد كه در عين كاهش فاصله مكاني، موجب افزايش فاصله ساختاري جوامع ميشود. (رجايي، 1379: 435 ـ 437) پژوهشگراني همچون واكر كانر، اليزابت روبينسون، هربرت بلومر و مايكل براوان، با تأكيد بر اين نقش و تأثير تلاش يكسويه رسانهها براي يكسانسازي فرهنگي و هويتي، ارتباطات را بيش از همگرايي، موجب بروز بحرانهاي قومي ميدانند. در اين ميان، نقش ارتباطات به جاي زمينهسازي براي وحدت ملي و همبستگي جمعي، بسترساز بحرانها ارزيابي ميشود. پاستر، از نظريهپردازان پست مدرن، در اثر خود با نام عصر دوم رسانهها ميگويد: «آنچه در نوآوريهاي فني مربوط به عصر دوم رسانه، يعني عصر اينترنت و ايميل و ماهواره مهم است، دگرگوني گسترده فرهنگ، هويت فرهنگي و روش جديد ساخته شدن هويتهاست.» (پاستر، 1377: 52) از ديدگاه او، با جهانيشدن رسانهها، فرآيندي ساده در افول هويتها در حال وقوع است و ديدگاه جهانيسازي رسانههاي بدون مرز، نه تنها در غرب، بلكه در همه كشورها، خطر بحران هويت و تضعيف هنجارهاي اجتماعي را به همراه دارد. (رباني، 1388: 125)
علاوه بر اين دو ديدگاه، رويكرد بينابين در اين زمينه عرضه شده است. در اين ديدگاه بايد پذيرفت كه وسايل ارتباط جمعي به عنوان ابزاري اجتماعي و فرهنگي، آثار متفاوتي را بر جاي ميگذارند، اما اين آثار نه آن چنان است كه هيچ محدوديتي را نشناسد (ديدگاه افراطي) يا آن كه چنان ناچيز است كه هيچ اعتنايي را شايسته نباشد (ديدگاه تفريطي)، بلكه بايد ديد حدود تأثير اين وسايل چيست و در چه وضعيتي اين تأثيرات محدوديت مييابند يا تقويت ميشوند. (ساروخاني، 1387: 86) اينگلهارت درباره اثرگذاري رسانههاي جهاني، مفهوم انقلاب خاموش را به كار برده است. (اينگلهارت، 1387: 140) به نظر او، تغيير در ارزشها و فرهنگهاي ملي و ايدهها، به ويژه اگر سريع باشد، ميتواند در مباني هويتي جامعه گسستهاي جديد ايجاد كند و گروههاي اجتماعي را به تقابل بكشاند. ورود ارزشهاي جديد ميتواند به تضعيف هويت ملي و افزايش بحرانهاي اجتماعي بينجامد. (آقايي، 1386: 99) چلبي به آثار دوگانه و متناقض گسترش ارتباطات جمعي اشاره كرده است. از يكسو، گسترش شبكههاي اطلاعرساني باعث تحكيم وحدت نمادي ميشود و از سوي ديگر، همين رسانهها به همراه ماهوارههايي كه پخش برنامههاي تلويزيوني كشورها را بر عهده دارند، اسباب تضعيف وحدت نمادي جامعه را فراهم ميكنند. (چلبي، 1375: 139) چنان كه ملاحظه ميشود، در رويكرد سوم، از يكسو بر نقش سازنده تلويزيون بر ارتقاي هويت ملي و متقابلاً بر نقش رسانهها با خاستگاه بيروني بر تضعيف ارزشهاي اجتماعي و هويت ملي تأكيد شده است .
روژه كلوس، در بياني ساده، شيوا و در عين حال جامع و رسا، نقش راديو، تلويزيون، سينما و مطبوعات در جوامع معاصر را بسيار مهم ميداند و يكي از كاركردهاي اجتماعي رسانههاي جمعي را كاركرد ارتباط فكري برميشمارد كه در قالب چهار شاخص و مؤلفه اطلاع و آگاهيبخشي؛ پرورش؛ بيان و اجبار و اقناع، به اين شرح تحقق مييابد:
يك ـ كاركرد اطلاع و آگاهي بخشي: شامل ارائه و عرضه جريان رويدادها، اقدامها و عقايد در زمينههاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، هنري، علمي، فني و وضع زندگي دستهجمعي است كه در حوزه اخبار و اطلاعات جاري و روزمره و اخبار عمومي مرتبط به امور فرهنگ و تمدني قرار ميگيرند.
دو ـ كاركرد پرورش: مجموعه كوششهاي آموزشي است كه همزمان با نقل و تشريح خبرهاي جاري، به صورت راهنماييها و انتقادهاي گوناگون صورت ميگيرند و در تعليم و تربيت انسان نقش مهمي دارند. اين تلاشهاي آموزشي، سه كاركرد اساسي، شامل پرورش انديشهها و احساسات، به معناي انتقال منظم انديشهها و انتقال نقشهاي تمدن و فرهنگ جامعه به افراد، پرورش عقايد شامل جلب ايمان افراد و ايجاد اعتقادها و آرمانهاي عمومي، از طريق تشريح و تفسير وقايع جاري و تجزيه و تحليل مباني فرهنگي و بالاخره پرورش حرفهاي، مبني بر كوشش در تربيت افراد و آماده ساختن آنان براي انجام كارها و حرفههاي اجتماعي را بر عهده دارند.
سه ـ كاركرد بيان: به معناي كمك به ايجاد ارزشها و نقشهاي اجتماعي و مساعي لازم براي معرفي فرهنگ و تمدن و افكار و عقايد و رفتارهاي انساني كه مشتمل بر دو جنبه ميگردد؛ نخست، معرفي فرهنگ و تمدن و ايجاد ارزشها و اثرهايي كه جزو ميراث تمدن و فرهنگ اجتماعي قرار گيرند. دوم، تشريح ايدئولوژيهاي جاري و ايجاد ارزشها و اثرهايي كه با رويدادها و فعل و انفعالهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي جاري ارتباط نزديك دارند.
چهار ـ كاركرد اقناع و اجبار: اين كاركرد شامل تحميل غيرمستقيم و نامريي باورها و روشها و رفتارهاي اجتماعي و تغيير غيرمستقيم و نامريي روحيات و اعتقادات عمومي، بدون توجه به شخصيت انساني كه از طريق فنون انتشاري مشخص ميگردد. (معتمدنژاد، 1379: 10 و 11)
اين نوشتار با ايدهبرداري از رويكرد تلفيقي و دوگانه آثار و نتايج عملكرد رسانهها بر فرهنگ و هويت ملي در هر جامعه، تحليل خود را بر نظريه كاستلو، مك كوييل و روژه گلوس، استوار ساخته و به نقش متغيرهاي زمينهاي مانند «سرمايه فرهنگي و اجتماعي»، «سرمايههاي پيشيني هويتي» و متغير «منشأ و خاستگاه رسانه» (خاستگاه داخلي يا خارجي) كه بسترساز فرآيند اثرپذيرياند، توجه كرده است. بر اساس اين متغيرها، رسانههاي جمعي با خاستگاه داخلي (رسانه ملي) در فضايي گفتماني سير ميكنند كه تحت تأثير ايدئولوژي و نظام سياسي است و به تبع آن نوعي مفصلبندي، تركيببندي هويتي و دقايق گفتماني را عرضه ميكنند كه حاصل توليدات و محصولات گوناگون مرتبط با آن ايدئولوژي بوده و در قالب محتواهاي مختلف خبري، فيلم، سريال، تفريحي، آموزشي، اعتقادي، مستندها و با بهرهگيري از چهار تكنيك «اطلاع و آگاهيبخشي»، «پرورش»، «بيان» و «اجبار و اقناع»، زنجيره مفاهيم و محتواي وابسته به همان گفتمان را برجسته و عناصر و دقايق ديگر گفتمانها را طرد ميكنند و به حاشيه ميرانند. به تعبير لاكلاو و موفه، اين فرآيند بخشي از «سياست رسانهاي» ناميده ميشود؛ يعني توليد معنا و هژموني بر خوانش مخاطبان اين پديده سرمايههاي «پيشيني هويتي» افراد و اعضاي جامعه محسوب ميشوند كه در هماهنگي، رقابت يا تقابل سوژه با عناصر گفتمانساز هويتي رسانههاي ديگر اثرگذار بوده است و به«وفاداري»، «ترديد» يا «مقاومت» در برابر گفتمان غالب ميانجامد. بنابراين، امكان شكلگيري هريك از وضعيتهاي سهگانه «بحران»، «ترديد» يا «تثبيت هويتي»، از يكسو تا حد زيادي به ميزان دسترسي گفتماني، موقعيت اجتماعي و ميزان سرمايه فرهنگي و پيشينه هويتياي بستگي دارد كه مخاطبان در اختيار دارند و از سوي ديگر، به نوع، ميزان، مدت استفاده و محتوا و عناصر هويتي تكيه ميكند كه از راه رسانه ملي انتشار مييابد و مخاطب به آن دلبستگي نشان ميدهد و از عناصر هويتي رسانههاي ديگر رويگردان ميشود.
وسايل ارتباط جمعي و رسانههاي گروهي به همه اشكال ارتباط نوشتاري مانند: روزنامهها، مجلهها، كتابها و همه گونههاي ارتباطات پخشي، همچون راديو، تلويزيون و سينما كه براي عموم مردم هستند و پيش از پيدايش فنآوريهاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي به وجود آمدهاند، اشاره ميكند. (مور، 1382: 63) در اين نوشتار، مراد از وسايل ارتباط جمعي، رسانه ملي (صدا و سيما ج.ا .ا) است كه با داشتن كاركردهاي اطلاع و آگاهي، پرورش، بيان و اجبار ارتباط و اثر معنيدار و مستقيمي بر هويت ايراني و اسلامي دارد.
مؤلفهها و عناصر سازنده هويت ملي عبارتند از «اسلاميت كه جنبه ديني هويت ايراني به عنوان برجستهترين ركن و مؤلفه، عناصر فراواني از جمله دين اسلام و همه اصول، اركان و فروعش، آموزههاي شيعي، آيين، اعياد و مناسك مذهبي و اسلامي، چهرهها و شخصيتهاي ديني، نهاد روحانيت، ابنيه و آثار تمدن اسلامي را در برميگيرد. «مليت» كه شامل قلمرو و سرزمين، زبان فارسي، تاريخ، روحيه عدالت و استقلالطلبي، اسطورهها، فولكلور، آداب و رسوم، مشاهير و مفاخر، قهرمانان، معماري، ادبيات، سنن، اعياد و مناسك ملي ميشود. «مدنيت» كه شامل مؤلفههايي از هويت ملي ميشود كه با انديشههاي جديد همخواني و همراهي دارد. «قوميت» كه خردهفرهنگها و ويژگيهاي اقوام و خردهفرهنگها را در درون خود قرار ميدهد».
لطفاً براي مشاهده جدول به پي دي اف مراجعه كنيد
بررسي و نقد كوششهاي نظري و تجربي مربوط به هويت نشان ميدهد كه مفهوم هويت ملي در تعامل با سطوح ديگر هويت، مانند هويتهاي فردي، قومي، محلي و جهاني، متأثر از نهادهاي گوناگون، به ويژه رسانههاي جمعي، نظام آموزش رسمي، مانند مدرسه و دانشگاه، دين، نهاد خانواده و برخي متغيرهاي اجتماعي و فرهنگي ديگر است. به همين دليل، در اين بخش تلاش خواهد شد با تحليل ثانوي و مرور تحقيقات انجام شده در زمينه «رابطه ميان رسانه و هويت ملي»، از دستآوردهاي اين مطالعات در تحليل دقيقتر اين رابطه، مدد گرفته و به يافتههاي شماري از پژوهشهايي كه به بررسي و تبيين تأثير عملكرد رسانههاي جمعي، به ويژه تلويزيون و راديو بر هويت جمعي در ايران پرداختهاند، استناد شود:
دسته نخست پژوهشها، تأثير رسانه ملي و صدا و سيما را از جنس و ماهيت «تثبيت هويت ملي و ديني» دانستهاند. در اين باره به دستآوردهاي چند پژوهش استناد ميشود. آقاي محسن نيازي و الهام شفاييمقدم (1390) در پيمايشي با عنوان «بررسي تأثير رسانههاي جمعي در گرايش به هويت ملي در ميان شهروندان شهرستان كاشان»، به بررسي تأثير ميزان و نوع محتواي برنامههاي مورد استفاده از تلويزيون و ماهواره و اينترنت و ميزان گرايش به هويت ملي در اين شهرستان پرداختهاند. اين پژوهش از نوع پيمايش بوده و دادههاي تحقيق با بهرهمندي از روش پرسشنامه همراه با گفتوگو، جمعآوري شده است. در مجموع، يافتههاي تحقيق و نتايج محاسبات آماري مربوطه رابطه معنيدار و مثبت بين ميزان استفاده از تلويزيون (رسانه ملي) و ميزان گرايش به هويت ملي (252/0=Tb) و نيز رابطه معنيدار و منفي بين ميزان استفاده از ماهواره و اينترنت (رسانههاي خارجي) با ميزان گرايش به هويت ملي را به ترتيب با 199/0- و 271/0-=Tc در سطح اطمينان 99% تأييد كرده است. همچنين نتايج آزمون كاياسكوئر، معناداري رابطه بين نوع محتواي برنامههاي مورد استفاده از تلويزيون ملي و ماهواره و اينترنت، با ميزان گرايش به هويت ملي را تأييد كرده است. در اين تحقيق، نتايج تحليل رگرسيون با ضريب بتاي 276/0- تأثير منفي متغير ميزان استفاده از ماهواره و با ضريب بتاي 268/0، تأثير مثبت ميزان استفاده از تلويزيون ايران را در ميزان گرايش به هويت ملي پاسخگويان اثبات كرده است. (نك: نيازي؛ 1386 در: http://mediastudy.ihcas.ac.ir؛) در مطالعه ديگري كه با عنوان «مؤلفههاي همبستگي ملي و ارتباط آن با نقش رسانه ملي در جمهوري اسلامي ايران، مطالعه موردي تلويزيون» به وسيله محمود ابوالقاسمي و عباسعلي نوروزي انجام شده، تأثير رسانه ملي بر تحكيم و تقويت وحدت و هويت ملي اثبات شده است. اين تحقيق سه مؤلفه هويت، اقتصاد و فرهنگ را مهمترين مؤلفههاي همبستگي ملي در جمهوري اسلامي ايران ميداند و تبيين رابطه اين مؤلفهها با كاركرد رسانه ملي (تلويزيون) با استفاده از نظريه روژر كلاوس، بررسي شده و با روش توصيفي و ابزار پرسشنامه، اطلاعات خود را گردآوري كرده است. جامعه آماري تحقيق را كارشناسان دفاتر مطالعاتي سه معاونت امنيتي، سياسي و فرهنگي ـ اجتماعي وزارت كشور به تعداد 115 نفر تشكيل ميدهند كه با روش نمونهگيري تصادفي طبقهاي، به واسطه رصد فعاليتهاي رسانه ملي (تلويزيون) و گرايشهاي ملي و اجتماعي مردم، بر هر دو متغير كاركرد رسانه و همبستگي ملي اشراف مناسبي دارند. از بررسي دادههاي حاصل از اين پژوهش اين نتيجه حاصل ميشود كه اولاً تأثير رسانه ملي بر وحدت و هويت ملي، اثباتي و تقويتكننده بوده و ثانياً با شدت رابطه 74/0 و درصد اطمينان 99 درصد, بيشترين ارتباط از بين كاركردهاي چهارگانه رسانه، بين كاركرد اطلاع و آگاهيبخشي رسانه ملي (تلويزيون) و همبستگي ملي برقرار است و بعد از آن، به ترتيب كاركردهاي الزام و اقناع با 61/0، پرورش با 54/0 و بيان با 49/0 قرار دارند.
ساير يافتههاي اين تحقيق نشان ميدهد، ميان كاركرد اطلاع و آگاهي رسانه با همبستگي ملي ارتباط وجود دارد. سطح معناداري نشان ميدهد كه با 99 درصد اطمينان ميتوان ادعا كرد، رابطه بين كاركرد اطلاع و آگاهي رسانه با همبستگي ملي در ايران معنادار است. شدت رابطه (74/0) نشان ميدهد كه رابطه قوي بين كاركرد اطلاع و آگاهي رسانه با همبستگي ملي وجود دارد و از آنجايي كه جهت رابطه مثبت است با ارتقاي كاركرد اطلاع و آگاهي رسانه، همبستگي ملي در ايران افزايش خواهد يافت. از منظر كاركرد پرورشي رسانه با همبستگي ملي، سطح معناداري نشان ميدهد كه با 95 درصد اطمينان ميتوان ادعا كرد، ارتباط بين كاركرد پرورشي رسانه با همبستگي ملي معنادار است. شدت رابطه (54/0) نشان ميدهد كه رابطه متوسطي بين كاركرد پرورشي رسانه با همبستگي ملي وجود دارد. از آنجايي كه جهت رابطه مثبت است، با ارتقاي كاركرد پرورشي رسانه، همبستگي ملي افزايش خواهد يافت. به لحاظ ارتباط كاركرد بياني رسانه با همبستگي ملي، سطح معناداري نشان ميدهد كه با 90 درصد اطمينان ميتوان ادعا كرد، ارتباط بين كاركرد بياني رسانه با همبستگي ملي در ايران معنادار است. شدت رابطه (49/0) نشان ميدهد كه رابطه ضعيفي بين كاركرد بياني رسانه با همبستگي ملي وجود دارد. از آنجايي كه جهت رابطه مثبت است با ارتقاي كاركرد بياني رسانه، همبستگي ملي افزايش خواهد يافت. از بعد كاركرد الزام و اقناع رسانه با همبستگي ملي، سطح معناداري نشان ميدهد كه با 95 درصد اطمينان ميتوان ادعا كرد، رابطه بين كاركرد الزام و اقناع رسانه با همبستگي ملي معنادار است. شدت رابطه (61/0) نشان ميدهد كه رابطهاي قوي بين كاركرد الزام و اقناع رسانه با همبستگي ملي وجود دارد. از آنجايي كه جهت رابطه مثبت است با ارتقاي كاركرد الزام و اقناع رسانه، همبستگي ملي در ايران افزايش خواهد يافت. (ابوالقاسمي و ديگران، 1392)
دسته ديگري از تحقيقات، تأثير رسانههاي خارجي را بر هويت و ارزشهاي خانوادگي، بررسي كرده و اين آثار را تهديدكننده دانستهاند. در اين زمينه به يافتههاي چندين تحقيق تجربي، استناد ميشود. ابوالقاسمي و همكاران در سال 1392، پژوهشي را با هدف «بررسي تأثير اينترنت بر ارزشهاي خانواده»، به روش توصيفي ـ پيمايشي در جامعه آماري 10642 نفر، شامل دانشجويان دورههاي كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشگاه شهيد بهشتي انجام دادند. در اين تحقيق بر اساس جدول مورگان، 372 نفر به عنوان نمونه آماري به روش نمونهگيري طبقهاي، انتخاب شدند و به پرسشهاي مورد نظر پاسخ دادند. يافتههاي حاصل از اين پژوهش، حاكي از وجود رابطه معنادار و معكوس بين متغيرهاي وابستگي به اينترنت و ميزان استفاده از اينترنت (رسانه خارجي) با ارزشهاي خانواده است. بر اساس نتايج ضريب همبستگي پيرسون، اين متغيرها بر ارزشهاي خانوادگي، تأثير منفي داشتهاند. در اين معني هر چه وابستگي به اينترنت و ميزان استفاده از آن نزد دانشجويان بيشتر شود، از ارزشهاي خانوادگي آنها كاسته ميشود. همچنين يافتههاي اين پژوهش نشان داد، بين متغيرهاي وارد شدن به بحث و مناظره گروهي، وارد شدن به فضاي صميميت و ايجاد روابط احساسي در محيط تعاملي اينترنت با ارزشهاي خانواده نيز رابطه معنادار و معكوسي وجود دارد. به اين صورت كه هر چه دانشجويان در محيط تعاملي اينترنت بيشتر به بحث و مناظره گروهي بپردازند و بيشتر وارد فضاي صميميت شوند و به برقراري روابط احساسي در اين محيط تعاملي بپردازند، از ارزشهاي خانوادگي (ارزشهاي ايراني و اسلامي) آنان كاسته ميشود. (ابوالقاسمي و ديگران، 1392: 78)
در تحقيق مشابهي كه به وسيله زنجانيزاده و جوادي (1384) انجام گرفته، اين يافته تأييد شده است. در اين تحقيق، دو متغير احساس گمنامي در اينترنت و ميزان استفاده از اينترنت، هر دو با داشتن آثار منفي، به ترتيب بيشترين سهم تبييني را در پيشبيني ارزشهاي خانوادگي مخاطبان داشتهاند.
در تأييد يافتههاي اين پژوهش ميتوان به نتايج تحقيقات جاناتان جي و زي هو (2002)، ساندرز، تيفاني، فيلد و كاپلان (2000)، گونچار و آدامز (2000)، دل (2001)، درگاهي و رضوي (1386) و نوابخش و همكاران (1389) استناد كرد كه نتايج پژوهشهاي آنها از تأثير اينترنت بر كاهش كاركرد هويتبخش نهاد خانواده، كاهش روابط خانوادگي و اجتماعي، انزواي اجتماعي، تغيير هويت فردي و گروهي و تغيير ارزشهاي فرهنگي و ديني و در نهايت كاهش ارزشهاي خانوادگي، حكايت ميكند.
نتايج پژوهشهاي لي، ژيووانگ (2008)، سايموس و همكاران (2008) چيهونگ و همكاران (2005) شايق و همكاران (1388) نيز اعتياد اينترنتي پسران را بيش از دختران گزارش ميكنند. اگر اجماع يا وفاق جمعي را عبارت از نوعي توافق ملي در زمينه باورها، ارزشها و هنجارهاي محوري و توافق جمعي بر سر مجموعهاي از اصول و قواعد عام بدانيم كه در يك ميدان تعاملي ملي ـ كه خود موجد انرژي عاطفي است ـ به وجود ميآيد (چلبي، 1378: 17) و براي آن سه جنبه فرهنگي، سياسي و حقوقي در نظر بگيريم. با توجه به پژوهشهاي مذكور بالاتر بودن ارزشهاي خانوادگي دانشجويان زن نسبت به مرد را ميتوان تبيين و پيشبيني كرد.
نتايج پژوهشي كه به وسيله حسين مسعودنيا، عاطفه فروغي و همكاران در ميان دانشجويان دانشگاه اصفهان، در سال 1391، به روش پيمايشي، انجام و دادههاي آن با استفاده از تكنيك پرسشنامه از ميان 184 نفر به عنوان نمونه، با استفاده از روش سهميهاي تصادفي جمعآوري شده، نشان ميدهد ابعاد ميزان استفاده از اينترنت، استفاده از سايتهاي تفريحي و خبري خارجي، باعث پايين آمدن وفاق ملي يا احساس اجماع سياسي، حقوقي و فرهنگي در افراد ميشود. بالاترين وزن رگرسيون استاندارد (43/0) مربوط به رابطه كاربري علمي با اجماع حقوقي است و پايينترين وزن رگرسيون استاندارد (13/0) مربوط به رابطه ميزان استفاده از اينترنت با اجماع فرهنگي است. در اين پژوهش، ضرايب رگرسيون استاندارد و سطح معناداري ابعاد مصرف اينترنت بر ابعاد اجماع ملي را نشان ميدهد. وزن رگرسيون استاندارد ميزان مصرف اينترنت بر تمام ابعاد اجماع ملي معنيدار و منفي است (05/0p<) و بيشترين تأثير را اجماع سياسي دارد. (33/0-=r) (مسعودنيا و ديگران، 1392)
سومين دسته از پژوهشها، رابطه ميان رسانهها و سبك زندگي مخاطبان را بررسي كردهاند. براي نمونه، در مقاله تحقيقي موسوي و يعقوبزاده (1390) تأثير چهار نوع از پركاربردترين رسانهها مانند ماهواره، تلويزيون، اينترنت و تلفن همراه، بر هويت ديني و سبك زندگي دانشجويان بررسي شده است. الگوي نظري اين مقاله تحقيقي، تركيبي از نظريه فرهنگي رسانهها، نظريههاي تامپسون، هابرماس و گيدنز است كه بر مبناي آن شش فرضيه مطرح شده است. جامعه آماري پژوهش، دانشجويان دانشكدههاي مديريت، كشاورزي و علوم انساني در دانشگاه آزاد اسلامي اراك هستند. روش پژوهش، پيمايش و تكنيك اصلي، پرسشنامه است. همراه با پرسشنامه از فنون مصاحبه و مشاهده نيز استفاده شده است. با استفاده از جدول مورگان و با برآورد تقريبي 367 نفر، به عنوان جمعيت نمونه انتخاب شدند كه از اين تعداد به نسبت جامعه كل، 41 نفر از دانشجويان دانشكده كشاورزي، 169 نفر از دانشجويان دانشكده مديريت و 157 نفر از دانشجويان دانشكده علوم انساني اين دانشگاه هستند. يافتهها نشان ميدهند كه شبكههاي داخلي و اينترنت در ضعف باورهاي ديني اثر ندارند، ولي شبكههاي خارجي بر ضعف باورهاي ديني دانشجويان و تغيير سبك زندگي آنان مؤثرند. در ارتباط با ضعيف شدن باورهاي ديني تحت تأثير شبكههاي خارجي، گيدنز نيز به تأثير رسانهها، به عنوان يكي از مهمترين نهادهاي تجدد بر ضعف باورهاي ديني پرداخته است. در ارتباط با چگونگي تأثير رسانه بر باورها و به طور كلي، بر ذهنيت افراد ميتوان به نظريه ناهماهنگي پيام با محيط مخاطب اشاره كرد. همچنين نتيجه حاصل درباره اين فرضيه كه تبليغات شبكههاي داخلي، خارجي و اينترنت بر الگوي مصرف دانشجويان اثرگذار است، سطح معناداري يافتهها، رابطه ميان تبليغات شبكههاي داخلي، خارجي و اينترنت بر الگوي مصرف و نماي ظاهري دانشجويان را تأييد كرده است. (موسوي و يعقوبزاده، 1390: 8 ـ 12)
چهارمين دسته از مطالعات صورت گرفته، بازگوكننده نوع تأثير رسانه بر سلسله مراتب سطوح هويتي مخاطبان است. براي نمونه، به يافتههاي پژوهشي استناد ميشود كه به وسيله نگارنده درباره شهر تهران در سال 1391 با عنوان «فضاي مجازي و هويت ملي شهروندان تهراني»، با روش پيمايش و حجم نمونه هزار نفر در پنج منطقه به روش نمونهگيري خوشهاي متناسب چند مرحلهاي انجام گرفت. در اين پژوهش اثبات شد كه فضاي مجازي از راه عرضه ارزشها و هنجارهاي نوين، موجب ورود عناصر جديد در لايههاي هويتي شهروندان و مخاطبان و به تبع آن بهم خوردن توازن و تعادل در سطوح هويتي آنان گشته و حاصل اين فرآيند، ظهور لايه هويتي جديدي، به نام هويت جهاني در ساختار هويت ملي و تنزل بعد اسلامي و ايراني آن بوده است. (نك: ميرمحمدي، 1392)
در پژوهش ديگري كه با عنوان «رسانهها و هويت فرهنگي: مطالعه موردي دانشآموزان متوسطه شهر ياسوج» به وسيله حيدري و ديگران (1391) با بهرهمندي از نظريات «هويت» استوارت هال، «هژموني» آنتونيوگرامشي و «قدرت ـ مقاومت» ميشلفوكو به روش پيمايشي انجام گرفته، اين يافته در آن شهرستان نيز به نوعي تأييد شده است. اين پژوهش با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته براي گردآوري دادههاي مربوطه انجام شد. جامعه آماري تحقيق دانشآموزان دبيرستانهاي شهر ياسوج بودهاند. از كل جامعه آماري تحقيق، نمونهاي 388 نفري بر اساس فرمول كوكران و در سطح 95% اطمينان با خطاي نمونهگيري 05/0، انتخاب شدند. براي دستيابي به افراد نمونه، از روش نمونهگيري خوشهاي چندمرحلهاي استفاده شد. نتايج حاصل از اين مطالعه نشان ميدهد، بر اساس يافتههاي آزمون معناداري تفاوت ميانگين رتبه هويتهاي جمعي پاسخگويان تلويزيونهاي ملي و استاني نيز در رأس رسانههاي مورد استفاده پاسخگويان و هويتهاي محلي، ملي و جهاني، به ترتيب در سلسله مراتب برجستگي هويت جمعي آنان قرار دارند؛ ضمن آنكه نه همه رسانهها تأثير يكساني بر يك نوع هويت جمعي آنان داشته و نه رسانهاي واحد، تأثير همانندي بر انواع هويتهاي جمعي نمونه مورد بررسي داشته است. همچنين يافتههاي تحقيق نشان ميدهد، هويت محلي دانشآموزان ِبررسي شده، در راستاي تقويت هويت ملي و تضعيف هويت فراملي آنان بوده است. نتايج بررسي تفاوت ميانگين رتبه هويتها نشان ميدهد كه به ترتيب، هويتهاي محلي، ملي و فراملي در سلسله مراتب برجستگي هويت جمعي افراد قرار دارند. ميانگين رتبه محاسبه شده براي هويت محلي 57/2، براي هويت ملي 43/2 و براي هويت فراملي 01/1 است. ميتوان با اطمينان 99 درصد گفت، هويت محلي در صدر هويتهاي جمعي سهگانه پاسخگويان قرار دارد. پس از آن، به ترتيب، هويتهاي ملي و جهاني قرار دارند. در مجموع بر اساس مقدار و جهت ضرايب بتاي متغيرهاي مستقل باقيمانده ميتوان گفت، بهرهمندي از رسانههاي محلي براي تقويت هويت محلي و استفاده از فضاي مجازي در جهت تضعيف آن عمل ميكند. استفاده از رسانههاي ملي با تقويت هويت ملي و افزايش سرمايه فرهنگي پاسخگويان همراه بوده است. نتايج آزمون رگرسيون مربوط به هويت ملي نشان داده، متغيرهاي رسانههاي ملي و سرمايههاي فرهنگي، تنها متغيرهاي باقي مانده در مدل هستند كه با هم توانستهاند، تنها 3 درصد از واريانس هويت ملي افراد را تبيين كنند. در بين اين متغيرها، تأثير متغير رسانه ملي بر هويت ملي، مثبت، اما تأثير سرمايه فرهنگي بر آن، منفي بوده است. برعكس استفاده از فضاي مجازي، به صورت غير مستقيم و با كاستن هويت محلي پاسخگويان، باعث افزايش گرايش آنان به سمت هويت فراملي و كاهش تمايل آنان به هويت ملي ميشود. (حيدري و ديگران، 1391)
مرادنيا و بازياري (1389) در پيمايشي كه با عنوان «بررسي تأثير استفاده از رسانههاي ارتباطي نوين بر شكلگيري هويت ملي جوانان بوشهر»، با استناد به نظريات روانشناختي و جامعهشناختي با حجم نمونه 322 نفر با روش نمونهگيري تصادفي ساده انجام دادند، با بهرهگيري از ضرايب همبستگي اسپيرمن، اثبات كردهاند بين استفاده از رسانههاي نوين و شكلگيري هويت جغرافيايي، زباني، ادبي، قومي، فرهنگي و ديني و هويت ملي در سطح اطمينان 99 درصد در شهر بوشهر، رابطه قوي و مثبتي وجود دارد. (مرادنيا و ديگران، 1389)
پنجمين دسته از مطالعات، تحليل و تبيين رابطه ميان رسانه و نسلها را كانون توجه خود قرار دادهاند. از جمله اين تحقيقات ميتوان به يافتههاي پژوهش فاطمه كاظمي در شهرستان رشت استناد كرد. در پژوهشي كه با هدف «شناسايي تفاوتهاي بين دو نسل جوان و بزرگسال شهر رشت با استفاده از رسانههاي ارتباطي» انجام شده، يافتههاي پژوهشهاي ديگر تأييد شده است. وي براي دست يافتن به اين هدف از چارچوب نظري استفاده كرده، كه محور اصلي آن را نظريههاي «نسل تاريخي» كارل مانهايم و نظريه «استفاده و خشنودي» تشكيل داده است. اين پژوهش با بهرهمندي از روش پيمايش انجام گرفته است. حجم نمونه تحقيق، 380 نفر از ساكنان شهر رشت است كه 200 نفر آن را جوانان 15 تا 29 ساله و 180 نفر را بزرگسالان 45 تا 59 ساله تشكيل ميدهد. اين نمونهها بر اساس شيوه نمونهگيري خوشهاي چند مرحلهاي انتخاب شدهاند. بر اساس يافتههاي اين پژوهش، بين متغير پايگاه اقتصادي ـ اجتماعي، نياز به برانگيختگي و آرامش، يادگيري، تفريح و همدميابي در هر دو نسل، با متغير وابسته استفاده نسلها از رسانه رابطه معنادار و مثبتي وجود دارد. همچنين بر پايه اين تحقيق، بين نياز به تحكيم هويت شخصي و جمعي و استفاده از رسانه در نسل جوان، رابطه مثبت و معناداري و در نسل بزرگسال، رابطه منفي معناداري وجود داشته و بين نياز به ارتقاي روحيه معنوي و استفاده از رسانه در نسل جوان، رابطه منفي معنادار و در نسل بزرگسال، رابطه مثبت معناداري وجود دارد. يافتههاي اين تحقيق نشان ميدهد، حدود نيمي از جمعيت مورد مطالعه به ماهواره دسترسي داشتند، اما ميزان اثرگذاري اين وسايل در شكلدهي به هويت جوانان قابل تأمل است.
با توجه به نتايج تجربي تحقيق مشخص شد كه بهرهمندي از رسانههاي داخلي به گونه بسيار مطلوبي در جهت تعميق جنبههاي گوناكون هويت جمعي جوانان، اثرگذار بوده است. به علاوه نتايج حكايت از آن دارد كه نقش رسانهها در شكلدهي به هويت ملي جوانان، نقشي اساسي است و برنامهريزي و چارهانديشي در اين زمينه براي تقويت اين اثرگذاري، ضروري به نظر ميرسد. در مقابل يافتههاي اين پژوهش نشان داد به موازاتي كه رسانههاي خارجي، به ويژه ماهوارهها در ميان جوانان نفوذ بيشتري يافتهاند، در كاهش سطح هويت پاسخگويان در حوزههاي گوناگون هويت شخصي، خانوادگي، مذهبي و به ويژ هويت ملي، تأثيرات بسيار عميقي جا گذاشتهاند. شايد اين امر به اين دليل باشد كه استفاده آزاد از امكاناتي چون ماهواره و اينترنت در خانوادههايي بيشتر رواج دارد كه اعتقادها و وابستگيها و در نهايت، سطح هويتي آنها ضعيفتر از ديگر خانوادههاست، اما اين مسئله از عامل ديگري نيز سرچشمه ميگيرد و آن اين است كه چون در جامعه ما از ماهواره به صورت منطقي استفاده نميشود و اين رسانهها و امكانات اطلاعاتي و ارتباطاتي بيشتر مروج فرهنگ مادينگر و فردگرايانه غربي هستند، يكي از جنبههاي آسيبزاي آن، كاهش تعلقات هويتي در نوجوانان و جوانان است. ازاينرو، استفاده از رسانههاي خارجي شخص را دچار آنومي ارزشي و سرگشتگي و هويت شخصي او را دستخوش ضعف و عدم انسجام ميكند. (كاظمي، 1388؛ ميرساردو و همكاران, 1387)
همچنين ذكايي در مطالعات خود نشان داد، جوانان متأثر از رسانههاي جمعي و عوامل ديگر، با حفظ عناصري از هويتهاي خاصگرايانه مانند تعلق به محله، محدودههاي همسايگي و زادگاه خود، همزمان احساس تعلق خود را به جامعه جهاني ابراز ميكنند. به اين ترتيب، از وفاداريهاي عميق به هويت ملي يا سرزميني در ميگذرند. (ذكايي، 1386: 45)
براي پرهيز از طولاني شدن بحث در اين بخش و تحليل بيشتر، تأثير عملكرد رسانه بر هويت جمعي شهروندان، يافتههاي برخي ديگر از تحقيقات در قالب جدول زير ارائه شده است.
لطفاً براي مشاهده جدول به پي دي اف مراجعه كنيد
(ميرمحمدي، 1392؛ عيوضي، 1391)
در يك جمعبندي كلي، مهمترين دستآوردهاي حاصل از تحليل ثانوي برخي پژوهشهاي موجود در زمينه رابطه ميان رسانه و هويت ملي را به اين شرح ميتوان ارائه كرد:
ـ بين استفاده از رسانه داخلي و شكلگيري هويت جمعي مخاطبان، به ويژه جوانان و نوجوانان، رابطه معنادار و مثبتي وجود دارد.
ـ بين استفاده از رسانههاي خارجي (ماهواره و فضاي مجازي) و شكلگيري و تكوين هويت ملي جوانان رابطه معنادار و منفي وجود دارد، يعني هر چه ميزان استفاده از رسانههاي خارجي بيشتر باشد، سطح هويت ملي آنان تغيير ميكند و پايين ميآيد.
ـ بين علاقه به رسانه خارجي و شكلگيري هويت ملي جوانان، رابطه معنادار، اما منفي وجود دارد؛ يعني هر چه ميزان علاقه مخاطبان و جوانان به رسانههاي خارجي بيشتر باشد، نمره كسب شده هويت ملي آنان پايينتر است.
ـ بين سن و نقش رسانهها در شكلدهي به هويت جمعي جوانان رابطه وجود دارد. جوانان بيشتر تحت تأثير پيامهاي رسانهها قرار ميگيرند. اين اثرپذيري بسته به خاستگاه رسانه مورد استفاده، متفاوت خواهد بود.
ـ دستآورد تحقيقات نشان ميدهد، بهرهمندي از رسانههاي جمعي، از يكسو به عامگرايي و از سوي ديگر، به خاصگرايي منجر شده است، به گونهاي كه اين نتايج متفاوت و گاهي مغاير در بررسيهاي پژوهشگران نيز ديده ميشود, اما نكته مهم اين است كه نوع مصرف رسانهاي (بومي ـ غير بومي)، (داخلي ـ خارجي)، (مكتوب ـ غير مكتوب) در هويت قومي يا ملي تأثير به سزايي دارد كه متأسفانه گروهي از واحدهاي مورد بررسي با تجميع همه اين رسانهها، به عنوان «ميزان مصرف رسانههاي جمعي»، به نتايج متناقضي دست يافتهاند. با توجه به چند بُعدي بودن مسئله اجتماعي نميتوان به طور قطعي, تأثير علت نوع و ميزان رسانهها را روي هويت جمعي اعلام داشت؛ زيرا با توجه به آنچه گفته شد، عوامل گوناگوني همچون وضعيت خاص تاريخي، تهديدهاي فرامنطقهاي، زمينههاي ساختاري مانند مشكلات اقتصادي، سياستها و عملكرد نخبگان، نارسايي در رعايت توازن منطقهاي، انواع محروميتهاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي، ناهمخواني مرزهاي فرهنگي و معنوي با مرزهاي سياسي و جغرافيايي و كشيده شدن دامنه اقوام به كشورها و دولتهاي همجوار، مواضع افراطي برخي نخبگان قومي و غير قومي در برخي مواقع، وضعيت منطقهاي و حاكم شدن گفتمانهايي چون حق تعيين سرنوشت و فدراليسم، در تقويت هويتهاي خرد، محلي و قومي و تضعيف هويت ملي، نقش دارند و همه را نميتوان به عملكرد رسانههاي جمعي نسبت داد.
_ سرمايه اجتماعي و ذخاير هويتي موجود در جامعه و همچنين ميزان جامعيت و جهتگيري سياستهاي رسانهاي در هر جامعهاي از مهمترين متغيرهاي زمينهاي هستند كه در پذيرش آموزههاي هويتي، به وسيله مخاطبان رسانههاي جمعي، نقش اساسي دارند. در كشورهايي كه سرمايههاي فرهنگي و اجتماعي بالاست و سياست رسانهاي واجد چنين جامعيتي باشد، اثرگذاري فرهنگي و هويتي رسانه ملي در آن جامعه بسيار زياد خواهد بود. در جامعه ايران با توجه به بالابودن سرمايه فرهنگي و اجتماعي اين رسانه ملي است كه بايد با اعتمادسازي و گسترش چتر پوشش برنامهاي خود، از اين سرمايه براي تقويم و تثبيت هويت ايراني و اسلامي، بهرهبرداري حداكثري داشته باشد.
_ بر اساس يافتههاي اين پژوهشها ميتوان رسانهها و نوع اثرگذاري آنها را به سه دسته تقسيم كرد: اول، رسانههاي محلي كه به صورت مستقيم باعث افزايش هويت محلي و كاهش هويت فراملي و به صورت غيرمستقيم و با تقويت هويت محلي و ملي، باعث كاهش هويت فراملي پاسخگويان، شدهاند. دوم، رسانههاي ملي به صورت مستقيم بر افزايش هويت ملي، و به صورت غيرمستقيم بر كاهش هويت فراملي اثرگذارند. سوم، رسانههاي مجازي (فراملي)، به صورت مستقيم باعث كاهش هويت محلي پاسخگويان و افزايش گرايش فراملي آنان شدهاند, اما تأثير آنها بر هويت ملي، به صورت مستقيم و غيرمستقيم از طريق تضعيف هويت محلي بوده است. به عبارتي ميتوان گفت، هر چند رسانهها، به ويژه رسانههاي مجازي، مستقيم و بيواسطه بر هويتهاي ملي و فراملي پاسخگويان اثرگذارند، تأثير آنها بر تمايلات افراد به سمت هويتهاي جمعي فراملي، بيشتر از طريق فيلترهايي مانند تضعيف هويت محلي صورت ميگيرد؛ فيلترهايي كه به مثابه صافيهاي تشديد يا تضعيفكننده آثار رسانهها بر گرايشهاي جمعي پاسخگويان، عمل ميكنند.
ـ يافته ديگر اين پژوهشها مؤيد آن است كه با وجود برجستگي و فراگيري رسانههاي جهاني و فضاهاي مجازي در دنياي امروزي، هنوز هم تلويزيون ملي (شبكه سراسري، محلي و بينالمللي وابسته به ج.ا.ا)، به عنوان رسانهاي مطرح است كه شهروندان به ترتيب، بيشترين استفاده را از آنها دارند. اين نكته بيانگر ظرفيت بالاي رسانه ملي است كه با وجود فضاي رقابتي سنگين موجود در جهان ميتواند براي توجه مديريت راهبردي و مسئولان، براي تقويت هر چه بيشتر هويت و همبستگي ملي از طريق رسانههاي بصري محلي و ملي، ابزار و زمينه مناسبي باشد.
همانگونه كه بيان شد، از جنبه نظري و مفهومي، رسانههاي جمعي، به ويژه صدا و سيما، متأثر از كاركرد «ارتباط فكري» و «سياست رسانهاي» خود و با بهرهگيري از سازوكارهاي اطلاعرساني، آموزشي، آگاهيبخشي، بيان، اقناع و اجبار و نيز دو متغير زمينهاي «سرمايه فرهنگي و اجتماعي» (سرمايههاي پيشيني هويتي مخاطبان) و «منشأ و خاستگاه» خود، آثار متفاوتي را از «وفاداري» و «ترديد» گرفته تا «مقاومت» در برابر گفتمان غالب به صورت مستقيم و غير مستقيم بر مخاطبان خود ميگذارند. بنابراين، امكان شكلگيري هريك از وضعيتهاي چهارگانه «بحران هويتي»، «ترديد هويتي»، «تثبيت هويتي» و «تحول هويت جمعي»، از كاركردهاي رسانهها محسوب ميشود. بر اساس يافتههاي تحقيق، اين نتيجه حاصل شد كه آثار رسانههاي داخلي و بومي (رسانه ملي و استاني) بر شهروندان ايراني از جنس و ماهيت «تثبيت هويت ملي و ديني» و ديگر رسانههاي غير ايراني، از نوع توليد «بحران»، «ترديد» و «تشكيك» در لايههاي هويتي و يا افزودن لايه جديدي با ويژگيهاي همسنخ با فرهنگ «مدرن» در ميان مخاطبان است. در اين قسمت مبتني بر يافتههاي تجربي تحقيقات انجام شده و مطالعه نگارنده در شهر تهران كه در سال 1391 به عنوان «فضاي مجازي و تحولات هويت ملي در ايران، با حجم هزار نمونه، انجام يافت و در مطالعات بعدي تكميل و نهايي شد و نتايج آن انتشار يافت، راهكارهاي رسانهاي براي تقويت هويت ملي در ايران به اين شرح ارائه ميشود:
الف) يكي از اشكالات رسانه ملي، پخش و عرضه نامتوازن عناصر و مؤلفههاي هويت ملي از طريق برنامههاي خود است كه به تبع آن به بهم خوردن توازن ميان اجزاي هويتي ميان مخاطبان و شهروندان ميانجامد. نقد و ارزيابي برنامههاي رسانه ملي اين نكته را برجسته ميسازد كه با توجه به تركيبي بودن هويت ملي (ايراني، اسلامي، قومي و مدرن) تأكيد صدا و سيما به عنوان رسانه ملي، عمدتاً بر مؤلفه اسلامي است. گرچه بخشي از مؤلفههاي هويت ملي را, هويت اسلامي تشكيل ميدهد, اما لازم است در كنار ترويج آن به ساير ابعاد هويت ملي از جمله هويت قومي و... نيز پرداخته شود. ازاينرو، برنامهريزان و سياستگذاران رسانه ملي بايد به اين مهم توجه ويژه داشته باشند و بكوشند در توليدات خود تناسب ميان ابعاد هويت ملي با در نظر گرفتن شأن و منزلت هريك از عناصر و تأثيرات آنها برقرار كنند.
ب) برنامهريزي و سياستگذاري هدفمندانه، هوشمندانه، همهجانبه و چندوجهي، به گونهاي كه همه علايق و سلايق را زير پوشش قرار دهد، لازمه حركت مديريت راهبردي رسانه ملي در فضاي جهاني شده، رقابتي و متكثر امروزي است. به سخن ديگر، مهمترين كوشش براي حفظ هويت ديني و ملي در عصر اطلاعات و در عين حال، بقا در اين جامعه شبكهاي، بهرهمندي خردمندانه و برنامهريزي شده از رسانه ملي، به همراه ديگر فنآوريهاي ارتباطي جديد اين عصر براي ايجاد وضعيتي جديد براي همزيستي ميان تمدنها، فرهنگها و اقوام گوناگون كشورمان است. اتخاذ تدابير لازم، برنامهريزي دقيق، بهرهمندي از امكانات، بسيج منابع موجود، افزايش آگاهيهاي عمومي در جامعه و در سطوح ديگر تصميمگيرندگان كشوري، شرط لازم است. اين اقدامات راهبردي، منجر به تقويت باورها و ارزشهاي بومي، اجتماعي، اسلامي و ايراني، به عنوان اصليترين عامل مقاومت فرهنگي در مقابله با شيوههاي تحميلي فرهنگ غرب و مصونيت هويت ملي ميشود. زماني هويت ديني و ملي قادر به رقابت خواهد بود كه در نظام جديد، اهميت بيشتري را براي بازيگران غير رسمي و استقلال بيشتري را براي حوزه فرهنگ قائل باشند. در اين صورت است كه با افزايش توان اين بازيگران، مبادلات قدرت انتخاب جوامع براي اقتباس نكات مثبت يكديگر افزايش مييابد و نخبگان سياسي و فرهنگي ميتوانند قواعد مناسب براي بازي در عرصه تبادل فرهنگي و افزايش نقش هويت ملي در فرآيند جهاني شدن را بيابند. از سويي در مسير ايجاد يك هويت ملي عام و شمول، مشكلات زيادي به دليل تفاوتها وجود دارد كه باعث ميشود، هويت ملي، تعاملي با هويتهاي محلي و خرد نداشته باشد و ماهيتي مجازي و تصنعي بيابد.
ج) تنوعبخشي به توليدات و محصولاتي كه در حوزههاي فرهنگي، ديني، سياسي و اجتماعي، در قالب فيلم، سريال، نمايش، ميزگرد، گفتوگو و مناظره پخش ميشود، به گونهاي كه همه علايق، سلايق و گروههاي قومي، مذهبي، سياسي و خردهفرهنگها را پوشش دهد، لازمه كار رسانه است. رسانه ملي و شبكههاي استاني ميتوانند با برنامهريزي منسجم و ارائه برنامههايي غني و پويا، به گونهاي عمل كنند كه ضمن هويتبخشي و حفظ هويت ملي كشورمان، مانع از رويگرداني مخاطبان به رسانههاي خارجي شوند و علاوه بر آن مخاطبان، ديگر رسانهها را به خود جذب كنند. اين مورد ميسر نيست، جز با تكيه بر امتيازهاي فرهنگ خودي، به ويژه تقويت پوشش رسانهاي خردهفرهنگها. با توجه به ويژگيهاي تحولگونه جهان معاصر و عصر اطلاعات كه ماهيت ارتباطات را دگرگون و چندگانه ساخته است، از يكسو، اطلاعرساني و ارتباطات منبع اصلي قدرت به شمار ميآيد و از سوي ديگر، هويتسازي و هويتمندي تابعي از ساختار قدرت، تلقي ميشود.
جوامعي در اين روند پيچيده، موفق خواهند بود كه از يك طرف در تقويت زيرساختهاي ارتباطي و رقابت مؤثر در ميدان ارتباطات و اطلاعرساني با شيوههاي جديد عمل كنند و از طرف ديگر، در امر هويتمندي و هويتسازي به صورت برنامهريزي شده و هدفمند بكوشند. از آن جا كه جامعه ايران، جامعهاي چند قومي و متنوع است؛ رسانه ملي براي استحكام هويت ملي بايد توجه عادلانهاي به همه اقوام و خردهفرهنگها نشان دهد. به نظر ميرسد، اعمال سياست وحدت در عين كثرت، رويكرد مناسبي در توليدات رسانهاي محسوب شود.
د) يكي ديگر از دستآوردهاي تحقيق، وجود رابطه ميان نوع و محتواي برنامههاي رسانه ملي بر هويت ملي مخاطبان است. از جنبه نظري چنين مينمايد كه همه برنامهها و محتواهاي رسانه ملي، تأثير يكساني بر مخاطبان نداشته و به يك ميزان نميتواند علايق و نگرش آنان را به ويژه از منظر هويتي متأثر از خود سازد. پيشبيني اين است كه برنامههاي علمي، ادبي، ديني و فرهنگي كه در قالب فيلم، سريال، نشستها و ميزگردها با رعايت جنبههاي هنري و زيبايي شناختي ارائه ميشود، دستآوردهاي هويتي بيشتري بر مخاطبان خود در قياس با ديگر برنامهها دارد. ازاينرو، بايد اين مهم در سياستگذاريهاي هويتي رعايت شود.
ه) يكي از كاركردهاي رسانه ملي بايد تقويت «ما»ي جمعي و ايجاد همبستگي ملي و خودباوري باشد، زيرا هر قدر همبستگي ميان ملتي بيشتر باشد، قدرت سياسي آن كشور بيشتر ميشود. همچنين هويت ملي با بهرهگيري از تواناييهاي نمادين، مانند دين، زبان ملي، گذشته تاريخي و منافع مشترك، وفاق اجتماعي و همبستگي ملي را تقويت ميكند و موجب آگاهي ملي و جهتدهي به زندگي اجتماعي و زمينهساز مشاركت مردم و حفظ تماميت ارضي و توسعه ملي و خودباوري ميشود. در اين باره امام خميني رحمه الله ، به بهترين وجه به كاركرد رسانهها، اشاره و بر اهميت آن نيز تأكيد داشته است و در ترسيم نقشه و راهبرد رسانهاي كشور، روي ويژگيهايي مانند مردمگرايي، اسلاممحوري، خودباوري، وحدتگرايي و خدامداري، توجه دارند زيرا منشأ قرآني و روايي دارد. ايشان رسانهاي را كه با چنين مشخصاتي كار كند، در هويتبخشي به جامعه مؤثر ميدانند. امام خميني رحمه الله مقوله «آموزش و پرورش» را از جمله كاركردهاي اساسي و بنيادي رسانهها معرفي ميكند و ميفرمايد: «راديو و تلويزيون يكي از مراكز آموزشي است براي همه، آموزش براي همه طبقات، دستگاهي است كه بايد همه ملت را آموزش بدهد... راديو و تلويزيون بايد وسيلهاي باشد براي پرورش يك ملت. با راديو و تلويزيون از همه چيز بهتر ميشود مملكت را پرورش داد».
ايشان در جايي ديگر از منظر اثرگذاري وظيفه و رسالت رسانه ملي را معادل دستگاههاي آموزشي چون دانشگاهها ميداند و بيان ميدارد: «اين دستگاه [راديو و تلويزيون] يك دانشگاه عمومي است؛ يعني دانشگاهي است كه در تمام سطح كشور گسترده است... بايد اين دستگاه، دستگاهي باشد كه بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن كند. تمام را مبارز بار بياورد. تمام را متفكر بار بياورد. تمام اينها را مستقل بار بياورد، آزادمنش بار بياورد. از غربزدگي بيرون كند. راديو و تلويزيون وظيفه دارد كه با مردم حكم معلم و شاگرد داشته باشد.» (موسويخميني، 1379، ج 10: 21 و 22؛ رزاقي، 1377: 26 و 27) «شما بايد بدانيد كه اين دستگاههايي كه الان اسم برديد و بعض از شما يا [همه] شما مشغول او هستيد، اينها دستگاههاي آموزشي بايد باشد. در زمان طاغوت همه اين دستگاهها دستگاههايي بودند كه جوانهاي ما را خواب ميكرد، ملت ما را به بيهوده روشي تبليغ ميكرد، همه را ميخواست از سرنوشت خودشان غافل كند. در صورتي كه سينما براي اين مقاصد شومي كه اينها در اين مدت طولاني طرحريزي كردند نبوده؛ اينها چيزهايي است كه آموزشي است. راديو و تلويزيون يك دستگاه آموزشي است. سينما يك دستگاه آموزشي است. بايد دستگاهها را به طور مسالمت، به طور صحيح، به طور سليم اداره كرد.» (همان، ج6: 412) «يك راديو ـ تلويزيون اسلامي و مربي جامعه [بايد داشته باشيم]. در طول مدتي كه شاه، محمدرضا شاه مخلوع، اين تلويزيون را تحت سيطره خودشان داشتند، كوشش ميكردند كه جوانهاي ما را منحرف كنند؛ يعني نگذارند اين قوهاي كه بايد براي كشور خدمت بكند، اينها راهشان را كج كردند كه در خدمت ديگران باشند، اين بايد درست بشود، بايد متحول بشود. بايد راديو ـ تلويزيون مربي جوانهاي ما، مربي مردم كشور باشد، نه اينكه مطالبي در او گفته شود كه مخالف با وضعيت كشور است، كه مخالف با مصلحت كشور است، و جوانهاي ما را جوري بار ميآورند كه براي خودشان نباشند، براي ديگران باشند.» (همان، ج12: 325) «تبليغات تلويزيون ميتواند از راه سمع مردم را يا تربيت كند يا اينكه منهدم كند انسانيت آدم را؛ و از اين جهت مسئوليت راديو ـ تلويزيون و افرادي كه آنجا را اداره ميخواهند بكنند، از همه قشرهاي ديگر بيشتر است و اثر تبليغات آنها هم از همه بيشتر است؛ يعني اگر راديو ـ تلويزيون صحيح، داشته باشيم، در تمام كشور اين مسائل صحيح منتشر ميشود و عامي و غيرعامي همه از [آن] استفاده ميكنند و چنانچه اين راديو ـ تلويزيون، خداي نخواسته يك انحرافي داشته باشد، همه جمعيت را منحرف كند. الان هم ميبينيد كه قضيه راديو تلويزيون يك چيز عمومي شده است... چيزي است كه الان در سطح عمومي است». (همان، ج9: 154)
امام خميني رحمه الله رمز قدرت و عظمت كشور را «بازگشت به خويشتن خويش» و «خودباوري» ميدانند. عنصر اصلي هويت به نظر امام، فرهنگ است كه شناخت و تقويت آن ميتواند مهمترين مؤلفه در حفظ موجوديت كشورها در مقابل جريان فرهنگ غرب و موج «غربيسازي» باشد. ايشان نقش دستگاه رسانهاي كشور، به ويژه رسانه ملي را در اين عرصه بسيار مهم ميدانند و ميفرمايند: «حالا بايد جدي بگيريد مسائل را، از آن ... مسائل غيرجدي. برگرديد به آن مسائل جدي. مملكتتان را اداره كنيد. خودتان بايد اداره كنيد. دستگاه تلويزيون يا دستگاه راديو كه آموزنده بايد باشد، قدرت بدهد به جوانهاي ما، جوانهاي ما را نيرومند كند... اگر بخواهيد مملكتتان يك مملكت صحيح باشد، يك مملكت آزاد باشد، يك مملكت مستقل باشد، مسائل را از اين به بعد جدي بگيريد راديو و تلويزيون را تبديلش كنيد به يك راديو و تلويزيون آموزنده، و همينطور راديو يك دستگاهي باشد براي آموزندگي، پرورش يك ملت. با راديو و تلويزيون از همه چيز بهتر ميشود پرورش داد مملكت را.» (همان، ج9: 204 و 206) «ما ميخواهيم كه راديو و تلويزيونمان كه پيشتر در خدمت طاغوت بود، حالا در خدمت خدا باشد و اسلام ميخواهد كه همه مسائل جدي باشد». (همان، ج9: 456)
و) يكي ديگر از راهبردهايي كه ميتواند در سياستگذاريهاي رسانهاي به كار برنامهسازان و توليدكنندگان برنامهها بيايد، برجستهسازي آن دسته از عناصر و خصوصياتي است كه به حوزه قلمرو سرزميني، جغرافيايي و ميهني مربوط است. سراسر ايران از قبيل كوهها، دشتها، كوير، درياها، صحراها و جنگلهاي ايران، خليج فارس، البرز، زاگرس، كوير لوط، دماوند و درياي مازنداران، اين ظرفيت را دارد كه كانون توجه مخاطبان و برنامهسازان قرار گيرد. امام خميني درباره اهميت سرزمين، آحاد ملت را نسبت به سرزمين و خاك كشور داراي مسئوليت ملي و دفاع از سرزمين را يك وظيفه ملي ميدانند. ايشان ميفرمايند: «شما امروز يك وظيفه ملي داريد نسبت به كشورتان، يك وظيفه اسلامي داريد نسبت به حفظ اسلام... . امروز همه دنيا متوجه ايرانند كه اين ملت چه ميخواهند بكنند.» (همان، ج 19: 259) «حب وطن و حب اهل وطن و حفظ و حدود كشور، مسئلهاي است كه در آن حرفي نيست.» (همان، ج 13: 18) «حتي يك وجب از زمين خودمان را به ديگران نخواهيم داد؛ نه ظلم ميكنيم به آنها و نه تحت ظلم واقع ميشويم.» (همان، ج 14: 83) مقام معظم رهبري به تعلق به سرزمين ايران تأكيد دارد و ميفرمايد: «اين مملكت، مملكت شماست. مملكت عظيم، بابركت و ثروتمندي است. خيلي ثروت در اين خاك نهفته است كه همهاش متعلق به شما و نسلهاي آينده اين كشور است. ثروت معنوي زيادي در اين كشور وجود دارد و همهاش متعلق به شماست». (13/2/74)
ز) تقويت زبان فارسي به عنوان زبان رسمي، فراگير و ملي كه ملاك و پيوند همه اقوام و گروههاي اجتماعي و خردهفرهنگها در ايران محسوب ميشود، از ديگر رسالتها و وظايف رسانه ملي است؛ زيرا زبان با آفرينش نظام معنايي قابل فهم در تعامل اجتماعي، مهمترين ابزار ارتباطي و عنصر فراگير مشترك در هويت به شمار ميرود. زبان نيروي پيونددهنده ميان افراد يك قوم و ملت است، به گذشته مشترك تعلق دارد و در عين حال در سرنوشت آينده مردم شريك است. اين عامل به عنوان نيروي انسجامبخش، نقش ويژهاي در بسترسازي فرهنگي و تحقق هويت ملي ايفا ميكند. (رضايي و جوكار، 1388: 71 و 72) زبان فارسي جزيي انفكاكناپذير از هويت ملي ايرانيان است كه نقشي بيبديل و تعيينكننده در برساخت و تكوين هويت ملي دارد؛ ازاينرو، رسانه ملي بايد در طراحيها و برنامهسازيهاي خود به گونهاي عمل كند كه با پرهيز از ورود واژگان نامأنوس به درون زبان فارسي، آن را در مناطق قومي و مرزي كشور كه حوزه نفوذ فرهنگهاي محلي و قومي است و نيز در حوزه ايران فرهنگي و تمدني در وراي مرزهاي سياسي، تقويت و ترويج كند.
ح) توجه به ترويج و نهادينهسازي مقوله عدالت، جوانمردي و شجاعت، به عنوان ويژگي برجسته و عنصر مهم هويت ديني و شخصيت پايه ايرانيان يكي از مؤلفهها و خصوصيات روحي و رواني ايرانيان كه برگرفته از آموزههاي ديني و مذهب تشيع و خصلت مردم كهن ايران محسوب و در قالب جلوههاي فرهنگي و رفتاري تجلي عيني يافته و به عنصر هويتي تبديل شده است, «روحيه عدالتخواهي و جوانمردي» است. از ديرباز اين ويژگي در ايران شهر و در ميان مردم ايران وجود داشته است و عنصر مركزي باورهاي اسلامي و شيعي را نيز تشكيل ميدهد، تا جايي كه رهبران و شخصيتهاي ديني و سياسي و نخبگان ديني، از جمله امام خميني رحمه الله ، عدالتخواهي را سرلوحه برنامه و عمل تشكيل حكومت ايران قرار داد و در اين باره ميفرمايد: «حكومتي مبتني بر عدل و انصاف نسبت به اقشار وطن خواهيم ساخت». (موسوي خميني، 1379: ج 5: 133)
ايشان اساس تشكيل جمهوري اسلامي را عدالت اجتماعي ميداند و اظهار ميدارد: «مبناي جمهوري اسلامي بر عدالت اجتماعي است و حسن روابط با همه كشورها، با احترام متقابل.» (همان، ج9: 71) رهبر انقلاب نيز به تأسي از امام خميني، اصلي و فوريترين هدف انقلاب اسلامي و تشكيل نظام اسلامي را استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي، و قيام پيامبران خدا و نزول كتاب و ميزان الهي را براي اين ميداند كه مردم از فشار ظلم و تبعيض و تحميل نجات يابند و در سايه قسط و عدل زندگي كنند. (نك: جعفري، 1388) با توجه به چنين اهميتي، رسانه ملي موظف است، با رعايت عدالت رسانهاي به نسبت اقشار، گروهها، حوزهها و جريانهاي فرهنگي، محتواي برنامههايش را به گونهاي تنظيم و تدوين كند كه مبلّغ، مروج و تعميقبخش فرهنگ و انديشه عدالت اجتماعي، به عنوان دال مركزي نظام سياسي و عنصر هويت ملي باشد.
ط) رسانه ملي توجه به استقلال فكري، فرهنگي و هويتي را بايد به عنوان يك راهبرد، سرلوحه برنامههاي خود قرار دهد. آنقدر اين موضوع مهم است كه بخش مهمي از دغدغه امام و مقام معظم رهبري را به خود اختصاص داده است. همواره امام خميني رحمه الله استقلال فرهنگي، سياسي، اقتصادي را مقدمه و شرط مهمي براي بازسازي هويت ملي عنوان كرده و از نظر ايشان اولين گام براي استقلال، رهايي از وابستگي فكري است. در اين زمينه ميفرمايد: «تا وابستگي فكري در ما هست و همه نظرمان به اين است كه همه چيزمان را بايد از غرب بياوريم و هر وقت هم كه هر عيبي پيدا ميكنيم، غرب بايد اين را معالجه بكند. تا اين وابستگي هست، ما نميتوانيم استقلال پيدا كنيم و به هيچ نحو استقلال حاصل نميشود، به جز اينكه ما خودمان را بشناسيم كه ما خودمان هم فرهنگ داريم؛ خودمان هم همه چيز داريم و احتياج به غرب در اين امور نداريم». (موسوي خميني، 1379, ج 10: 229) آنچه كانون توجه امام در باب هويت ملي است، لزوم تلاش براي بازگشت به هويت اصيل خويش است. ايشان اين امر را بارها يادآوري كرده و فرموده است: «ما ضدغرب نيستيم ما خواهان استقلال هستيم و روابط خود را با جهان غرب بر اين اساس پيريزي مينماييم. ميخواهيم ملت ايران غربزده نباشد و بر پايههاي ملي و مذهبي خويش، به سوي ترقي و تمدن گام بردارد». (همان، ج 4: 160)
در اين زمينه مقام معظم رهبري ميفرمايد: «امروز آرايش رسانهاي و فرهنگي كه در مقابل جمهوري اسلامي قرار دارد، بسيار آرايش پيچيده، متنوع، متكثر، كارآمد و فني و پيشرفته است. صدا و سيما يك تنه در مقابل اين آرايش عظيم ايستاده است. جهتگيري اساسي صدا و سيما بايد درست نقطه مقابل همان جهتگيريهايي باشد كه آنها دارند. آنها ميخواهند فرهنگ ملت را از گرايش به ايمان، ارزشها و گرايش به اصول اسلامي و استقلال هويت ملي برگردانند. (بيانات در جمع كاركنان سازمان صدا و سيما، 28/2/1383)
ايشان در جاي ديگري در زمينه اهميت استقلال فرهنگي در بازيابي هويت ملي ميفرمايد: «فرهنگ، مايه اصلي هويت ملتهاست. فرهنگ يك ملت است كه ميتواند آن ملت را پيشرفته، عالم، فنآور، نوآور و داراي آبروي جهاني كند. امروزه نوآوريها و پيشرفتهاي علمي در عرصههاي پژوهشي كه امروز در كشور ما خوشبختانه مشاهده ميشود، به خاطر همين اعتماد به نفسي است كه از احياي هويت ملي به بركت انقلاب اسلامي پيدا شده است. اگر فرهنگ در كشوري دچار انحطاط شد و يك كشور هويت فرهنگي خودش را از دست داد، حتي پيشرفتهايي كه ديگران به آن كشور تزريق كنند، نخواهد توانست آن كشور را از جايگاه شايسته خود در مجموعه بشريت برخوردار كند و منافع آن ملت را حفظ كند. حالا اين فرهنگ در دست كاركنان صدا و سيماست؛ از مديرانتان گرفته تا كاركنان گوناگون در بخشهاي فني، پشتيبانيهاي گوناگون، تحقيقات، هنري، توليد برنامه و برنامهسازيهاي مختلف و بخشهاي سياسي و خبري. در همه بخشها شما هستيد كه ميتوانيد عطر خوش فرهنگ صحيح را در فضاي جامعه منتشر كنيد و هيچكس هم نميتواند در مقابل اين گسترش فرهنگي كه شما ايجاد ميكنيد، مقاومت كند. امروز مهمترين ابزار جنگ بين قدرتها در دنيا رسانه است و تأثير رسانهها و تلويزيونها و هنرها و اين شبكههاي عظيم اطلاعرساني اينترنتي و از سلاح و از موشك و از بمب اتم نيز بيشتر است». (نقل به مضمون بيانات مقام معظم رهبري در جمع كاركنان سازمان صدا و سيما, 28/2/1383)
در مجموع بازگشت به عناصر اصيل هويت اسلامي ـ ايراني، تأكيد بر استقلال همهجانبه در رسانهها، مخالفت شديد با غربزدگي و شرقزدگي رسانهاي و مظاهر فساد برانگيز تمدن جديد و گرايش به اصول اسلامي و تأكيد بر هويت ديني و هنرهاي اصيل و فاخر در رسانه ملي، استقلال ملي و بازيابي هويت حقيقي در رسانه، تأكيد بر اقتدار فرهنگي و همبستگي ملي در برابر جنگ نرم رسانهاي و مخالفت با ترويج فرهنگهاي غربي و تأكيد بر فرهنگ اصيل ايراني، از جمله مؤلفههايي هستند كه از منظر امام خميني رحمه الله و مقام معظم رهبري ميتوانند به عنوان راهبرد رسانهاي به وسيله صدا و سيما در بازنمايي و تبيين هويت ملي از آن سود جويند.
ي) در بخش نظري و ادبيات تحقيق، تأكيد شد الگوسازي از مهمترين كاركردهاي رسانههاي جمعي به شمار ميآيد. الگوها به تناسب محتوا، شكل، ظاهر، ابعاد و نحوه ارائه، آثار متفاوتي خواهد داشت. بر اين اساس يكي از كاركردهاي مهم رسانه ملي در فرآيند هويتيابي، ارائه الگوهاي جامع هويتي است، به گونهاي كه با برخورداري از همه مؤلفههاي هويتي، ملت ايران، اعم از اقوام، مذاهب، خردهفرهنگها و «ما»هاي كوچك را زير چتر حمايتي خود قرار دهد. بنابراين، رسالت رسانه ملي در هويتيابي و حفظ هويت، نهادينه كردن «فرهنگ ملي و بومي» در جامعه و ارائه الگوهاي هويتي است. رسانه ملي بايد بكوشد، ضمن خنثيسازي تلاش رسانههاي بيگانه كه با هجمه گسترده خود، سياست و استراتژي بحرانآفريني را در پيش ميگيرند و يكسانسازي هويت ديني و تضعيف هويت ملي را دنبال ميكنند، از هويت مستقل و جمعي خود پاسداري كند. تأملي موشكافانه در آرمان و انديشه امام رحمه الله كه عقيده داشت، «تلويزيون بايد يك دانشگاه باشد»، اين راهبرد را گوشزد ميكند كه نبايد رسانهها اسير تئوري «رسانه ـ سرگرمي» شوند و كاركرد تك بعدي پيدا كنند. رسانهها بايد باورهاي ديني، هنجارها، ارزشها و ميراث فرهنگي جامعه را در قالبهاي جذاب و به شكل حكيمانه به همه نسلها، به ويژه نسل جوان و نوجوان معرفي كنند و از اين رهگذر، درك آنها را از اينكه چه كسي هستند، سابقه تاريخي آنها چيست، موقعيت كنوني ما در جهان و منطقه چگونه است، افزايش دهند. (شجاعي، 1388: 76)
ك) هويتهاي ملي در عرصه جهاني، بيشتر از دو دسته شرايط اثر ميپذيرند. يكي، چگونگي كاركرد «جهانيشدن« در عرصههاي مختلف، به ويژه فرهنگي و ديگري، كاركرد مثبت نهادهاي مؤثر در جامعهپذيري، اعم از دين، خانواده، نظام رسانهاي، تعليم و تربيت و نهاد آموزشي و سياستهاي فرهنگي و اجتماعي هر كشور در نهادينهسازي و اشاعه فرهنگ بومي و خودي و بهرهگيري از تحولات جهاني در جهت پويا و ماناسازي هويت ملي. (ميرمحمدي، 1392) رسانه ملي بايد با برنامهريزي دقيق و همهجانبه به عبور هويت و همبستگي ملي در شرايط جهاني شدن كه برخي آن را جهانيسازي و يك دست شدن ارزشها و هنجارهاي اجتماعي كشورها و ملتها در قالب فرهنگ ليبرال دموكراسي تعريف كردهاند؛ كمك كند.
1. اسميت، آنتوني. 1383. درآمدي بر نظريه فرهنگي. ترجمه: حسن پويان. تهران: دفتر پژوهشهاي فرهنگي.
2. پاستر، مارك. 1377. عصر دوم رسانهها. ترجمه: غلامحسين صالحيار. تهران: مؤسسه ايران.
3. جعفري، علياصغر. 1388. «منشور رسانه: اهداف، سياستها و مسئوليتهاي رسانه ملي از منظر بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني رحمه الله و مقام معظم رهبري حضرت آيتالله خامنهاي «مدظله العالي». تهران: سروش.
4. چلبي، مسعود. 1378. هويت قومي و رابطه آن با هويت ملي در ايران. تهران: دفتر امور اجتماعي وزارت كشور.
5. رجايي، فرهنگ. 1382. مشكله هويت ايرانيان امروز. تهران: ني.
6. رزاقي، احمد. 1377. جايگاه تبليغات در جهان امروز. تهران: سازمان تبليغات اسلامي.
7. زهيري، عليرضا. 1381. انقلاب اسلامي و هويت ملي. تهران: انجمن معارف.
8. ساروخاني، باقر. 1371. جامعهشناسي وسايل ارتباط جمعي. تهران: اطلاعات.
9. سورين، ورنر و جيمز، تانكارد. 1381. نظريههاي ارتباط جمعي. ترجمه: عليرضا دهقان. تهران: دانشگاه تهران.
10. شرام، ويلبر. 1368. روانشناسي و ارتباط. ترجمه: محمدرضا طالبينژاد. تهران: مركز نشر دانشگاهي.
11. قمري، داريوش. 1384. همبستگي ملي در ايران. تهران: تمدن ايراني.
12. معتمدنژاد، كاظم. 1379. وسايل ارتباط جمعي. تهران: دانشگاه علامه طباطبايي.
13. موسوي خميني، سيد روحالله. 1378. وصيتنامه سياسي ـ الهي حضرت امام خميني رحمه الله . تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله .
14. موسوي خميني، سيد روحالله. 1379. صحيفه امام. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
15. ميرمحمدي، داود. 1392. فضاي مجازي و تحولات هويت ملي در ايران. تهران: تمدن ايراني.
16. هانتينگتون، ساموئل. 1374. نظريه برخورد تمدنها. ويراسته: مجتبي اميري. تهران: بينا.
1. ابوالقاسمي، محمود و ديگران. ١٣٩٢. «تأثير اينترنت بر ارزشهاي خانواده: از منظر هويت ديني و ملي». فصلنامه مطالعات ملي. شماره ٥٥. پاييز.
2. جاودان، رضا. 1390. «امام خميني و هويت ملي». روزنامه رسالت. ش 7502. (انقلاب اسلامي).
3. چلبي، مسعود. 1372. «وفاق اجتماعي». نامه علوم اجتماعي. ش 2.
4. حسيني انجداني مريم و ديگران. 1388. «نقش رسانهها در رشد هويت ملي نوجوانان شهر تهران». فصلنامه پژوهشهاي ارتباطي. ش 2.
5. حيدري، الله رحم و ديگران. ١٣٩٢. «رسانه و هويت فرهنگي؛ مطالعه موردي دانشآموزان متوسطه شهر ياسوج». فصلنامه مطالعات ملي. ش ٥٥.
6. دهشيري، محمدرضا. 1379. «جهانيشدن و هويت ملي». فصلنامه مطالعات ملي. سال دوم. ش 5.
7. دهشيري، محمدرضا. 1388. «رسانه و فرهنگسازي». فصلنامه تحقيقات فرهنگي. دوره دوم. ش 8.
8. ذكايي, محمدسعيد و فاخره خطيبي. 1386. «اينترنت و تغييرات هويتي». مطالعات فرهنگي و ارتباطات. سال دوم. ش 7.
9. رباني، علي و ديگران. 1388. «رسانههاي جمعي و هويت ملي، مطالعه موردي دانشجويان دانشگاه اصفهان». فصلنامه پژوهشهاي ارتباطي. سال شانزدهم. ش 2. (پياپي 58).
10. رضايي، سيد محمد و محمدصادق جوكار. 1388. «بازشناسي هويت ملي در قانون اساسي ج.ا.ا». فصلنامه مطالعات ملي. سال دهم. ش 4.
11. زهيري، عليرضا. 1384. «چيستي هويت ملي». فصلنامه علوم سياسي. بهار. ش 29. صص 29 ـ 50.
12. شجاعي، محمدصادق. 1388. «رسانه و هويت». حديث زندگي. ش 11. صص 70 ـ 89.
13. عيوضي، ياور. 1391. «بررسي رابطه بين مصرف رسانهاي و هويت ملي». فصلنامه مطالعات ملي.
14. كلانتري، عبدالحسين و حسين حسني. 1387. «رسانههاي نوين و زندگي روزمره، تأثير تلفن همراه بر هويت و سبك زندگي جوانان». رسانه. سال نوزدهم. ش 4. صص 119 ـ 135.
15. مرادنيا، علي و ديگران. 1389. «بررسي تأثير استفاده از رسانههاي ارتباطي نوين بر شكلگيري هويت ملي جوانان بوشهر». فصلنامه مطالعات ملي. سال نخست. ش 1. پاييز 78. ص 161.
16. مسعودنيا، حسين و عاطفه فروغي و ديگران. ١٣٩٢. «جهاني شدن, اينترنت و انسجام ملي در ايران، مطالعه موردي دانشجويان دانشگاه اصفهان». فصلنامه مطالعات ملي. ش ٥٥. صص 149 ـ 172.
17. مور، استفن. 1382. «بررسي جامعهشناختي رسانههاي جمعي». ترجمه: عبدالرسول يعقوبي. معرفت. ش 72. صص 63 ـ 69.
18. نيازي، محسن و ديگران. 1386. «تبيين جامعهشناختي رابطه سرمايه فرهنگي خانواده با هويت اجتماعي جوانان». در http://mediastudy.ihcas.ac.ir.
19. نيازي، محسن و ديگران. 1390. «بررسي تأثير رسانههاي جمعي در گرايش به هويت ملي، مطالعه موردي شهروندان شهرستان كاشان». مطالعات ميانرشتهاي در رسانه و فرهنگ. پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي. سال دوم. ش 1. بهار و تابستان. صص 99 ـ 127.
1. آقايي، زهرا. 1386. «بررسي تأثير رسانههاي جمعي بر احساس امنيت اجتماعي، مطالعه موردي شهر اصفهان». پاياننامه كارشناسي ارشد. دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه اصفهان.
2. كاظمي، فاطمه. 1388. «تفاوتهاي بيننسلي و استفاده از رسانههاي ارتباطي، مطالعه موردي شهرستان رشت». پاياننامه كارشناسي ارشد جامعهشناسي. تهران: مركز دانشگاه پيام نور.
3. موسوي، احمد و ديگران. 1390. «بررسي رابطه ميان رسانه و سبك زندگي مخاطبان؛ مطالعه موردي دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي اراك». پاياننامه كارشناسي ارشد. دانشگاه آزاد اسلامي، واحد اراك.
1. Castello, Enric (2009) The nation as a Political Stage; A theoretical Approach to
2. Television Fiction and national Identities. International Communication
3. gazette, V.71 (4)
4. Schwartz.J.Siand dunhum, M.R. (2000). Identity status formula: Generalting continues 65 measures of identity from measures of exploration and commitment. Adolescence, 35, 147-165.
5. Marcia, J.E. (1983). Some directions fr the investigation of ego development early adolescence. Journal of early adolescence, vol3, Issue3, pages 215-223.
6. Treanor, P. (1997), «Structures of Nationalism", Sociological Research Online, Vol 2, No1