نويسنده: جيمز پتراس
مترجم: وحيده پيشوايي
چكيده
اسرائيل كه به تنهايي از پس اهداف جنگطلبانه خود برنميآيد، با پرداخت رشوههاي كلان به نمايندگان ايالات متحده در مجلس و كنگره آنها را واداشته است تا خط مشي او را دنبال كنند. اين حكومت غاصب كه فنآوريهاي انتقالي خود را نيز مديون همين عوامل دست نشانده است، جنگهاي خود را به صورت وكالتي و با هزينه كردن جان و مال مردم آمريكا به پيش ميبرد. با وجود اين اقدامات متجاوزانه، اسرائيل با استفاده از نفوذ ايالات متحده در مجامع بينالمللي هيچگاه مورد محاكمه قرار نگرفته است. اسرائيل با جنگ برضد عراق و ناآرام كردن لبنان و سوريه تلاش در منزوي كردن آخرين مخالف خود در منطقه يعني ايران دارد تا زمينه را براي حمله آماده كند. هماكنون نيز در كنار ترورها و حملات سايبري، سعي دارد از طريق نفوذ خود در آمريكا و اعمال تحريمهاي شديد در مذاكرات هستهاي ايران كارشكني كند.
كليدواژگان: اسرائيل، كنگره ايالات متحده، جنگ، مذاكرات هستهاي ايران، تحريمهاي اقتصادي.
«گروههاي حامي سياستهاي اسرائيل مانند آيپك با بودجه بيحدوحصر كار ميكنند تا سياست ايالات متحده را در منطقه (غرب آسيا) منحرف كنند».
(جك استرا، عضو پارلمان و وزير امور خارجه سابق حزب كارگر بريتانيا)
«ايالات متحده بايد يك بمب هستهاي در ايران بيندازد تا اين كشور مجبور شود برنامه هستهاي خود را پايان بخشد».
(شلدن ادلسن ، بزرگترين حامي مالي حزب جمهوريخواه و گردآورنده بودجه براي كميتههاي اقدام سياسي حامي اسرائيل، سخنراني در دانشگاه يشيوا ، نيويورك سيتي، 22 اكتبر 2013).
مقدمه
تصميمگيري در قبال مسئله جنگ يا صلح با ايران، به سياستهاي كاخ سفيد و كنگره آمريكا مربوط ميشود. رويكرد مذاكره و صلح از طرف رئيسجمهوري منتخب جديد ايران، روحاني، با اقبال مطلوبي از سراسر دنيا بهجز اسرائيل و دستياران صهيونيست آن در آمريكاي شمالي و اروپا مواجه شده است. نخستين جلسه مذاكره بدون اتهامات متقابل پيش رفت و به يك ارزيابي خوشبينانه از دو طرف منجر شد. دقيقاً به علت همان واكنش اوليه مطلوب در ميان شركتكنندگان، دولت اسرائيل جنگ تبليغاتي خود را برضد ايران افزايش داد. كارگزاران آنها در كنگره ايالات متحده، رسانههاي گروهي و قوه مجريه نسبت به تضعيف فرايند صلح اقدام نمودند. آنچه در خطر است، ظرفيت اسرائيل براي به راه انداختن جنگ به وسيله ارتش آمريكا و متحدانش در ناتو به نمايندگي از طرف اسرائيل برضد هر دولتي است كه برتري نظامي اسرائيل در غرب آسيا، افزودن خشونتآميز سرزمين فلسطينيان به قلمرو خود و توانايي حمله اسرائيل به هر مخالفي با معافيت كامل از مجازات را به چالش بكشاند.
براي فهميدن آنچه در مذاكرات صلح جاري در خطر است، بايد عواقب شكست را تصور كرد: تحت فشار اسرائيل، ايالات متحده اعلام كرد كه «گزينه نظامي» ميتواند فعال شود ـ كه به اصابت موشكها و عمليات بمباران برضد 76 ميليون ايراني به منظور نابودي دولت و اقتصاد آنها منجر ميشود. دولت تهران ميتواند با هدف قرار دادن پايگاههاي نظامي ايالات متحده در منطقه و تأسيسات نفتي خليج [فارس] در مقابل چنين تجاوزي انتقام بگيرد كه به يك بحران جهاني ميانجامد. اين آن چيزي است كه اسرائيل ميخواهد.
با بررسي بحث برتري نظامي اسرائيل در غرب آسيا آغاز ميكنيم. سپس با تأكيد ويژه بر قدرت صهيونيستي در كنگره آمريكا به تحليل نفوذ باورنكردني اسرائيل در فرايند سياسي ايالات متحده و اينكه چطور اين نفوذ فرايند مذاكره امروز را شكل ميدهد، خواهيم پرداخت.
موضوع برتري نظامي اسرائيل در غرب آسيا
از زمان پايان جنگ جهاني دوم، اسرائيل نسبت به قدرت استعماري سابق بهجز ايالات متحده، كشورهاي بيشتري را در غرب آسيا و آفريقا بمباران كرده، مورد تجاوز قرار داده و اشغال نموده است. فهرست قربانيان اسرائيل شامل كشورهاي فلسطين، سوريه، لبنان، مصر، عراق، اردن، سودان و يمن ميشود. اگر كشورهايي را نيز كه اسرائيل حملات تروريستي و ترورهاي شبه پنهاني در آنها داشته است در نظر بگيريم، اين فهرست به حدي گسترش مييابد كه دو جين كشور ديگر را در اروپا و آسيا ـ اعم از ايالات متحده از طريق شبكه صهيونيستي ترور ـ شامل ميشود.
تصور اسرائيل از قدرت نظامي و ظرفيت آن براي به راه انداختن دلخواه جنگهاي متجاوزانه با معافيت تقريباً كامل آن مطابقت دارد. به رغم زيرپاگذاشتن مكرر قوانين بينالمللي توسط اين رژيم، از جرايم جنگي، اسرائيل هرگز در محكمههاي بينالمللي مميزي نشده يا تحت تحريمهاي اقتصادي قرار نگرفته، چرا كه دولت ايالات متحده از موقعيت خود براي وتو كردن تصميمهاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد استفاده ميكند و متحدان ناتو خود (اتحاديه اروپايي) را تحت فشار ميگذارد.
برتري نظامي اسرائيل كمتر به «نبوغ» فنآوري ـ صنعتي بوميان جنگطلب آن ربط دارد و بيشتر به انتقالات و سرقت كامل فنآوري و تسليحات هستهاي، شيميايي و زيستي از ايالات متحده مرتبط است. بر طبق تحقيقات مدير سياي اِي، ريچارد هِلمز، صهيونيستهاي ساكن ساير كشورها در ايالات متحده و فرانسه نقش راهبردي (و خيانتآميزي) در سرقت و جابهجايي غيرقانوني فنآوري و اجزاي تسليحات هستهاي به اسرائيل ايفا كردهاند.
اسرائيل ذخاير تسليحاتي عظيم هستهاي، شيميايي و زيستي را نگهداريميكند و با پادرمياني سياسي ايالات متحده از هر گونه دسترسي بازرسان بينالمللي تسليحات سربازميزند و ناچار نيست به معاهده منع گسترش متعهد باشد. با فشار از طرف «پيكربندي قدرت صهيونيستي» (زي پي سي)، دولت ايالات متحده از هر گونه اقدامي كه ممكن است توليد سلاح كشتار جمعي توسط اسرائيل را محدود كند، ممانعت بهعمل ميآورد. در حقيقت، ايالات متحده به تأمين تسليحات راهبردي كشتار جمعي براي اسرائيل براي استفاده برضد همسايگانش، با زير پاگذاشتن قوانين بينالمللي، ادامه ميدهد.
كمكهاي نظامي ايالات متحده و انتقالات فنآوري به اسرائيل در طي نيمقرن گذشته از صد ميليارد دلار فراتر ميرود. مداخله سياسي و نظامي ايالات متحده در نجات اسرائيل از شكست در طول جنگ سال 1973 حياتي بود. امتناع رئيسجمهوري ايالات متحده، ليندون جانسون از دفاع از كشتي اطلاعاتي غيرمسلح، يا همان يو اس اس ليبرتي در سال 1967، پس از آنكه توسط هواپيماها و ناوهاي جنگي اسرائيل در آبهاي بينالمللي هدف حمله و بمبهاي آتشزا قرار گرفت، به لطف مشاوران صهيونيست جانسون يك پيروزي عظيم براي اسرائيل را رقم زد. معافيت اسرائيل از مجازات حتي در به قتل رساندن نظاميان آمريكايي، به او كمك ميكند تا به هدف تسلط بر همسايگانش جنگهاي متجاوزانهاي به راه اندازد، دست به اقدامات تروريستي بزند و مخالفان خود را در هر جاي دنيا بدون هيچ واهمهاي از انتقام، ترور كند.
برتري نظامي بيچون و چراي اسرائيل چندين همسايه آن را به همدستان شبه موكل او تبديل كرده است: مصر و اردن به عنوان متحدين بالفعل به همراه حكومتهاي سلطنتي اطراف خليج [فارس] به اسرائيل خدمت و كمك كردهاند تا جنبشهاي مليگرايانه و حامي فلسطين را سركوب نمايد.
مؤثرترين عامل در افزايش و استوار ساختن قدرت اسرائيل در غرب آسيا نه قدرت نظامياش بلكه دسترسي و تأثير سياسي آن از طريق كارگزاران صهيونيست آن در ايالات متحده بوده است. جنگهاي واشينگتن با عراق و ليبي و حمايت كنوني آن از تجاوز سربازان اجنبي به سوريه، سه مخالف مليگراي سكولار عمده آرزوهاي سلطهجويانه اسرائيل را ازبين برده است.
اسرائيل در عين حال كه قدرت بيشتري را در منطقه جمعآوري ميكند و استعمار خود را در سرزمين فلسطين گسترش ميدهد، به سمت شرق مينگرد تا آخرين مانع باقيمانده در مقابل سياستهاي استعماري خود، ايران، را نابود كند.
براي مدت دستكم دو دهه، اسرائيل كارگزاران خارجي خود (زي پي سي) را هدايت كرده است تا دولت ايران را از طريق نامتعادل ساختن جامعه آن، ترور دانشمندان آن، بمبگذاري در تأسيسات و آزمايشگاههاي نظامي آن و تحت فشار قرار دادن اقتصاد آن از بين ببرد.
زي پي سي پس از آنكه ايالات متحده را با موفقيت به جنگ برضد عراق در سال 2003 سوق داد ـ كه به معناي واقعي كلمه از هم پاشاندن جامعه پيچيده سكولار اين كشور و كشتن بيش از يك ميليون عراقي بود ـ هدف سلاح خود را به سمت لبنان (حزبالله) و دولت سكولار سوريه چرخانده تا ايران را تنها كند و براي حمله آماده شود. در حالي كه هزاران شهروند لبناني در سال 2006 سلاخي شدند، حمله اسرائيل به لبنان به رغم حمايت دولت ايالات متحده و كمپين تبليغاتي وحشيانه زي پي سي، با شكست مواجه شد. اسرائيل كه بر اثر اين شكست به دست حزبالله كنترل خود را از دست داده بود، براي «جبران» آن و «تقويت روحيه»، به غزه ـ بزرگترين زندان اردوگاهي روباز دنيا ـ يورش برد و بيشتر آن را (در 2008/9) از بين برد.
اسرائيل كه به تنهايي فاقد ظرفيت نظامي براي حمله به ايران است، كارگزاران خود را براي متقاعد كردن دولت ايالات متحده براي شروع جنگ با تهران هدايت كرد. رهبران نظامي تلآويو همه داراييهاي سياسي خود (زي پي سي) را در سراسر ايالات متحده به كار گرفتهاند تا براي نابودي ايران ـ آخرين دشمن نيرومند برتري اسرائيل در غرب آسيا ـ كار كنند.
راهبرد زي پي سي ـ اسرائيلي طراحي شده تا با استفاده از كارگزاران خود در دولت ايالات متحده و فساد كنوني آن، رشوه و نفوذ در كنگره، شرايط را براي مواجهه ايالات متحده با ايران فراهم كند. تسلط زي پي سي بر رسانههاي گروهي كمپين تبليغاتي آن را توسعه ميدهد: هر روز نيويورك تايمز و واشينگتونپست مقالات و سرمقالاتي چاپ ميكنند كه دستوركار جنگ اسرائيل را ترويج ميكنند. زي پي سي از وزارت امور خارجه ايالات متحده استفاده ميكند تا ساير دولتهاي عضو ناتو را نيز به رويارويي با ايران وادارد.
جنگ وكالتي اسرائيل با ايران: فشار سياسي ايالات متحده، تحريمهاي اقتصادي و تهديدهاي نظامي
«جنگ» اسرائيل به تنهايي با ايران به بيش از كارشكنيهاي سايبري، ترورهاي گاهبهگاه دانشمندان ايراني توسط كارگزاران مزدبگير آن در ميان گروههاي تروريستي ايراني و تشرهاي بيوقفه سياستمداران اسرائيلي و «جمعيت آمينگويشان» نخواهد انجاميد. در خارج اسرائيل، اين كمپين اثر ناچيزي بر افكار عمومي داشته است. «جنگ» اسرائيل با ايران انحصاراً بستگي به ظرفيت آن در اثرگذاري بر سياست ايالات متحده دارد كه با استفاده از كارگزاران محلي آن و گروههايي كه بر كنگره ايالات متحده تسلط دارند و از طريق ملاقات با مسئولان سِمَتهاي كليدي در وزارتهاي خزانهداري، تجارت و عدالت ايالات متحده و به عنوان «مشاوران» غرب آسيا صورت ميگيرد. اسرائيل نه ميتواند يك كمپين تحريمي مؤثر را برضد ايران سازماندهي كند و نه ميتواند بر هيچ قدرت عمدهاي براي پايداري بر چنين كمپيني اثر بگذارد. تنها ايالات متحده چنين قدرتي دارد. سلطه اسرائيل بر غرب آسيا تماماً از ظرفيت آن براي بسيج كردن نمايندگانش در ايالات متحده نشئت ميگيرد كه وظيفه تضمين پايبندي مسئولان انتخابي و انتصابي دولت به مصلحت اسرائيل به ويژه در ارتباط با مخالفان منطقهاي اسرائيل را دارند.
«شهروندان دوگانه آمريكايي ـ اسرائيلي» كه به صورت راهبردي در آنجا قرار داده شدهاند، از شهروندي آمريكايي خود براي تأمين مناصب با امنيت بالا در دولت كه مستقيماً در سياستهاي مؤثر بر اسرائيل دخيل است، استفاده ميكنند. به عنوان افرادي اسرائيلي، فعاليتهاي آنان در راستاي فرمانهاي تل آويو است. در دولت بوش (2001- 2008) «اسرائيليهاي درجه يك» بر پنتاگون (پاول وولفوويتز، داگلاس فيث )، امنيت غرب آسيا (مارتين اينديك، دنيس راس )، دفتر معاون رياستجمهوري («اسكوتر» ليبي )، خزانهداري (لِوي ) و امنيت ملي (مايكل شرتف ) تسلط داشتند. در دولت اوباما «اسرائيليهاي درجه يك» شامل دنيس راس، رام امانوئل، ديويد كوهن ، وزير خزانهداري جك لو معروف به «جِيكِ مار» ، وزير تجارت پني پريتزكر و مايكل فرومن به عنوان نماينده بازرگاني و ديگران ميشود.
جنگ وكالتي اسرائيل در قوه مجريه با تسلط آن بر كنگره ايالات متحده جور در ميآيد. برخلاف انتقادها، اسرائيل نه يك «متحد» ايالات متحده است و نه يك «موكل». شواهد عدم تقارن فاحش اين رابطه در طي نيمقرن اخير فراوان است. اسرائيل با داشتن اين وكلاي قدرتمند در كنگره و قوه مجريه، در طول سي سال گذشته بيش از صد ميليارد دلار يا دستكم سه ميليارد دلار در سال باج از ايالات متحده دريافت كرده است. پنتاگون در آمريكا بهروزترين فنآوري نظامي را به اسرائيل منتقل كرده و به نمايندگي از طرف آن در چندين جنگ شركت نموده است. خزانهداري ايالات متحده تحريمهايي را برضد شركايي در غرب آسيا كه بازرگاني و سرمايهگذاري آنها بالقوه پر منفعت بوده (ايران، عراق و سوريه) وضع كرده كه صادركنندگان كشاورزي و محصولات توليدي و شركتهاي نفتي ايالات متحده را از پانصد ميليارد دلار سود محروم نموده است. كاخ سفيد بيش از 4400 سرباز آمريكايي را در جنگ عراق قرباني كرد؛ جنگي كه توسط وكلاي اسرائيل به فرمان رهبران اسرائيلي به راه افتاده بود. وزارت امور خارجه با پشتيباني از استقرار غيرقانوني بيش از نيم ميليون استعمارگر يهودي در وست بنك و اورشليم از زمينهاي فلسطينيان كه به طور نظامي اشغال شده، روابط دوستانه و سودآور با بيش از 5/1 ميليارد مسلمان را رد كرد.
سؤال راهبردي اين است كه اين رابطه يكطرفه بين ايالات متحده و اسرائيل به رغم تعارض با بسياري از منافع راهبردي و نخبگان ايالات متحده چطور و چرا براي اين همه مدت ادامه داشته است؟ سؤال مهمتر و حساستر اينكه چطور اين رابطه همواره نامتعادل بر تحريمها و مذاكرات هستهاي ايالات متحده ـ ايران اثر ميگذارد؟
ايران و مذاكرات صلح
بدون شك رئيسجمهوري منتخب جديد ايران و وزير امور خارجه او با دادن امتيازات عمدهاي كه صلحآميز بودن استفاده آنها را از انرژي هستهاي تضمين كند، براي مذاكره جهت خاتمه دادن به دشمنيها با ايالات متحده آماده هستند. آنها گفتهاند كه براي كاهش و حتي پايان دادن به توليد اورانيوم غنيشده با درصد بالا، كاهش تعداد سانتريفيوژها و حتي بازرسيهاي سرزده، بيخبر و پيشنهادهاي اميدواركننده ديگر آماده هستند. دولت ايران يك نقشه راه را با اهداف نهايي به عنوان بخشي از توافقات ابتدايي پيشنهاد ميكند. نماينده امور خارجه اتحاديه اروپا خانم اشتون درباره ديدار اوليه نظر مثبتي داد.
دولت ايالات متحده در پي رويكرد مذاكرهجويانه ايران و ديدار آغازين پيامهاي متعارضي داده است. برخي نظرات شخصي به تدريج مثبت ميشوند؛ و برخي ديگر سرسخت و كمتر دلگرم هستند. صهيونيستهاي دولتي مانند جك لو، وزير خزانهداري پافشاري ميكند كه تا زماني كه ايران تمام مطالبات ايالات متحده (بخوانيد «اسرائيل») را برآورده نسازد، تحريمها باقي خواهند بود. كنگره ايالات متحده كه توسط زي پي سي خريداري شده و كنترل ميشود، رويكرد مذاكرهجويانه و انعطاف اميدواركننده ايراني را نميپذيرد و بر «گزينههاي» نظامي يا از بين بردن برنامه هستهاي قانوني و صلحآميز ايران اصرار ميورزد؛ يعني همان موضع زي پي سي براي كارشكني در مذاكرات. براي رسيدن به اين هدف كنگره تحريمهاي اقتصادي جديد و شديدتري را براي تحت فشار قرار دادن اقتصاد نفتي ايران در دستور كار قرار داده است.
چگونه كميتههاي اقدام سياسي اسرائيل كنگره ايالات متحده را كنترل و جنگ با ايران را آماده ميكنند
تشكيلات قدرت صهيونيستي از قدرت مالي خود براي تخريب نظامي استفاده ميكند تا سياستهاي غرب آسيا را بر كنگره ديكته و اطمينان حاصل كند كه كنگره ايالات متحده و سنا يك ذره از برآوردن منافع اسرائيل منحرف نشوند. ابزار صهيونيستي كه در خريد مسئولان انتخابي در ايالات متحده به كار ميرود كميتههاي اقدام سياسي (پي اي سي) است.
به لطف تصميم ديوان عالي ايالات متحده در سال 2012، كميتههاي اقدام سياسي عالي كه به اسرائيل متصلاند، مبالغ گزافي هزينه ميكنند تا بسته به كار سياسي نماينده از طرف اسرائيل او را انتخاب با تخريب كنند. تا زماني كه اين بودجهها مستقيماً به آن نماينده داده نشود، اين كميتههاي اقدام سياسي عالي لازم نيست كه افشا كنند چقدر و چگونه هزينه ميكنند. تخمينهاي محافظهكارانه از بودجههاي مستقيم و غيرمستقيم مرتبط با زي پي سي به قانونگذاران ايالات متحده نزديك به صد ميليون دلار در طي سي سال گذشته ميرسد. زي پي سي اين مبالغ را براي رهبران قانونگذار و اعضاي كميتههاي كنگره كه در سياست خارجي دخيلاند، بهويژه رؤساي كميتههاي فرعي در ارتباط با غرب آسيا، ميفرستد.
جاي تعجب نيست كه بزرگترين دريافتكنندگان پول زي پي سي در كنگره كساني هستند كه سياستهاي سرسختانه اسرائيل را با زور به پيش بردهاند. در هر جاي ديگر دنيا چنين مبالغ پرداختي هنگفتي براي آراء قانونگذاري به وضوح رشوه به شمار ميآيد و در معرض پيگيري قانوني و حبس براي دو طرف است. در ايالات متحده خريد و فروش رأي يك سياستمدار «لابي كردن» نام دارد و قانوني و آزاد است. قوه مقننه دولت ايالات متحده به يك خانه فساد يا مزايده بردهفروشان سفيدپوست شبيه شده است و البته با به خطر انداختن زندگي هزاران نفر.
زي پي سي همپيماني افراد كنگره و سناتورهاي ايالات متحده را در ابعاد وسيع خريده است: از 435 عضو مجلس نمايندگان ايالات متحده، 219 نفر مبالغي را از زي پي سي در ازاي رأي خود براي دولت اسرائيل دريافت كردهاند. فساد حتي در ميان صد سناتور ايالات متحده شايعتر است كه 94 تن از آنها پول كميتههاي اقدام سياسي و كميتههاي اقدام سياسي عالي حامي اسرائيل را براي وفاداريشان به اسرائيل پذيرفتهاند. زي پي سي با سرازير كردن پول به سوي جمهوريخواهان و دموكراتها آراي شگفتانگيز (در اين عصر بنبست كنگره) و تقريباً متفق («دوحزبي») را به نفع «دولت يهودي» تضمين ميكند كه شامل همه جنايات جنگي مانند بمباران غزه و لبنان و همچنين دستكم سه ميليارد دلار باج مالياتي به تل آويو ميشود. حداقل پنجاه سناتور ايالات متحده هر كدام بين صد هزار و يك ميليون دلار از پول زي پي سي در طي دهههاي گذشته جمعآوري كردهاند. در عوض آنها علاوه بر ساير «خدمات و پرداختها» براي بيش از صد ميليارد دلار باجدهي به اسرائيل رأي دادهاند. اعضاي كنگره ايالات متحده ارزانترند: 25 قانونگذار بين 238000 و پنجاه هزار دلار دريافت كردهاند، در حالي كه بقيه مقادير ناچيزي گرفتهاند. صرفنظر از ميزان، نتيجه برآيند يكي است: عضو كنگره از مربيان صهيونيست خود در كميتههاي اقدام سياسي، كميتههاي اقدام سياسي عالي و ايپك دستور ميگيرد و از تمام جنگهاي اسرائيل در غرب آسيا پشتيباني ميكند و كنگره ايالات متحده را از طرف اسرائيل به پيش ميبرد.
ركترين و مؤثرترين قانونگذاران بيشترين رشوههاي صهيونيستي را دريافت ميكنند: سناتور مارك كِرك (در مورد بمباران تهران!) با 925000 دلار مبلغ دريافتي از زي پي سي صدرنشين فهرست «خوكهاي سر آخور» است و پس از وي جان مككين (در مورد بمباران دمشق!) با 771000 دلار قرار دارد. در عين حال سناتورها ميچ مككنل، كارل لوين، رابرت منندز، ريچارد دوربان و ساير سياستمداران شيفته صهيونيسم نيز هنگامي كه يك مسئول توزيع بودجه حامي اسرائيل از كميته اقدام سياسي از راه ميرسد، از دراز كردن كاسه گدايي كوچكشان خجالت نميكشند! نماينده كنگره خانم ايلنا رس ـ ليتينن با 238000 دلار براي ركورد حمايت صد درصدي خود از اسرائيل و همچنين براي دلال جنگ بودن حتي بيش از نتانياهو در صدر فهرست «مجلس نمايندگان» قرار دارد! اريك كانتور در ازاي قهرماني در «جنگهاي اسرائيل» كه با خون آمريكاييها انجام گرفت و نيز كاهش پرداخت مبالغ امنيت اجتماعي به سالمندان ايالات متحده به منظور افزايش كمك نظامي به تل آويو 209000 دلار دريافت كرد. ويپ استني هويِر عضو حزب اقليت مجلس نمايندگان براي «بازگرداندن شمار اندكِ» دموكراتهاي «مردد» به «جبهه» اسرائيل 144000 دلار گرفت. يكصد و سي هزار دلار نيز به رهبر حزب اكثريت مجلس جان بوهنر پرداخت شد تا همين كار را در ميان جمهوريخواهان انجام دهد.
زي پي سي مبالغ هنگفتي هزينه كرده است تا شمار قانونگذاران مخالف با سياست عموم كه در برابر جنگهاي اسرائيل و ركورد وحشتناك حقوق بشري آن ايستادند تنبيه كند و از بين ببرد. زي پي سي ميليونها دلار در كمپينهاي فردي ريخته است تا نه تنها كانديداهاي مخالف را كه به اسرائيل متعهد شدند حمايت مالي كند، بلكه هزينه ترور شخصيت هتاكانه منتقدان اسرائيل در ادارات را نيز تأمين كند. اين كمپينها در گمنامترين بخشهاي ايالات متحده اعم از نواحي كه عمدتاً محل سكونت افراد آفريقايي ـ آمريكايي است قرار دارند كه در غيراين صورت منافع و نفوذ صهيونيستهاي محلي قطعاً هيچ است.
هيچ كميته اقدام سياسي، كميته اقدام سياسي عالي، رهبر حزب يا سازمان مدني ديگري وجود ندارد كه بتواند با قدرت ستون پنجم اسرائيل رقابت كند. بر طبق اسناد بهدست آمده توسط محقق دلير، گرَنت اسميت از مؤسسه پژوهش سياست غرب آسيا ـ دستكم از سال 1963 ـ وزارت دادگستري ايالات متحده وقتي پاي اسرائيل به ميان ميآيد، از اجراي قوانين فدرال خود كه مستلزم پيگرد شهروندان آمريكايي است كه نميتوانند به عنوان كارگزاران خارجي شناسايي شوند و در عين حال براي يك كشور خارجي كار ميكنند، سرسختانه سر باز زده است. از سوي ديگر زي پي سي از طريق گروهي معروف به «اتحاديه ضد افترا» موفق شده است وزارت دادگستري، اف بياي و آژانس امنيت ملي آمريكا را تحت فشار قرار دهد تا شهروندان آمريكايي ميهنپرست و قانونمدار را كه منتقد اشغال سرزمين فلسطين توسط اسرائيل و صهيونيستهاي فسادگر در سيستم سياسي ايالات متحده از طرف ارباب بيگانه خود هستند، مورد بازجويي و پيگرد قرار دهد.
فساد و تضعيف دموكراسي ايالات متحده از طريق «مطبوعات قابل احترام» كه آنها نيز به همان اندازه سازشكار و رشوهخوارند، ممكن شده است. منتقد رسانه، استيو لندمن در تحقيق خود درباره نيويورك تايمز به ارتباط مستقيم بين اسرائيل و رسانههاي جمعي اشاره كرده است. خبرنگاران عمده («منصف و متعادل») كه درباره اسرائيل گزارش ميكنند روابط خانوادگي و سياسي قوي با آن كشور دارند و مقالات آنها با تبليغات تفاوت چنداني ندارد. گزارشگر تايمز، اِتان برونر كه پسرش در نيروي دفاع اسرائيل خدمت ميكرد، يك مدافع ديرينه براي دولت صهيونيست است. گزارشگر تايمز، ايزابل كِرشنِر كه به نظر ميرسد «نوشتههايش» مستقيم از وزارت امور خارجه اسرائيل ميآيد، با هيرش گودمن مشاور دولت نتانياهو در «مسائل امنيتي» ازدواج كرده است. رئيس دفتر تايمز در اورشليم، جودي رودورِن با آسايش در خانه اجدادي يك خانواده فلسطيني كه از آن شهر كهن بيرون رانده شدهاند زندگي ميكند.
موضع مصمم اسرائيلدوستانه تايمز يك پوشش و توجيه براي سياستمداران رشوهخوار ايالات متحده كه براي اسرائيل بر طبل جنگ ميكوبند تهيه ميكند. جاي تعجب نيست كه نيويورك تايمز مانند واشينگتن پست عميقاً مشغول بياعتبار كردن و تقبيح مذاكرات فعلي ايالات متحده با ايران و ايجاد فضاي گسترده براي نطق يكجانبه سياستمداران اسرائيلي و عاملان آمريكايي آنهاست و در همين حين به سختي تلاش ميكند تا ديدگاههاي عقلانيتر و آشتيطلبانه ديپلماتهاي اسبق و با تجربه ايالات متحده، رهبران نظامي بيزار از جنگ و نمايندگان تجاري ايالات متحده و انجمنهاي علمي را كنار بگذارد.
براي درك خصومت كنگره با مذاكرات هستهاي با ايران و تلاشهاي آنها براي كارشكني از طريق وضع تحريمهاي جديد مضحك، لازم است كه به ريشه مشكل دست پيدا كنيم و آن هم سخنان سياستمداران اصلي اسرائيلي است كه مسير حركت را براي نمايندگان آمريكايي خود مشخص ميكنند.
در اوخر اكتبر 2013 رئيس سابق آژانس اطلاعات دفاعي اسرائيل، آموس يادلين از «ضرورت انتخاب بين بمب و بمباران» سخن گفت كه بيدرنگ در ميان 52 رئيس سازمانهاي عمده يهودي آمريكايي طنينانداز شد (Daily Alert, October 24, 2013). در 22 اكتبر 2013 وزير اطلاعات اسرائيل، يووال استِينيتز خواهان تحريمهاي جديد و سختتر برضد ايران شد و اصرار داشت كه ايالات متحده از آنها به مثابه اهرمي استفاده كند تا از ايران موافقت با كنار گذاشتن كامل برنامه صلحآميز انرژي هستهاي و غنيسازي را مطالبه نمايد. وزير دفاع، موشه يعولون تصريح كرد كه «اسرائيل هر توافقي را كه به ايران اجازه غنيسازي اورانيوم را بدهد نخواهد پذيرفت». اين موضع اسرائيل است كه اگر ايران به صرفنظركردن غيرمشروط از برنامه هستهاي خود تن ندهد (از طريق ايالات متحده) تهديد به جنگ كند. اين موضع تمام كميتههاي اقدام سياسي، كميتههاي اقدام سياسي عالي عمده طرفدار اسرائيل و ايپك را تعريف ميكند. آنها به نوبت سياستهاي خود را به فرمانبرداران خود در كنگره ايالات متحده ديكته ميكنند. در نتيجه كنگره به منظور خرابكاري در مذاكرات جاري، تحريمهاي اقتصادي شديدتري را برضد ايران تصويب ميكند.
آنهايي كه بيشترين مبالغ را از كميتههاي اقدام سياسي طرفدار اسرائيل دريافت كردهاند پرسروصداترينها هستند: براي نمونه، سناتور مارك كِرك (925379 دلار)، نويسنده لايحه تحريمهاي پيشين خواهان اين است كه ايران كل برنامه موشك هستهاي و بالستيك خود را خاتمه دهد (!) و تصريح ميكند كه سناي ايالات متحده «بايد بيدرنگ با يك سلسله جديد از تحريمهاي اقتصادي كه تمام منافع و اندوختههاي باقيمانده دولت ايران را هدف قرار ميدهد پيشروي كند» (Financial Times, 10/18/13, p. 6). مجلس نمايندگان ايالات متحده (sic) تاكنون نيز يك لايحه را به تصويب رسانده است كه توانايي ايران را براي فروش كالاي اصلي صادراتي خود يعني نفت محدود ميكند. بار ديگر محور اسرائيل ـ زي پي سي ـ كنگره در تلاش است تا خط مشي جنگي اسرائيل را بر مردم آمريكا تحميل كند! در اوخر اكتبر 2013 وزير امور خارجه، كري به مدت هفت ساعت توسط نخستوزير اسرائيل نتانياهو مورد اسنتطاق قرار گرفت و در نهايت كري بزدل قول داد كه خط مشي اسرائيل را در از هم پاشيدن برنامه غنيسازي هستهاي ايران به پيش برد.
به منظور مقابله با كمپين تحت فشار قرار دادن اقتصاد نفتي ايران كه توسط پادوهاي اسرائيل در كنگره ايجاد شده است، دولت ايران قراردادهاي سخاوتمندانهاي را به شركتهاي نفتي ايالات متحده و اتحاديه اروپا ارائه كرده است (Financial Times, 10/29/2013, p1). شرايط مليگرايانه فعلي از بين رفته است. تحت شرايط جديد، شركتهاي خارجي در طرحهاي ايراني ذخايري را براي خود رزرو يا سهمهايي را تهيه ميكنند. ايران اميدوار است كه دست كم صد ميليارد دلار سرمايهگذاري را در طي سه سال آينده جذب كند. اين كشور باثبات افتخار داشتن بزرگترين ذخاير گاز و چهارمين ذخاير نفت را دارد. بر اثر تحريمهاي كنوني وضع شده از طرف ايالات متحده (اسرائيل) توليد نفت ايران 5/3 ميليون بشكه در روز در سال 2011 به 58/2 بشكه در روز در سال 2013 كاهش يافته است. سؤال اين است كه آيا «غولهاي نفتي» يعني شركتهاي عظيم ايالات متحده و اتحاديه اروپا اين قدرت را دارند كه تسلط كامل زي پي سي بر سياست تحريم ايالات متحده ـ اتحاديه اروپا را به چالش بكشانند؟ تاكنون زي پي سي اين سياست حياتي را در اختيار داشته و از طريق اعمال تهديد، باج و اجبار بر سياستگذاران ايالات متحده، «غولهاي نفتي» را به حاشيه رانده است. اين مسئله شركتهاي ايالات متحده را عملاً از بازار پرمنفعت ايران محروم كرده است.
نتيجهگيري
همچنان كه ايالات متحده و پنج كشور ديگر سعي بر مذاكره با ايران دارند، با موانع بزرگي در راستاي فائق آمدن بر نفوذ اسرائيل بر كنگره ايالات متحده مواجهاند. در طول پنج دهه گذشته كارگزاران اسرائيل وفاداري اكثريت عظيم اعضاي كنگره را خريدهاند و آنها را آموزش دادهاند تا ندا، اشاره و متون جنگافروزان در تل آويو را بشناسند و از آنها اطاعت كنند.
اين «محور جنگ» ضربه عظيمي را به دنيا تحميل كرده كه به مرگ ميليونها قرباني جنگهاي ايالات متحده در غرب آسيا، آسياي جنوب شرقي و آفريقاي شمالي منجر شده است. فساد فاحش و ورشكستگي واضح نظام قانونگذاري ايالات متحده ناشي از تسليم كوركورانه در برابر يك قدرت خارجي است. آنچه در واشينگتن باقي ميماند، يك دولت پست دستنشانده است كه مورد تنفر شهروندان خود قرار دارد. اگر كنگره تحت كنترل زي پي سي بار ديگر از طريق راهحلهاي جنگطلبانه در از بين بردن مذاكرات بين ايالات متحده و ايران پيروز شود، ما مردم آمريكا بايد هزينه گزافي از زندگيها و اموالمان بپردازيم.
زمان اقدام اكنون است. اكنون زمان آن است كه بايستيم و نقش ايفا شده توسط كميتههاي اقدام سياسي و كميتههاي اقدام سياسي عالي اسرائيلي و 25 سازمان عمده يهودي آمريكايي را در ايجاد فساد در كنگره و تبديل نمايندگان منتخب «ما» به پادوهاي جنگهاي اسرائيل را افشا كنيم. سكوت كركنندهاي در ميان منتقدان برجسته ما وجود داشته است؛ منتقدان معدودي در رسانههاي جايگزين تسلط اسرائيل بر كنگره ايالات متحده را هدف حمله قرار دادهاند. شواهد به وضوح در دسترس و جرايم انكارناپذيرند. مردم آمريكا به رهبران سياسي واقعي و دلير نياز دارند تا رشوهخواران و مفسدان را ريشهكن نمايند و اعضاي منتخب آنها را در مجلس و سنا وادار كنند تا نماينده منافع مردم آمريكا باشند.