مصطفي فروتن تنها*
چكيده
پيجويي سبك زندگي امامان معصوم شيعه عليهم السلام يكي از الزامهاي كنوني براي شيعيان است؛ چرا كه در دنياي امروزي و با توجه به ارتباطات گسترده جهاني و نفوذ و هجوم فرهنگها و سبكهاي بيگانه به زندگي شيعيان، بيش از هر زماني به شناخت سبك زندگي اصيل امامان، احساس نياز ميشود ازاينرو با شناخت سبك زندگي معصومان، اين فرصت براي ما فراهم ميشود؛ تا متناسب با اقتضائات ديني معاصر، براساس سبك زندگي اسلامي عمل نماييم و هويت خود را نيز حفظ كنيم. اين نوشتار به بررسي روايات امام رضا عليه السلام در كتاب عيون اخبارالرضا پرداخته و برخي از موارد مربوط به سبك زندگي اسلامي در اين كتاب را استخراج و تحليل كرده است. خانواده، پوشش، نمادهاي ديني و برخورد با مخالف از جمله اين موارد است.
كليدواژگان: سبك زندگي، امام رضا عليه السلام ، خانواده، پوشش، نمادهاي ديني، برخورد با مخالف.
«سبك زندگي» از اصطلاحات جديدي است كه از زمان طرح آن در غرب، تاكنون بيش از صد سال ميگذرد. در اسلام، آداب و اخلاق اسلامي نزديكترين بحث به سبك زندگي است. تعاريف مختلفي از سبك زندگي ارائه شده است كه پرداختن به آنها جزء اهداف اين مقاله نيست، اما به شكلي خلاصه ميتوان گفت، زماني سبك زندگي مطرح ميشود كه فرد در زندگي خود با انتخابهاي متعددي براي انجام يك كار روبهرو باشد. وقتي كه فردي غالباً از يكي از اين انتخابها بهره ببرد، آن انتخاب، سبك زندگي اوست. معمولاً اين سبك، شيوهاي ثابت در زندگي فرد است كه ممكن است در كودكي يا رفتهرفته تحت تأثير فرهنگ ملي و ديني و جامعه پيرامون او شكل گرفته باشد. برخي معتقدند، اين مسئله امري ناخودآگاه است و اينگونه نيست كه خود فرد تصميم بگيرد يك سبك زندگي خاص داشته باشد و براساس آن زندگي خود را ادامه دهد. سبك زندگي يك فرد ميتواند از منظرهاي مختلف اقتصادي، فكري، ديني و جسمي بررسي شود. از يك منظر ديگر ميتوان سبك زندگي را به سبك زندگي اسلامي، غربي و شرقي تقسيم كرد.
از طرف ديگر، شيعيان در دنياي امروز با فرهنگهاي مختلف غربي، شرقي، غيراسلامي و غيرشيعي مواجهند كه با فرهنگ و سبك زندگي خودشان تفاوتهايي دارد. به نظر ميرسد، براي بازيابي هويت شيعيان، بايد سبك زندگي امامان شيعه در دوران مختلف حياتشان بررسي شود تا بتوان پس از شناخت اين سبكها، سبك زندگي شيعيان در دنياي امروز نيز براساس آن، مجدداً تعريف و عملي شود تا هويت و استقلال فرهنگي شيعيان ترميم شود. منابع حديثي از جمله كتابهايي هستند كه ميتوانند در شناسايي سبك زندگي امامان معصوم عليهم السلام به ما ياري رسانند. «عيون اخبار الرضا عليه السلام » تأليف شيخ صدوق (م ۳۸۶ق)، يكي از كتابهاي بسيار قديمي و باسابقه كه به زندگي و سخنان امام رضا عليه السلام پرداخته، است. با واكاوي روايات موجود در اين كتاب ميتوان سبك زندگي امام رضا عليه السلام را در برخي جنبههاي زندگي ايشان كشف و استخراج كرد. در اين نوشتار سعي بر اين است كه مشخص كنيم، امام رضا عليه السلام در موارد گوناگون، چه سبكي را برگزيده و چه كاري را انجام داده و چه كارهايي را انجام ندادهاند، چرا كه زماني بحث از سبك زندگي پيش ميآيد كه فرد بتواند انتخابهاي متعددي داشته باشد. ازاينرو، در ادامه، موضوعهايي همچون خانواده، پوشش، نمادهاي ديني و برخورد با مخالف، در سبك زندگي آن امام همام، بررسي خواهد شد. طبيعي است، زماني چنين موضوعي كامل ميشود كه كتابهاي روايي و تاريخي ديگر و ساير جنبههاي زندگي امامان معصوم عليهم السلام ، بررسي شود تا سبك زندگي اهل بيت عليهم السلام به شكلي جامع شناخته شود.
ازدواج به موقع و بيتكلف و ساده، ازدواجي اسلامي است. در مكتب اهل بيت عليهم السلام ، دختراني كه به سن بلوغ و ازدواج ميرسند، بايد ازدواج كنند، وگرنه ممكن است دچار فتنهها و مشكلاتي شوند. (مستفيد و غفاري، ج۱، ص۵۸۷) از نظر اسلام، به محض احساس يك نياز بايد سعي كرد به بهترين و سريعترين شكل ممكن، آن نياز برطرف شود تا مشكلي پيش نيايد و جامعه در مسير درست خويش رو به تكامل برود. البته شرايط لازم از جمله كفو بودن دختر و پسر حتماً بايد رعايت شود. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در روايتي كه از امام رضا عليه السلام نقل شده است، در بالاي منبر، دختر عمويشان را به عقد مقداد درآوردند و فرمودند اين كار را كردم تا امر ازدواج سادهتر شود. (همان، ج۱، ص۵۸۷) اين نكته نشاندهنده تأكيد اسلام بر سادهگيري، بيتكلفي و دوري از تشريفات زايد ازدواج است.
در مكتب اهل بيت عليهم السلام ، احترام به خانواده و جايگاه آن موج ميزند. حضرت رضا عليه السلام در روايتي به نقل از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ، بهترين افراد را كساني ميدانند كه با خانواده خود به نيكي و مهرباني رفتار ميكنند و اين انسانها در قيامت به حدي جايگاه بالايي دارند كه نزديكترين افراد به مقام و جايگاه پيامبر محسوب ميشوند. پيامبر خود را از همه مردم نيكرفتارتر به خانوادهشان معرفي كردهاند. (همان، ج۲: ۴۰ ـ ۴۱)
همچنين آن حضرت به نقل از امام صادق عليه السلام فرمودند: «كمترين مرتبه عاق شدن، «افّ» گفتن به پدر و يا مادر است؛ زيرا اگر خداوند چيزي كمتر از آن ميدانست [در كتاب عزيزش] از آن نهي ميفرمود.» (همان، ج۲، ص۵۹) به اين ترتيب، از نظر اهل بيت عليهم السلام ، كوچكترين بياحترامي به پدر و مادر، مردود است.
در برخي روايات از امام رضا عليه السلام درباره زمان آميزش جنسي نكاتي، بيان و از اين كار در شب اول، وسط و آخر ماه، نهي شده است. همچنين از ازدواج در هنگام قمر در عقرب نهي شده است. (همان، ج۱، ص۵۸۷) از سوي ديگر، بر پنهاني بودن عمل جنسي، تأكيد و اين امر، به عنوان خصلت نيكوي كلاغ، معرفي شده و به آن توصيه كردهاند. (همان، ج۱، ص۵۳۰) پنهاني بودن اين عمل به اندازهاي مهم است كه حتي گفته شده، در هنگام اين عمل اگر نوزادي حضور دارد، سعي شود روي او پوششي قرار گيرد تا اثر منفي روي وي نگذارد. (كليني، ج۱۱، ص۱۴۳)
در سبك زندگي امام رضا عليه السلام ، اين فقط روح و روان كودك نيست كه اهميت دارد، بلكه بايد به جسم او نيز توجه ويژهاي شود و بهترين وضعيت براي وي مهيا گردد. آن حضرت، ختنه كردن فرزندان در روز هفتم ولادتشان را از سنتهاي پيامبر و موجب پاكي و سرعت رشد فرزند ميدانند. (مستفيد و غفاري، ج۲، ص۱۳) همچنين اولويت تغذيه فرزند با شير مادر خود اوست. ازاينروست كه ايشان ميفرمايند: «بهترين شير براي نوزاد، شير مادر اوست». (همان، ج۲: ۳۰)
در روايتي منقول از امام رضا عليه السلام آمده كه مال فرزند براي پدرش حتي بدون اذن و اجازه او حلال است، ولي مال پدر براي فرزند حلال نيست، مگر با اجازه او. دليل اين امر هم اين است كه خود فرزند، بخشيده شده به پدر است و به نام پدر خوانده ميشود و نفقهاش بر پدر واجب است و پيامبر در روايتي فرمودهاند كه تو و ثروتت از آنِ پدرت هستيد، اما مادر چنين نيست و مال فرزند براي مادر، بدون اجازه فرزند، حلال نيست. (همان، ج۲، ص190) به اين ترتيب از وظايف سنگيني كه بر عهده پدر گذاشته شده، به اين شكل قدرداني شده و جايگاه والاي او، به دليل زحماتي است كه براي فرزند كشيده است.
از امام رضا عليه السلام نقل است كه روزي امام موسي كاظم عليه السلام در حضور پدرشان امام صادق عليه السلام سخني نيكو گفت. پدرش عليه السلام به او فرمود:اي فرزند عزيزم! الحمدللَّه كه خداوند تو را جانشين پدرانت قرار داد و مايه خوشحالي و سرور در ميان فرزندان، و جبران دوستان ازدسترفتهام كرد. (همان، ج۲: ۲۸۰)
اين روايت نشان ميدهد كه برخلاف ذهنيت برخي والدين، تعريف از فرزند و اظهار خوشحالي از عمل نيكوي وي، در حضور خود او امري شايسته و مطلوب است و بايد انجام شود و باعث افزايش محبت بين والدين و فرزندان خواهد شد. به اين ترتيب ميتوان چنين برداشت كرد كه محبت داشتن به فرزند در دل نيز امري مطلوب است و اينكه به صورت عملي بايد به وي محبت كرد و وضعيت زندگي و رشدش را فراهم ساخت، اما از بيان زباني اين محبت موجود در قلب و ابراز آن نيز نبايد غافل بود؛ چرا كه چيزي جاي اين بيان را نميتواند بگيرد.
از امام رضا عليه السلام نقل شده است كه امام صادق عليه السلام مردي را كه سخت بر مرگ فرزندش بيتابي ميكرد، ديد و به او فرمود:اي مرد، در مصيبت كوچكي بيتابي ميكني و از مصيبت بزرگتري غافلي و اگر خود را براي مصيبت فرزندت قبلاً آماده و مهيّا ميساختي، هرگز اين چنين ناشكيبا نبودي. پس مصيبت بر عدم آمادگي، بزرگتر از مصيبت فرزند است. (همان، ج۱، ص۶۵۳) از اين روايت چند نكته قابل برداشت است. اول آنكه بيتابي در مصيبتي حتي مثل مصيبت از دست رفتن فرزند، مطلوب نيست. نكته بعد آنكه از اين مصيبتها ميتوان درس گرفت و براي مصيبت بزرگتر كه همان مرگ و قيامت است، آماده شد. ثالثاً آنكه بايد فرزند را امانتي الهي دانست كه هر لحظه ممكن است از ما گرفته شود؛ بنابراين، بيتابي در اين زمينه درست نيست و اگر اين انديشه در ذهن اين فرد ميبود، وي آمادگي اين مصيبت را ميداشت و بيتابي نميكرد. گفتني است، نهي از بيتابي، چيزي جداي از پذيرش طبيعي ناراحتي از مرگ نزديكان است و تعارضي با آن ندارد. از همين رو، پيامبر در مرگ فرزندشان ابراهيم متأثر شدند و گريه كردند. (مجلسي، ج۷۹: ۹۰)
روايت شده «امام رضا عليه السلام لباس را از سمت راست خود ميپوشيدند و هرگاه ميخواستند لباس جديدي بپوشند، يك كاسه آب طلب ميكردند و ده بار «إِنَّا أَنْزَلْناهُ»، ده بار «قُلْ هُوَ اللَّهُ» و ده بار «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ» بر آن ميخواندند، سپس آب را بر آن لباس ميپاشيدند و ميفرمودند: هر كس قبل از اينكه لباسش را بپوشد، چنين كند، مادامي كه يك نخ از آن لباس باقي باشد، زندگي با وسعت و راحتي خواهد داشت». (مستفيد و غفاري، ج۱، ص۶۳۴)
به نظر ميرسد، اولويت سمت راست بر چپ در بسياري از اعمال اسلامي، امري نمادين است كه سعي ميشود در بسياري موارد رعايت شود. چنانكه در وضو، نخست دست راست، سپس دست چپ شسته ميشود و ابتدا پاي راست و سپس پاي چپ مسح ميشود و در قيامت، نامه اعمال نيكان به دست راست و گنهكاران به دست چپشان داده ميشود.
مطلب ديگر، آنكه تأثير قرائت قرآن بر لباس و زندگي فرد نيز در اينجا مطرح شده است و اين نوع نگاه به لباس، شايد در غير از اسلام، در هيچ مكتب ديگري ديده نشود. به عبارت ديگر، سبك زندگي اسلامي، عبارت از توجه به معنويات، حتي در سادهترين و روزمرهترين فعاليتهاي زندگي، از جمله پوشيدن لباس است.
يكي از نكات مورد توجه اسلام در سبك پوشش، توجه به طبقات مختلف و ردههاي مختلف مردم جامعه است. بنا بر اين سبك، سبك پوشش حاكمان جامعه و وابستگان و خانواده آنها به دليل آنكه بيش از ديگر مردم، در ديد و منظر عمومي وجود دارد، اهميت مييابد. اين لباس نبايد حساسيت مردم را برانگيزد و به آنها احساس بدي منتقل كند. امام رضا عليه السلام روايت فرمودهاند كه أسماء بنت عميس گفت: من نزد فاطمه عليها السلام بودم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله وارد شد، در حالي كه بر گردن فاطمه گردنبند طلايي بود كه علي عليه السلام از سهميه غنائم خود براي او تهيه كرده بود. پيامبر رو به فاطمه كرد و فرمود:اي فاطمه! اينطور نباشد كه مردم بگويند فاطمه دختر محمد به زي جباران رفته و لباس آنان را در بردارد. بيدرنگ فاطمه آن را از گردن باز كرد و فروخت و به قيمت آن بندهاي خريد و آزاد كرد. پس رسول خدا صلي الله عليه و آله از اين عمل مسرور گشت. (همان، ج۲: ۵۹) لباس هر فرد ميتواند نشانههايي داشته باشد كه به راحتي به وسيله مردم، رمزگشايي شود و سبب طرد فرد، تداعي مناسك خاص و سطح درآمدي يك فرد باشد و معاني متفاوتي را در پي داشته باشد. جامعه برنميتابد پيامبري كه خود دعوت به سادهزيستي ميكند، دختر يا خانوادهاش، لباس و جواهرات بسياري داشته باشند. حتي در اين ميان، افرادي پيدا خواهند شد كه پول مورد نياز براي تهيه اين لباسها را نتيجه برداشت غيرقانوني از بيتالمال يا مال نامشروع خواهند دانست يا آن را نشانه عدم صداقت پيامبر و حكومت در تشويق به سادهزيستي خواهند دانست. شايد هم آن را نشانه و ظهور نوعي خودبرتربيني يا خودنمايي در لباس خانواده حاكمان جامعه بدانند يا ممكن است از اين كار، چنين برداشت شود كه آنها به دنبال متمايز نشان دادن خود از جامعه هستند و مردم، خود را جداي از آنها خواهند ديد. به اين ترتيب، در سبك زندگي اسلامي، بهتر است لباس حاكمان، مديران و خانواده و وابستگان آنها حساسيتبرانگيز و اشرافي نباشد؛ هر چند از حلال تهيه شده باشد. به اين ترتيب، ميبينيم در سبك زندگي اسلامي، فقط سخن از كاركردهاي اوليه پوشش (گرما، زينت و مانند آن) نيست و كاركردهاي ثانويه (تمايزبخشي) نيز مورد توجه قرار گرفته است.
يكي از كساني كه مأمون وي را مأمور مراقبت و همراهي هميشگي با امام رضا عليه السلام كرده بود و به گفته خودش، پيوسته از مدينه تا مرو، همراه آن حضرت بود، ميگويد اگر ايشان روزه بود، افطار نميكرد، مگر آنكه ابتدا نماز مغربش را ميخواند. (همان، ج۲:۴۲۷)
همچنين آن حضرت ميفرمايند: «اقامه نماز به جماعت به خاطر اين است كه عبادت خداوند، مشهور و آشكار و علني گردد و اينكه فوايد ديگري نيز بر اين كار مترتب است، از جمله رسيدگي به درماندگان و پرهيز از معاصي». (همان، ج۲، ص۲۲۶)
همچنين نماز عيد فطر يكي از نمادهاي اجتماع مسلمانان، پس از يك ماه روزهداري و عبادت است و خداوند، پسنديده است كه در اين روز، مسلمانان گرد هم آيند و او را سپاس گويند و تقديس و تكريم كنند. (همان، ج۲: ۲۴۵) بدين ترتيب، مشخص ميشود نماز جماعت افزون بر نكتههاي مهم ديگري كه دارد، از نظر نمادين نيز اهميت دارد و گرد هم آمدن يك جمع كثير، ميتواند مايه ابهت اسلام و اثرگذاري بر برخي ضعيف الايمانها و تشويق آنها به همراهي با جمع و عبادت باشد.
آن حضرت در يكي از مناظرههايشان، زماني كه وقت نماز شد، بيدرنگ مناظره را قطع كردند. حتي طرف مقابلشان گفت: مولاي من، سؤال مرا قطع مكن، دلم نرم شده است! ولي آن حضرت فرمودند، نماز ميگزاريم و بازميگرديم. سپس نماز را به جماعت برگزار كردند و به مناظره باز گشتند. (همان، ج۱: ۳۴۸) يكي از دلايل قطع مناظره به دليل نماز، اوج توجه حضرت به خداوند در تمام لحظات زندگي است و همچنين دليل ديگر آن، نشان دادن اهميت نماز به مخاطب است. نكته جالب توجه اين است كه شايد برخي بگويند اين كار رياكارانه است يا ممكن است حاضران در مناظره كه مسلمان نيستند، رنجيده خاطر شوند، اما اين تصور درست نيست؛ چرا كه امام با اين كار، محكم بودن خود بر باور به اسلام و تكتك دستورهاي آن، از جمله نماز را به طور عملي نشان دادند و به اين نكته اشاره كردند كه قاطعيت در اعتقادات، بر حريفان ايشان در مناظره تأثير مهمي ميگذاشت. نماز، نماد عمل به دين در آن لحظه بود و ايشان نيز از اين كاركرد نمادين به خوبي استفاده كردهاند.
عاشورا نمادي شيعي است كه بر پايه آموزههاي امام رضا عليه السلام نبايد در اين روز به دنبال درآمدزايي و ذخيره و انجام كارهايي غير از عزاداري و گريه بر امام حسين عليه السلام رفت؛ چرا كه اين امر مايه بيبركتي خواهد شد. (همان، ج۱: ۶۰۳) عاشورا نماد بزرگ شيعه است و بايد ميان اين روز نمادين و ديگر روزها فرق گذاشت و كارهاي اقتصادي و نامربوط به عزاداري در اين روز بايد ترك شود و تمام توجهات به سمت مصيبت شهداي كربلا معطوف گردد.
سبك رفتارها و برخوردهاي امام رضا عليه السلام با مخالفان، داراي نكتههاي جالبي است. در اينجا منظور از مفهوم واژه «مخالف» ميتواند يك غيرمسلمان يا غيرشيعه يا هر كسي باشد كه به گونهاي در مسئله يا مسائلي خاص با ايشان مخالف است. در اينجا نيز يك فرد با انتخابهاي گوناگوني روبهروست كه ميتواند آنها را در رويارويي با مخالف خود به كار گيرد كه عبارتند از: قطع ارتباط يا برقرار نكردن ارتباط با مخالف، كمتوجهي و داشتن حداقل توجه به مخالف، توجه متعادل به مخالف و انجام بحث جدي با وي، توجه بيش از حد به مخالف و سعي افراطي در اقناع وي به هر شكل ممكن. حال بايد رفتار امام را در جنبههاي مختلف اين مسئله بررسي كنيم:
بنا به روايات متعددي كه در عيون اخبارالرضا عليه السلام وجود دارد، مشخص است كه حضرت، اصل برقراري ارتباط با مخالفان و توجه به سخنان آنان را پذيرفته بودند.
اصولاً پيامبر و امامان معصوم، پرسشگري در اسلام را تشويق و تأييد كردند. در روايتي نبوي به نقل از امام رضا عليه السلام ، از پرسش به عنوان كليد دستيابي به گنجينههاي دانش، ياد و پرسنده، آموزنده، شنونده و پاسخدهنده، داراي اجر معرفي شدهاند. (همان، ج۲: ۱۴) معصومان پرسشگري را حتي اگر از سوي مخالفان اسلام باشد، تشويق كردند. در اين گام مشخص ميشود كه نه تنها اصل برقراري ارتباط از سوي ايشان پذيرفته شده، بلكه حتي تشويق به اين مسئله و تشويق به بيان پرسش از سوي آن حضرت ديده ميشود. در يكي از مناظرهها، آن حضرت خطاب به جمع فرمودند: «اگر در بين شما كسي مخالف اسلام هست و ميخواهد سؤال كند، بدون خجالت و رودربايستي سؤال كند.» (همان، ج۱: ۳۴۰) از آنجا كه آن حضرت در پاسخ به سؤالات حضار توانايي كامل داشتهاند، از مطرح شدن نظرات مخالف اسلام يا در نقد اسلام، هيچ ابايي نداشتهاند. ضمن آنكه در آن جمع، مسلمان و غيرمسلمان حضور داشته و بيشتر آنها مسلمان بودهاند و اين مطلب را از نوع سؤال امام ميتوان حدس زد. بنابراين، در نگاه امام رضا عليه السلام ، الزاماً بيان نظرات مخالف اسلام اشكالي ندارد و نبايد ترسي از بيان آنها داشت و البته همان جا به آنها پاسخ داده ميشده است.
در مجلسي ديگر، فردي به نام سليمان مروزي، متكلم خراسان، از آن حضرت اجازه ميگيرد تا سؤالاتي را مطرح كند. نحوه پاسخ امام به اين درخواست، مهم است. امام ميفرمايند: «هر چه ميخواهي سؤال كن.» (همان، ج۱: ۳۷۰) در اين پاسخ دستكم دو نكته نهفته است. اول، چيرگي امام بر پاسخگويي و اعتماد به نفس ايشان و انتقال اين امر به مخاطب و دوم تشويق مخاطب به پرسش و استقبال از درخواست او با روي باز.
در روايتي به نقل از امام رضا عليه السلام ، از حضرت علي عليه السلام آمده است كه فرمودهاند: «اگر كسي چيزي را نميداند و از او آن را بپرسند، خجالت نكشد از اينكه بگويد نميدانم.» (همان، ج۲: ۵۷) به اين ترتيب، اين نكته روشن ميشود كه اگر در مواجهه با مخالفان به سؤال و شبههاي برخورد كرديم كه پاسخ آن را به خوبي نميدانستيم يا اصلاً نميدانستيم بايد به اين امر اعتراف كنيم و آن را به اهلش واگذاريم. در اين اعتراف، نه ضربهاي به دين وارد ميشود و نه اشكالي وجود دارد؛ چرا كه اشكال از علم ماست و چه بسا يك دفاع بد از دين، و يك شناخت اشتباه از دين سبب بدجلوه دادن و ضربه زدن ناخودآگاه ما به دين شود. در همين جهت، ميتوان از اين روايت اميرالمؤمنين عليه السلام نيز استفاده كرد كه فرشتگان آسمان و زمين، لعنت ميفرستند بر كسي كه بدون دانش و آگاهي براي مردم فتوا دهد. (همان، ج۲: ۶۴)
روايتي از اميرالمؤمنين عليه السلام به نقل از حضرت رضا عليه السلام وجود دارد كه مردي شامي در مسجد جامع كوفه برخاست و گفت: سؤالاتي دارم. حضرت فرمودند: براي فهميدن سؤال كن، نه براي اذيت كردن و به زحمت انداختن. ميتوان چند نكته از اين سخن امام برداشت كرد. يا حس حضرت اين بوده كه سؤالات اين فرد احتمالاً از روي امتحان يا اذيت كردن آن حضرت بوده و او را از اين كار نهي كردهاند يا به طور كلي، به اين نكته اشاره كردهاند كه سؤالكننده نبايد هدف منفي از سؤال خود داشته باشد. مؤيد احتمال اول نوع سؤالاتي است كه اين فرد از حضرت پرسيده كه سؤالات عجيب و غريبي هستند، مثل اولين چيزي كه خدا خلق كرد، اسامي آسمانهاي هفتگانه، نام پدر جن و اسم ابليس! (همان، ج۱: ۴۹۹ ـ ۵۰۰) مؤيد ديگر اينكه در جايي مأمون از سليمان مروزي كه از متكلمان بزرگ خراسان بود، درخواست ميكند كه سعي كن حداقل در يك مورد حضرت رضا عليه السلام را مجاب كني و ادله او را رد كني و سليمان نيز مغرورانه به مأمون اطمينان ميدهد كه فقط نگاه كن و شاهد باش! (همان، ج۱: ۳۶۱ ـ ۳۶۲) سؤالكننده نبايد از قبل برنامهريزي كند و سؤالاتي متعدد مطرح كند تا به اين وسيله فرد مقابل را به زحمت اندازد و هدفش اين باشد كه به سؤالي برسد كه طرف مقابل نتواند آن را پاسخ دهد و از اين راه او را اذيت و ناراحت و برتري خود يا ضعف طرف مقابل را اثبات كند. البته در سيره ديگر معصومان، نمونههايي از اينگونه سؤالات با نيت بد از ايشان پرسيده شده، ولي سؤالكننده از رسيدن به هدف خود ناكام مانده و گاهي نيز با مقابلهبهمثل امام، روبهرو شده است.
آن حضرت در پاسخگويي به مخاطبان، كاملاً آزادانديشانه برخورد ميكردند و به هر طيف و گروه و مذهب و ديندار و بيديني، پاسخ ميدادند و از اين كار ابايي نداشتند. اينگونه نبود كه به دليل اختلافهاي ديني يا اختلاف بر سر اصل اعتقاد به خداوند به سؤالات شخص يا اشخاصي پاسخ ندهند يا اينكه مثلاً امام شرط كنند كه اگر اسلام بياوري يا حرف مرا قبول كني، پاسخت را ميدهم. چنين چيزي نبوده است.
روايت شده است كه گروهي از ماوراءالنهر به خدمت حضرت رضا عليه السلام رسيدند و سؤالاتي درباره خداوند پرسيدند و حضرت پاسخ آنها را داد و آنها به علم والاي امام و دانشمندي ايشان اعتراف كردند. (همان، ج۱: ۲۳۵) در جايي ديگر، آن حضرت با يك زنديق ـ كه اساساً وجود خدا را انكار ميكرد، سخن گفتهاند و دلايل خود در اثبات وجود خداوند را براي وي مطرح كردند. آنقدر اين سؤال و جواب، طولاني شد و به اندازهاي آن فرد تحت تأثير پاسخهاي امام قرار گرفت كه مسلمان شد. (همان، ج۱: ۲۶۵ ـ ۲۶۹) در مواردي ديگر، آن حضرت با دشمن اصلي خود كه همان مأمون بود، صحبتهايي دارند و به سؤالات او درباره برخي آيات قرآن پاسخ گفتهاند. (ج۱: ۲۷۱ ـ ۲۷۶)
بردباري يكي از خصوصياتي است كه هر مؤمن، به ويژه شيعيان بايد واجد آن باشند، صبر در هنگام پاسخگويي امام رضا عليه السلام به سؤالات مخالفان، به خوبي ديده ميشود. البته وقتي كه در پاسخ به مخالفان بردبار باشند، در پاسخ به اصحاب خود نيز قطعاً اينگونه خواهند بود و به همين دليل است كه ايشان با صبر و حوصله و ظرافت خاصي براي فتح بن يزيد جرجاني، درباره خداوند و صفاتش، توضيح و به سؤالات متعدد او پاسخ دادهاند. (ج۱: ۲۵۶ ـ ۲۶۰)
روزي مأمون از امام رضا عليه السلام دعوت كرد كه براي مناظره با سليمان مروزي كه از متكلمان بزرگ خراسان بود، نزد او بيايند و البته از قبل از سليمان درخواست كرده بود كه سعي كند امام را دستكم در يك مورد مجاب و ادله ايشان را رد كند و او نيز مغرورانه پذيرفته بود. به هر حال، سليمان سؤالاتي درباره بداء كه از اعتقادات ويژه شيعيان است، از حضرت پرسيد. وقتي كه سليمان از پاسخ امام مجاب شد، مأمون گفت هر چه ميخواهي از حضرت سؤال كن، ولي به شرط اينكه خوب گوش بدهي و انصاف را رعايت كني! به اين ترتيب، منافقانه خود را بيطرف جلوه ميداد. در ميانه بحث امام و سليمان، گاهي مأمون از صحبتهاي سليمان ـ واقعي يا دروغي ـ عصباني ميشد و به او ميگفت كه به امام، جوابهاي سر بالا ندهد. وي در ادامه، سؤالاتي درباره دانش خداوند از ايشان پرسيد و در ميانه مناظره، حرفهايي را كه قبلاً امام رد كرده بودند، مرتب تكرار ميكرد، سؤالات متعددي ميپرسيد و در جزئيات متعددي با ايشان مخالفت ميكرد. گاهي نيز ساكت ميشد و نميتوانست پاسخي بدهد. گاهي وقتها كه مطالب نادرستش را تكرار ميكرد، مأمون عصباني ميشد و ميگفت: چقدر اين حرف غلط را تكرار ميكني؟ اين سخن را قطع كن و سراغ مطلب ديگري برو، چون نميتواني جواب ديگري بدهي. جالب اينجاست كه در اين جا كه امام بايد بيحوصله شود، مأمون بيحوصله ميشد و تندي ميكرد، ولي امام مأمون را دعوت به صبر و حوصله كردند و از سليمان خواستند كه سخنان خود را ادامه دهد و سعي كردند به اين ادعاي نادرست تكراري، پاسخي جديد بدهند. در نهايت نيز مأمون ناكام ماند و سليمان نيز با وجود طرح دهها پرسش، نتوانست امام را مجاب كند و مأمون گفت:اي سليمان! او عالمترين هاشمي است، سپس حاضرين مجلس را ترك كردند. (همان، ج۱: ۳۶۱ ـ ۳۸۷)
حتي خود مأمون نيز گاهي سؤالات بسيار زيادي درباره تفسير آيات قرآن مطرح ميكرد و امام با صبر و حوصله به تمامي آنها پاسخ ميگفتند. در يكي از اين موارد، مأمون درباره عصمت انبيا چيزي پرسيد و حدود ده آيه به ظاهر مخالف عصمت انبيا را مطرح كرد كه امام به تكتك آنها پاسخ گفت و توضيحات كافي داد. (همان، ج۱: ۳۹۶ ـ ۴۱۷)
در روايتي از حضرت رضا عليه السلام ايشان غلو، فحش به دشمنان و كوتاهي در حق اهل بيت عليهم السلام را به عنوان سه موضوع جعل شده به وسيله مخالفان ميدانند. ايشان ميفرمايند: وقتي مردم (غيرشيعه) بديهاي دشمنان ما و دشنام (شيعيان) به آنها را ميشنوند، ما (اهل بيت عليهم السلام ) را دشنام ميدهند، حال آنكه خداوند در قرآن (انعام: ۱۰۸)، از دشنام به بتهاي مشركان نهي ميكند؛ چرا كه آنان نيز از روي مقابله به مثل، خدا را دشنام خواهند داد. (همان، ج۱: ۶۱۴) سپس حضرت به ابن ابيمحمود كه اين روايت را برايش مطرح كردند، فرمودند كه وقتي مردم به چپ و راست ميروند، تو ملازم طريقه ما باش و خير دنيا و آخرت را برايت در اين گفتار گردآوري كردم.
در جامعه امروز ما گاهي از اين افراط و تفريطها صورت ميگيرد و برخي شيعيان فكر ميكنند، دشنام و لعن بيشتر و صريحتر و علنيتر، نشانه ارادت بيشتر به اهل بيت عليهم السلام است، در حالي كه براساس اين روايت، چنين كاري منحرف شدن از مسير اصلي اهل بيت عليهم السلام است و ميتواند باعث تكفير شيعيان از سوي مخالفان شود و آنها نيز به عنوان مقابله به مثل، اين دشنامها را نسبت به اهل بيت عليهم السلام روا ميدارند و ابراز ميكنند و مسلّم است، هيچ شيعهاي با اين مسئله موافق نيست. بنابراين، ابراز دشمني هم سبك خاص و هنرمندي ويژه خود را ميطلبد كه يك شيعه و پيرو اهل بيت عليهم السلام بايد بدان آگاه باشد و در اين زمينه، جاهلانه رفتار نكند.
در مكتب اهل بيت عليهم السلام ، سه طلاق در يك مجلس، بياثر است، ولي اين حكم در اهل سنت معتبر شمرده ميشود. يكي از شيعيان به محضر امام رضا عليه السلام عرض ميكند كه دخترم را به برادرزادهام ـ به عنوان همسري دادهام ـ و او دائماً از طلاق سخن ميگويد (يا چند بار صيغه طلاق را جاري كرده است) حضرت ميفرمايند: اگر از شيعيان است، مانعي ندارد [طلاقش صحيح نيست]، ولي اگر از اهل سنت است، دخترت را از او جدا كن؛ چرا كه هر كس، ديني را بپذيرد احكام آن دين، شامل حالش ميشود. (همان، ج۱: ۶۲۴) اين مورد نشان ميدهد كه با وجود رد اين حكم از نظر شيعه، اگر آن فرد سني باشد، قرار نيست حكم شيعيان درباره وي اجرا شود و با او طبق حكم مذهب خودش برخورد ميشود. اين مطلب را ميتوان به عنوان نمونهاي از احترام به احكام اهل سنت در عين مخالفت با آن دانست.
از نيشابور در نامهاي براي مأمون نوشتند كه مردي مجوسي از دنيا رفته و هنگام مرگ وصيت كرده است كه مقدار معيّني از ميراثش را به فقرا و مساكين دهند و قاضي نيشابور آن را بر فقراي مسلمين به صدقه تقسيم كرده است. مأمون به حضرت رضا عليه السلام گفت: «آقا! شما در اين مسئله چه ميفرماييد؟» امام فرمود: «مجوسي به فقراي مسلمين صدقه نميدهد. به قاضي بنويسيد كه آن مقدار كه از مال مجوسي كه به مسلمين تصدق كرده، از بيتالمال برگيرد و به فقراي مجوس تصدق كند.» (همان، ج۱: ۶۷۴) اين مورد نشان ميدهد كه حتي به نيت پاك يك مجوسي كه در آن زمان، اقليت ديني محسوب ميشد، بايد احترام گذاشت و نظر او را اعمال كرد و نبايد الان كه دست او از دنيا كوتاه شده است، اموالش را در هر راهي كه خودمان ميخواهيم صرف كنيم.
فرهنگسازي ازدواج بهموقع و ساده، به ويژه با توجه به آموزههاي اسلامي و نيز وضعيت اقتصادي كنوني جامعه ما، بسيار ضروري است. صدا و سيما ميتواند با دعوت از استادان گوناگون روانشناس، مشاور و علماي مذهبي اين امر را ترويج كند. متخصصاني كه مطالعات ميانرشتهاي بين اسلام و روانشناسي يا حديث و روانشناسي دارند، شايد بتوانند بهتر در اين زمينه كار كنند. دعوت از زوجهاي موفق و بيان خاطرات و مشكلات و موفقيتهاي زندگي آنها و روند مبارزه آنها با اين مشكلات، ميتواند ارائه نمونههايي عملي براي اين امر باشد.
آموزشها و اثرگذاريهاي غيرمستقيم، نكته مهم ديگري درباره ازدواج است. بايد مواظب بود فيلمها و سريالها ـ كه به شكلي غيرمستقيم، سبك زندگي خاصي را ترويج ميكنند ـ تصويري فانتزي و رؤيايي از ازدواج ارائه نكنند، بلكه بيننده بايد احساس كند دقيقاً همين مشكلات يا شبيه اينها در مسئله ازدواج خود او وجود دارد و به طور غيرمستقيم، از آن فيلم، راهحل بگيرد. اگر خانوادههايي كه در سريالهاي ما حضور دارند، عمدتاً از رده اقتصادي پولدار يا فقير انتخاب شوند، مخاطب، همذاتپنداري نخواهد كرد. طبقه متوسط جامعه نيز بايد به تصوير كشيده شوند. چه خوب است در سريالهاي ما دو جوان به تصوير كشيده شوند كه در عين سختيهاي فراوان، با هم ازدواج ميكنند و موفق هم هستند. نشان دادن تقابل دو نگاه سادهگيرانه و سختگيرانه به ازدواج نيز ميتواند به اين امر كمك كند. صدا و سيما بايد با بيطرفي، دلايل افزايش سن ازدواج و بالا رفتن توقعات را موشكافي كند و تنها به ارائه تئوريك آنها بسنده نكند، بلكه نمونههاي مختلف مستندي را از زندگي واقعي مردم در اينباره ارائه دهد.
رسانه ملي بايد مواظب باشد از يك سو، ترويج ازدواج ساده و از سوي ديگر، تبليغات پررنگ و مصرفگرايانه، تصويري مغشوش در ذهن مخاطب ايجاد نكند كه او، صداقت چنين رسانهاي را باور نخواهد كرد.
آموزش راهكارهاي انتخاب همسر و شرايط انتخاب همسري شايسته، نكته مهم ديگري است. بايد سختگيري در انتخاب همسر، در عين سادهگيري در برگزاري ازدواج ترويج شود. امري كه دقيقاً عكس آن در جامعه كنوني اتفاق ميافتد و يكي از دلايل افزايش طلاقها، همين سادهانگاري در انتخاب همسر است. رسانه بايد به شدت از ارائه الگوهاي نادرست در اينباره خودداري كند. دعوت پيدرپي از بازيگران و خوانندگاني كه طبق صحبتهاي خودشان در اين برنامهها، در سنين بالايي همچنان مجرد بودند و كماكان قصد ازدواج نداشتند، تأييدي نادرست بر ذهن سختگيرانه براي ازدواج مخاطبان خواهد بود و بايد به شدت از آن پرهيز كرد. از طرف ديگر، اجراي مراسم عقد زنده، در يكي از ديگر برنامههاي سيما، ارائه نمايشي خوب از سادهگيري در زمينه ازدواج بود.
رسانه بايد تعريف يك مسلمان معيار را به شكلهاي مختلف، به صورت درست مطرح كند. مسلمان معيار كسي نيست كه فقط عبادات فردي و ظاهرياش خوب باشد، بلكه اخلاق وي در خانواده، يكي از مهمترين ملاكهاي سنجش وي است. يكي از نمودهاي سبك زندگي غربي، خانه سالمندان است. رسانه بايد با برنامههاي مختلفش به صورت مستقيم و غيرمستقيم، از كودكي تا بزرگسالي، ذهن افراد را به شكلي آموزش دهد كه وقتي والدينشان به سن پيري رسيدند تا حد ممكن آنها را در خانه خودشان و همراه خود داشته باشند.
نشان دادن بيادبي و پرخاشهاي فرزندان به والدين در فيلمها و سريالها بايد به شكلي بسيار محدود و كاملاً منفي جلوه، داده و از عاديسازي اين برخوردها جلوگيري شود.
با توجه به اينكه قشر عظيمي از جامعه، كارگر يا كارمند هستند يا شغلهاي سخت ديگري دارند يا چند شغله هستند و اين باعث فشار عصبي روي آنها ميشود، يك پيشنهاد كوچك در اين زمينه، به نظر سودمند خواهد بود. رسانه بايد با پخش برنامههاي مذهبي و آرامشبخش از يك سو و برنامههاي شاد از سوي ديگر، در وقتي كه اين افراد از سر كار برگشتهاند، فشارهاي اقتصادي را براي لحظاتي از ذهن افراد پاك كند تا سختيها و فشارهاي محيط كار به عصبانيت و پرخاش در منزل نينجامد. مردي كه از سر كار برگشته و خسته است و شب با برنامههاي ترسناك، پرخاشگرانه و پر از زدوخورد و قتل و جنايت روبهرو ميشود، معلوم است كه اين امر چه تأثيري بر رفتارش در خانه خواهد گذاشت.
يكي از كاركردهاي رسانه، پررنگ كردن يك مسئله مهم است كه از ديد عموم پنهان مانده است. متأسفانه بعضي وقتها، حياي ما از اهل بيت عليهم السلام هم بالاتر ميرود و به همين دليل برخي مسائل بسيار مهم مطرح نميشوند. گاهي علل واقعي طلاق، خود را پشت علل ظاهري پنهان ميكنند. يكي از اين علل مخفي، برآورده نشدن نيازهاي جنسي يكي از طرفين است. رسانه ملي بايد مسائل جنسي مهم مربوط به زن و شوهر را با شفافيتي معقول، بيان كند. نبايد حساسيتها و احتياطها در اين زمينه، باعث حيا ورزيدنهاي نادرست و بيان نكردن اين مطالب شود. اين آموزشها براي همه زوجها ميتوانند سودمند باشند و جامعه آماري بسيار زيادي شامل آن خواهند شد. نبايد به بهانه احتمال سوءاستفاده عدهاي اندك يا ترس از ديده شدن اين برنامهها به وسيله كودكان، فايدههاي فوقالعاده طرح آن را دور بريزيم. اين امر ميتواند با تنظيم ساعتهاي مخصوص اين برنامهها يا در شبكههاي تخصصي صورت گيرد. انحرافهاي جنسي پنهان نيز يكي از عوامل عقب افتادن سن ازدواج هستند و رسانه بايد خانوادههاي ناآگاه يا كمآگاه را بيدار كند.
بيان نكردن اين مطالب به وسيله رسانه ملي، باعث مراجعه مخاطبان به همسالان ناآگاه يا كمآگاه يا رسانههاي رقيب و بيگانه شده و تأثير بد خود را روي آنها خواهد گذاشت.
مراحل مختلف آداب اسلامي مربوط به دنيا آمدن نوزاد و ختنه، عقيقه، نامگذاري و ديگر مسائل مربوط ميتواند در قالب يك مستند يا به طور پراكنده، در تركيب با آداب ايراني مناطق مختلف كشور عزيزمان در فيلم و سريالهاي متفاوت به نمايش درآيد تا به صورت غيرمستقيم اين سبك را گسترش دهد.
تأكيد بر تغذيه كودك به وسيله شير مادر، ميتواند از اين زاويه نيز ديده شود كه مخالف با سبك زندگي غربي است كه به دليل عدم به هم خوردن تناسب اندام مادر، از شير خود به كودك نميدهند. اصولاً رسانه ملي بايد زن معيار و جايگاه وي در جامعه را به درستي نشان دهد. جايگاه اصلي يك زن، مادري و همسري است. هرگاه در برنامههاي گوناگون، زناني كه به كارهاي عجيب و غريب مردانه پرداختهاند و همّ و غمشان جسمشان شده است، پرداختهايم، به طور غريبي در حق كودكان جامعه خودمان ظلم كردهايم.
رسانه، فقط نبايد به مردم بپردازد، بلكه درباره حاكمان و مديران جامعه و وابستگان آنها نيز وظايفي دارد و ميتواند كنترلكننده آنها باشد. صدا و سيما بايد ديد اسلام به نوع ظاهر مديران و وابستگانشان را به شكلي روشن بيان كند و وقتي اين مطلب بيان شد و به وسيله جامعه درك شد، مديران ديگر نميتوانند به هر شكلي در جامعه حاضر شوند و اين مطالبه عمومي مانع از انحراف ظاهري مديران و باعث كنترل آنها خواهد شد.
تصويري كه رسانه ملي از نماز نشان ميدهد، نبايد در قالب نشان دادن نماز فرادا يا جماعت، به صورت خام باشد. بايد در فيلمها و سريالها و قطعات كوتاه هنري به مردم نشان داد كه امام جماعت ميتواند رهبري يك محله را به دست گيرد، نشان داد كه مأموم به امام مراجعه و مشكلش را حل ميكند، نشان داد اهالي مسجد براي حل مشكل يك فرد دستبهدست هم ميدهند. نوجوانان و جوانان در برنامههاي مذهبي مسجد، تمرين مديريت ميكنند و هزاران فايده ديگر نماز جماعت و مسجد، كه تا به حال چندان تصويري از آنها به ذهن، مخصوصاً مخاطباني كه زياد اهل مسجد نيستند، ارائه ندادهايم.
مديران رسانه ملي نبايد گمان كنند كه به محض طرح يك ديدگاه ديني يا سياسي مخالف ديدگاه عمومي يا مخالف نظر نظام، همه مردم از ديدگاهها و اعتقادات خود دست خواهند كشيد و منحرف خواهند شد. بلكه طرح آن ديدگاه يا شبهه و پاسخ مستدل به آن ديدگاه غلط در قالب مناظره يا غير آن، شايد باعث تقويت بيشتر عقيده مردم شود و آنها را از سطح مسلمان ارثي به مسلمان عقلي بالا برد.
ضمن محكم بودن رسانه بر نظر و سياستهاي كلي نظام، بايد فضاي رسانه، فضاي تبادل افكار و ارائه نظريات مختلف باشد و شبهات، طرح و پاسخ داده شود. اگر شبهات را به حال خود در جامعه رها كنيم، اثر منفي بسيار بدتري خواهند داشت. شايد اگر شبهه را طرح نكنيم، بگويند حتماً شبهه و نظر ما درست است و توان پاسخگويي به آن نيست و جوابي برايش ندارند. تهديد ترويج شبهات به وسيله رسانههاي معاند را ميتوان به فرصتي براي بيان حقايق تبديل كرد.
بايد همه اين موارد با هوشمندي، انتخاب زمان و شبكه مناسب، بهرهمندي از استادان مبرز و دلايل قانعكننده و در عين حال، هنرمندانه صورت گيرد. حتي گاهي بايد تشويق به طرح اين نظرات كرد. البته آشكار است كه هميشه لازم نيست به صورت كاملاً مستقيم به اين مسئله بپردازيم، بلكه به روشهاي مختلف غيرمستقيم نيز بايد توجه كرد تا از جبههگيري و عدم پذيرش برخي مخاطبان حساس، جلوگيري كنيم.
از سوي ديگر، در انتخاب مشاوران بايد دقت فراواني كرد و به شدت بايد از دفاع بد از دين و نظام جلوگيري شود؛ چرا كه دفاع بد، كمك به طرف مقابل است.
رسانه ملي بايد چگونگي ابراز دشمني با مخالفان و طرح عقايد را مطرح كند. بايد نشان داد برخوردهاي تند و احساسي با مقدسات دشمنان و مخالفان جايز نيست و بازخوردهاي بسيار وحشتناكي خواهد داشت. بايد اين بازخوردها و ضررها را نشان داد، از نقد سخنرانها و مداحان تندرو گرفته تا شبكههاي ماهوارهاي افراطي مذهبي. در چنين مقولات مهمي بايد تعارف و احتمال سوءبرداشت را كنار گذاشت و صريح، قاطع و محكم، نتايج وحشتناك رفتارهاي نادرست را نشان داد. خود رسانه نيز بايد توجه داشته باشد كه در ميان مخاطبانش از همه مذاهب و اديان مورد احترام قانون اساسي حضور دارند و به هيچ وجه نبايد به آنها بياحترامي كند.
بازشناسي سبك زندگي امامان معصوم عليهم السلام از جمله امام رضا عليه السلام ، از جمله الزامات شيعيان در دنياي معاصر است تا بتوان بر مبناي آن، هويت خود را بازيابي و بازسازي و بهروزرساني كنند. لازمه شناخت سبك زندگي اسلامي مطالعه قرآن و روايات همه معصومان عليهم السلام است. از مطالعه كتاب عيون اخبارالرضا عليه السلام ميتوان برخي برداشتها از سبك زندگي امام رضا عليه السلام را به عنوان نمونههايي از سبك زندگي معيار اسلامي ارائه داد.
در مسئله خانواده، ترويج ازدواج سريع و ساده، اهميت خوشرفتاري با خانواده و والدين، توجه به جزئيات امور جنسي، اهميت به جسم كودك، جايگاه والاي پدر، اظهار خوشحالي از فرزند در حضور خودش و نكاتي درباره مصيبت فرزند بيان شدهاند. در سبك پوشش، آن حضرت به مسائل معنوي در لباس و اهميت لباس و جواهر وابستگان حكومت و پيامبر و حساسيتبرانگيز نبودن آن توجه داشتهاند. در ميان نمادهاي ديني، توجه ويژه آن حضرت به نماز و عاشورا ديده ميشود. سبك آن حضرت در برخورد با مخالفان نيز كاملاً محترمانه، آزادانديشانه، صبورانه، هوشمندانه و به دور از هر گونه افراط و تفريط بوده و احترام به احكام اهل سنت و اقليتهاي ديني و استقبال از گفتوگو با مخالفان، به خوبي پيداست.
قرآن كريم.
شيخ صدوق م ۳۸۶ه .ق. عيون اخبار الرضا. ترجمه: حميدرضا مستفيد و علياكبر غفاري. تهران: صدوق. چاپ اول. ۱۳۷۲ش.
كليني، محمد بن يعقوب. م ۳۲۹ه .ق. الكافي. قم: دارالحديث. چاپ اول. ۱۴۲۹ق.
مجلسي، محمد باقر. م ۱۱۱۰ه .ق. بحارالأنوار. بيروت: دار احياء التراث العربي. چاپ دوم. ۱۴۰۳ق.
مهدوي كني، محمدسعيد. «مفهوم سبك زندگي و گستره آن در علوم اجتماعي»، فصلنامه تحقيقات فرهنگي. سال اول. ش۱. صص۱۹۹ ـ ۲۳۰.