زهره طاهرپور*
خديجه قاسمي**
چكيده
همواره دين مبين اسلام به سبك زندگي اسلامي توجه داشته و براي جنبههاي زندگي انسان رهنمودهايي را ارائه كرده است كه در لابهلاي آن ميتوان انسان را در مسير رشد قرار داد. اين در حالي است كه در جامعه ايراني، به تدريج بسياري از آموزههاي اسلامي، از جمله تربيت ديني كمرنگ و عرصه را براي زندگي غيرديني فراهم شده است. در اين جهت، پژوهش حاضر با رويكرد اسنادي و با هدف تعيين نقش رسانه ملي در تربيت ديني، به اين نتايج دست يافته كه رسانه ملي به دليل اثرگذاري بر ساحتهاي گوناگون زندگي، نقشي فراتر از توليد برنامه دارد. ازاينرو، پايبندي به دين و نهادينه ساختن ارزشهاي اسلامي و حذف برنامههاي ضد ديني از مدار رسانه، بسيار با اهميت است. بر همين اساس، تلاش كرديم قوتها و ضعفهاي رسانه ملي را مشخص كنيم و سخناني از امام رضا عليه السلام را يادآور شويم تا شايد بتوانيم براي تربيت صحيح اسلامي گامي برداريم.
كليد واژگان: سبك زندگي، تربيت ديني، رسانه ملي، سيره تربيتي امام رضا عليه السلام .
سبك زندگي مجموعهاي از الگوهاي نظاممند رفتاري است كه خاستگاه آن را باورها، ارزشها و هنجارهاي شكلگرفته در يك فرهنگ تشكيل ميدهد. بيگمان پذيرش منفعلانه از سبك زندگي براي جوامع مسلمان، كه از گنجينهاي ارزشمند در حوزه سبك زندگي بهرهمند هستند، شايسته نيست و طبيعي است كه به اقتضاي اسلامي بودن جامعه ايراني، بر سبك زندگي اسلامي تأكيد ويژه شود. زماني اهميت اين نكته چند برابر ميشود كه متوجه باشيم صرفاً سبك زندگي، بحثي كتابخانهاي نيست و شامل جنبههاي زندگي فردي و اجتماعي انسانها ميشود. پس نميتوان آن را در قالب قانون يا بخشنامه ارائه كرد، بلكه براي بخشهاي مهمي از آن، بايد بسترسازي مناسبي صورت گيرد و با تبليغ هميشگي ارزشهاي ديني، به صورت هنجارهاي اجتماعي درآيد. در اين صورت، نقش رسانه ملي به عنوان نهادي مهم در شكلگيري سبك زندگي، كاملاً به چشم ميآيد. رسانه و محصولات رسانهاي، از مهمترين عوامل اثرگذار بر شكلگيري سبكهاي تازه زندگي يا تغيير سبكهاي زندگي هستند، به ويژه آنكه رسانه در جهان امروز، مرزها را درنورديده و به دوردستترين و دستنيافتنيترين نقاط زمين رخنه كرده است. (فاضل قانع، 1392: 223) همچنين با انتقال اطلاعات و شكلدهي به افكار عمومي نقش بيبديلي ايفا ميكند، به گونهاي كه كمتر عرصهاي از زندگي را ميتوان يافت كه رسانه در آن حضور نيافته يا در آن نقشي ايفا نكرده باشد. در اين ميان، راديو و تلويزيون از نظر آموزش غيررسمي و الگوسازي، جايگاه ويژهاي دارند و به دليل استفاده همزمان و هماهنگ از تصوير و صدا، تأثير انكارناپذيري بر مخاطبان خود ميگذارند و به سبب گيرايي و جذابيتهاي خاص خود، نقش و سهم بيشتري در انتقال الگوهاي رفتاري و فرهنگسازي دارند؛ (شعباني اصل، 90 13: 39) به گونهاي كه اگر اين الگوها، برگرفته از آموزههاي ديني باشد و ارزشهاي مذهبي را معرفي كند، ميتواند درتربيت ديني افراد نيز، مؤثر باشد.
در اين جهت، اهل بيت عليهم السلام نيز يكي از برترين اسوهها در جامعه اسلامي هستند كه ميتوانند در همه زمينهها، الگوي همگان باشند. بر همين اساس، انساني كه ميخواهد سبك زندگي خود را همسو با ارزشهاي ديني قرار دهد، بايد به موعظهاي گوش فرا دهد كه او را به پروردگارش نزديك سازد و ايمان را در دل او استوار و ريشهدار كند. سخنان امامان نيز لبريز از ايمان و سرشار از نتايج سودمند است و از آنان فروغ حكمت ميدرخشد كه بايد هر انسان مسلماني كه ميخواهد به اصول و مبادي اسلام متعهد باشد، آنها را در زندگي خود به كار بندد؛ زيرا همين اصول و آموزهها توانست جامعه ستمپيشه دوره جاهليت را به جامعه سرشار از فضيلت، محبت، برابري و دادگري مبدل سازد. (محمدزاده، 1388: 316) در اين ميان، جامعه ايراني به دليل اينكه در حضور امام رضا عليه السلام قرار دارد، شايسته است اين امام رئوف را بهتر بشناسد كه اين شناخت در گروي تفكر در نوع رفتار و گفتار امام رضا عليه السلام است و همسو با اين شناخت است كه ميتوان او را به عنوان سرمايهاي ارزشمند، بهتر به جهان اسلام معرفي كرد.
بهتراست در جهت تشريح جنبههاي مرتبط با مسئله اصلي نوشتار، با اين پرسش آغاز كنيم كه چگونه رسانه ملي ميتواند نقش تربيتي خود را ايفا كند؟
رسانه يكي از عوامل اثرگذار بر شكلگيري سبك زندگي افراد است. امروزه بهرهمندي از رسانه امري طبيعي است و آن چنان با رفتارهاي روزمره درآميخته كه به ندرت ميتوان از تأثير آن آگاه شد؛ چرا كه رسانه بخش مهمي از زمان و مكان را در زندگي روزمره اشغال كرده است. از نظر مكان، امروزه تلويزيون در خانه، جايي قرار ميگيرد كه همه پيرامون آن مينشينند و از نظر زمان، هر فرد بخش مهمي از ساعات روز را به رسانه اختصاص ميدهد. (جلالي، 1391) رسانه از اين راه ميتواند با شيوه زندگي افراد عجين شده و سبك زندگي افراد را در ابعاد مختلف تغيير دهد. (انفرادي، 1392)
به باور بيليگ، رسانههاي گروهي بيشتر به شيوهاي غيرمستقيم، اما فراگير، اطلاعات و آگاهيهاي بسياري را به مخاطبان منتقل ميكنند و زندگي روزمره آنان را زير نفوذ خود قرار ميدهند. بديهي است كه كودكان و نوجوانان نيز از اين اثرپذيري، مستثنا نيستند. همچنين شواهد پژوهشي متعدد وجود دارد كه نشان ميدهد رسانههاي گروهي، به ويژه تلويزيون، فيلمهاي سينمايي و مطبوعات ميتوانند بر دانش و باورهاي ملي مخاطبان و گروههاي سني مختلف اثر بگذارند. (فراهاني، 1391: 42) بر همين اساس رسانه ميتواند شيوهاي از زندگي را ترويج كند و با اثرگذاري بر افكار مخاطب، عملكرد او را نيز تغيير دهد و با تأثير همهجانبهاي كه دارد، ميتواند يكي از عوامل بسيار مهم دگرگوني ارزشها و باورها باشد. (جلالي، 1391)
با توجه به اين اثرگذاري چشمگير، پس از انقلاب اسلامي دگرگونيهاي گستردهاي درعرصه رسانه ملي شكل گرفت و مهمترين رسالت رسانه جمعي، به ويژه صدا و سيما، تعالي اخلاق و پيشبرد جامعه به سوي كمال شمرده شد و بر حذف همه مظاهر غيرديني از عرصه رسانه تأكيد شد. ازاينرو، مسئولان و برنامهسازان راديو و تلويزيون نيز ملزم شدند در توليد و پخش برنامهها، به ارزشها و هنجارهاي سرچشمه گرفته از فرهنگ اسلامي توجه كنند و ارزشهاي اسلامي را ترويج دهند.اين امر در دهه اول انقلاب آشكارا ديده ميشد، ولي در سالهاي اخير، به دليل دگرگونيهاي چشمگير در بخشهاي گوناگون فرهنگي ـ اجتماعي جامعه ايران، شاهد نمايش و گسترش ارزشها، هنجارها و رفتارهايي از سوي رسانه هستيم كه با فضاي حاكم بر دهه اول انقلاب تفاوت فاحشي دارند و در گسترش ارزشهاي دنيوي و غيرديني نقش بسزايي دارند. (آقاپور، 1388: 81)
رفيعپور در پژوهشي، به تحليل محتواي چند فيلم و سريال تلويزيوني پرداخته و كوشيده است تا تغيير ارزشها را از فضاي حاكم بر آنها مشخص كند. نتيجهگيري رفيعپور، بدين گونه است كه از يك سو ارزشهاي مادي در برنامههاي راديو و تلويزيون در حال گسترشاند و از سوي ديگر، همراه با آن، ارزشهاي مذهبي در حال تضعيف هستند. (همان: 89) در واقع، بخشي از برنامههاي رسانه به دلايل گوناگون همچون، ناآگاهي يا سهلانگاري سازندگان برنامهها، به شكلي غيرمستقيم، برخي آموزههاي ديني و اخلاقي را ناديده گرفته و آسيبهايي به آنها وارد كرده است. (همان: 95)
با توجه به اين موارد، اهميت برنامهريزي در رسانه ملي كه بايد بر اصول و مباني ديني استوار باشد، نشان داده ميشود و از رسانه ملي انتظار ميرود رفتارها و هنجارهاي غيرديني را در برنامههاي خود به نمايش بگذارد و با الهام از آموزههاي ديني ارزشهاي اسلامي را معرفي كند و با ارائه الگوهاي اسلامي، مسير را براي سوق دادن افراد به سوي گزينش ارزشهاي برگرفته از آموزهها و الگوهاي مذهبي هموار سازد. حال با توجه به اين موارد، در اين پژوهش اين مسئله مطرح است كه رسانه ملي چه رسالتي بر عهده دارد؟ در اين زمينه چه كاستيهايي دارد و چه تأثيري در نهادينهسازي ارزشهاي اسلامي ميتواند داشته باشد؟
سبك زندگي: سبك زندگي انسان شامل جنبه فردي، اجتماعي، مادي و معنوي است كه شكلگيري آن حول محور ارزشها، معتقدات، تمايلات و رفتارهاست. (مهدوي كني، 1387: 75)
تربيت ديني: تربيت ديني فرآيندي است كه آدمي را براي نحوه خاصي از حيات مهيا ميسازد. اين نحوه زندگي، برمبناي اصول، قواعد و راهبردهاي از پيش تعيينشدهاي شكل ميگيرد كه از راه دين و عقايد و شريعت به آدمي عرضه شده است. (پورطهماسبي، 1391: 157)
رسانه: در بيان مفهوم رسانه، تعريفهاي گوناگوني وجود دارد، از جمله به وسايل انتقال پيام از فرستنده يا فرستندگان به مخاطب يا مخاطبان گفته ميشود. (گلاببخش، پيشوايي، 1392: 14) در اين نوشتار، منظور از رسانه، رسانه ملي است.
سيره تربيتي امام رضا عليه السلام : سيره عبارت از سبك رفتار، كيفيت سلوك ميان مردم و الگو و روش كرداري اشخاص در زندگي است. بنابراين، سيره امام رضا عليه السلام ؛ يعني سبك نوع رفتار و كردار آن حضرت در طول زندگي و شيوه برخورد و نوع رفتار و كيفيت سلوك آن حضرت در جنبههاي فردي، اخلاقي، اجتماعي و ابعاد ديگر. (زارعي سبزواري، 1390: 15) در اين نوشتار، منظور از سيره تربيتي، سيره نظري و گفتاري امام رضا عليه السلام است كه از متون متعدد گردآوري شده است.
اگر آموزههاي دين را حاكم بر شكلگيري همه باورها و ارزشها و هنجارهاي لازم براي جهتدهي و الگوبخشي به رفتار و كنش انساني بدانيم، محدود نكردن دين به فهم زماني خاص، باور به تكامل پديده فرهنگ بشري و سهيم بودن اراده انسانها در آن و تبيين درست ارتباط ميان فرهنگ متغير و دين ثابت، ما را به اين ديدگاه رهنمون ميسازد كه دين و آموزههاي وحياني آن ميتواند منشأ شكلگيري سبك زندگي باشد. (فاضل قانع، 1391: 59)
آدلر در الگوي خود، فرايند شكلگيري سبك زندگي را چنين بيان ميكند: «آگاهي نسبي انسان از داشتههاي موروثي خود، او را در شناخت جهان پيرامونش توانا ميسازد. اين آگاهي و شناخت به فرد كمك ميكند تا طرحي از جهان را در ذهن خود ترسيم كند. فرد براساس اين طرح، در موقعيتهاي برتر، احساس كهتري ميكند كه او را براي جبران اين فاصله و رسيدن به امنيت خاطر واميدارد تا برترين الگو را براي حركت برگزيند. فرد حركت يا اقدام (كنش) را از تجهيزات موروثي خود شروع و سعي ميكند با قدرت خلاقيت خود بر محدوديتهاي وراثتي و محيطي غلبه كند. او با نزديك شدن به هدف، در عين كسب حدي از رضايت و ايمني، به درك جديدي از وضعيتهاي برتر و به عبارتي، آرمانهاي متعاليتر دست مييابد و دوباره همين فرايند تكرار ميشود.
در اين الگو جايگاه دين كجا ميتواند باشد؟
(دين ميتواند داراي آگاهيها، تجربهها و تمايزهايي ميان امور قدسي و غير آن (جهانبيني) باشد كه فرد را در شناخت خود و جهان پيرامونش كمك كند و در ترسيم طرحي از آنها در ذهنش و تعيين آرمان خود ياري رساند.
( دين، احساسهايي را در فرد برميانگيزاند، مانند ترس، احترام، ايمني، رضايت و گناهكاري، كه اين احساسها ميتواند در احساس كهتري فرد اثر بگذارد و آن را تقويت يا تضعيف كند. (مهدويكني، 1387: 219)
در واقع، دين تعيينكننده روش زندگي است واعمال و رفتار انسان نيز سرچشمه گرفته از اعتقادات انسان است كه در صورت اعتقادات ضعيف، هيچ ملاكي براي رفتار نيك و بد خود ندارد و هر رفتاري ميتواند از او سر بزند. بنابراين، دين ميتواند احساسهايي مانند وجدان را در فرد ايجاد كند كه اين احساس مانع از عمل يا رفتار خاصي ميشود. در اين ميان، رسانه ميتواند با بيان كردن و نشان دادن ارزشهاي مذهبي، اين احساس را به وجود آورد تا مخاطب با ميل و اراده خود، به رعايت ارزشهاي اسلامي بپردازد.
در دورههاي زماني گوناگون، ديدگاههاي متفاوتي درباره نوع و ميزان اثر رسانه بر مخاطب ارائه شده است. در اين ميان، به برخي از نظريههاي دورههاي اخير اشاره ميشود كه به قدرت نامحدود رسانه بر مخاطب اشاره ميكنند.
نظريه «كاشت» حاصل دو دهه مطالعه جرج گربنر درباره تأثير تلويزيون بر مخاطبان است. براساس نظريه كاشت مخاطبان در دريافت پيامهاي رسانهها، به ويژه تلويزيون، مانند زمين مستعدي هستند كه ميتوان هرچه را خواست، در آنها كاشت و پرورش داد. بنابراين، معنا به وسيله رسانهها توليد ميشود و مخاطبان با پذيرش چنين معناهايي به همديگر نزديكتر ميشوند. تمركز نظريه «كاشت» به بررسي تأثير تصويرسازي تلويزيون از واقعيت بر فهم مخاطبان از واقعيت قرار دارد. اين نظريه يكي از اشكال اثر رسانهها در سطح شناختي بوده و مربوط به اين موضوع است كه قرار گرفتن در معرض رسانهها تا چه حد ميتواند به باورها و تلقي عموم از واقعيت خارجي شكل دهد. نظريه «كاشت» نشاندهنده تأثير بلندمدت رسانههايي است كه اساساً در سطح برداشت اجتماعي، عمل ميكنند. بنا بر اين نظريه، تلويزيون از نظر عمق و نفوذ قابل ملاحظهاش، نيروي فرهنگي قدرتمندي محسوب ميشود. (محمدي سيف،1392: 62)
نظريه ديگر در اين زمينه، نظريه «برجستهسازي» يا «نظريه تعيين دستور كار» است كه معتقد است چيزي كه برجسته شود اهميت پيدا ميكند. رسانهها با اهميت دادن و برجسته كردن برخي اخبار و موضوعها، آنها را در دستور كار جامعه قرار ميدهند و با وزن دادن به آنها، نيروهاي جامعه را به آن مشغول ميكنند. (همان: 63)
نظريه «الگوبرداري»، معتقد است رسانههاي جمعي، به ويژه تلويزيون و سينما، مردم را بر پايه الگوهاي گوناگون رفتاري به عمل واميدارند. اين تصاوير ميتوانند به عنوان «الگوهاي رفتاري» عمل كنند و قابل تقليد باشند، اين نظريه توضيح ميدهد چگونه تماشاي رفتار ديگران در رسانهها يا به راههاي ديگر، سبب اكتساب آن ميشود. اهميت بسيار نظريه الگوبرداري در تلويزيون و سينما از آنجاست كه آنها افراد يا « الگوها» را در حين انجام عمل واقعي نشان ميدهند و ما ميتوانيم در فيلمهاي مختلف و ديگر برنامهها، رفتار آنها را در موقعيتهاي مختلف اجتماعي تماشا كنيم. بنابراين، نمايش رفتار، مشكلي واقعيتر از زماني است كه در رسانههايي مانند راديو و مطالب چاپي، فقط توصيف كلامي ميشود. (همان: 64)
اين نظريهها، حاكي از آن است كه الگوهاي زيادي در جامعه وجود دارد كه رسانه ميتواند آنها را به نمايش گذارد و وقتي الگويي، زياد به نمايش گذاشته شود، به اين معناست كه ارزش بيشتري به آن داده و به نوعي برجسته شده است. در اين حالت، مخاطب نيز به طور ناخودآگاه به امر برجسته شده، توجه بيشتري ميكند و براي او نيز مهم جلوه داده ميشود. در اين ميان رسانه ميتواند اين الگوها را بر پايه دين اسلام انتخاب كند و با برجستهسازي الگوهاي مذهبي، اين تمايل را در افراد به وجود آورد كه آنها را به عنوان راهنما و الگو برگزينند. در اين جهت، به دليل اينكه افراد، زمان زيادي را صرف تماشاي تلويزيون ميكنند، ميتوان گفت كه همواره ذهن مخاطب آماده دريافت پيامي از سوي رسانه است كه ممكن است ناخواسته آن را تقليد كند. در واقع ذهن مخاطب بهسان كودكي ميماند كه هر آنچه در اطراف خود ميبيند، در ذهنش شكل ميگيرد و از آن پيروي ميكند.ازاينرو، رسانه نيز ميتواند در ذهن مخاطب اينگونه بپروراند كه الگوهايي در جامعه وجود دارد و قرار گرفتن در مسير آنها و انتخاب راه و روش آنها ميتواند انسان را در مسير سعادت و شكوفايي ديني قرار دهد.
رسانه و محصولات رسانهاي، مهمترين نقش را در فرايند شكلگيري سبكهاي نوين زندگي يا تغيير سبكهاي زندگي دارند. بسياري از فيلمهاي سينمايي، تلهفيلمها، پيامهاي بازرگاني و برنامههاي تلويزيوني رسانه ملي در جهتدهي به افكار عمومي و ايجاد تغيير در سبك زندگي نقش دارد. امروزه بدون حضور فيزيكي ميتوان الگوهاي رفتاري بسياري را ديده و بررسي كرد و از ميان آنها الگويي متناسب با سليقه و ترجيح خود برگزيد. در جامعه ايراني، رسانهها، به ويژه تلويزيون، خواسته يا ناخواسته در الگوسازي براي تكتك افراد جامعه نقش پررنگي دارند. رسانهها هم، بستري براي تجلي آرزوها هستند و هم آرزوهاي جديدي ميآفرينند. (فاضل قانع، 1392: 223)
بر اين اساس، ترويج اخلاق در رسانه ملي و ملزم ساختن اصحاب رسانه به رعايت معيارها و اصول ديني و اخلاقي در برنامهها مهم خواهد بود. اين اقدام، يعني پايبندي به اخلاق اسلامي در تهيه و تدوين برنامههاي گوناگون ميتواند مبناي درست تعامل و تفاهم رسانهها و مخاطبان باشد. نقش و تأثير اخلاق در رسانهها، به ويژه رسانه ملي در جامعه، بسيار چشمگير است. پايبندي مجموعه اصحاب رسانه ملي و برنامههايي كه از آن پخش ميشود، به اخلاق اسلامي ميتواند از انحراف اين رسانه جلوگيري كند و زمينههاي آگاهيبخشي به افكار عمومي را فراهم سازد و جامعه را در مسير رشد و بالندگي قرار دهد. (فولادي، 1391: 27)
با توجه به اين مطالب، رسانه از نظر تربيتي تأثير بسزايي بر مخاطب دارد، به گونهاي كه ميتواند با برنامهريزي در محتواي برنامههاي خود، مخاطب را به سمت دلخواه خود هدايت كند و با گسترش ارزشها و نگرشهايي كه بخشي از سبك زندگي قلمداد ميشوند، سبب تغيير نوع رفتار مخاطب شود. در همين جهت، يكي از رسالتهاي مهم رسانه ملي در جامعه اسلامي، ارائه تربيت و ترويج سبك زندگي اسلامي است.
رسانه با ايجاد برنامههاي تربيتي و ديني زنده تلويزيوني و راديويي و... همچنين برنامههايي در جهت مشاوره دادن مخاطب باعث ميشود رسانه را از حالت خشك و مجازي آن خارج، و تبديل به نهادي پويا كند؛ زيرا حقيقت اين است كه تنها رسانهاي پويا ميتواند به بازتوليد تربيت ديني در جامعه بپردازد، نه رسانهاي كه گرفتار مناسبات توليد و تكنولوژي يك زندگي مدرن شهري است. (پورطهماسبي، 1391: 174) باتوجه به اين جايگاه و نقش مهم رسانه ملي در تربيت لازم است اصول و روشهاي تربيتي آنان شناسايي شود و در حوزه برنامهسازي تربيتي در اختيار رسانه ملي قرار گيرد.
از همين رهگذر، نوشتار حاضر ميكوشد با توجه به رسالت مهم رسانه در حوزه تربيت و نقشي كه در ترويج سبك زندگي ديني مخاطب دارد، برخي از مهمترين روشهاي تربيت رسانهاي را از متون متعدد شناسايي كند و فراروي اين رسانه اثرگذار در جامعه اسلامي قرار دهد.
الگودهي يكي از روشها و راهكارهاست. اين روش براي جوانان كه از ويژگي الگوپذيري برخوردارند، اهميت شاياني دارد. رسانه در اين شيوه، به معرفي و نشان دادن الگوهايي ميپردازد كه مخاطب از آن تقليد ميكند. در الگودهي، رفتار درست براي يادگيرنده نشان داده ميشود و او پس از ديدن آن رفتار، به تقليد از رفتار الگودهنده ميپردازد. گفتني است، به طور كلي بر مبناي نظريه الگوسازي، براي اينكه مخاطبان رسانه به سمت رفتار خاصي گرايش يابند، بايد انجام آن رفتار را از لواي ديگران در رسانه ببينند تا در نتيجه، به همسانسازي و كليشهبرداري از آن رفتار بپردازند. نكته ديگر درباره فرايند الگودهي رسانه، الگوسازي از افراد مثبتي است كه الگو گرفتن جوانان از ايشان، مطلوب و موجب ترقي جوانان خواهد شد و از همين رهگذر، بايد از الگودهي منفي در رسانه پرهيز كرد. (كرباسيان، 1391: 56/57)
آشنايي با زندگي پيشوايان اسلامي، به ويژه آن بخش از مواردي كه شامل ويژگيهاي اخلاقي آنان است، يكي از ضرورتهاي مهم است، به گونهاي كه بررسي ويژگيهاي ائمه در طور تاريخ، در جهت خودسازي و تثبيت مباني اخلاقي، فكري و اعتقادي شيعه شايان توجه بوده و آگاهي از رفتار و سخنان گهربار و ارزشمند اين معصومان عليهم السلام بسيار سودمند و آموزنده است. (پاكنيا، 1384: 9)
پس اگر فرد، شخص يا گروهي را پسنديده و جالب بيابد، اين تمايل پديد ميآيد كه نفوذ آن شخص يا آن گروه را بپذيرد و ارزشها و نگرشهاي خود را با ارزشها و نگرشهاي آن شخص يا گروه هماهنگ سازد. (وطني، 1388: 75) تجربه ثابت كرده، حتي با ديدن فيلم در رسانههاي جمعي مختلف خودي و بيگانه، الگوبرداري در مخاطب صورت ميگيرد و به باورها و ارزشهايي كه در او دروني شده، اعتقاد مييابد. (همان: 88) بنابراين رسانه ميتواند با بهرهگيري از روش الگودهي و با نشان دادن پسآيند مطلوب براي يك رفتار، موجب گرايش مخاطب به آن رفتار شود. براساس همين روش، رسانه بايد مراقب باشد براي رفتارهاي نامطلوب، پسآيند مطلوبي به نمايش نگذارد، وگرنه موجب گسترش و تقويت آن رفتار نامطلوب خواهد شد. (كرباسيان، 1391: 59)
الگوزدايي، شيوه فرعي ديگر از تربيت الگويي است. براساس اين روش، شخصيتهاي منفي به گونهاي ترسيم ميشوند كه نوعي دلزدگي و نگرش منفي در مخاطب درباره آن شخصيت كه رفتارهاي ناپسند، باورها يا احساسات اشتباه دارد، ايجاد شود. (همان: 58) اين رويكرد، دقيقاً همان شيوهاي است كه آموزههاي ديني تأييد كرده و از سوي پيامبر الهي نيز پيگيري شده است. به دليل آنكه وضعيت زندگي مردم و الگوهاي انتخابي آنان براي زندگي، با ايدئالهايي كه دين براي زندگي بشر تجويز كرده، متفاوت است، آن حضرت موضعي آسيبشناسانه در پيش ميگيرد و الگوهاي نادرست زندگي را به آنها گوشزد و الگوهاي جايگزين را معرفي ميكند. (فاضل قانع، 1391: 28)
امام رضا عليه السلام نيز درباره الگوبرداري از خطاكاران و درستكاران ميفرمايد: «كسي كه گناهكاري را دوست داشته باشد، گناهكار است و كسي كه مطيعي را دوست بدارد، مطيع است». (محمدزاده، 1388: 308، به نقل از وسائلالشيعه، ج 11، ص 466)
تداعي معاني يكي از روشهايي است كه ميتوان در جهت تربيت و التزام به يك رفتار استفاده كرد. با بهرهگيري از اين روش، ميتوان رفتار خاصي را به همراه امري كه براي مخاطب، مثبت به شمار ميرود، همراه كرد تا آن رفتار براي او تداعيگر آن امر مثبت باشد و از اين راه، به آن رفتار علاقهمند گردد و به سوي انجام آن گرايش يابد. براساس اين روش، رسانه بايد از همراه كردن رفتارهاي نامطلوب با امور مطلوب و مورد توجه جوان خودداري كند؛ وگرنه ممكن است به طور ناخواسته موجب ترويج رفتار نادرستي شود. براي نمونه، اگر همواره رسانه افراد بدحجاب را در قالب افرادي جذاب، زيبا و خوشتيپ به نمايش درآورد و از آن طرف، افراد باحجاب را افرادي غيرجذاب، يا در سطح پايين اجتماعي نشان دهد، اين امر ميتواند موجب علاقهمندي به بدحجابي شود؛ بايد توجه داشت اين گونه بازنمايي افراد باحجاب و بيحجاب، ميتواند اين انگاره را در ذهن مخاطب به وجود آورد كه اساساً حجاب با خوشپوشي منافات دارد. (كرباسيان، 1391: 59)
اين روش يكي از معيارهاي تشخيص درستكار و خطاكار است كه اين خود آثار بسيار سودمند دارد. از ديدگاه اسلام، اساس تبليغ و تربيت بر ارشاد و نه متقاعدسازي و اقناع استوار است؛ زيرا چهبسا افراد متقاعد شوند كاري را انجام دهند، اما از روي رشديافتگي نباشد، مانند متقاعد شدن ما در بسياري از آداب و رسوم دستوپاگير و در برخي موارد غيرشرعي نظير مصرفگرايي و شيوههاي نامطلوب معماري در خانهسازي.
بنابراين، در شيوه ارشادي، رعايت قواعد اخلاقي از قبيل احترام به آزادي فرد در انتخاب و گزينشگري، صداقت و حقيقتمداري، پرهيز از ايجاد فضاي هيجاني و آشفته از اصول مسلم به شمار ميرود. حقيقتگرايي اسلامي اقتضا ميكند، رسانه هم از شيوه تشويقي و هم از شيوه پند و اندرز بهره ببرد. امروزه در نظام تعليم و تربيت، متأثر از شيوههاي غربي، به صورت افراطي به تشويق، تأكيد و تنبيه و شيوههاي بازدارنده به كل مذموم شمرده ميشود. نتيجه آن نيز تربيت افرادي است كه با واقعيات زندگي اجتماعي، بيگانه هستند و نميتوانند خود را با وضعيت واقعي تطبيق دهند و به عبارت ديگر، رشد اجتماعي كافي ندارند. به نظر ميرسد، بسياري از نابسامانيهاي اجتماعي از جمله افزايش طلاق كه در سطح جواني بروز ميكند، ناشي از چنين سيستم تربيتي است. جواني كه با واقعيت اجتماعي روبهرو نشده، طعم انتقاد را نچشيده و در مسئله تنبيه نشده است، نميتواند خود را با فضاي فرهنگي ـ هويتي متفاوت همسر سازگار كند. همچنين تحمل او در رويارويي با انتقاد، بسيار پايين است و توقع او بيش از چيزي است كه در جهان خارج بايد باشد.
يكي از راهبردهاي مشترك رسانه و خانواده بايد توجه به ساختار منطبق با واقعيت اسلامي باشد. هم تنبيه شدن و هم تشويق كردن به موقع را بايد به مخاطبان خود بياموزند و از اين دو شيوه در كار خود سود ببرند تا در منطق خانواده در اسلام برنامهريزي كنند. (خيري، 1391: 61)
ترويج محاسن و مكارم اخلاقي، يكي از روشهاي تربيت و بايدها در رسانه ملي است. از سوي ديگر، پايبندي به اخلاق كه معيار انسانيت انسان است و از طبع والا، تعالي روحي و معنوي انسان حكايت دارد، به بزرگمنشي او مربوط ميشود و در زمره مكارم اخلاق قرار ميگيرد. به عبارت ديگر، مكارم اخلاق، مرحله تكامليافته محاسن اخلاقي است. در آموزههاي ديني، از اخلاق حسن و نيكو سخن بسيار آمده است و ما را بر ملكات حميده و سجاياي اخلاق پسنديده تشويق ميكند و از صفات ناپسند بازميدارد. (فولادي، 1390: 131)
از امام رضا عليه السلام درباره بهترين بندگان پرسيده شد. ايشان فرمودند: «اَلذِّينَ اِذَا اَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُو وَ اِذَا اَسَاؤُا اسْتَغْفَرُوا وَ اِذَا اُعْطُوا شَكَرُوا، وَ اِذَا ابْتُلُو صَبَرُوا، وَ اذَا اغْضَبُوا غَفَرُوا؛ آنان هرگاه نيكي كنند، خوشحال شوند و هرگاه بدي كنند، آمرزش خواهند و هرگاه عطا شوند، شكرگزارند و هرگاه بلا بينند، صبر كنند و هرگاه خشمگين شوند، عفو پيشه كنند». (محمدزاده، 1388: 319)
در نظام اسلامي، ارزشها و هنجارهاي ديني برگرفته از آموزههاي ناب قرآني و اهلبيت عليهم السلام است. ازاينرو، رسانه ديني در نظام اسلامي بايد مدافع آموزههاي اهل بيت عليهم السلام و آموزههاي اخلاقي، محاسن و مكارم اخلاقي و ارزشهاي ديني باشد. رسانه ملي كه رسانهاي عمومي و در ارتباط مستقيم با مردم است، بايد عملاً به آموزههاي ناب ديني، اخلاقي و معارف ناب اهل بيت عليهم السلام ، پايبند و مروج ارزشهاي اخلاقي و ديني در نظام اسلامي باشد. طبيعي است ترويج رذايل اخلاقي و نداشتن تعهد و پايبندي به فضايل و مكارم اخلاقي از سوي رسانه ملي، از نبايدهاي اخلاقي است. (فولادي، 1390: 131)
امام رضا عليه السلام براي ترويج اخلاق و صفات پسنديده، سخناني بيان فرمودهاند كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم: «چون روز قيامت شود، ندا دهندهاي ندا دهد: كجايند صابران و كجايند متصبران؟ پس گروهي از مردم برميخيزند. سپس فرمود صابران كساني هستند كه در انجام فرايض و واجبات شكيبايي ميورزند، متصبران آنانند كه در اجتناب از حرامها، شكيبايي را به جان ميخرند». (الحراني، 1363: 296)
«اَحْسَنُ النَّاسِ اِيمَاناً اُحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ اَلْطَفُهُمْ بِأهْلِهِ وَ أَنَا اَلْطَفُكُمْ بِأهْلِي؛ نيكوترين مردم از نظر ايمان، خوشخلقترين و با لطفترين آنها نسبت به اهل خويش است». (ابن بابويه، ج 2، 1404: 42)
«ما الْتَقَتْ فِيَتَاِن قَطُّ اِلَّا نُصِرَ اَعْظَمُهُمَا عَفْواً؛ دو گروه با هم روبهرو نميشوند، مگر اين كه نصرت و پيروزي با گروهي است كه عفو و بخشش بيشتري داشته باشد». (بحارالانوار، ج 78، ص 339؛ به نقل از پور ابراهيم گلروبادي)
رسانه ديني افزون بر كاركردهاي عمومي همه رسانهها، كاركردهاي ويژهاي نيز دارد. در جامعه اسلامي، رسانه ديني ميتواند بهترين ابزار براي امر به معروف و نهي از منكر باشد. اين رسانه با بهرهمندي از قابليتهاي خود ميتواند «معروف» را بسازد، به تصوير بكشد و نقش اعمال كنترل غيررسمي را ايفا كند و رسانهاي دينمدار باشد. (فولادي، 1391: 40)
رسانه ملي ميتواند با اجراي درست فريضه امر به معروف و نهي از منكر، در كنار ارائه شيوه درست زندگي پاك و ترويج اخلاق و نيز با تهي كردن برنامهها از عوامل تحريككننده و فسادانگيز، جوانان را از پيامدهاي شوم فساد آگاه كند و سطح شناخت آنان را با اطلاع رساني مناسب گسترش دهد. (گلاببخش، پيشوايي، 1392: 32)
حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام درباره وجوب امربه معروف و نهي از منكر ميفرمايد:
«وَ الاَمر باِلمعروفِ و النّهي عن المُنكر باللّسان واجبُ؛ امر به معروف و نهي از منكر با زبان واجب است». (زاهري، 1387: 121، به نقل از تحف العقول، ص 444)
«لَتَأمُرُنَّ بِالْمَعرُوفِ، وَلَتَنْهُنَّ عَنِ المُنْكَرِ، اَوْلَيسْتَعْمِلَنَّ عَلَيكُمْ شِرارُكُمْ، فَيدْعُو خِيارُكُم فَلا يسْتَجابُ لَهُمْ؛ بايد هر يك از شماها امر به معروف و نهي از منكر نماييد، وگرنه شرورترين افراد بر شما تسلط مييابند و آنچه خوبان شما، دعا كنند، مستجاب نخواهد شد». (مركز تحقيقات رايانهاي قائميه اصفهان، 1388: 435)
رسانه ميتواند دين را در تلاش براي جذب مخاطبان جديد، تعميق باورهاي مؤمنان، گسترش قلمرو و نفوذ به عرصهها و ساحتهاي گوناگون حيات فردي و اجتماعي كمك كند. همچنين رسانه، ورود دين به عرصههايي كه در ظاهر تمايل چنداني براي ورود بدان ندارد را تسهيل ميكند. (پورطهماسبي، 1391: 166) از طرفي، آموزههاي دين اسلام، آنچنان گسترده است كه در همه عرصههاي زندگي، مسائلي را مطرح كرده كه لازم است انسان در هر عصر و زماني آن را بداند و بياموزد. ازاينرو، رسانه ميتواند نفوذ دين به عرصههاي گوناگون را به نمايش گذارد و آموزههاي آن را نيز به مخاطب بياموزد.
در اين جهت، امام رضا عليه السلام روايت كرده كه مردي از حضرت صادق عليه السلام پرسيد: «چه واقعهاي است كه قرآن را هر چه نشر دهند و درس گويند، باز تازگي دارد؟ فرمود: زيرا كه حقتعالي قرآن را از براي زماني، دون زماني و از براي مردمي، دون مردم ديگر، قرار نداده است. پس قرآن در هر زمان، جديد است ونزد هر قومي تازگي دارد تا روز قيامت». (ابن بابويه، ج 2، 1404: 93)
از نگاه برخي، رسانه را بايد به عنوان فضايي جديد، يعني جايگاه و مكاني ويژه كه پيامهاي دين را در قالبهاي جديد در خود ميپروراند، ملاحظه كرد. اين فضا، سبكهاي جديد را براي ارائه و نمايش آن تعريف ميكند. در واقع، كار رسانه، ايجاد قالبهاي جديد براي ارائه پيامهاي ديني است. (پورطهماسبي، 1391: 169)
فيلم و برنامههاي نمايشي در صورت بهرهگيري از جاذبههاي معنوي و عرفاني، پردازشهاي رسانهاي مناسبي براي پخش در اوقات ويژه و همچنين قدرت زيادي براي ايجاد تكانههاي رواني مثبت و زمينهسازي براي تحول روحي در افراد دارند. به بيان ترنز، فيلم و ديگر رسانهها، افراد را وارد مرحله آستانهاي ميكنند كه طي آن از زندگي روزمره خود فاصله ميگيرند و براي تحول، آمادگي مييابند؛ اين امر موجب ميشود تا مراسم عبادي در جامعه، نه نقش محافظهكارانه، بلكه نقش خلاق ايفا كنند. گاه مخاطب در صورت وجود فضاي روحي مناسب و عطف توجه عميق، پابهپاي مراسم عزاداري در حال پخش ميگريد، سينه ميزند و با احساس همرأيي و حضور در جمع همكيشان معتقد، خود را از طريق تماشاي اين برنامهها درك كرده و از مشاركت با واسطه خويش، احساس خرسندي، آرامش و كسب ثواب ميكند؛ به بيان ديگر، مخاطبان مجازي در صورت همنوايي و همدلي، بخشي از احساس و حظّ معنوي ناشي از تجربه ادراك بيواسطه زمان و مكان قدسي و نمادهاي مذهبي و مشاركتهاي آييني را از خلال تماشاي اين برنامههاي معنوي، از آن خود خواهند ساخت. (همان: 171)
رسانه اسلامي ميتواند با دادن اطلاعات، در زمينه تربيت اخلاقي و ديني، بدون اينكه به حضور فيزيكي فراگير نيازي باشد، آموزههاي ديني و ارزشي را به افراد بياموزد. (همان: 172) در ارائه دين به مردم، نقش تبليغات بسيار مهم است. امام رضا عليه السلام در اين زمينه ميفرمايد:
«رحم اللّه عبداً احيي اَمرنا. فقلتُ له: و كيف يحيي اَمركم؟ قال:يتَعَلّم عُلومنا و يعَلّمها الناس، فاِن الناسَ لو عَلموا محاسنَ كلامنا لاتّبعُونا؛ خدا بيامرزد كسي را كه امر ما را زنده كند. گفتم: چگونه امر شما را زنده ميكند؟ فرمود: علوم ما را ميآموزد و به مردم تعليم ميدهد. همانا اگر مردم تعاليم زيباي ما را دريابند از ما پيروي ميكنند. (نه از غير ما)». (معانيالاخبار، 1: 174؛ به نقل از: حكيمي، 1388: 44)
معرفي الگو در تعليم و تربيت نسل جوان اهميت ويژهاي دارد. با توجه به تهاجم فرهنگي روزافزون فرهنگ غرب و عرضه الگوهاي مختلف ضدارزشي، بايد برترين الگوهاي زندگي به صورت جذاب و با شيوههاي هنري به نسل جوان معرفي شود. (گلاب بخش، پيشوايي1392: 32) الگو قرار دادن افراد ناشايست كه در كمال و موفقيت انسان نقشي ندارند، جوان را از شكوفا شدن استعدادهايش بازميدارد و جوان بر اثر شبيهسازي خويش با الگوهاي نامناسب، اخلاق آنان را نيز در خود جلوهگر ميسازد. بنابراين، شناخت حدود و منزلت الگوها و ضدالگوها ضروري است تا قدرت، شهرت و موقعيت، يگانه معيار الگوسازي نشود. براي اين كار، جوان بايد با پندها و رفتار اسوههاي متعالي دين هماهنگ شود تا هيچگاه از شخصيت اسلامي و اعتقادي خود دور نگردد. از نظر آموزههاي ديني و اسلامي، هدف اصلي تقليد و پيروي از الگوها، دستيابي به حق و حقيقت از راه رشد فكري و معرفتي است و اين امر، تنها در سايه پيروي از الگوهايي شايسته امكانپذير است. (جعفري، 1386: 40) قرآن كه مهمترين منبع آموزههاي اسلامي به شمار ميرود، سرشار از الگوهايي است كه شيوه زيست مؤمنانه را از نظر اسلام معرفي ميكند. در پرتوي آيات قرآن، شيوه زيستن پيامبر گرامي اسلامي كه در قالب رفتار و كردار آن حضرت در تاريخ ثبت گشته، به عنوان اسوه و نمونه عالي زندگي مسلمانان معرفي شده است. همچنين روايات و حكايات فراواني از اهل بيت عليهم السلام در اختيار جامعه مسلمان قرار دارد كه با الهام از آموزههاي نوراني قرآن كريم، مصاديق عينيتر و ملموستري از شيوهها و الگوهاي زندگي مبتني بر آموزههاي ديني را تبيين و معرفي كردهاند. در همين جهت، شاهديم انديشمندان مسلمان در سدههاي گذشته و با اثرپذيري ژرف از اين منابع و گنجينههاي ارزشمند، آثاري را تأليف و در لابهلاي آن، ديدگاههاي استنباطي و اجتهادي خود را درباره الگوهاي زندگي، متناسب با آموزههاي اسلامي بيان كردهاند. (فاضل قانع، 1391: 47)
امام رضا عليه السلام نيز همانگونه كه در شأن و موقعيت اوست، زندگياش الگوي اسلامي بوده و آن كس كه ميخواهد زندگي خود را با زندگي پيامبر تطبيق داده و به مذاق اسلام عمل كند، بايد راه و روش امام را تعقيب كند. او با سخن، رفتار، عمل به وظايف خويش و مراقبت از كردار خود در پي ارشاد و اصلاح جامعه بود و هميشه مراقب بود مردم، راه و زندگي خود را اسلامي كنند. (مركز تحقيقات رايانهاي قائميه اصفهان، 1388: 578)
در عين حال اين گرايش مثبت تلويزيون به سوي آرمانهاي اسلامي مانع از آن نميشود كه عيبها و خطاهاي آن ناديده گرفته شود و اشتباههايي را كه در آن به چشم ميآيد، تذكر داده نشود. هنوز در برخي از برنامههاي سيماي جمهوري اسلامي و از جمله برنامه كودكان و نوجوانان، نكتههاي منفي ديده ميشود. (نيكخو، 1379: 167) از ديدگاه قرآن، هر ايده، ارزش و رفتاري كه برخلاف شريعت الهي و كمال انساني باشد و از جامعه و روابط اجتماعي برآيد و پيامد آسيبي خود را در آن برجاي گذارد، هنجارشكني خواهد بود. در وضعيتي كه رسانه و به معناي دقيقتر، تلويزيون و راديو در پيامهاي خود به مخاطبان، زمينه رويگرداني و سرپيچي از هنجارها و اخلاق موردنظر اسلام را فراهم آورند، در اين حالت هنجارشكني كرده و به تعبيري اخلاق رسانهاي را زير پا نهادهاند. (آقاپور، 1388: 28) حال به شكلهاي رايج هنجارشكني رسانهاي كه از منابع متعدد گردآوري شده اشاره ميشود:
در اينجا نقض فضيلتهاي اخلاقي، راستگويي، تقوا، اخلاص، احترام به بزرگتر و پدر و مادر، رعايت ادب در تعامل با ديگران و موارد اين چنيني است. به نظر ميرسد، اخلاق رسانهاي موجود در عصر كنوني، از اين نظر رنج ميبرد و گاهي فضاي حاكم بر برنامهها و توليدات رسانهاي به گونهاي است كه اين كارهاي پسنديده، گويي چندان كه بايد و شايد ارزش ندارد و از درجه اهميت آنها به ميزان زيادي كاسته شده است. روابط فرزندان و والدين در بسياري از توليدات رسانهاي به گونهاي ترسيم ميشود كه در آن، فرزندان هميشه از والدين طلبكارند و پدر و مادر بايد همه خواستهها و نيازهاي آنان را برآورده سازند؛ زيرا در غير اين صورت، حتي ممكن است به بزرگترها بيتوجهي و بياحترامي كنند.(همان: 46)
امام رضا عليه السلام در زمينه لزوم احترام به والدين ميفرمايد:
حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عُقُوقَ الْوَالِدَيْنِ لِمَا فِيهِ مِنَ الْخُرُوجِ عَنِ التَّوْقِيرِ لِطَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ التَّوْقِيرِ لِلْوَالِدَيْنِ وَ تَجَنُّبِ كُفْرِ النِّعْمَةِ وَ إِبْطَالِ الشُّكْرِ وَ مَا يَدْعُو مِنْ ذَلِكَ إِلَي قِلَّةِ النَّسْلِ وَ انْقِطَاعِهِ لِمَا فِي الْعُقُوقِ مِنْ قِلَّةِ تَوْقِيرِ الْوَالِدَيْنِ وَ الْعِرْفَانِ بِحَقِّهِمَا وَ قَطْعِ الْأَرْحَامِ وَ الزُّهْدِ مِنَ الْوَالِدَيْنِ فِي الْوَلَدِ وَ تَرْكِ التَّرْبِيَةِ لِعِلَّةِ تَرْكِ الْوَلَدِ بِرَّهُمَا؛ خداوند آزردن و نافرماني از پدر و مادر را حرام نموده، چون در آن خروج از توفيق اطاعت خداوند عزّوجلّ است، بياحترامي به پدر و مادر، كفران نعمت و از بين رفتن سپاسگزاري و قدرداني است. در آزردن و نافرماني از والدين، حق آن دو شناخته نميشود، احترام براي آنان نميماند، پيوندهاي خويشاوندي قطع ميگردد، والدين به فرزند رغبتي پيدا نخواهند كرد و چون فرزند نيكي به آنها را ترك كرده، پدر و مادر در تربيت او كوششي نخواهند كرد. (مركز تحقيقات رايانهاي قائميه اصفهان،1388: 371، به نقل ازعلل الشرايع: 479)
گاه برنامهسازان و توليدكنندگان رسانههاي جمعي به دليل سهلانگاري، مسائل منفي و غيرمعمول اخلاقي را به گونهاي به تصوير ميكشند كه از شدت قبح آن تا حدود زيادي كاسته ميشود و به مرور زمان، زمينههاي حساسيتزدايي مخاطب را فراهم ميآورد كه پيامدهاي زيانباري را ميتواند در ميان مخاطبان به ويژه گروههاي سني جوان و نوجوان داشته باشد. (آقاپور، 1388: 48)
از امام رضا عليه السلام درباره نقض فضيلتها فرمايشهاي گهرباري به ما رسيده است كه در اينجا به برخي از آنها اشاره ميشود.
«كُلَّمَا أَحْدَثَ الْعِبَادُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْرِفُونَ؛ هرچه بندگان، گناهان تازهاي را كه سابقه نداشت مرتكب شوند، خداوند بر آنان بلاهايي نازل ميكند كه تا آن وقت نميشناختند». (محمدزاده، 1388: 308، به نقل از اصول كافي، ج3: 378)
پس اگر مردم مرتكب انواع و اقسام نافرماني شوند، خداوند هم انواع گرفتاريها و بلاها را بر آنان نازل ميفرمايد. (همان: 308)
«شِيعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ يَكُنْ كَذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَّا؛ شيعيان ما كساني هستند كه تسليم امر و نهي ما باشند، گفتار ما را سرلوحه زندگي خود در عمل و گفتار خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند و هركه چنين نباشد، از ما نيست». (وسائلالشيعه، ج27: 117)
«مَنْ تَعَوَّذَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ لَمْ يَتْرُكْ شَهَوَاتِ الدُّنْيَا فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه؛ آن كس كه از آتش جهنم به خدا پناه جويد و شهوات دنيا را ترك نكند، خود را به استهزا گرفته است». (بحارالانوار، ج78: 356)
«الصَّغَائِرُ مِنَ الذُّنُوبِ طُرُقٌ إِلَي الْكَبَائِرِ وَ مَنْ لَمْ يَخَفِ اللَّهَ فِي الْقَلِيلِ لَمْ يَخَفْهُ فِي الْكَثِيرِ؛ گناهان كوچك راههاي رسيدن به گناهان كبيره است و هركه در گناهان كوچك و بزرگ از خدا نترسد، از گناهان زياد هم پروا نخواهد داشت». (اصول كافي، ج4، ص160)
«از لذايذ دنيوي نصيبي براي كاميابي خويش قرار دهيد. تمايلات دل را از راههاي مشروع برآوريد. مراقبت كنيد در اين كار به مردانگي و شرافتتان آسيب نرسد و دچار اسراف و تندروي نشويد. تفريح و سرگرميهاي لذتبخش شما را در اداره زندگي ياري ميكند و با كمك آن بهتر به امور دنياي خويش موفق خواهيد شد». ( فلسفي، محقق فريد،1368: 131)
طبيعي است كه در شكلگيري هر سبكي از زندگي، ارزشها و هنجارهاي اجتماعي به عنوان بخشي از فرهنگ جامعه، نمود معين و روشني داشته باشد. بنابراين، جامعهاي كه فرهنگ آن بر باورهاي اسلامي مبتني است، به صورت كاملاً طبيعي، ارزشها و هنجارهاي آن نيز يا بايد برگرفته از آموزههاي اسلامي يا در هماهنگي كامل با آن قرار داشته باشد. اين مسئله بايد در انواع الگوهاي رفتاري نمايان باشد. (فاضل قانع، 1392: 93) اين در حالي است كه تحليل محتواي سريالها و فيلمهاي پخش شده در تلويزيون در چند سال اخير، گوياي آن است كه در روابط حاكم بر زن و مرد (دختر و پسر) در فيلمها، حساسيتهاي مذهبي تا حدود زيادي رنگ باخته و به جاي آن، ملاكهاي به ظاهر مدرن غربي حاكم شده است. (آقاپور، 1388: 84)
امروزه يكي از نقاط تمركز، به ويژه در فيلمها و سريالها، علاقه به جنس مخالف است. متأسفانه مدار و محور بسياري از برنامههاي توليدي رسانه ملي را تأكيد بر اين علاقه تشكيل ميدهد، تا جايي كه حتي در فيلمها و سريالهاي مذهبي نيز ديده ميشود.
نگاه و گفتوگو با نامحرم، خلوت با نامحرم، شوخي، آرايش و پوشش نامناسب در برخورد با نامحرمان، در بسياري از فيلمها وسريالهاي رسانه ملي، امري متداول، معمول و پذيرفتني نشان داده ميشود. اين در حالي است كه در سبك زندگي اسلامي، علاقهمندي به جنس مخالف و رابطه با نامحرم، از اموري است كه كنترل و مهار شده، مجاري خاصي براي آن تعيين و راهكارهاي مناسبي براي آن تعريف شده است. (فاضل قانع، 1391: 30)
امام رضا عليه السلام درباره حريم محرمات فرموده است: «گناهان نه تنها در زندگي مورد احتياج نيست، بلكه مايه فساد و باعث فنا و هلاكت است و به اين جهت خداوند گناهان را ممنوع كرده است». (فلسفي، محقق فريد، 1368: 120)
اگر از ديدگاه دين اسلام به رسالت رسانهها توجه كنيم، يكي از اساسيترين رسالتها، روزآمد بودن محتواي رسانهها و پرهيز از هر گونه مضمونهاي سطحي، تكراري و كليشهاي خواهد بود. در دين اسلام تأكيد شده است، انساني كه دو روزش يكسان باشد، زيانكار خواهد بود. (آقاپور، 1388: 48)
حضرت رضا عليه السلام درباره برنامهريزي در زندگي فرمودند: «لَايَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإيمَاِن حَتَّّي يَكُونَ فِيهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ وَ حُسْنُ التَّقْدِيرِ فِي الْمَعِيشةِ وَ الصَّبْرُ عَلَي الرَّزَايَا؛ هيچ بندهاي حقيقت ايمان را به كمال در نيابد، مگر آنكه سه خصلت در او باشد، ژرفنگري در دين، برنامهريزي نيكو در زندگي و پايداري در برابر مصيبتها». (تحفالعقول، ص 446 به نقل از مركز تحقيقات رايانهاي قائميه اصفهان، 1388: 379)
حال آنكه در وضعيت كنوني، رسانهها به ويژه تلويزيون و سينما آنگونه كه شايسته است، در چنين مسيري حركت نميكنند و بخش زيادي از برنامههاي آنها به نمايش برخي مضمونهاي سطحي و كليشهاي و غيرسازنده معطوف است و عنصر تعاليبخش مخاطب ناديده گرفته ميشود، به گونهاي كه برنامهها تنها در جهت سرگرمي مخاطب توليد و پخش ميشوند. چنين رويكردي از ديدگاه اسلام پذيرفته نيست؛ زيرا در اين مكتب رسانه يا هرنوع پيامآوري بايد در مسير تعاليبخشي جامعه حركت كند. (آقاپور، 1388: 48)
يكي از مسائل گريزناپذير رسانههاي جمعي از جمله تلويزيون، مقوله تبليغات تجاري آن است كه اگر از زاويه دين اسلام بدان نگريسته شود، خود ميتواند يكي از مصداقهاي نابهنجار يا هنجارشكن به شمار آيد، به ويژه اينكه اين مقوله هم، بروز هنجارشكنيها و آسيبهاي اجتماعي شديدتري در پي دارد. (آقاپور، 1388: 44)
تجملگرايي و مصرفگرايي از ويژگيهاي برجسته مدرنيته است. موج عظيم تمايل به مصرفگرايي در دنياي پرشتاب ارتباطات رو به افزايش است و رسانهها به اين سرعت دامن ميزنند. به وجود آمدن نيازهاي كاذب، توجه به ظاهر، نوع پوشش و رواج مدگرايي، سبب تمايل افراد به معضل تجملگرايي شده است. در دنياي مدرن نياز افراد براساس رسانه شكل ميگيرد و افراد بدون آن نميتوانند زندگي كنند. فرد مصرفكننده عاشق خريد و مصرف است و نه به دليل رفع نيازهايش، بلكه چنين فردي هويت خود را در دنياي مصرف، پيدا و شخصيت خود را بيشتر در مصرف كردن معنا ميكند. در واقع انسان امروزي اسير تبليغات است و اين تبليغات است كه به انسان امرونهي ميكند كه چه چيزي را بخورد يا چه چيزي را بپوشد يا چگونه تفريح كند. مصرفگرا شدن خانوادهها باعث ميشود مرز ميان مصرف براي تأمين معاش و مصرف به مثابه شيوه زندگي فرو ريزد و خريد، به مد مسلط زندگي معاصر امروز، تبديل شود. (عبدالحسيني، موسوي، 1392)
اين در حالي است كه همواره قرآن و اهل بيت عليهم السلام بر سادهزيستي و برخورداري از رفاهي ميانه تأكيد و بر لزوم ياري ستمديدگان، سفارش ميكنند و مسلمانان را از هرگونه اسراف و تجملگرايي و رفاهطلبي و مصرفگرايي افراطي برحذر ميدارند.
عباسي، راوي حديث ميگويد: از امام رضا عليه السلام براي خرج خانواده اجازه خواستم. فرمودند: «ميان دو حد ناپسند باشد. گفتم: فدايت شوم، به خدا سوگند! دو حد ناپسند را نميدانم. فرمودند: خدايت بيامرزد، آيا نميداني كه خداي بزرگ اسراف را ناپسند خوانده است. خداي متعال ميفرمايند: بندگان خداي رحمان، كسانياند كه چون خرج كنند، نه اسراف كنند، نه تنگ چشمي نشان دهند و ميان اين دو حالت، حد اعتدال خواهد بود». (بحارالانوار، ج 76: 347 به نقل از كفاش، 1387: 12)
با اين حال در دنياي كنوني، اصل حاكم بر رسانههاي جمعي، تبليغ سرسامآور كالاها و محصولات و تشويق بيحد و اندازه مردم به استفاده از چيزهايي است كه هر روز، نسخه جديدي از آن وارد بازار ميشود و اين تبليغات تا اندازهاي است كه بسياري از خانوادهها را به مرور زمان وادار به خريد آن ميكند و در خانوادههايي كه از خريدن آن ناتوان هستند، مشكلاتي به بار ميآورد. (آقاپور، 1388: 45)
در زمينه اسراف و مصرفگرايي افراطي، داستاني از امام رضا عليه السلام را يادآورميشويم. «روزي عدهاي از خدمتكاران در حال ميوه خوردن بودند، ولي هنوز همه ميوه را تمام نكرده بودند كه آن را دور انداختند، امام رضا عليه السلام وقتي كه اسراف آنها را ديد، از روي ناراحتي فرمودند: سبحانالله، اگر شما بينياز هستيد، ديگران به آن نيازمندند. به جاي انداختن به مستمندان انفاق كنيد». (بحارالانوار، ج 49: 102، به نقل از كفاش 1387: 8)
امام رضا عليه السلام در مواقع رفاه افزون بر اينكه مردم را به جلوگيري از اسراف سفارش ميكند، در حديثي ديگر يادآور ميشود: «اِذَا كُنْتَ فِي خَيْرٍ فَلَا تَغْتَرِرْ بِهِ وَ لَكِنْ قُلِ: اللّهُمَّ سَلِّمْ وَ تَمِّم؛ هرگاه در خير و خوشي واقع شدي، به آن فريفته و مغرور مشو، لكن بگو: خداوندا! تنم را سالم و نعمتت را برمن پايدار بدار». (عيون اخبارالرضا عليه السلام ، ج 2: 420 به نقل از محمدزاده، 1388: 331)
رفتارهاي خشونتآميز يكي از مصداقهاي هنجارشكني است كه ممكن است به طور عمده در ديگر متغيرهاي اجتماعي و فرهنگي جامعه ريشه داشته باشد و به صراحت نتوان رسانهها را يكي از علتهاي مهم رواج آن دانست، ولي بسيار روشن است كه بسياري از فيلمها و كارتونهايي كه از تلويزيون پخش ميشوند، ايراني نيستند و بخشي از آنها داراي صحنههاي خشونتآميزند و با وجود آنكه تلاش ميشود موارد خشن به هنگام فيلم نمايش داده نشود، اما خشونت، عنصر ثابت بسياري از فيلمها براي جذب مخاطب بوده و هست. (همان: 74)
بنا بر پژوهشهاي انجام گرفته، موضوع خشونت به شدت بر رسانههاي امروزي سايه افكنده است و اين هم نميتواند به دور از هرگونه تأثير و پيامد منفي باشد، به ويژه اگر مخاطب چنين برنامههايي، گروه سني كودك و جوان باشند. باتوجه به حجم گسترده برنامههاي خشونتآميز، اين گروه سني خواهند پنداشت كه خشونت نيز ميتواند يكي از راههاي رسيدن به هدف، حتي مطلوب باشد و اين معنايي جز كجرويي اجتماعي ندارد. (آقاپور، 1388: 41)
امام رضا عليه السلام به نقل از پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: «درشتخويي و بداخلاقي، عمل آدمي را تباه ميسازد، آنگونه كه سركه، عسل را تباه ميكند». (عيون اخبارالرضا، ج 2: 37)
در حديث ديگري ميفرمايد:
«اِنَّمَا تَغْضَبُ لِلِّهِ عَزَّ وَجَلَّ، فَلَا تَغْضّبْ لَهُ بِاكْثَرَ مِمَّا غَضِبَ لِنَفْسِهِ؛ چنانچه در موردي خواستي غضب كني و براي خدا برخورد نمايي، پس متوجه باش كه غضب و خشم خود را در جهت و محدوده خشنودي خداوند، اعمال كن». (ابن بابويه، ج 4، 1440: 263)
آنچه در اصلاح جامعه از جمله در مسائل فردي بدان توجه چنداني نميشود، اصلاح ساختاري است. برنامههاي تلويزيوني ما در حوزه مسائل خانواده بيشتر موعظهگراست، آن هم از راه برنامههاي گفتوگوگرايانه. معمولاً برنامههايي كه با رويكرد ساختارگرايانه ساخته ميشود، با مشكلاتي همراه است. اين مشكل از آنجا ناشي ميشود كه سازندگان و توليدكنندگان از شخصيتهاي مذهبي كمتر در توليد برنامههايي با مضامين ديني استفاده ميكنند و خود نيز اطلاعات اسلامي كاملي ندارند. براي نمونه، فرزندسالاري و امثال آنها در برنامههاي موعظهاي نكوهش ميشود.
اين در حالي است كه در توليدهاي هنري، شاكله برنامهها پر از همين سالارهاست. اگر ساختار فيلمهاي خانوادگي و مذهبي رسانه، مخاطب را به اين نتيجه رساند كه همهچيز در حدي بازي است، چه اينكه پس از پايان بازي خوب هنرپيشه در نقش زن مؤمن در فيلم و سريالي، در برنامهاي با عنوان تجليل و گفتوگو، همان شخص با ظاهر بد ديده شود، اين كار دامن زدن به پوچي و هيچي است و در اين فضاي هويتي، دنيا جاي بازي تلقي ميشود و بايد سرگرم بود. پس اين ساختار، الگو قرار ميگيرد، نه آن موعظه در ضمن فيلم. (خيري، 1390: 62)
امروزه رسانه تأثير انكارناپذيري در زندگي افراد دارد و به دليل جايگاه ويژهاي كه دارد، ميتواند نقش بيبديلي در همه عرصههاي زندگي به ويژه، در افكار عمومي داشته باشد، به گونهاي كه افراد، با سطوح فكري متفاوت، ناخواسته آن را بهسان مرجع و الگويي ميدانند و به نوعي همان رفتار ارائه شده از رسانه را برميگزينند و به آن عمل ميكنند. در اين زمينه، جرج گربنر نيز درباره تأثير تلويزيون معتقد است: «مخاطب در دريافت پيامهاي رسانه، همچون زمين مستعدي است كه ميتوان هر چه را خواست در آن كاشت و پرورش داد».
بر همين اساس، رسانه ميتواند گرايش و نداشتن تمايل به شيوه زندگي اسلامي مخاطب را تحت تأثير قرار دهد و فرصت بسيار ارزشمندي براي رسانه ملي است كه به تقويت ارزشهاي اسلامي بپردازد. اين در حالي است كه در بخشي از محتواي برنامههاي رسانه ملي، كاستيهايي ميبينيم كه زمينه ترويج مسائلي همچون تجملگرايي، خشونت، نقض فضيلتها و ارزشهاي اسلامي و موارد اين چنيني را فراهم آورده است. البته ميتوان گفت، اين فاصله گرفتن از ارزشها، غيرمستقيم و ناآگاهانه صورت گرفته و بديهي است كه با برنامهريزي مناسب، ميتوان اين كاستيها را از مدار رسانه حذف كرد. افزون بر آن، تاكنون رسانه در جهت تقويت ارزشهاي اسلامي نيز كاركرد مثبتي داشته و به توليد برنامههاي مذهبي هم مبادرت ورزيده است، ولي بايد توجه داشت رسانه به دليل اثرپذيري بر همه ساحتهاي زندگي، نقشي فراتر از ساخت و توليد برنامه دارد و بايد رسالت ديني بر عهده داشته باشد كه براي تحقق اين رسالت خود، نيازمند پيمودن مسيري طولاني است. ازاينرو، يكي از كارهاي اساسي در اين زمينه، حذف هنجارها و برنامههاي غيرديني و توليد برنامههايي است كه ميتواند به معرفي ارزشها و الگوهاي اسلامي بپردازد. در اين صورت شايسته است، رسانه ملي همواره مبناي فعاليت خويش را براساس شاخصهاي اسلامي قرار دهد تا بتواند در جهت رشد و پيشرفت جامعه گام نهد.
ابن بابويه، محمد بن علي.1404. عيون اخبارالرضا، ج1.به تحقيق حسين اعلمي. بيروت: مؤسسه الاعلمي.
ابن شعبه الحراني، حسن بن علي. 1363. تحف العقول عن آل الرسول. قم: چاپ دوم، انتشارات جامعه مدرسين.
آقاپور، علي. 1388. هنجارشكني در رسانه جمعي. قم : نشر دفتر عقل.
پاكنيا، عبدالكريم. 1384. خصايص رضويه ويژگيهاي امام رضا عليه السلام . قم: نسيم كوثر.
حكيمي، محمد. 1387. فرازهايي از سخنان امام رضا عليه السلام . مشهد بنياد پژوهشهاي اسلامي.
حر عاملي، محمد بن حسن.1414. وسائلالشيعه، ج 27. چاپ دوم، مؤسسه آل البيت.
زارعي سبزواري، عباسعلي. 1390. سيره علمي و عملي امام رضا عليه السلام . آستان قدس رضوي.
زاهري، احسان. 1387. انديشههاي رضوي. قم: الطيار.
فاضل قانع، حميد. 1392. سبك زندگي براساس آموزههاي اسلامي با رويكرد رسانهاي. قم: صداوسيما جمهوري اسلامي ايران مركز پژوهشهاي اسلامي.
فلسفي، محمدتقي؛ محقق فريد، مرتضي. 1368. الحديث، ج 3. تهران: نشر فرهنگ اسلامي.
كفاش، حميدرضا. 1387. پنجاه و پنج درس زندگي از سيره عملي حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام . تهران: عابد.
كليني، ابوجعفر محمد بن يعقوب. 1359. اصول كافي، ج4. انتشارات علميه اسلاميه.
محمدزاده، مرضيه. 1388. علي بن موسي الرضا عليه السلام . قم: دليل ما.
مركز تحقيقات رايانهاي قائميه اصفهان، 1388. دانستنيهاي حضرت امام رضا عليه السلام (دانستنيهاي رضوي 2). اصفهان: مركز تحقيقات رايانهاي قائميه اصفهان.
مهدويكني، محمدسعيد.1387. دين و سبك زندگي. تهران: دانشگاه امام صادق عليه السلام .
نيكخو، مهدي. 1379. نقش هنر و رسانه در تعليم و تربيت. قم: دارالثقلين.
وطني، منصور. 1388. نقش تربيتي والدين و رسانههاي گروهي در الگوپذيري نوجوانان و جوانان. قم: نشر باقيات.
پورطهماسبي، سياوش و سعيد. 1392. «رويكرد اسلامي در بهرهگيري از رسانههاي پست مدرن در تربيت ديني». فصلنامه تربيت تبليغي، 2.
جعفري، زينب. 1386. «عوامل تأثيرگذار در تربيت جوانان». مجله اخلاق و تربيت، 17.
جلالي، رسول. 1391. «رسانه و تغيير سبك زندگي». نشريه رسالت.
خوشنويس، ناهيد.1389. «رسانه و سبك زندگي». نشريه روابط عمومي،73.
خيري، حسن. 1391. «همافزايي راهبردي رسانه و خانواده در ارائه سبك زندگي اسلامي». فصلنامه رسانه و خانواده، 2.
سعيد، زهره و محسن فراهاني. 1391. «بررسي تأثير رسانهها بر تربيت و رشد كودكان و نوجوانان».
شعباني اصل، فاطمه.1390. «الگوي ديني رفتارها در خانواده و نقش رسانه ملي». نشريه رسالت و خانواده، 1.
ضيائي، زهرا و خديجه.1390. «روابط سالم والدين با فرزندان در تربيت ديني». نشريه طهورا، 10.
عبدالحسيني، معصومه و طاهره موسوي.1392. «آيينه جادو: نقش رسانهها در پيوند و گسست نسلي و روابط خانوادگي با تأكيد بر تلويزيون». نشريه شميم ياس، 120.
فاضل قانع، حميد. 1391. «درآمدي بر سبك زندگي اسلامي». گاهنامه تخصصي مطالعات اجتماعي و رسانه، 2.
ـــــــــ . 1391. «سبك زندگي ديني و نقش آن در كار و فعاليت جوانان». فصلنامه مطالعات جوان و رسانه، 6.
فولادي، محمد.1390. «اخلاق رسانه، بايدها و نبايدهاي اخلاقي در رسانه ملي». فصلنامه معرفت اخلاقي، 1.
ـــــــــ . 1391. «اخلاق رسانه (با تأكيد بر رسانه ملي)». فصلنامه بازتاب انديشه3، 118.
كاوياني، محمد. 1390. «گفتوگو: طراحي درخت سبك زندگي تجويزي اسلامي». نشريه حوراء، 39.
كرباسيان، قاسم. 1391. «رسانه و تربيت جوان». گاهنامه تخصصي مطالعات اجتماعي و رسانه، 2.
گلاببخش، زينب و فريده پيشوايي. 1392. «درآمدي بر ويژگيهاي رسانه مطلوب در حوزه جوانان با تأكيد بر سخنان رهبر معظم انقلاب». فصلنامه تخصصي مطالعات جوان و رسانه، 9.
محمدي سيف، معصومه. 1392. «شبكههاي ماهوارهاي و تغيير در كاركردهاي خانواده». فصلنامه رسانه و خانواده، 7.
مفيدفر، سعيد و حبيب صبوري خسروشاهي. 1390. «تعارض فرزندان با والدين در سبك زندگي». فصلنامه برنامهريزي رفاه و توسعه اجتماعي، 7.