مسلم عليمهدي*
چكيده
سبك زندگي يكي از مفاهيم نسبتاً جديد در حوزه علوم اجتماعي است. امروزه شكلگيري اين مقوله تا اندازه بسياري تحت تأثير رسانهها، به ويژه تلويزيون است. سرگرمي نيز به عنوان يكي از عناصر سبك زندگي از اين تأثير بيبهره نيست. به عبارتي تلويزيون هم ميتواند در فرهنگسازي اين عنصرِ مهم در سبك زندگي نقش مؤثري داشته باشد و هم بخش قابلتوجهي از اين مقوله را براي مخاطبان خود تأمين كند؛ بنابراين، ضرورت دارد بايستههاي اين بحث تبيين و بررسي شود. اين نوشتار با هدف ارائه رويكردي هنجاري به مقوله سرگرمي از ديدگاه اسلام به بررسي روايات اين حوزه با تأكيد بر آموزههاي امام رضا عليه السلام پرداخته است. نتايج نشان ميدهد، اوقات فراغت، يعني زمانهايي كه براي انسان ايجاد سرگرمي ميكند، بايد يكي از زمانهاي چهارگانه در سبك زندگي مطلوب باشد. مشروع بودن، نداشتن تضاد با دينداري و نبود زيادهروي، به عنوان بايستههاي سرگرمي، معرفي و ايجاد نشاط همراه با افزايش بصيرت، فهم و رشد و تعالي انسان، به عنوان نتايج مطلوب سرگرمي بيان شدهاند. همچنين مشخص شد ايجاد غفلت نتيجه نامطلوب سرگرمي است. در پايان يك الگوي مفهومي از مباحث ارائه گرديده است.
كليدواژگان: امام رضا عليه السلام ، سبك زندگي، رسانه ملي، تلويزيون، سرگرمي، اوقات فراغت، الگوي مفهومي.
شايد در سالهاي 1930 ميلادي و با آغاز فراگيري تلويزيون، كمتر كسي تصور ميكرد دامنه اثرگذاري اين اختراع جديد بشري چنان گسترده باشد كه حوزههايي مانند فرهنگ، اجتماع، سياست و اقتصاد را تحت تأثير قرار دهد. اين اثرگذاري چنان گسترده و عميق شد كه حتي مفاهيم اوليهاي را كه بشر در طول تاريخي طولاني به آن رسيده بود، در بر گرفت؛ يعني روش چگونه زيستن؟ گيدنز در اين زمينه مينويسد: «ظهور تلويزيون بر الگوهاي زندگي روزانه به شدت تأثير گذارده است؛ زيرا بسياري از مردم فعاليتهاي ديگر را پيرامون برنامههاي تلويزيوني معيني تنظيم ميكنند.» (گيدنز، 1373: 475 به نقل از خوشنويس، 1388: 6) در واقع، رسانهها در تصميمگيري فرد براي انتخاب سبك زندگي ميتوانند نقش كليدي داشته باشند؛ چراكه ميتوانند هنجارها و موقعيتهاي فرد را در جامعه به درستي تبيين كنند. در عصر كنوني رسانهها مانند دريچهاي به جهان خارج در ديدگاهها، نگرشها و رفتارهاي افراد جامعه مؤثر هستند؛ چه اينكه تصور بسياري از ما از جهان خارج و خودمان به ناچار به واسطه رسانهها شكل گرفته است. (ماي، 1376: 9 به نقل از فروزان و اميني، 1392: 196) به طور خلاصه بايد گفت تلويزيون به عنوان يكي از مصاديق مهم رسانههاي جمعي، بر سبك زندگي افراد جامعه اثر مهمي ميگذارد.
كاركردهاي شناخته شده تلويزيون تا اندازهاي ميتوانند حوزههاي مهم اثرگذاري آن را بر مخاطبان و سبك زندگي آنها روشن كنند. آنچه بيشتر به عنوان كاركردهاي تلويزيون مطرح ميشوند، كاركردهاي اطلاعرساني، سرگرمي، آموزش و فرهنگسازي است. (روشندلاربطاني، 1386: 13) در اين ميان گروهي از انديشمندان (لاسول 1948 و رايت 1960) تفريح و سرگرمي را از كاركردهاي اصلي رسانه معرفي ميكنند. (غمامي، 1391: 222) اهميت و اثرگذاري اين كاركرد باعث شده تا حتي ديگر كاركردهاي تلويزيون نيز محتواهاي خود را به صورت سرگرمي ارائه دهند كه در اين زمينه ميتوان به پديده اطلاع ـ سرگرمي (توسو، 1388: 171) اشاره كرد. همچنين پژوهشگران اعتقاد دارند سرگرمي استراتژي اثرگذار بر برنامههاي خبري نيز (مسعودي، 1388: 173) هست و حتي فرايند انتقال ارزشها از طريق آن مؤثرتر از آموزش مستقيم است. (خرمي و همكاران، 1390: 67)
به اين ترتيب از آنجا كه تلويزيون را در شكلگيري سبكهاي زندگي مؤثر ميدانيم و مطرح كرديم مؤثرترين كاركرد تلويزيون سرگرمي است، ميتوانيم بگوييم احتمالاً آنچه ميتواند مهمترين عنصر اثرگذار در شكلگيري سبك زندگي از طريق تلويزيون باشد، سرگرمي است. اين موضوع، نويسنده را برآن داشت تا با مراجعه به متون روايي و ديني و با تأكيد بر آموزههاي رضوي، تا اندازهاي ديدگاه اسلام به اين موضوع و ديگر مفاهيم مرتبط با آن مانند اوقات فراغت و نشاط را مشخص كند. تبيين اين ديدگاه به اصحاب رسانه و تلويزيون كمك خواهد كرد، خطوطي كلي از بايستههاي اين موضوع را دريافت و سياستهايي مناسب را در حوزه كاركردِ سرگرمي تلويزيون اتخاذ كنند.
وبر نخستين كسي بود كه اصطلاح سبك زندگي را به كار برد. او بر مبناي تعريف چند بعدي خود از قشربندي اجتماعي و تأكيد بر منزلت به عنوان يكي از جنبهها و مؤلفههاي قشربندي، اصطلاح سبك زندگي را در ارتباط با اين بعد به كار گرفت. (عليزاده و فتحينيا، 1386: 87) امروزه به سبك زندگي در علوم اجتماعي توجه شده است و برخي دانشمندان آن را مبنايي براي هويت اجتماعي معرفي ميكنند. استبينز در اين زمينه ميگويد: «سبك زندگي مجموعه مشخصي از الگوهاي مشتركِ رفتاري محسوس است كه در اطراف علايقي مرتبط يا شرايط اجتماعي يا هر دو شكل گرفته و به واسطه يك سري ارزشها، نگرشها و سوگيريهاي مشترك توصيف و توجيه ميشود و تحت شرايطي مبناي هويت اجتماعي مشترك قرار ميگيرد». (استبينز، 1997: 350 به نقل از مايلز، 1392: 43)
در بيان مفهوم سبك زندگي، بيان اين نكته نيز ضروري است كه سبك زندگي با كليدواژه شناخته شده Life Style در ادبيات غربي بيشتر براي شيوههاي متكثر زيست بشري در دنياي مدرن و پسامدرن و دنيايي مملو از تكنولوژيهاي اختراع شده بشر به كار ميرود. در واقع، بنا بر اين ديدگاه يك خط سير واحد در شيوه زندگي ضرورتي ندارد و بشر ميتواند در شرايط مختلف سبكهاي متفاوتي در زندگي داشته باشد. به همين دليل است كه سبك زندگي را در برخي متون به صورت جمع (سبكهاي زندگي) و در مفاهيمي اقتصادي، مانند الگوهاي مصرف خلاصه ميكنند. مثلاً مطرح ميشود كه «سبك زندگي مبتني بر منابعي است كه توسط انتخابها در زمينه مصرف فراهم ميشود، در واقع سبك زندگي مبتني بر اوقات فراغت، صنايع فرهنگي و الگوهاي مصرف است.» (مقدس و همكاران، 1387: 3) به نظر ميرسد آنچه اسلام از مفهوم سبك زندگي تعريف ميكند، شيوهاي از زيستن در اين دنيا و در مسير رشد و تكامل انساني با در نظر گرفتن عالم باقي و آخرت است. در اين تعريف، تأكيد بر اصولي ثابت كه شيوه زندگي انسان در اين دنيا و نوع تعامل او را با تجليات اين جهاني تنظيم ميكنند، اساسي است. شايد بهتر باشد اين مفهوم (سبك زندگي) را در عقل معاش تعريف كنيم. پوراميني بر همين اساس مينويسد: سبك زندگي با مفهوم عقل معاش كه همان شيوه زيستن است، يكسان است؛ يعني عقلي كه به انسان ميگويد چطور بايد زندگي كند. اين نوع عقل در سخن حضرت امام رضا عليه السلام اينگونه توصيف شده است: «مهرباني با مردم نيمي از عقل است». (پوراميني، 1392: 18)
در اين حديث كوتاه اما پرمغز، مهمترين جنبه خردورزي به نوعي در ارتباط با مردم تعريف شده است. بيترديد ديگر انواع ارتباطات انسان مانند ارتباط انسان با خودش نيز در اين بحث دخيل هستند. همانطور كه حضرت رضا عليه السلام ميفرمايند: «كسي كه نفس خود را حسابرسي كند، سود برد و كسي كه از آن غافل گردد آسيب ميبيند. عقل بر آن است كه انسان نفس خود را بشناسد.» (مسند امام رضا عليه السلام ، ج 1: 302 ـ 304؛ به نقل از تسنيم، 1392: 15) به عبارتي، وقتي سبك زندگي، مطلوب و متناسب با ارزشهاي اسلامي است كه فرد به همه روابط چهارگانه (ارتباط با خدا، خود، ديگران و طبيعت) توجه كند و اهميت هر يك از اين تعاملات را در چارچوبي كه دستورهاي اسلامي مشخص كرده است، مدنظر داشته باشد و نسبت به آنها غفلت نورزد. (معتمدي، 1392: 126)
رسانهها از جمله تلويزيون ميتوانند برداشتها و تصاويري از زندگي و سبك آن را ترسيم و ترويج كنند و بر ارزش و نگرشهايي كه منجر به شكلگيري يك نوع رفتار و سبك زندگي ميشود، اثر بگذارند. براي نمونه، انتقال ارزشها و سبك زندگي در سريالهاي تلويزيوني با ظرافت تمام (براي نمونه، از طريق كلمات، حركات، موسيقي، ابزار و وسايل مورد استفاده در برنامه، تكنيكهاي خاص تصويري و نوع لباس) و در لابهلاي برنامه، پوشيده و مستور است و افراد با شيوههاي مختلفي چون همانندسازي و تقليد، ارزشها و سبك زندگيِ نمايش داده شده را دروني ميكنند. (عيوضي، 1388: 143 ـ 144) بنابراين، سبك زندگي به راحتي به وسيله رسانه به مخاطبان منتقل ميشود و حتي ميتواند آن را از شكلي به شكل ديگر تبديل كند. در اين زمينه ميتوان به پژوهش مقدس اشاره كرد كه نشان ميدهد، بهرهمندي از رسانههايي همچون تلفن همراه، ماهواره و اينترنت سبك زندگي يك قوم را از سنتي به مدرن تغيير داده است. (مقدس و همكاران، 1387: 1) زماني اهميت ارتباط سبك زندگي و رسانه بيشتر ميشود كه برخي ادعا ميكنند، معمولاً جوانان سبك زندگي را از رسانهها برساخت يا تفسير ميكنند. (مايلز، 1392: 109)
شايد بتوان گفت، سرگرمي اصليترين مطالبه مخاطبان از تلويزيون است و بايد اين را در نگاهي تاريخي در اختراع تلويزيون و عجين شدن آن با نيازهاي تجاري زيادِ آن دوران دانست كه تلويزيون را هرچه بيشتر به جذب مخاطب از طريق ارائه سرگرمي سوق ميداد.
بر همين اساس، پُستمَن معتقد است تلويزيون هر چيزي را در چارچوب استراتژي سرگرمي و تفريح ارائه ميكند و هنگامي خطرناك ميشود كه بكوشد امور مهمي چون دين، هنر، سياست، تاريخ و علم را در قالبي تصويرمحور و به شكلي سرگرمكننده عرضه كند. (عباسي، 1382: 79) در اينجا نوعي تقليلگرايي و دور شدن از تحليلهاي عميق از جهان و هستي با سرگرمي همراه ميشود؛ چيزي كه رسانههاي دوران پست مدرن بيشتر مورد اتهام اين آفت قرار گرفتهاند. مختاري نيز سرگرميهاي غفلتزا و تخديركننده را سرگرميهاي بد در رسانه معرفي ميكند. (مختاري، 1388: 78 ـ 79) همچنين انحراف از حقيقت (پراتكانيس و آرنسن، 1379) و منفعل كردن مخاطب (كازنو، 1352) از ديگر آسيبهاي سرگرمي در تلويزيون شمرده شدهاند. (به نقل از مختاري، 1388: 80-81)
مطالعه موضوع سرگرمي در آثار گوناگون همراه با مفاهيمي مانند اوقات فراغت و نشاط بوده است و به نظر ميرسد، براي رسيدن به نگاهي جامع درباره سرگرمي از منظر اسلام، ناگزير به بررسي ديگر مفاهيم مرتبط هستيم. در ادامه سعي خواهيم كرد با تأكيد بر آموزههاي امام رضا عليه السلام ، اين مفاهيم را به طور اجمالي بررسي كنيم.
بهترين حديثي كه ميتواند به ما در شناخت ديدگاه امام رضا عليه السلام نسبت به سرگرمي كمك كند، روايتي است كه امام ميفرمايد:1 «تلاش كنيد وقت شما چهار ساعت باشد: ساعتي براي مناجات با خدا، ساعتي براي كار زندگي، ساعتي براي معاشرت با برادران و اشخاص مورد اعتماد كه شما را از عيبهايتان آگاه نمايند و از دل با شما خالص و يكرو باشند و ساعتي كه در آن براي لذتهاي غير حرام خويش خلوت كنيد و با اين ساعت، براي سه ساعت ديگر نيرو مييابيد. به خود تلقين تنگدستي و عمر دراز ننماييد؛ چرا كه هر كس تنگدستي را به خود تلقين كند، بخيل گردد و هر كس به خود عمر دراز را تلقين كند، زيادهخواه شود. براي خويشتن سهمي از دنيا قرار دهيد. به آن مقدار به خويشتن بدهيد كه حلال خواهد و جوانمردي را از بين نبرد و زيادهروي در آن نباشد و با اين سهم از دنيا، براي كارهاي ديني ياري جوييد؛ زيرا روايت شده است كه از ما نيست هر كه دنيايش را براي دينش رها سازد يا دينش را براي دنيايش رها نمايد». (مجلسي، 1363: ج75: 321)
دقت در عبارتهاي اين روايت مشخص ميكند كه اختصاص دادن زماني خاص در زندگي براي سرگرمي ضروري است كه ميتوان آن را اوقات فراغت بناميم؛ سرگرمي بايد يكي از اركان چهارگانه در زمانبندي زندگي انسان باشد؛ سرگرمي بايد در چارچوب شرع باشد؛ سرگرمي موتور محركي براي انجام دادن ساير امور انسان است؛ سرگرمي نبايد در تضاد با مروت و مردانگي (دينداري)2 انسان باشد؛ اسراف و زيادهروي در سرگرمي نبايد باشد؛ هدف از سرگرمي، بهرهگيري از آن براي انجام بهتر امور ديني است؛ ترك سرگرمي نكوهش شده است؛ و سرگرمي مربوط به دنياست، اما لزوماً ناپسند نيست.
به طور خلاصه ميتوان گفت، اوقات فراغت به عنوان يكي از زمانهاي چهارگانه در زندگي انسان بستري براي سرگرمي و لذتجوييهايي شرعي است كه در فرد ايجاد نشاط ميكند و او را در انجام ديگر امور و كارها ياري ميدهد. به همين دليل، سه كليدواژه اوقات فراغت، سرگرمي و نشاط را كه از اين حديث مستفاد شده است، بيشتر بررسي ميكنيم.
ظاهراً مفهوم اوقات فراغت در سده اخير پررنگتر از پيش شده، اما اين موضوع در دوران گذشته نيز وجود داشته است. اوقات فراغت عقيدهاي قديمي بوده و از دوران تمدنهاي باستان به نخبهگرايي و امتياز طبقاتي وابسته بوده است. (توركليدسن، 1382: 93) اما اوقات فراغت در جوامع قرن بيستم به بعد را ميتوان فراغت تودهوار ناميد؛ فراغتي كه برخلاف گذشته، ويژه گروهي خاص نيست و همه ميتوانند از آن بهره ببرند. (همان: 123)
آنچه در جامعه مدرن و پسامدرن امروزي قابل مشاهده است، اختصاص يافتن بخش زيادي از اوقات فراغت مردم در ارتباط با رسانهها، به ويژه تلويزيون است. برخي فراغت را در جامعه مدرن در مقايسه با جامعه سنتي متفاوت ميدانند و ميگويند، از جمله سازمانهايي كه در راستاي تأمين نيازهاي تفريحي و فراغتي در جامعه مدرن اعلان موجوديت كرده و بخش قابلتوجهي از فعاليت خود را به تأمين اين نياز اختصاص دادهاند، رسانههاي جمعياند. (شرف الدين، 1390: 75 و مختاري، 1388: 79 وپهلوانيان، 1386: 112) اما اينكه اوقات فراغت به تلويزيون گره خورده است، پديده نوظهوري نيست، بلكه از آنجا كه تلويزيون جهاني هنري را به تصوير ميكشد، فراغت وقتها را به خود ميخواند. اين ادعا در دوران يونان باستان نيز وجود داشت، به گونهاي كه ارسطو گذران اوقات فراغت را در شركت در تئاتر و موسيقي و تعمق درباره حقايق جاوداني تعريف ميكند. (توركليدسن، 1382: 97)
اوقات فراغت در دوران قرون وسطايي(400 تا 1000 پس از ميلاد) و با ترويج فرهنگ زاهدانه افراطي و منحرف به وسيله كليساها، مقولهاي ممنوع بود، اما اسلام به اين موضوع، توجه و آن را تأييد كرد. (در روايت مروي از امام رضا عليه السلام به اين نكته اشاره شد)، اما از تأييد اين ظرف زماني كه آن را اوقات فراغت ناميديم كه بگذريم، پرسش ديگر اين است كه محتواي اين ظرف يعني سرگرمي و نتيجه بعدي آن كه به دست آوردن نشاط است، چگونه بايد باشد و سيره و گفتارهاي اهل بيت عليهم السلام نسبت به آن چه بوده است؟
همانطور كه در حديث ابتدايي اشاره شد، مقوله سرگرمي با شرايطي مورد تأييد حضرت رضا عليه السلام قرار گرفت. رسول خدا صلي الله عليه و آله نيز در اين باره ميفرمايد: «به سرگرمي و بازي بپردازيد؛ زيرا دوست ندارم سختگيري و خشونت در دينتان ديده شود.» (جوادي آملي، 1391: 201) برخي مصاديق سرگرمي مطلوب نيز كه در روايات به آنها اشاره شده است، شامل شنا، ريسندگي، 1 اسب دواني و تيراندازي2 هستند.
البته در مقابل، روايتهايي نيز در نكوهش سرگرمي وجود دارد. برخي از اين روايات، علامتهاي فاسق3 و غافل4 را سرگرمي برشمردهاند. برخي سرگرمي را به عنوان زيور دنيا نكوهيده5 و برخي ديگر آن را در نگاه، نشانه منافق دانستهاند.6 شيخ كليني سرگرمي را مصداق لهو ميداند و ميگويد: سرگرمي به امور دنيا و مال و جاه و فرزند و مقام و منصب، آفتي است كه در آن سرزمين ايمان فلك بر باد شده است. (كليني، 1375: ج2: 824) اميرالمؤمنين علي عليه السلام نيز ميفرمايند: «خدا را گواه ميگيرم كه خاطره مرگ همواره مرا از بازي و هرگونه سرگرمي باز ميدارد.» (معروف الحسني، 1382: ج1: 363) همچنين در متون، برخي مصاديق سرگرمي كه مذموم شمرده و گفته ميشود، مأمون خليفه عباسي به آنها عادت داشت، عبارتند از: ]اشتياق به[ بازي شطرنج؛ اشتياق مفرط به موسيقي و شرابخواري. (شريفقرشي، 1382: ج2: 380-381) درباره امين، خليفه عباسي نيز گفته شده است كه او بازي و سرگرمي را از هر چيز بيشتر دوست ميداشت و اين بر اثر تربيت بيقيد و بند ايام كودكي او بود. (فضل الله، 1382: 100) در احكام فقهي نيز برخي معامله هر چيزي كه مايه سرگرمي باشد، همچون آلات موسيقي، فروش، خريد، نگهداشتن، مالك شدن، عاريه دادن و كليه تصرفاتش را حرام ميدانند. (ابن شعبه، 1404: 535)
با توجه به اين روايات و در مقايسه با رواياتي كه سرگرمي را مباح دانسته يا حتي به آن سفارش كردهاند (مانند روايت امام رضا عليه السلام در ابتداي بحث) بايد گفت بررسي پژوهشگران اين حوزه نشان ميدهد حكم فقهي سرگرمي در ابتدا اباحه است، مگر اينكه تحت عناوين قمار، ضرر و لهو منهي قرار گيرند تا حكم حرمت يا كراهت بر آن بار شود. (تهامي خليلآباد، 1389: 1) همچنين حتي اگر سرگرمي مصداق لهو باشد، تنها مواردي از آن، كه براساس معيارهاي ديني لهو محرم تشخيص داده شده، ممنوع خواهد بود. (شرف الدين، 1390: 97) براي فهم بهتر آنچه اسلام از سرگرمي انتظار دارد، شرفالدين در پژوهش ارزشمند خود ويژگيهايي را براي سرگرمي مطلوب برميشمرد: نداشتن تناسب با مجالس لهو و لعب؛ پديد نياوردن غفلت؛ عدم ايجاد طرب؛ ايفاي نقش ابزاري براي نيل به نتايح مطلوب يا انرژي گرفتن براي پيمودن ادامه مسير نه ماندن و فراموش كردن مقصد؛ فايدهمندي و داشتن هدف عقلايي؛ رعايت اعتدال و پرهيز از زيادهروي و عاري بودن از بدآموزيهاي فرهنگي، تربيتي و اخلاقي. (شرفالدين، 1390: 90 ـ92) شهيد مطهري نيز مفهوم سرگرمي را از خوشباشي يا به اصطلاح اپيكوريسم7 جدا ميداند. (مطهري، 1383: ج1: 452) به همين دليل، حافظ در شعر خود سرگرمي را براي درد دين8 يا در اعتقاد به آخرت9 توصيف ميكند.
سرگرمي مطلوب و مناسب بايد به گونهاي باشد كه انسان را به حالتي برساند كه به او در انجام ديگر كارها كمك كند. ميتوان اين حالت را در مفهومي به عنوان نشاط جستوجو كرد. از همين جهت نشاط را سبكي و چالاكي يافتن براي اجراي امور (معين، 1382: 1676) معنا كردهاند. بررسي روايات هم نشان ميدهد ائمه عليهم السلام نشاط را در برابر تنبلي و سستي توصيف كردهاند؛ يعني همان عاملي كه انسان را از انجام كارهاي خويش باز ميدارد. در اين زمينه امام صادق عليه السلام از خداوند تبديل شدن تنبلي به شوق و نشاط را ميخواهد.1 اميرالمؤمنين عليه السلام نيز در مقايسه زيباي خود بين سپاهيان عقل و جهل، نشاط را در برابر كسالت معرفي ميكنند. (ابن شعبه، 1404: 639)
امام رضا عليه السلام در زمينه نشاط ميفرمايد: «دلها اقبال و ادبار و نشاط و سستي دارند، هرگاه دل اقبال كند در او فهم و بصيرت پيدا ميگردد». (عطاردي، 1397: 490)
بنابراين نشاط و اقبالِ دل، انسان را در فهم و بصيرتيافتن نيز كمك ميكند. در حديثي ديگر امام رضا عليه السلام به رها شدن انسان از غمها به واسطه خنده و نشاط اشاره كردهاند.2 البته بايد به اين نكته توجه كرد كه خود حضرت در خنده هيچگاه قهقهه نميزد (طبرسي، 1390: 438) و خنده ايشان تبسم بود. (امين عاملي، 1376: ج5: 145)
همچنين بايد گفت بررسي نشاط در متون روايي يك نكته قابل توجه دارد و آن ارتباط اين موضوع با ائمه عليهم السلام است. امام باقر عليه السلام نشاط را از آن كسي ميداند كه پيرو و دوست علي عليه السلام باشد. (شيخ كليني، 1375: ج2: 151) شيخ عباس قمي نيز نشاط را حالتي توصيف ميكند كه پس از زيارت ائمه عليهم السلام به انسان دست ميدهد (قمي، 340)؛ در اين زمينه شعر ملك الشعراي بهار در مدح امام علي ابن موسي الرضا اين حالت را خوب توصيف كرده است. (احمدي، 1377: 177)
در نگاه اسلامي سبك زندگي شيوهاي پايدار از زيستن است كه از اصولي ثابت و الهي سرچشمه ميگيرد؛ شيوهاي كه در ارتباط چهارگانه فرد با خدا، ديگران، خود و طبيعت تعريف شده و مهمترين آن در ارتباط با مردم است و راه رسيدن به اين سبك زندگي مطلوب يا به عبارتي ديگر، عقل معاش، مهرباني كردن با مردم است؛ چيزي كه حضرت رضا عليه السلام آن را نيمي از عقل توصيف ميكنند.
از طرفي در جامعه صنعتي، رسانههاي جمعي نقش بسيار اثرگذاري در شكلگيري سبك زندگي انسانها داشتهاند كه مهمترين آنها تلويزيون است. احتمالاً در دوران پس از جامعه صنعتي يعني جامعه اطلاعاتي بايد اين تأثير را در رسانههاي نو به ويژه اينترنت جستوجو كرد، اما نقش مهم و اثرگذار تلويزيون در عصر جديد كماكان به قوت خود باقي است. از آنجا كه يكي از كاركردهاي تلويزيون سرگرمي است و گروهي آن را مهمترين و اثرگذارترين كاركرد تلويزيون ميدانند، به نظر ميرسد آنچه در تلويزيون در شكلگيري سبكهاي زندگي مهمتر است، محتواي سرگرمي تلويزيون است. بنابراين، در سطح خطمشيها و بايد و نبايدها درباره موضوع كاركرد سرگرمي تلويزيون جامعهاي ديني، ضروري است ديدگاه اسلام نسبت به اين مقوله براي اصحاب رسانه مشخص و تبيين شود.
در اصل تأييد و لزوم وجود سرگرمي به عنوان بخشي از زندگي از منظر اسلام هيچ شكي نيست. بنابراين ميتوانيم بگوييم تلويزيونِ ديني نيز بايد چنين مقولهاي را داشته باشد كه هم به فرهنگسازي اين مقوله در زندگي مخاطبان خود كمك كند و هم بخشي از اين سرگرمي را تأمين سازد. اما آنچه دستهاي از روايات در نكوهشِ سرگرمي گفتهاند، آسيبهايي را در سرگرمي گوشزد ميكند و بايد و نبايدهايي را براي آن تعريف ميكنند. به طور مشخص، در سخن امام رضا عليه السلام مشروع بودن، در تضاد نبودن با دينداري (مروت و مردانگي) و اسراف نكردن و زيادهروي در سرگرمي، گوشزد شده است.
آنچه به طور خلاصه از بايدهاي سرگرمي در بررسي روايات و نتايج پژوهشگران نتيجه ميدهد، پرداختن به سرگرمي با هدف به دست آوردن نشاطِ روحي براي رشد و تعالي بيشتر است و آنچه از نبايدهاي سرگرمي به دست ميآيد، دوري از غفلت است. سرگرمي مناسب در تلويزيون، مخاطب را به نوعي نگاه عميق در هستي كمك ميكند، اما سرگرمي نامناسب به غفلت بيشتر مخاطبان دامن ميزند و نوعي تقليلگرايي و نديدن حقيقت را براي جامعه مخاطبان خود ايجاد ميكند.
نشاط در برابر تنبلي و سستي، محصول نوعي سرگرمي مناسب است كه امام رضا عليه السلام آن را عامل پيدايش فهم و بصيرت معرفي ميكنند. همچنين نشاط با ائمه عليهم السلام ارتباط مهمي داشته و از آن به عنوان موهبتي كه نتيجه دوستي ولايت و حالتي كه پس از زيارت به انسان دست ميدهد، اشاره شده است. بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه بخش مهمي از تأمين هدف بصيرتافزايي در تلويزيون در ارتباط با ايجاد نشاط در مخاطبان است؛ نشاطي كه حالتي را مانند حالت دوستي اهل بيت عليهم السلام و حالات پس از زيارت آن بزرگواران را براي انسان تداعي ميكند. شكل زير يك الگوي مفهومي از مباحث ارائه شده، در اين نوشتار را به تصوير كشيده است
لطفاً براي ديدن اين نمودار به فايل پي دي اف مراجعه كنيد
بر اساس اين الگوي مفهومي، به سياستگذاران، نويسندگان، توليدكنندگان و ديگر اصحاب رسانه پيشنهاد ميشود توليداتشان در زمينه سرگرمي در تلويزيون به گونهاي باشد كه با هدف كلي ايجاد نشاط (نه غفلت) سازگار باشد. براي اين منظور بايستههاي حوزه مفهوم سرگرمي كه در اين الگوي مفهومي به آنها اشاره شده است، به اين كار كمك ميكند. بهكارگيري طنز، فكاهي، شعر، داستانسرايي، ذكر خاطره در حوزههاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي با محوريت طنز در قالب برنامههاي مسابقهاي و حتي تحليلي ـ خبري ميتواند با انتقال پيامهاي مفيد به مخاطبان، نوعي سرگرمي مطلوب را عرضه كند. خودداري از مسخرگي و تمسك به حركات ظاهري با هدف خنداندن به جاي تكيه بر مفاهيم پرمغز و طنزآلود در توليدات برنامههاي سرگرميمحور سفارش ميشود.
در پايان به ديگر پژوهشگران پيشنهاد ميشود براي رسيدن به بينشي جامع از ديدگاه اسلامي ديگر مقولههاي مرتبط با موضوع سرگرمي مانند تفريح، سياحت، خنده و ورزش1 را مطالعه كنند. همچنين بررسي تطبيقي برنامههاي سرگرميمحور تلويزيون با بايستههاي يادشده در اين نوشتار، امكان ارزيابي اين برنامهها را با رويكرد ديني فراهم خواهد كرد. در حوزههاي مخاطبسنجي نيز بررسي برنامههاي سرگرميمحور درباره ايجاد نشاط يا غفلت، تأثير نهايي اين دست برنامهها را نشان ميدهد.
احمدي بيرجندي، احمد؛ نقويزاده، سيد علي. (1377). مدايح رضوي در شعر فارسي. مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي. چاپ سوم.
امين عاملي، سيد محسن. (1376). سيره معصومان (ج 5). ترجمه: علي حجتي كرماني. تهران: سروش.
آسابرگر، آرتور(1383). روش تحليل رسانهها. ترجمه: پرويز اجلالي. تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها.
پوراميني، محمدباقر. (1392). سبك زندگي، منشور زندگي در منظر امام رضا عليه السلام . مشهد: آستان قدس رضوي.
پهلوانيان، احمد. (1386). تلويزيون و سرگرمي غفلتزا. نشريه ميانرشتهاي رواق هنر و انديشه، شماره13. مرداد.
تسنيم. مؤسسه آموزشي ـ پژوهشي قرآن و نهجالبلاغه. (1392). سبك زندگي از منظر امام رضا عليه السلام . كرمان: وديعت. چاپ دوم.
توركيلدسن، جورج. (1382). اوقات فراغت و نيازهاي مردم.ترجمه: عباس اردكانيان. تهران: نوربخش.
توسو، دايا كيشان. (1389). اطلاعرساني سرگرمكننده جهاني به منزله ايدئولوژي. نشريه جهاني رسانه. تابستان. شماره 7.
تهامي خليلآباد، علي. (1389). بررسي فقهي بازي و سرگرمي از ديد فقه اماميه. پاياننامه كارشناسي ارشد، گرايش فقه و مباني حقوق اسلامي. دانشگاه آزاد اسلامي. واحد سبزوار. تابستان.
حمومي جويني، ابراهيم بن محمد. مسند امام رضا عليه السلام .
جوادي آملي، عبدالله. (1391). مفاتيح الحياة. قم: اسرا. چاپ پنجاه و سوم.
خرمي، زهرا؛ زعفريان، رضا؛ محمدي الياسي، قنبر. (1390). شناسايي و اولويتبندي مؤلفههاي نقش تلويزيون در توسعه فرهنگ كارآفريني. مطالعات ميانرشتهاي در رسانه و فرهنگ. سال اول. شماره 2. پاييز و زمستان.
خوشنويس، ناهيد. (1388). «بررسي تأثير برنامههاي تلويزيوني بر سبك زندگي». ماهنامه انجمن روابط عمومي ايران. شماره 69. آذر.
روشندلاربطاني، طاهر. (1386). «چيستي مديريت رسانه». نشريه رسانه. سال هجدهم. شماره 2.
شرفالدين، حسين. (1390). الگوي مطلوب سرگرمي در يك رسانه ديني (با تأكيد بر رسانه ملي). نشريه معرفت فرهنگي اجتماعي. سال دوم. شماره چهارم. پاييز.
شريفقرشي، باقر. (1382). پژوهشي دقيق در زندگاني امام رضا عليه السلام (ج 2). ترجمه: سيد محمد صالحي. تهران: نشر اسلاميه.
شيخ عباس قمي. مفاتيح الجنان. قم: اسوه.
شيخ كليني، ابوجعفر محمد بن يعقوب. (1375). اصول كافي (ج 2، 5 و6). ترجمه: آيت الله كمرهاي. قم: اسوه.
شيخ مفيد. (1380). ارشاد. ترجمه: محمدباقر ساعدي خراساني. تهران: اسلاميه.
طبرسي، فضل بن حسن. 1390ه .ق. زندگاني چهارده معصوم عليهم السلام (جلد 75). ترجمه: عزيزالله عطاردي، تهران: اسلاميه.
عباسي، شهابالدين. (1382). «دين، فناوري و تلويزيون از ديد نيل پست من». سنجش و پژوهش. سال دهم. شماره 35. پاييز.
عطاردي، عزيزالله. (مؤلف و مترجم) (1397ه .ق). اخبار و آثار حضرت امام رضا عليه السلام . تهران: كتابخانه صدر.
عليزاده، عبدالرحمان؛ فتحينيا، محمد. (1386). «بازنمايي سبك زندگي طبقات اجتماعي در سريالهاي خانوادگي تلويزيون». سنجش و پژوهش. شماره 52.
علي بن موسي عليه السلام ، امام هشتم. (1389). نامه زرين سلامت. ترجمه: رسالة ذهبية منسوب به امام علي بن موسي الرضا عليه السلام . مشهد: آستان قدس رضوي. بنياد پژوهشهاي اسلامي.
عيوضي، غلامحسين. (1388). «سبك زندگي تلويزيوني و مصرف». فصلنامه فرهنگي دفاعي زنان و خانواده. سال پنجم. شماره 16. تابستان.
فروزان، حامد؛ اميني، حجةالله. 1392. «آسيبشناسي سبك زندگي در برنامههاي تلويزيون و راهكارهاي ارتقاي آن در ايران امروز»، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درماني. شماره 13.
فضلالله، محمدجواد. (1382). تحليلي از زندگاني امام رضا عليه السلام . ترجمه: سيد محمدصادق عارف. مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي. چاپ هفتم.
قاسمي، حاجرالسادات. 1388. «جنسيت، خانواده و سيماي جمهوري اسلامي». نشريه حورا. شماره 32 نمايه در:
www.ensani.irfacontent111957default.aspx
ماهروزاده، طاهره. 1387. نسبيتگرايي اخلاقي و نقد و بررسي آن. همايش بينالمللي اخلاق اسلامي در دانشگاهها. نمايه در:
مايلز، استيون. 1392. جامعهشناسي جوانان، روند تغييرات در سبك زندگي جوانان. ترجمه: مينا قريب و نعيمه جوان. تهران: جامعهشناسان.
مجلسي. 1363. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. تهران: اسلاميه، چاپ دوم.
محدث اربلي. 1382. كشف الغمة (ج 1). ترجمه: علي بن حسين زوارهاي. تهران: اسلاميه. چاپ سوم.
مختاري، مهدي. 1388. «بازشناسي جايگاه سرگرمي در تلويزيون ديني». نشريه ميان رشتهاي رواق هنر و انديشه. مهر و آبان. شماره 39 و 40.
مسعودي، اميدعلي. 1388. «شبكههاي تلويزيوني به مثابه عوامل مؤثر بر فرهنگ عمومي (بررسي موردي سيانان، الجزيره و العالم در جنگ دوم خليج فارس)»، نامه پژوهش فرهنگي. سال دهم. دوره سوم. شماره هفتم. پاييز.
مطهري، مرتضي. 1383. سيري در سيره ائمه اطهار عليهم السلام (جلد 1). تهران: صدرا. چاپ چهارم.
معتمدي، عبدالله. 1392. «سبك زندگي مطلوب براساس ديدگاه ارتباطي(ارتباط انسان با خود، خداوند، ديگران و طبيعت)». فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درماني. ويژهنامه (سبك زندگي) سال چهارم. شماره13. بهار.
معروف الحسني، هاشم. 1382. زندگاني دوازده امام عليهم السلام (جلد 1). ترجمه: محمد مقدس.تهران: اميركبير. چاپ چهارم.
معين، محمد. 1382. فرهنگ معين (يك جلدي). تهران: زرين.
مقدس، علياصغر؛ لهساييزاده. عبدالعلي؛ غفاري نسب، اسفنديار. 1387. «تأثير فنآوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي بر سبك زندگي: مطالعه موردي افراد مهاجر و بومي طايفه دهدار فارس». مجله جهاني رسانه ـ نسخه فارسي. شماره 5. بهار.
http:www.ensani.irfacontent69660default.aspx