عباس پسنديده
انسان موجودي است طالب كمال مطلق و به دليل همين ويژگي، همه چيز را به بهترين و زيباترين شكل و اندازه مي خواهد. خواست او به هر چه تعلق گيرد، آن چيز را در نهايت كمال مي خواهد. اگر خواست او به فضيلت و معنويت تعلق گيرد، در اين راه، بي نهايت را مي طلبد و اگر دنيا و زندگي مادي در كانون خواست او قرار گيرد، باز هم بي نهايت طلب خواهد بود.
تكلّف و مصرف گرايي به همين نوع دوم خواسته هاي انسان باز مي گردد. اگر زندگي دنيا موضوع خواسته وي قرار گيرد، بيشترين امكانات و بهترين موقعيت ها را مي خواهد و انواع لذت ها را در بهترين كيفيت و بيشترين اندازه شان مي جويد. به اين ترتيب، مصرف گرايي شكل مي گيرد. چنين فردي به هيچ مقدار از امكانات زندگي بسنده نمي كند، لذت هاي زندگي هيچ گاه او را ارضا نمي سازد و پيوسته در حال فزون خواهي است و اين يعني تلاش طاقت فرسا براي بيشتر داشتن و بيشتر مصرف كردن. انسان در اين شرايط، به ماشين بزرگ مصرف تبديل مي شود. تصور او اين است كه براي زندگي راحت، فقط بايد امكانات بيشتري فراهم كرد، درآمد بيشتري داشت و هرچه بيشتر بهره مند شد تا لذت زندگي را درك كرد. اين تصور، ميل به بيشتر داشتن و بيشتر خرج كردن و بيشتر بهره مند شدن را در انسان برمي انگيزد. اينجاست كه حرص و طمع متولد مي شود و انسان تمام توان خود را به كار مي گيرد تا بيشتر جمع كند و بيشتر مصرف كند. آنگاه آرزوهاي دور و دراز شكل مي گيرند و انسان گرفتار خواسته هاي فزاينده اي مي شود كه هيچ پاياني براي آنها متصور نيست. در نهايت، تكلف پديد مي آيد و فرد همواره براي پيشي گرفتن در تجملات، خود را به زحمتي طاقت فرسا دچار مي سازد.
آيا حرص و تكلّف و آرزوهاي دور و دراز موجب آسايش بيشتر مي شود؟ پاسخ منفي است. بگذاريد نخست از حرص بگوييم. هرچه انسان حريص تر شود، به همان اندازه از آرامش دورتر مي شود. راهي كه حريص مي پيمايد، نه تنها او را به آرامش نمي رساند، بلكه همان آرامشي را هم كه دارد، از او مي گيرد. شخص حريص از آرامش روحي و لذت زندگي، محروم است. امام صادق(ع) مي فرمايد:
حريص از دو چيز محروم مي شود و دو چيز گريبان او را مي گيرد: از قناعت محروم مي شود. پس آسايش را از دست مي دهد و از رضايت محروم مي شود. پس يقين را از دست مي دهد.2
بنابراين، شخص حريص، نه آسايش دارد و نه به خدا اعتماد دارد و اين به دليل نداشتن قناعت و رضايت از تقدير الهي است. وي به آنچه هست، قانع نيست و از تقدير الهي ناراضي است. امام علي(ع) درباره تأثير منفي حرص بر زندگي مي فرمايد: «شخص حريص، در حال استراحت ديده نمي شود».3
آرزوهاي دور و دراز نيز آسايش و آرامش انسان را از بين مي برد. امام علي(ع) مي فرمايد: «هر كس آرزوهايش زياد شود، رضايت او كم مي شود.» 4 به فرموده آن حضرت، اين به دليل ويژگي آرزو، يعني فزايندگي و بي پايان بودن آن است،5 درحالي كه عمر انسان، محدود6 و ظرفيت دنيا و امكانات هر فرد براي برآوردن چنين خواسته هايي، ناچيز است. بنابراين، به دليل پايان ناپذير بودن آرزوها و محدود بودن ظرفيت ها، آرزوها دست نايافتني مي شوند و روشن است كه به دست نياوردن خواسته ها و تحقق نيافتن آرزوها موجب احساس ناكامي و نارضايتي مي شود. ازاين رو، امام علي(ع) مي فرمايد: «نتيجه آرزوها(ي دور و دراز) افسوس خوردن است.»7 حضرت دليلي ديگر هم براي افسوس خوردن انسان بيان مي كند و آن، از دست رفتن و تلف شدن فرصت ها و سرمايه هاست: «نتيجه آرزو، افسوس خوردن انسان است و ثمره آن تلف شدن.»8 در جاي ديگر مي فرمايد: «هركس چيزي ناممكن را طلب كند، خواسته خود را ضايع كرده است».9
از سوي ديگر، وقتي انسان آرزويي دست نايافتني داشته باشد، انتظار وي نيز بي پايان و بي فايده خواهد بود و اين بسيار تلخ و آزاردهنده است. اميرمؤمنان، علي(ع) با قاطعيت مي فرمايد: «يقين بدان كه تو به آرزوهاي دور و دراز خود نمي رسي.»10 اين قانون زندگي است و ازاين رو، آن حضرت تأكيد مي كند كه هر كس آرزوهاي طولاني داشته باشد، به انتظار طولاني و بي پايان دچار خواهد شد.11 بنابراين، با وجود اين پي آمدهاي مصرف گرايي، نمي توان از آن انتظار خوشبختي داشت.
شخص متكلف نيز همين گونه است. وي براي تأييد شدن از سوي ديگران، هزاران زحمت و رنج را بر خود تحميل مي كند، ولي در هدف خود ناكام مي ماند. زيرا براي به دست آوردن آنچه ندارد، فشار رواني زيادي را تحمل مي كند و پس از رسيدن به آن نيز معمولاً رضايت ديگران به دست نمي آيد. همين امر فشار رواني كُشنده اي بر وي وارد مي كند و زندگي را براي او تلخ مي سازد.
چاره كار در قناعت است. با قناعت، تعادل لازم در زندگي به وجود مي آيد. شخص قانع در عين حال كه براي به دست آوردن روزي مي كوشد، به آنچه خدا روزي او كرده است، بسنده مي كند. ازاين رو، نه اعتراضي دارد و نه احساس ناكامي مي كند. همچنين، به آرزوهاي دور و دراز و تكلف نيز گرفتار نمي شود و در نتيجه، از زندگي خود احساس رضايت خواهد داشت.
ميزان رضامندي به ميزان دارايي و مصرف ارتباط ندارد و چنين نيست كه هرچه مصرف بيشتر باشد، رضايتمندي افزايش يابد، بلكه هرچه قناعت بيشتر باشد، ميزان آرامش و رضايتمندي افزايش مي يابد. ازاين رو، به فرموده امام علي(ع)، نياز انسان به قناعت بيش از نياز او به حرص و طمع است.12 گواراترين زندگي نيز از آنِ كسي است كه به روزي خدا قانع و از آن راضي باشد.13
از امام صادق(ع) نقل شده است كه لقمان به فرزند خود گفت: به آنچه خدا قسمت تو كرده است، قانع باش تا زندگي ات باصفا شود.14 اين بدان دليل است كه اگر كسي از تقدير الهي راضي باشد، به بي نيازي واقعي دست مي يابد15 و كمترين امكانات دنيايي براي او كافي است. درحالي كه اگر كسي به آنچه او را كفايت مي كند، راضي نباشد، هيچ چيز در دنيا براي او كافي نيست.16 بنابراين، هيچ ثروتي به اندازه راضي بودن از روزي، احساس فقر و نيازمندي انسان را از ميان نمي برد.17 شخص قانع هرگز از آنچه ندارد، محزون نمي شود.18
ازاين رو، به سوي راحتي و آسايش مي شتابد تا آن را به چنگ آورد.19
تفاوت فرد قانع با فرد زياده خواه و پرمصرف، در احساس آرامشي است كه فرد قانع از آن بهره مند است و فرد حريص از آن محروم. نه حرص زدنِ انسان حريص بر ميزان روزي او افزوده است و نه قناعت فرد قانع روزي كمتري نصيب وي كرده است. پس اگر انسان به آنچه تعيين شده است، راضي باشد، از نعمت آرامش نيز بهره مند خواهد شد. پيامبر خدا مي فرمايد:
آگاه باشيد كه براي هر كس رزقي هست كه به ناچار به او مي رسد. پس اگر كسي به آن راضي باشد، مايه بركت او مي شود و نيازهايش را فرا مي گيرد و كسي كه به آن راضي نباشد، مايه بركت او نمي شود و نيازهايش را فرا نمي گيرد.20
قناعت به معناي تنبلي و بيكاري نيست. قناعت و تلاش دو مقوله جدا از يكديگرند و هيچ يك، ديگري را نفي نمي كند. تلاش و تنبلي در يك طبقه قرار مي گيرند و قناعت و حرص نيز در طبقه اي ديگر. انسان در مقام عمل، يا تلاشگر است يا تنبل و هنگام بيان احساس و روحيه اش، يا قانع است يا حريص. در اينكه انسان بايد تلاش كند شكي نيست، ولي سخن اين است كه اين تلاش همراه با حرص باشد يا قناعت. امام علي(ع) مي فرمايد: «روزي را طلب كنيد، زيرا روزي براي كسي كه آن را طلب كند، تضمين شده است».21
پس برابر خواندن قناعت و تنبلي، يك مغالطه است. در حقيقت، خداوند، روزي را تضمين كرده است، ولي انسان نيز وظيفه اي دارد. سدير مي گويد كه به امام صادق(ع) عرض كردم: وظيفه انسان در طلب روزي چيست؟ حضرت فرمود: «وقتي در ِ مغازه ات را گشودي و بساط خود را پهن كردي، آنچه را بر عهده توست، انجام داده اي».22
بنابراين، برخورداري از امكانات زندگي، خوب و لازم است، ولي درباره ميزان آن نبايد دچار زياده خواهي و آرزوهاي طولاني شد؛ زيرا انسان را به تكلف وا مي دارد و پي آمدي جز فشارهاي رواني جان كاه و ناكامي در تحقق خواسته ها نخواهد داشت. همچنين كمال طلبي انسان نبايد به امور مادي محدود شود؛ زيرا دنيا ظرفيت تحقق را ندارد.