بررسي وضعيت سريالهاي تلويزيوني بهويژه سريالهاي پربيننده در خصوص نحوه پرداخت به فريضه نماز از آن جهت لازم و ضروري است كه با مشخصشدن ميزان توجه به نماز و بررسي اشكالات ساختاري، محتوايي و شكلي موجود، ضمن اصلاح در توليدات آتي، ميتوان شاهد آثار آن در جامعه شد و ادعا كرد كه رسانه در پيشبرد و ترويج واجبات و فرايض دين، پيشگام است. پژوهش حاضر به قصد راه حل عملي اين هدف، پيشنهاد و انجام شده است. بررسي سريالهاي داخلي پخششده، به اين مسئله پاسخ ميدهد كه نحوه پرداخت به نمازـ بهعنوان پايه و ستون دينـ در يك دوره زماني، در شبكههاي پربيننده سيما در چه وضعيتي بوده و چه الگويي از نمازگزار به مخاطبان ارائه شده است.
بعد از توحيد، معاد مهمترين اصل اعتقادي است و در قرآن و روايات، مباحث مرتبط با جهان آخرت حجم زيادي را به خود اختصاص داده است. اعتقاد به اين مسئله آثار فراواني در زندگي انسان ها بر جا ميگذارد؛ زيرا معاد و حوادث پس از مرگ در واقع ادامه زندگي دنيوي است و جداي از آن نيست و آنچه كه در اين دنيا ميكاريم در آخرت درو مي كنيم. ما در اين دنيا تحت نظر هستيم و ناظراني، رفتار و اعمال ما را ثبت و ضبط و آنها را در جهان ديگر به ما عرضه ميكنند. درك اينكه كساني ناظر بر اعمال ما هستند و حركات و سكنات ما را ثبت مي كنند، نيرويي محرك و گاه بازدارنده در ما ايجاد مي كند كه در سعادت ما نقش بسزايي دارد. علت بسياري از خطاهاي ما آن است كه خود را بدون ناظر و تنها مييابيم. بازنمايي اين مطالب در رسانه در قالبهاي هنري و دراماتيك مي تواند به تحكيم معادباوري در جامعه كمك كند. كتاب حاضر با هدف تبيين موضوع «ثبت و ضبط اعمال» بر اساس قرآن و حكايات معصومين(ع) و ارائه ايده هاي برنامه سازي براي برنامه سازان و اصحاب رسانه نگاشته شده است. در پايان لازم است از پژوهشگر ارجمند جناب حجتالاسلام محمد رضايي آدرياني كه زحمت نگارش اين اثر را به عهده گرفتند و همچنين از همكاري حجتالاسلام سيدستار مهديزاده كه در تهيه اين اثر كوشيدند، تشكر و قدرداني كنيم. اميد است اين اثر گامي در راستاي ترويج فرهنگ «معادباوري» باشد. ادارهكل پژوهشهاي اسلامي رسانه
جايگاه امامت، همانند مقام نبوت، منصبي الهي است و همان گونه كه خداوند سبحان فردي را به مقام نبوت و رسالت برمي گزيند و با معجزه، كه همانند نص خدا است، تأييد مي كند، همان خداوند، كسي را براي امامت برمي گزيند و به پيامبرش فرمان مي دهد كه آن را به مردم برساند و او را به عنوان پيشواي بعد از خود در ميان مردم نصب كند. امامت، خلافت خداوند و جانشيني رسول خدا، رشته پيوند اجزاي دين، نظام بخش جامعه مسلمين، سامان دهنده دنيا، سعادت آفرين آخرت و عزت دهنده مؤمنين است. امامت، زيربناي بنيادين شجره اسلام و ثمره شاخسار شكوفاي آيين خدايي است. امامت ادامه نبوت است و بدون شناخت امام و درك جايگاه امام، نبوت و توحيد نيز بي اثر خواهد بود و كارآيي خود را از دست خواهد داد؛ همچنان كه خداوند در آيه 67 سوره مائده به پيامبرش مي فرمايد: اگر (امر امامت اميرالمؤمنين(ع) را) ابلاغ نكني، هرآينه رسالتت را انجام نداده اي. امامت، رحمت و خيري است كه خداوند بر بندگان ارزاني داشته و به سبب آن، دينش را كامل كرده است. از همين روست كه مسئله امامت در ميان شيعه، در شمار اصول دين و امر آن به دست خداوند است؛ بر خلاف اهل سنت كه آن را از فروع دين و تعيين امام را به دست مردم مي دانند. مسئله امامت از ديرباز محل اختلاف و معركه آراء در بين مسلمانان بوده وكتاب هاي فراواني در تبيين آن نوشته شده است. در عصر حاضر كه شيعه موفق به تشكيل حكومت گرديده و پرچمدار عدالتخواهي و مبارزه با استكبار جهاني شده است، موج اتهامات و شبهات به اصول مذهب تشيع و اصل امامت فزونييافته و دشمنان با تمام توان خود مي كوشند مسلمانان را از فرهنگ شيعه به ويژه اصل امامت دور سازند. رسانه ملي به عنوان يك ابَرسازمان فرهنگي، كه تبيين و نشر معارف اسلامي و شيعي را بر عهده دارد، موظف است در بسط فرهنگ امامت و رفع شبهات آن تلاش كرده و معارف اهل بيت را به دنيا معرفي كند. در اين ميان، آنچه اهميت دارد بيان مطالب اساسي و متناسب با رسانه در اين باب و پرهيز از ارايه مباحث حاشيه اي است. با اقرار به اين كه كنه و كرانه امامت و ژرفاي حقيقت امام و با اين دست تهي، در پيمانه هيچ انديشه و پژوهشي نمي گنجد، با مدد از آستان اهل بيت(ع) برشي از حقيقت و ماهيت امامت را در برابر ديده انديشه وران و پژوهشگران عرصه امامت مي گشاييم. پژوهش پيش رو در پنج فصل سامان يافته است. در فصل اول، كليات پژوهش از قبيل مفاهيم، پيشينه و تبيين معنا و تعريف امامت بيان شده و فصل دوم، عهده دار بازنمايي، دلايل و ضرورت امامت عامه است. فصل سوم شامل مباحث امامت خاصه و گزارش اجمالي از دوره امامت هر كدام از پيشوايان دوازده گانه است و در بخش پاياني اينفصل، مباحثي درباره نظريه ولايت فقيه در دوره غيبت امام بيان مي شود. فصل چهارم به بازخواني امامت و رسانه اختصاص دارد و بايدها و نبايدهاي رسانه و ايده ها، محورها و موضوعات برنامه سازي را پيش روي برنامه سازان قرار داده است. فصل پاياني به معرفي منابع مكتوب، موسسات و مراكز تخصصي و معرفي كارشناسان و پژوهشگران حوزه امامت پرداخته است. در پژوهش حاضر تلاش شده است در فرم و قالب جديدي كه منطبق بر اصول رسانه اي است، اصحاب رسانه را در امر برنامه سازي مرتبط با امامت ياري رساند. در پايان از زحمات پژوهشگر ارجمند جناب آقاي ايرج حجازي در تحقيق و تدوين اين اثر سپاسگزاري مي كنيم و اميد داريم مديران، برنامه سازان و پژوهشگران رسانه ملي، با ارائه نظرات خود، ما را در هرچه بهترشدن پژوهش ها ياري رسانند. ادارهكل پژوهشهاي اسلامي رسانه
هدف پژوهش حاضر بررسي شيوههاي مطلوب پاسخگويي به شبهات ديني جوانان در شبكه راديويي جوان است. براي رسيدن به اين هدف، در پژوهش حاضر از دو روش فراتركيب و مصاحبه عميق با متخصصين بهره لازم را بردهايم. از روش فراتركيب، مطالعات پاسخگويي به شبهات ديني براي فراهم آوردن دادههايي جامع، يكپارچه و نظاممند كه متناسب با كاربست رسانهاي باشد و بتواند در مسير نيل به شيوههاي مطلوب پاسخگويي به شبهات ديني جوانان ياري رساند، استفاده كردهايم و از روش مصاحبه عميق براي بازتعريف شيوههاي پاسخگويي به شبهات در بستر خاص رسانه راديو و به طور ويژه شبكه راديويي جوان بهره برديم. در نتيجه اين پژوهش، شيوههاي مطلوب پاسخگويي به شبهات ديني جوانان در شبكه جوان در قالب يك فرايند ششمرحلهاي ارائه شد. در گام اول، به طور تفصيلي به چهار مقوله «شناخت محتوايي شبهه»، «شناخت عوامل شبههساز»، «شناخت حاملين شبهه» و «شناخت پيامدهاي شبهه» پرداخته شد. در گام دوم نيز سه مقوله «انواع راهكارهاي مقابله با شبهه»، «اصول پاسخگويي به شبهه» و «روشهاي پاسخگويي به شبهه» به طور مبسوط مورد بحث و بررسي قرار گرفت. در گام سوم، سنجش شرايط در قالب چهار مقوله «شناخت راديو»، «شناخت ويژگي هاي شبكه راديويي جوان»، «مخاطبشناسي» و «اوضاع كلي حاكم بر جامعه» به صورت مجمل مطرح شد. در گام چهارم، پاسخگويي مطلوب به شبهات ديني جوانان در شبكه راديويي جوان در پنج محور اساسي «مباني»، «مقدمات»، «الزامات»، «انواع رويكردهاي پاسخگويي» و «راهكارهاي حفظ توجه مخاطب» توضيح داده شد. در پايان از تلاش پژوهشگر ارجمند جناب آقاي حجت سليم در پديدآوري اين اثر سپاسگزاري كرده و اميدواريم اين پژوهش، در راستاي نزديكسازي عرصههاي پژوهش به برنامهسازي و توليد، منشا اثر و محل استفاده مديران، تصميمگيران و برنامهسازان رسانه ملي قرار گيرد.
اگرچه تكفيري هاي وهابي در اكثر كشورها با شكست نظامي روبه رو شدند و پايگاه منطقه اي و اجتماعي مهمي در هيچ كجاي دنيا و كشورهاي اسلامي ندارند، اما به واقع اين گروه ها يك گروه نظامي صرف نيستند، آنها يك فكر و اعتقاد هستندكه با تبليغات فراوان و استفاده از ابزارهاي رسانه اي جديد و پول كشورهاي مرتجع عربي و همچنين ضعف اعتقادي مسلمانان و غير مسلمانان توانستند تفكر تكفيررا در دنيا پراكنده كنند و از اين راه به اعوان و انصار، دست يابند و با كمك قدرت هاي جهاني، مناطقي را به اشغال خود دربياورند. بنابراين بعد نظامي و سلطه آنها اگرچه در مدت زمان كوتاهي به همت جمهوري اسلامي ايران و مقاومت مردم منطقه تقريباً نابود شد، اما فكر و انديشه آنها به اين زودي زايل شدني نيست و به پژوهش و روشنگري ابعاد مختلف انحرافي آنهانياز دارد. اين پژوهش درصدد آن است تبيين كند اين گروه ها برآمده از افكار جديد نيستند و ريشه در جاهليت گروه هاي انحرافي صدر اسلام، همچون خوارج دارند؛ يعني همان گروه هايي كه در مقابل امام بر حق و خليفه معتمده همه مسلمانان ايستادند و مسلمانان بسياري را به جرم تكفير از دم تيغ گذراندند. در پايان از پژوهشگر ارجمند جناب حجت الاسلام اكبر اسدعليزاده عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي كه زحمت اين تحقيق را بر عهده داشتند،تشكر ميكنيم. اميد است اصحاب رسانه از آن بهره گيرند.
يكي از اصول اساسي در اخلاق و تربيت، روش تربيت است. اين روش، راهي است كه ميان اقدام عملي و غايت و هدف، امتداد مييابد. در واقع، وظيفه تنظيم اقدام و عمل تربيتي براي رسيدن به هدف، بر عهده روش است. روشهاي تربيتي، تكليف عملي كساني را معين ميكند كه تحت تربيت قرار ميگيرند. يكي از روشهاي مهم و اصولي تربيتي در اسلام، روش امربهمعروف و نهيازمنكر است. افراد را به انجامدادن كارهاي شايسته ترغيب ميكند و از انجامدادن كارهاي ناروا و ناشايست بازميدارد. امربهمعروف و نهيازمنكر، اصل مترقي اسلام است كه حتي ميتوان بقاي دين را منوط به اين اصل اساسي دانست. چنانكه استاد مطهري معتقد است: «امربهمعروف و نهيازمنكر، يگانه اصلي است كه ضامن بقاي اسلام است، به اصطلاح علت مبقيه است. اصلاً اگر اين اصل نباشد، اسلامي نيست. رسيدگيكردن دائم به وضع مسلمين است». (مطهري، مرتضي، 1384، ج17، ص 235) اين فريضه بزرگ ياد شده، در واقع، اصلي مهم و حياتي در سياست نظارتي و كنترلي اسلام به شمار ميرود كه در فرايند جامعهپذيري تقيد به انجامدادن معروفها و پرهيز از منكرات نقش مهمي دارد. بدون شك، رسانههاي مختلف ديداري، شنيداري، مكتوب و... به عنوان يكي از كانالهاي مهم جامعهپذيركننده است كه در كنار عواملي ديگر چون خانواده، دوستان، كانونهاي مذهبي، محيطهاي آموزشي و شغلي و... نقش پررنگي در انتقال فرهنگ و تربيت اجتماعي ايفا ميكند؛ بنابراين شايسته است كه همه رسانهها در جايگاه ابزاري بسيار مهم در فراگيركردن فرهنگ امربهمعروف و نهيازمنكر اهتمام ورزند. ادارهكل پژوهشهاي اسلامي رسانه كه يگانه مركز راهبردي مطالعات دين و رسانه و بازوي معارفي رسانه ملي است بر اساس سفارش شوراي امربهمعروف و نهيازمنكر سازمان صدا و سيما، مجموعه پيشرو را تدوين كرده است. مؤلفان اين مجموعه دو فريضه الهي را از نظرگاه حضرت امام خميني(ره) و حضرت آيتاللهالعظمي خامنهايمدّظله العالي بررسي و تبيين كرده، آن را پيشكش همه انديشوران ميكنند تا گام كوچكي در عرصه فراگيرشدن فرهنگ مترقي اسلام ناب محمدي(ص) باشد. گفتني است مطالب اين مجموعه برگرفته از دو اثر ارزشمند «امربهمعروف و نهيازمنكر از ديدگاه امام خميني(ره)» و «واجب فراموش شده؛ راهبردهاي مقام معظم رهبري در زمينه امربهمعروف و نهيازمنكر» است كه شايسته است از گردآورندگان اين دو اثر ارزشمند سپاسگزاري كنيم. ادارهكل پژوهشهاي اسلامي رسانه
يكي از راهبردهاي اصلي وهابيت در مواجهه با مكتب اهل بيت(ع) و نظام اسلامي برخاسته از آن، تأسيس شبكه هاي ماهواره اي، با اهداف كلي مواجهه مستقيم با مباني ناب شيعي، بي اعتباركردن مذهب تشيع، تثبيت تفكر وهابيت در جهان اسلام، تضعيف نظام مقدس جمهوري اسلامي، مصادره و جذب اهل سنت و... است. اين جريان تلاش ميكند با تقسيم وظايف كلي و بسته به ظرفيت ها و توانمندي ها، پازلي از اهداف در قالب اين شبكه ها محقق كند. شبكه هاي كلمه، نور، وصال حق و توحيد، چهار شبكه اي هستند كه به فراخور توان خود در تحقق اهداف يادشده و براي مخاطب خاص، تلاش مي كنند؛ بهعنوان مثال، شبكه نور، شبكه اي علمي است و شبكه توحيد، براي عوام، هدف گذاري شده است و شبكه هاي وصال حق و كلمه، با رعايت حد وسط، نقش هاي رسانه اي ايفا مي كنند. ادارهكل پژوهش هاي اسلامي رسانه صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران با توجه به رسالت خود مبني بر شناسايي جريانات و افكار انحرافي ديني شبكه هاي ماهواره اي وهابي فارسيزبان، در اين اثر به معرفي اين شبكه ها پرداخته تا مديران، تصميمگيران و پژوهشگران رسانه ملي ضمن شناخت صحيح از اين شبكه هاي معاند، بسترهاي لازم براي مقابله هرچه بهتر با اين شبكه ها را فراهم آورند. در پايان از پژوهشگران گرامي آقايان علي اماني تواني و محمد مهدي قرباني كه زحمات فراواني در پديدآوري اين اثر كشيدند قدرداني مي كنيم و اميدواريم اين اثر بتواند رضايت مخاطبان خود را جلب كند.
تكنولوژي، پديده انكارناپذير جهان معاصر است. حضور پررنگ آن در كنار انسانها و پيوند تنگاتنگ آن با زندگي آدميان، اين پديده را به عضوي از اعضاي خانواده آدمها تبديل كرده است، چنانكه به تعبير ويليام برت: «امروز تكنولوژي، بخشي از سرنوشت ماست. ما نميتوانيم بدون تكنولوژي زندگي كنيم. تكنولوژي به يك معنا، هستي ماست. آنچه ما به عنوان انسانهاي امروزي هستيم، بعضاً آن چيزي است كه از بركت فن و صناعت هستيم. بنابراين تكنولوژي را نميشود رد كرد.» همچنين از نظر براين مگي: «اگر بخواهيم در دنيايي به زندگي ادامه دهيم كه پل و بيمارستان و جراحي مغز در آن هست، ناچاريم در دنيايي زندگي كنيم كه از تكنولوژي پيشرفته برخوردار است و بنابراين، بايد تكنولوژيك فكر كنيم». از آن سو، دين نيز با پيدايش نخستين انسانها بر روي زمين، اعلان موجوديت كرد و در پهنه زندگي آدميان ـ دستكم به عنوان گرايشي فطري مرموز و ناشناخته به آفريدگار هستي و جهاني به جز اين جهان مادي و به ماوراءالطبيعه ـ حضوري مؤثر نشان داد، همانگونه كه هانس كونگ ميگويد: «دين به قدمت خود انسان، در همه دورهها متصدي تسخير ذهن انسان بوده است». تكنولوژي و دستآوردهاي آن، اين گرايش فطري و كهن، به همراه مجموعهاي از بايستههاي اخلاقي و رفتاريِ برآمده از آن را به چالش گرفته است تا با ادعاي جانشيني از دين، بانگ بينيازي از دستآوردهاي ديني را در گوش آدميان به صدا درآورد و انسانها را رها از دين به دامان رنگارنگ خود بنشاند. آدميان فراواني نيز كه قرنها با توسل به ماواءالطبيعه به دنبال چيرگي بر طبيعت، درمان بيماريها، رام كردن حيوانات وحشي و ايمن ماندن از آنها، در امان بودن از حوادث و بلاياي طبيعي و دستيابي به دهها خواسته مادي ديگر بودند، همه اين خواستهها را با وجود تكنولوژي، دستيافتني ديدند و خود را به بركت تكنولوژي، از سنگلاخ دشواريهاي زندگي بر پرنيان آسايش و آسودگي نشاندند. در نتيجه، به طور طبيعي، دلباخته اين عروس خوشپوش شدند و با حضور آن، نيازي به دين و باورهاي اعتقادي، در خود نديدند. از اينجا بود كه با شكلگيري بينيازي كاذب نسبت به دين در نهاد آدميان، نداي دين شنيده نشد و جاذبههاي معنوي آن ديده نشد و بشر با تكنولوژي و صنعت، تنها ماند. ديري نپاييد كه بزرگترين منتقدان تكنولوژي، از خاستگاه تكنولوژي (غرب) برخاستند و با نگاهي پر دغدغه به آن، در تحقق وعدههاي دلفريب آن، به شدت ترديد كردند و آن را از پاسخگويي به همه نيازهاي بشر ناتوان خواندند و دوباره نياز فطري و روحي به اخلاق و معنويتگرايي و دينمداري را به انسانها يادآور شدند. حقيقت آن است كه تكنولوژي، خوبيها و آسايشهاي چشمگيري به همراه داشته است، اما سر و كارش تنها با نيازهاي مادي و غريزي انسانها بوده و فقط به نيازهاي اين ساحت از وجود انسانها پاسخ گفته است. اين در حالي است كه انسان افزون بر بعد غريزي و مادي، جنبههاي عاطفي، احساسي و معنوي نيز دارد كه تكنولوژيِ سرد و بيروح هرگز نميتواند به اين بخش از نيازهاي آدمي پاسخ دهد. در حقيقت، سرگشتگي، ناآرامي و پريشاني بشر معاصر را ـ در عين برخورداري از بالاترين دستآوردهاي تكنولوژيكي ـ در همين نكته بايد جويا شد كه ساحتهاي مهم و گستردهاي از وجود او در ناكامي و نيازمندي غرق بود و تكنولوژي هرگز نتوانست به ساحتهاي وجودي او پاسخ دهد. بنابراين، اگرچه پديده تكنولوژي و دستآوردها و در هم تنيدگي آن را با زندگي انسانها نميتوان ناديده گرفت، نياز فطري و ذاتي انسان به دين را نيز نميتوان از ياد برد و از ضرورت حضور آن در زندگي انسانها نميتوان صرفنظر كرد. البته بايد گفت توجه به چنين ضرورتي در عصر تكنولوژي، دو چندان است؛ زيرا طبع آسايشطلب و لذتجوي انسانها، معمولاً با مشاهده جاذبههاي مادي به ويژه آنگاه كه به دست تكنولوژي به اوج دلربايي، گستردگي و گوناگوني برسد، خواستههاي اصيل و نيازهاي فطري و كششهاي معنوي خويش را از ياد ميبرد و تنها عنصر دين ميتواند او را در عين توصيه به برآوردن نيازهاي مادي و غريزي خويش، به سوي خواستهها و كششهاي فطري و معنوي رهنمون شود. به تعبير هانس كونگ: ضرورت وجود خدا و در نتيجه، دين، گريزناپذير و مربوط به همه زمانهاست. به عبارت ديگر، ضرورت دين در واقع، در ضرورت، پاسخگويي به پرسشهاي اساسي آدمي نهفته است. به علاوه، در دوره جديد به واسطه رشد علم و تكنولوژي و بروز مسائل و مشكلات پيچيده زندگي، اين ضرورت به نوعي شديدتر هم شده است... .بنابراين، آنچه در بحبوحه جهان تكنولوژيك نياز داريم، فرار از شرايط كنوني از طريق انتخاب يك روش جديد زندگي است. مؤلفههاي اين روش جديد عبارتند از: توسعه نيروهاي جديد براي كنترل ماشين تكنولوژي، توسعه نوعي استقلال جديد و مسئوليت شخصي، توسعه حساسيت و احساس زيباييشناختي، توانايي محبت كردن، امكان راههاي تازه زندگي و همكاري با همديگر و [البته] در اين باره دين اهميت سرنوشتسازي دارد... فيزيكدان معروف و برنده جايزه نوبل، هايزنبرگ، در سال 1937م. گفت: افول ارزشها و معناي عمل، نتيجهاش تنها غفلت و نااميدي است. دين، بنيان اخلاق، و اخلاق، پيش فرض زندگي است. حاصل آنكه هم بايد به دستآوردهاي مثبت تكنولوژي اقرار كرد، هم پيآمدهاي زيانبار آن را از ياد نبرد و هم از نياز اصيل و ژرف خويشتن به دين ـ به ويژه در عصر تكنولوژي ـ باز نماند و از اين نكته نيز نبايد غفلت كرد كه دين، همچنان براي انسانها به عنوان ضرورتي مطرح است و انكار آن، به معناي محروم ساختن خويش از جهانهايي بزرگ (جهان ملكوت) و محدود ساختن خويشتن به جهاني كوچك (جهان ماده) است. اثر پيش رو، ضرورت دين در عصر تكنولوژي را بررسي ميكند، بيآنكه دستآوردهاي مثبت تكنولوژي را انكار و وجود آن را در جمع انسانها بيهوده معرفي كند.
شايسته است ارتباط گفتاري، مانند هر رابطة اجتماعي ديگر، اعتمادآفرين، امينتآور و آرامشبخش باشد. در اين ميان، نتيجة مثبت يا منفيِ حاصل از گفتار، وابستگي وثيقي با نحوة آغاز آن دارد. اگر ارتباط با واژههاي مثبت و مهرآميز آغاز شود، ادامة ارتباط براي هر دو طرف، دلنشين و خوشايند خواهد بود. اما چنانچه سخن با كلمات غيرمثبت ـ اعم از خنثي يا داراي بارِ منفي ـ آغاز شود، به سردي يا شكست و قطع ارتباط ميانجامد. بر همين اساس، از قرآن كريم بر ميآيد كه سلام كردن در آغاز و فرجام گفتار امري پسنديده است و اين كتاب الهي، «سلام» را واژهاي آرامبخش و اعتمادآفرين در ارتباط گفتاري به شمار آورده و بهگونهاي ستايشآميز از آن ياد كرده است (ر.ك: انعام:54، مريم: 47، نحل: 22، يونس: 10 و ...). همچنين خود در عمل نيز اين اصلِ مؤثّرِ تربيتي را به كار گرفته است؛ از جمله در تمام سورهها، جز سورة توبه كه در بردارندة برائت جستن از مشركان است، با نام خداوند و دو صفتِ مهرآميزِ الهي، يعني «رحمن» و «رحيم»، آغاز شده است. در روايات نيز سفارش شده است كه گفتار ِخود را با «نام خداوند» آغاز كنيد؛ چراكه بهترين سرآغازِ هر گفتار، نام و ياد و ستايشِ خداوندِ جان و خرد است و درِ هيچ گنجي از حكمت و معرفت و فضل گشوده نميشود مگر آنكه نام و وصف آفريدگار هستي كليد آن باشد (نهج البلاغه، خطبة56). چنانكه نام و ياد خدا، آرامش بخش و روحفزاست و «دلها جز به ياد او آرام نگيرد و روانها جز به ديدار او آرامش نپذيرد» (مفاتيح الجنان، مناجات ذاكرين). بر پاية آموزههاي اسلامي، ياد كردن خدا، وظيفة دل و زبان، هر دو است و خداوند نامهاي نيكِ بيشماري دارد كه شايسته است سخن را با آن آغاز كرد. هدف اين پژوهش نيز همين است؛ يعني ارائه نمونههاي والا و دلانگيز از تحميديهها در متون و آموزههاي اسلامي. ضرورت بهرهگيري از كلام نوراني معصومان عليهم السلام در برنامههاي متعدد و متنوع راديويي و تلوزيوني اقتضا ميكرد كه پژوهشي مستقل و درخور در اين زمينه صورت پذيرد. بحمدالله اين كار با تلاش پژوهشگر ارجمند، جناب آقاي محمدحسن باجلان آغاز شده است و اميد ميرود با انتشار آثار بعدي (تسبيحگوييها، توحيدگوييها و...) اين مجموعه كامل شود. در پايان، تلاش همه عزيزاني را كه در فراهم آمدن اين اثر سهيم بودهاند ارج مينهيم و از خداي مهربان برايشان سلامت و سعادت و بهروزي و شادكامي آرزومنديم.
عظمت و والايي هر علمي، به عظمت موضوع آن است، همانگونه كه همه آثار وجودي آن علم نيز در سايه موضوعش شكل ميگيرد. با توجه به اين معيار، «خداشناسي» ارزشمندترين علم است، نه تنها برترين علم است، بلكه موضوع آن تنها حقيقتي است كه داراي واقعيت و هستي است و دِگر «هست«ها از هستي او رستهاند. ازاينرو، معرفت و شناخت آن حقيقت لايزالي، سرآغاز هر اقدام و اولين گام هر قيامي است. او اصليترين اصل و فراتر از آن، تنها اصل اعتقادي يعني «توحيد» است، زيرا ديگر اصول اعتقادي و مذهبي، از نبوت و معاد يا عدل و امامت، از تجليات برتر و اشراقات كاملتر همان اصل است و ديگر اصول در برابر او فرع هستند. معرفت خداوند سبب تكامل آدمي است. هر چه شناخت انسان استوارتر، روشنتر و از ترديد و ابهام پيراستهتر باشد و به يقين رو به رشد برسد، به همان اندازه از ايمان قويتر و التزام عملي عميق و گستردهتري برخوردار خواهد بود. اگر آدمي به خداشناسي توجه داشته باشد و بكوشد از آن در زندگي روزمرهاش بهره ببرد، در پناه آن ميتواند ايمان خويش را از آسيبها در امان بدارد. بدين جهت، اهميت فراوان خداشناسي و آثار عميق آن بر حيات آدمي، انكارناپذير است. بر اساس شواهد تاريخي، شناسايي مبدأ هستي، همواره يكي از دغدغههاي اصلي بشر بوده و بخش ويژهاي از منابع گوناگون ديني به توصيف مبدأ عالم يا همان «خدا» و بيان رابطه او با انسان و جهان پرداخته است. حضور گسترده و پوياي عقايد خداشناسانه در تاريخ آدمي، گوياي بخشي از اهميت حياتي خداشناسي است. بنابراين، اهميت خداشناسي را ميتوان از نظر آثار آن در حيات فردي و اجتماعي انسانها مورد توجه قرار داد. ترديدي نيست زندگاني انسان خداشناس با حيات كسي كه به وجود خدا باور ندارد، تفاوتي بنيادين دارد. همچنين با مقايسه حيات دو انسان خداباور كه هر يك شناخت و تصوير خاصي از خداي خويش دارند، تفاوتهايي اساسي آشكار ميشود و اين همه، از آن روست كه باور آدمي به خدا و برداشتي كه از اوصاف او دارد، در شئون مختلف حيات او و در انگيزهها، نيتها، داوريها و كردارهاي او اثرگذار است؛ در يك كلام، معنا و مفهوم خاصي به زندگي او ميبخشد و شخصيت و هويت ويژهاي براي او به ارمغان ميآورد. اثر علمي حاضر كه كتاب راهنماي خداشناسي است، براي بهرهبرداري برنامهسازان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران نوشته شده و از جهات متعدد قابل توجه است؛ زيرا يك ـ به طور موجز و مختصر عهدهدار تثبيت و تحكيم براهين اثبات وجود خداي متعال است، دو ـ موضوع خداشناسي را در آيات و روايات واكاوي كرده كه تأييدكننده براهين اثبات وجود حضرت حق است؛ سه ـ با دستمايههاي حكايت، شعر، متن ادبي و پيام كوتاههايي كه در متن آمده، گروههاي سني كودكان و بزرگسالان نيز ميتوانند استفاده كنند. بنابراين افزون بر بهرهمندي برنامهسازان رسانه، ميتواند به عنوان متني علمي از آن استفاده كرد.