زن به عنوان نيمي از پيكره اجتماع و مربي نسل آينده، تا مادامي كه در سنگر حجاب و تقواست و حجاب همچون سپري در اختيار زن مسلمانِ ايراني است، چنگال توطئه هاي ضد انساني به وي نمي رسد و وزش هواي آلوده و اسارت زاي غرب، آسيبي به او نمي رساند. اين سنگر حافظ ارزشهاي زن مسلمان است. لذا دشمن در صدد تخريب اين سنگر مصونيت است، حجاب را «زندان» مي نامد، پوشش اسلامي را تحقير كرده و مانع فعاليتهاي اجتماعي مي شمارد و با تهاجم فرهنگي، گام به گام در پي انهدام ارزشهاي اسلامي و ملي ماست. در اين بُرهه حساس بر متوليان احياي فرهنگ و ارزشهاي خودي مخصوصاً دست اندركاران صدا و سيماست كه ابعاد خيانت به فرهنگ اصيل اسلامي را آشكار سازند تا نسل پويا و معاصر، با توطئه گسترده دشمنان آگاه شده و عكس العمل مناسب را در برابر آنها اتّخاذ نمايد.
اين پژوهش درصدد است با مفهوم شناسي گناه، تبيين خاستگاه هاي گناه، بررسي پي آمدهاي گناه، عوامل مصونيت بخشي از گناهان، و راه هاي تهذيب نفس را به تصوير كشد و با بيان حكاياتي از مبارزه با نفس و كيفر گناه كاران روزنه اي بر گناه گريزي بگشايد. اميد مي رود، اين اثر، مورد استفاده اصحاب رسانه در جهت تهذيب و پاك سازي اخلاق اجتماعي قرار گيرد.
يكي از روشهاي دولتهاي استعمارگر در كشورهاي اسلامي، ايجاد فرقهها و مذهبهاي دروغين است. هدف آنان از اين كار، پراكندگي و چنددستگي مسلمانان است تا بر حول يك محور جمع نشوند و نتوانند در برابر فعاليتهاي پليد استعمارگران مقاومت كنند. «بهاييت» يكي از اين فرقههاست. تاريخ نشان ميدهد كه اين فرقه در دامن استعمار متولد شد و در پناه و حمايتهاي بيدريغ آن ريشه دوانيد. در نهايت نيز ابزار دست اشغالگران صهيونيست قرار گرفت و به عنوان ستون پنجم آن رژيم عمل كرد. اين فرقه در پرتو تبليغات و حمايتهاي گسترده استعمارگران از آن ميتواند براي كشور خطرآفرين باشد. ازاينرو، بر اصحاب رسانه فرض است كه با روشهاي تبليغي، باورها، آداب و رسوم و راههاي ارتباطي اين فرقه با دولتهاي استعمارگر آشنا شوند و برنامههايي را در اين زمينه تهيه كنند. بر اين اساس، پژوهش حاضر به همت پژوهشگر ارجمند، جناب حجتالاسلام عليرضا روزبهاني نگاشته شد تا دستمايهاي براي برنامهسازي در اين موضوع باشد.
ضرورت نگاهي پويا و فراگير به آموزش ديني و روشهاي انتقال آن بر كسي پوشيده نيست. امروزه بشر گرفتار تجدد و نوگرايي، رويكرد نويني به معنويت، اخلاق و ارزشهاي ديني پيدا كرده و به خوبي دريافته است كه هدايت انسان به سوي تعالي تنها در پرتو آموزههاي ديني امكانپذير خواهد بود. در نگاهي كلان، دين چيزي نيست جز معيار هدايت و عامل معنادهي و هويتبخشي به انسان. دين، نسخهي رستگاري بشر است كه بايد براي انتقال مفاهيم پويا و ماناي دين و تربيت و تديّن دين و التزام دروني افراد، ساز و كارهاي مناسب فراهم آيد. به يقين، دين مبين اسلام در برنامههاي اعتقادي، اخلاقي، عبادي و اجتماعي خود، تربيت متعادل در جنبههاي گوناگون شخصيت آدمي تا رسيدن اين شگفتترين آفريدهي الهي به كمال شايسته را محور قرار داده و روشهاي متناسب با هر رده ي سني را در نظر گرفته است. تربيت ديني چه آن هنگام كه به اعتقاد و اخلاق معطوف است و چه هنگامي كه به عبادت و احكام توجه ميكند، چهرهاي عقلاني دارد و حضور عقلانيت در اين گستره كاملاً برجسته است. در امور اعتقادي كه سنگ بناي تدين به شمار ميرود، موجه و مدلل يافتن آنها لازم و ضروري است و در پذيرش آنها نميتوان بر فرد تحكم كرد. مربي در تربيت ديني بايد اصول بنيادين دين را به پشتوانه ي عقلاني پرورش دهد كه البته اين مهم در عصر ارتباطات، كار ساده اي نيست؛ زيرا اين عصر، پرسشهاي خاص خود را در برابر اعتقاد ديني به ميان آورده است.اينك يكي از آرمانهاي اسلام و انقلاب، تربيت نسلي معتقد به مباني دين، عامل به احكام و آداب الهي و برخوردار از سجايا و فضايل اخلاقي است. بايد با باروري باورهاي ديني در قشر جوان، تقوا و عفاف و ارزشهاي اسلامي را در ژرفاي وجدان آنان نهادينه سازيم. تحقق اين مهم ممكن نيست مگر با جريان شناسي، زمان شناسي، نيازسنجي، به كارگيري روشهاي نوين انتقال و دشمن شناسي. پژوهشگر ارجمند، جناب مهندس مهدي طهماسبي كوشيده است روشهاي انتقال مفاهيم ديني را در قالب بررسي نيازهاي جوانان، موانع دين مداري جوانان و ارايه ي راهكارهاي اصلاحي به تصوير كشد. با وجود دشواري راه، اين پژوهنده ي محترم، يافته هاي پژوهشي خود را در اختيار برنامه ريزان و برنامه سازان ارجمند نهادهاست تا رهتوشه ي برنامه هاي ديني بسازند و براي تربيت ديني جامعه به ويژه نسل جوان بهكار بندند. با سپاس از تلاشهاي محققانه ي ايشان، اميد است اين تكاپو روزي به كار آيد كه هيچ چيز جز قلب سليم را ثمري نباشد.
حضرت محمد صلي الله عليه و آله در مدت حيات خويش، در زمينه آخرين جانشين خود، روايتهاي بسياري با تعبيرهاي گوناگون، براي آيندگان به يادگار گذاشته است. اين مسئله بيانگر جايگاه ويژه مهدويت نزد آن حضرت است. پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله با بيان مسئله انتظار و ارزش آن، امت اسلامي را به اميد و حركت همراه با شناخت راهنمايي ميكند. با اين حال، جامعه اسلامي از سيره و سخنان آن پيامبر رحمت غافل شد و مردم در شناخت و شناساندن امام مهدي عج الله تعالي فرجه الشريف سستي ورزيديد. آنان كار را به جايي رساندند كه عدهاي كه خود را عالم دين معرفي ميكردند، وجود آن حضرت را انكار كردند و در تاريكي و جهالت نوشتهها و گفتارهاي خود، مردم را از توجه به آن حضرت باز داشتند. اگر مردم از نخستين روزهاي غيبت به حال تباه خود پي ميبردند و به سوي آن نور خدا توجه ميكردند، دوران ظلمت، اينگونه طولاني نمي شد. بر اثر روشن نشدن مسائل مهدويت براي مردم، غفلت بر جامعه حكمفرما شد و مسلمانان در دوران غيبت، از ياد حضرت غافل شدند و اگر هم در گفتار از آن حضرت سخن گفتند، در عمل با او مخالفت كردند.
در مسئله خرافه و نقش پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله در خرافه زدايي با چند پرسش جدي روبه رو هستيم: 1. خرافه چيست؟ 2. پيامبراكرم صلي الله عليه و آله چگونه با خرافات مبارزه مي كرد؟ 3. جلوه ها و نمودهاي خرافه در عصر جاهلي كدام است؟ اين نوشتار در پي يافتن پاسخي براي اين پرسش هاست. چرا كه آشنايي با شيوه برخورد آن حضرت با خرافات و رهنمودهايي كه در اين باره ارائه فرموده اند، در جهت اصلاح افكار و انديشه ها بسيار مؤثر است.
وهابيان، گروهي افراطي هستند كه عمري كمتر از دو قرن دارند. آنان با كمك قدرتهاي استعماري و زير چتر افكار انحرافي محمد بن عبدالوهاب به قدرت رسيدند. بعدها دلارهاي نفتي نيز به كمك آنها آمد تا مثلث شوم زور، تزوير و زر كامل شود. اين گروه، خود را از اهلسنت ميداند، درحاليكه عقايد و رفتاري خلاف بيشتر اهلسنت دارند. آنان از مسلماني جز ظواهر آن چيزي را به ارث نبردهاند. بدينترتيب، با كمكهاي مالي به دولتهاي اسلامي ميكوشند باورهاي پست و منحرف خود را ميان مسلمانان تبليغ و ترويج كنند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، وهابيان كه اين انقلاب را مخالف اهداف خود ميديدند، تبليغات گستردهاي بر ضد شيعيان به راه انداختند كه القاي شبهههاي ديني ميان مردم بهويژه جوانان، يكي از آنها بود. وهابيان چون از رويارويي با علماي شيعه هراس داشتند، با رواج اين شبههها باور مردم را هدف قرار دادند. عالمان ديني و فرهيختگان اين مرز و بوم وظيفه دارند پاسخهاي مستدل به اين شبههها را تنظيم كنند و در گام بعدي، فن و تدبير تازهاي به كار گيرند و به جاي دفاع، با طرح ايرادهاي اصولي و مستند و طرح تناقضهاي وهابيت با قرآن و سنت و عقل، به ياري مسلمانان بشتابند. در اين ميان، رسانه صدا و سيما نيز بهعنوان ابزاري مدرن و پردامنه، در پيشبرد اين هدف، نقش مهم و حساسي دارد. بدين منظور، پژوهش حاضر به قلم حجج اسلام سيد حسين اسحاقي و علي باقرشيخاني به انجام رسيد تا پشتوانهاي براي برنامهسازان گرامي باشد. با سپاس از اين دو بزرگوار، اميدواريم دستاندركاران رسانه ملي از اين اثر بهره برند.
تكنولوژي، پديده انكارناپذير جهان معاصر است. حضور پررنگ آن در كنار انسانها و پيوند تنگاتنگ آن با زندگي آدميان، اين پديده را به عضوي از اعضاي خانواده آدمها تبديل كرده است، چنانكه به تعبير ويليام برت: «امروز تكنولوژي، بخشي از سرنوشت ماست. ما نميتوانيم بدون تكنولوژي زندگي كنيم. تكنولوژي به يك معنا، هستي ماست. آنچه ما به عنوان انسانهاي امروزي هستيم، بعضاً آن چيزي است كه از بركت فن و صناعت هستيم. بنابراين تكنولوژي را نميشود رد كرد.» همچنين از نظر براين مگي: «اگر بخواهيم در دنيايي به زندگي ادامه دهيم كه پل و بيمارستان و جراحي مغز در آن هست، ناچاريم در دنيايي زندگي كنيم كه از تكنولوژي پيشرفته برخوردار است و بنابراين، بايد تكنولوژيك فكر كنيم». از آن سو، دين نيز با پيدايش نخستين انسانها بر روي زمين، اعلان موجوديت كرد و در پهنه زندگي آدميان ـ دستكم به عنوان گرايشي فطري مرموز و ناشناخته به آفريدگار هستي و جهاني به جز اين جهان مادي و به ماوراءالطبيعه ـ حضوري مؤثر نشان داد، همانگونه كه هانس كونگ ميگويد: «دين به قدمت خود انسان، در همه دورهها متصدي تسخير ذهن انسان بوده است». تكنولوژي و دستآوردهاي آن، اين گرايش فطري و كهن، به همراه مجموعهاي از بايستههاي اخلاقي و رفتاريِ برآمده از آن را به چالش گرفته است تا با ادعاي جانشيني از دين، بانگ بينيازي از دستآوردهاي ديني را در گوش آدميان به صدا درآورد و انسانها را رها از دين به دامان رنگارنگ خود بنشاند. آدميان فراواني نيز كه قرنها با توسل به ماواءالطبيعه به دنبال چيرگي بر طبيعت، درمان بيماريها، رام كردن حيوانات وحشي و ايمن ماندن از آنها، در امان بودن از حوادث و بلاياي طبيعي و دستيابي به دهها خواسته مادي ديگر بودند، همه اين خواستهها را با وجود تكنولوژي، دستيافتني ديدند و خود را به بركت تكنولوژي، از سنگلاخ دشواريهاي زندگي بر پرنيان آسايش و آسودگي نشاندند. در نتيجه، به طور طبيعي، دلباخته اين عروس خوشپوش شدند و با حضور آن، نيازي به دين و باورهاي اعتقادي، در خود نديدند. از اينجا بود كه با شكلگيري بينيازي كاذب نسبت به دين در نهاد آدميان، نداي دين شنيده نشد و جاذبههاي معنوي آن ديده نشد و بشر با تكنولوژي و صنعت، تنها ماند. ديري نپاييد كه بزرگترين منتقدان تكنولوژي، از خاستگاه تكنولوژي (غرب) برخاستند و با نگاهي پر دغدغه به آن، در تحقق وعدههاي دلفريب آن، به شدت ترديد كردند و آن را از پاسخگويي به همه نيازهاي بشر ناتوان خواندند و دوباره نياز فطري و روحي به اخلاق و معنويتگرايي و دينمداري را به انسانها يادآور شدند. حقيقت آن است كه تكنولوژي، خوبيها و آسايشهاي چشمگيري به همراه داشته است، اما سر و كارش تنها با نيازهاي مادي و غريزي انسانها بوده و فقط به نيازهاي اين ساحت از وجود انسانها پاسخ گفته است. اين در حالي است كه انسان افزون بر بعد غريزي و مادي، جنبههاي عاطفي، احساسي و معنوي نيز دارد كه تكنولوژيِ سرد و بيروح هرگز نميتواند به اين بخش از نيازهاي آدمي پاسخ دهد. در حقيقت، سرگشتگي، ناآرامي و پريشاني بشر معاصر را ـ در عين برخورداري از بالاترين دستآوردهاي تكنولوژيكي ـ در همين نكته بايد جويا شد كه ساحتهاي مهم و گستردهاي از وجود او در ناكامي و نيازمندي غرق بود و تكنولوژي هرگز نتوانست به ساحتهاي وجودي او پاسخ دهد. بنابراين، اگرچه پديده تكنولوژي و دستآوردها و در هم تنيدگي آن را با زندگي انسانها نميتوان ناديده گرفت، نياز فطري و ذاتي انسان به دين را نيز نميتوان از ياد برد و از ضرورت حضور آن در زندگي انسانها نميتوان صرفنظر كرد. البته بايد گفت توجه به چنين ضرورتي در عصر تكنولوژي، دو چندان است؛ زيرا طبع آسايشطلب و لذتجوي انسانها، معمولاً با مشاهده جاذبههاي مادي به ويژه آنگاه كه به دست تكنولوژي به اوج دلربايي، گستردگي و گوناگوني برسد، خواستههاي اصيل و نيازهاي فطري و كششهاي معنوي خويش را از ياد ميبرد و تنها عنصر دين ميتواند او را در عين توصيه به برآوردن نيازهاي مادي و غريزي خويش، به سوي خواستهها و كششهاي فطري و معنوي رهنمون شود. به تعبير هانس كونگ: ضرورت وجود خدا و در نتيجه، دين، گريزناپذير و مربوط به همه زمانهاست. به عبارت ديگر، ضرورت دين در واقع، در ضرورت، پاسخگويي به پرسشهاي اساسي آدمي نهفته است. به علاوه، در دوره جديد به واسطه رشد علم و تكنولوژي و بروز مسائل و مشكلات پيچيده زندگي، اين ضرورت به نوعي شديدتر هم شده است... .بنابراين، آنچه در بحبوحه جهان تكنولوژيك نياز داريم، فرار از شرايط كنوني از طريق انتخاب يك روش جديد زندگي است. مؤلفههاي اين روش جديد عبارتند از: توسعه نيروهاي جديد براي كنترل ماشين تكنولوژي، توسعه نوعي استقلال جديد و مسئوليت شخصي، توسعه حساسيت و احساس زيباييشناختي، توانايي محبت كردن، امكان راههاي تازه زندگي و همكاري با همديگر و [البته] در اين باره دين اهميت سرنوشتسازي دارد... فيزيكدان معروف و برنده جايزه نوبل، هايزنبرگ، در سال 1937م. گفت: افول ارزشها و معناي عمل، نتيجهاش تنها غفلت و نااميدي است. دين، بنيان اخلاق، و اخلاق، پيش فرض زندگي است. حاصل آنكه هم بايد به دستآوردهاي مثبت تكنولوژي اقرار كرد، هم پيآمدهاي زيانبار آن را از ياد نبرد و هم از نياز اصيل و ژرف خويشتن به دين ـ به ويژه در عصر تكنولوژي ـ باز نماند و از اين نكته نيز نبايد غفلت كرد كه دين، همچنان براي انسانها به عنوان ضرورتي مطرح است و انكار آن، به معناي محروم ساختن خويش از جهانهايي بزرگ (جهان ملكوت) و محدود ساختن خويشتن به جهاني كوچك (جهان ماده) است. اثر پيش رو، ضرورت دين در عصر تكنولوژي را بررسي ميكند، بيآنكه دستآوردهاي مثبت تكنولوژي را انكار و وجود آن را در جمع انسانها بيهوده معرفي كند.
بي شك، توجه به امور مذهبي در رسانه ها، موهبتي الهي است كه خداوند در پرتو پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به رهبري حضرت امام خميني رحمه الله به اهل ايمان ارزاني داشته است. در اين ميان، غفلت زدايي و راه نمايي از وظايف اصلي رسانه ديني است. ازاين رو، انتظار مي رود رسانه ملي براي احياي فرهنگ ديني در همه ابعاد بكوشد. نماز به دليل ويژگي هاي خاص خود، برترين و بهترين عبادت نزد خدا به شمار مي آيد،چنين عبادت ممتازي، آثار بي شماري براي دين و دنياي فرد و جامعه دارد و ترك آن نيز پي آمدهاي نامطلوبي به همراه خواهد داشت. با اين همه، نماز هنوز جايگاه مناسب و شايسته خود را در جامعه ديني نيافته است و نسل نو شناخت كمتري از آن دارد كه اين، زنگ خطر و هشداري بسيار بزرگ است. ازاين رو، مسئولان و دردمندان دين و اصحاب رسانه در درجه اول، به شناخت و درك عميق نماز و در درجه دوم، همتي بزرگ و تلاشي گسترده براي تبليغ و تعليم نماز در جامعه نياز دارند تا بتوانند با روش هاي مناسب، نسل قديم وجديد را به درك و عمل به نماز هدايت كنند. ناگفته پيداست از اصول هدايت اين است كه هدايتگر بايد خود هدايت يافته باشد. چه بسا وجود برنامه هاي منافي با اهداف نماز و نمازگزاري، تأثير برنامه هاي مروّج نماز را كم رنگ و بي اثر سازد. به همين دليل، برنامه ريزان و برنامه سازان بايد با درك درست و نگاه واقع نگرانه به اين مقوله معنوي، در نشست هايي با متفكران و متوليان مذهبي براي رشد و ارتقاي برنامه هاي جذاب مذهبي به ويژه در اوقات نماز بكوشند. آمارهاي غيررسمي و نگران كننده درباره كمبود در زمينه فرهنگ نماز، مسئوليت دست اندركاران صدا و سيما را دوچندان مي كند. در شرايط كنوني، به حركت فرهنگي گسترده نياز داريم. ازاين رو، صدا و سيما، ائمه جمعه و جماعت، روزنامه ها، مجله ها، مدرسه ها، خانواده ها و نهادهاي فرهنگي براي تبيين ضرورت، آثار و فوايد برپايي نماز، بايد به پاخيزند تا فرهنگ نماز در جامعه نهادينه شود.
«نماز»، عامل پيوند بنده ناچيز و ضعيف با خالق قادر و تواناست؛ راز و رمزگويي با خدا و مددخواهي از اوست و پاسخ به دعوت خداوندي است. در نماز، خود را به او نزديك ميبينيم؛ نزديكتر از رگ گردن." سخن خود را با او در ميان ميگذاريم و از او كمك ميخواهيم كه عامل ايجاد معنويت و نور و صفاست. در نماز نام «الله» و وصف او را تكرار ميكنيم و او را به پاكيها و قداستها ميستاييم و اين امر نقش تلقيني مؤثري در ما بر جاي ميگذارد. «نماز نوعي خلوت كردن با خدا و بيان رازهايي است كه آن را به نزديكترين افراد خود نميتوانيم بگوييم. در قنوت و سجود، از ضعف خود، از مشكلات خود، از دردهاي نهاني خود، از اسرار ناگفتني خود حرف ميزنيم و نزديكترين حالات «قرب» را در سجدهها ميبينيم. ما در نماز با تمام وجود در محضر و پيشگاه او هستيم، خود را به او نزديك ميبينيم و احساس ميكنيم تحت پوشش، مهر و عنايت كامل او قرار داريم و با اين پيوند و نزديكي با خداوند، احساس قدرت كرده، خود را قدرتمند ميبينيم. پس نماز ميتواند چنان قدرتي در نمازگزار ايجاد كند كه او [در برابر] همه معضلات و سختيهاي زندگي مقاومت كند». در مقابل، افراد بينماز، از اين پشتوانه قوي در تحمل سختيها محرومند و بيشتر آنها مغلوب حوادث ميشوند. پس نماز كليد حل بسياري از مشكلات است؛ مشكلاتي از قبيل تكبر و خودبزرگبيني، بيحجابي، بينظمي، وسوسههاي شيطاني؛ مشكلات روحي و رواني مثل اضطراب و استرس، وسواس و گوشهگيري؛ مشكلات خانوادگي مانند اختلافات خانوادگي و ناآگاهي از تربيت ديني فرزندان؛ مشكلات اقتصادي مانند بيكاري، ربا، احتكار و رشوهخواري و مشكلات فرهنگي و اجتماعي مانند تهاجم فرهنگي و احترام نگذاشتن به حقوق ديگران. پس چه بسيار مشكلاتي كه در سايه توجه به خدا و تقرب به او و استمداد از او حل و رفع ميشود. با توجه به آثار نماز و تأثير آن در حل مشكلات زندگي، اين پژوهش شامل دو بخش است. در بخش اول بعد از بيان كليات، به مفاهيم نماز و معاني آن پرداخته شده است. فصل دوم به جايگاه نماز در قرآن و روايات اختصاص دارد و در فصل سوم به فلسفه نماز اشاره شده است. بخش دوم كه به آثار و فوايد نماز ميپردازد، دو فصل دارد. در فصل اول به آثار دنيوي نماز پرداخته شده است كه شامل آثار فردي، خانوادگي، بهداشت جسمي و روحي و رواني ميشود و در فصل دوم، آثار اُخروي نماز ذكر شده كه شامل برزخ و قيامت است.