رعايت اخلاق در به دست آوردن اطلاعات از يك سوژه خبري چقدر اهميت دارد؟ آيا كنكاش در حريم خصوصي افراد مشهور براي انتشار يك تيتر داغ، امري اخلاقي است؟ ناديده گرفتن آراء و عقايد مخالف چطور؟ اگر يك مجري پخش زنده در ازاي دريافت مبلغي به صورت نامحسوس و تنها يك بار از يك "برند" نام ببرد، اخلاق را نقض كرده است؟ آيا تغيير در كنداكتور برنامه هاي تلويزيون به منظور برجسته تر كردن يك برنامه خاص با هنجارهاي اخلاقي در تضاد است؟ آيا مشكلات مالي يك شبكه تلويزيوني، انتشار تبليغاتي را كه با فرهنگ جامعه در تعارض است، توجيه مي كند؟ "سلبريتيها" چه كساني هستند؟ "منبع موثق" چيست و استفاده از آن چه شرايطي دارد؟ اينها سؤالاتي هستند كه ضرورت پرداختن به اخلاق رسانه را به وضوح مشخص مينمايند. با برجستهترشدن نقش رسانهها در دنياي امروز، موضوع اخلاق رسانه اهميت ويژها ي پيدا كرده و علاوه بر چالشهايي كه از گذشته در اين حوزه وجود داشت، مسائل جديدي نيز مطرح شده است. از آنجا كه مسائل اخلاقي در حوزه رسانه ميتوانند چالشهاي متعددي در فعاليتهاي روزمره اصحاب رسانه و مخاطبان آن ايجاد نمايند، پرداختن به اين موضوع يكي از نيازهاي مهم امروز رسانهها محسوب مي شود. كتاب حاضر در پاسخ به همين نياز ترجمه شده و مخاطب آن، همه علاقه مندان رسانه و به ويژه متخصصان، عوامل و دانشجويان رسانه هستند. اهالي رسانه بايد براي مواجهه و حل و فصل چالشهاي اخلاقي آماده باشند. آنها بايد بدانند كه در اين حرفه با چه مسائل اخلاقي روبهرو خواهند شد و چه انتظاراتي از آنها وجود دارد.
امروزه يكي از خلاءهاي محسوس در حوزه نظري سينماي ايران، اين است كه در پيوند ميان سينما، كه تأثيرگذارترين هنر در فضاي مدرن است، با دين (اسلام) كه ساماندهنده مناسبات انساني و اجتماعي است، زمينههاي نظري وجود ندارد. در اين راستا، شناخت ژانر و سبكهاي سينمايي و نسبتسنجي ميان آنها و آموزههاي ديني، از دغدغههاي مهم و مطرح سينماي ايران از ابتداي انقلاب تاكنون بوده است. از سويي واقعگرايي در فيلم و سينما نهتنها به عنوان يكي از سبكهاي مهم تاريخ سينما مطرح است، بلكه سبكي است كه بيشترين موفقيت را در سينماي ايران به همراه داشته و همواره تحليلگران هنري به آن توجه كردهاند. شناخت و نسبتسنجي ميان واقعگرايي سينما با دين و ظرفيتي كه اين سبك در ارائه مفاهيم ديني ميتواند داشته باشد، هدف اصلي اين پژوهش است. ادارهكل پژوهشهاي اسلامي رسانه در راستاي وظيفه ذاتي خود، كه پشتيباني از بنيانهاي نظري رسانه ديني است، از تلاشهاي پژوهشگر محترم اين اثر، آقاي وحيد حياتي و همچنين از گروه فرهنگ و هنر ديني رسانه سابق، كه اين اثر در آن گروه سامان يافته است، به دليل هدايتهاي كاربرديشان تشكر و قدرداني ميكند. اميد است اين اثر بتواند در زمينهها و مباحث نظري، راهكارهايي را براي رسانه ديني فراهم كرده باشد تا سينماي ديني، همپاي سينماي ايران، در نظريهپردازي به بالندگي برسد.
ادبيات ايران يكي از شاخصه هاي تمدن ديرپاي اين كشور است كه آدابورسوم و هنر اين سرزمين را دربردارد. نمايش نيز گونه اي ادبي است كه از ديرباز در فرهنگ اين سرزمين مطرح بوده و در قالب سوگ نامه، سورنامه، شبيهخواني و تعزيه و ديگر موارد برجايمانده است. در ادبيات فارسي كهن نمي توان بخش مستقلي را به عنوان ادبيات نمايشي در نظر گرفت، ولي ازآنجاكه ادبيات كهن فارسي و هنر، سرچشمه هاي واحدي دارند، مي توان گفت نوشتههاي اديبان هنرمند ايراني، نشان از اُنس آنها با هنر نمايش دارد و ادبيات نمايشي نيز از ديرباز، همگام با هنرهاي ديگر، چون موسيقي و نقّاشي در كنار ادبيات رشد كرده است. ادب فارسي، تصويرساز و معناآفرين است و مخاطب را بر آن مي دارد كه براي دريافت بهتر متن، در ذهن خود تصوير بسازد و از اينجاست كه تعاملي هنرمندانه ميان نويسنده و خواننده شكل مي گيرد و به وسيله كُنش خواندن و اجراي آنها، قابليت نمايشي آثار، جلوه¬گر ميشود. (محمدي و كرباسي، 1400، ص85) بي ترديد، ادبيات كهن، بستري براي «نمايشگونهها» است كه در بسياري آثار، مانند آثار نظامي، عطّار، مولوي، فردوسي، بيهقي، عوفي و... قابل مشاهده است. ازآنجاكه نمايش بهمنزله رسانه جهاني و يكي از بهترين راههاي معرفي ادبيات غني ايران است، پژوهش پيشِ رو مي كوشد با روش توصيفي و تحليلي، قابليتهاي نمايشي اين گونه آثار را كه گمنام مانده و ابزاري توانمند براي نمايش تاريخ، هنر، فرهنگ و انديشه هاي ايراني است، بررسي و جايگاه اين آثار را در حوزه ادبيات نمايشي بيان كند. شعر بهعنوان مهمترين ابزار بيان ايراني و به لحاظ دربرداشتن قالبهاي داستاني سرشار ميتواند به تقويتِ بخش مهمي از كمبودهاي ادبيات نمايشي در رسانه ملي كمك كند. بهعلاوه آنكه اين ابزار ادبي، بدون شك، برخاسته از نيازهاي تاريخي، فرهنگي، ملي و خاستگاه نيازهاي جمعي ايراني هم هست. برخي از اين ظرفيتها عبارتاند از: ظرفيت حماسي، تعليمي، نمايشي، اجتماعي، سياسي و بينالمللي و... . هرچند در اين مجال پرداختن به همه آنها ممكن نيست، اميد است اين اثر، مقدمهاي باشد تا ظرفيتهاي ديگر ادبيات نيز در رسانه، نقد و بررسي شود. در پايان شايسته است از زحمات پژوهشگر ارجمند، سركار خانم مريم سقلاطوني در ساماندهي اين پژوهش قدرداني كنيم و اميدواريم اين اثر، گامي هرچند كوچك در راستاي گسترش اخلاقمداري و ايدهبخشي پژوهشگران، برنامهسازان و مديران رسانه ملي در ساخت برنامههاي اخلاقي باشد. ادارهكل پژوهشهاي اسلامي رسانه
در اثر حاضر با هدف كمك به ارتقاي سطح كيفيِ برنامه هاي مناسبتي و ديني رسانه، از نظر درستخواني، شكل درست حدود 1700 عبارت از واژه ها و اصطلاحات پربسامدِ برنامههاي معارفي اعم از اسامي اشخاص، كتاب ها، اماكن و اصطلاحات خاص معارفي (قرآني، فقهي، اخلاقي، كلامي، عرفاني و...) گردآوري و بهصورت الفبايي بيان شده است تا دستاندركاران توليدات رسانهاي بهويژه مجريان و كارشناسان، نقاط ضعف و قوت اين كار را شناسايي كنند و سپس باتوجهبه ديدگاههاي بهدستآمده، پژوهش كامل و مبسوطتري مبتنيبر ضرورتها و نيازهاي واقعيِ برنامهسازانِ رسانه در دستور كار قرار دهند.
ادارهكل پژوهشهاي اسلامي رسانه در راستاي مأموريت خود مبني بر حل مسائل بنيادين سازمان صداوسيماي جمهوري اسلامي در ساحت دين و رسانه و تأمين محتواي ديني مورد نياز اين سازمان در عرصه توليدات راديويي و تلويزيوني، علاوه بر ورود به موضوعات مختلف مبتلابه، قدم در حوزه پژوهشي «فقه و رسانه» گذاشته است. اثر حاضر نمونهاي از اين اهتمام است كه در قالب مجموعه مقالات به بررسي و حل مسائلي در حوزه «فقه نمايش» پرداخته است. بررسي فقهي مسئله نمايش بدن نيمهبرهنه مردان و پردازش آن از زواياي مختلف، بررسي فقهي مسئله شبيهشدن به جنس مخالف در آثار نمايشي و پردازش آن از زواياي مختلف، بررسي فقهي مسئله نگاهكردن به تصوير زن اجنبي و پردازش آن از زواياي مختلف، بررسي فقهي مسئله پوشيدن، نمايش و ديدن موي مصنوعي زنانه و پردازش آن از زواياي مختلف، بررسي فقهي مسئله يكساني يا تفاوت نگاه به تصوير اشخاص در دو حالت زنده و غير زنده و بررسي فقهي مسئله نمايش افعال حرام بدون درنظرداشتن حكم ارتكاب آن، موضوعاتياند كه در اين مجموعه پژوهشي در قالب مقالات علمي به آنها پرداخته شده است. در پايان از همه افرادي كه در انجام اين پژوهش مؤثر بودهاند خصوصاً از پيگيريهاي حجتالاسلام آقاي دكتر مصطفي دُرّي تقدير ميشود. همچنين از پژوهشگران محترم حجج اسلام آقايان عليرضا قرباني، ياسر امينيان، علي شريفي و مصطفي قناعتگر تشكر كرده و اميدواريم اين اثر مورد توجه صاحبان انديشه، مديران و برنامهسازان رسانهاي قرار گيرد. ادارهكل پژوهشهاي اسلامي رسانه
امروزه يكي از ابزارهاي مهمِ شكلگيري افكار عمومي، رسانههاست. با توجه به اينكه در دنياي كنوني، رسانه¬ها بر همه جنبههاي زندگي بشر سايه افكندهاند و همچون نگيني، انسان را در جايگاه مخاطب و بازار مصرف توليدات خود، به محاصره درآوردهاند، توجه به وسايل ارتباط جمعي و آثار ارتباطي آنها بر شئون جامعه، اهميت بسيار بالايي دارد. اگر پيش از ورود وسايل ارتباط جمعي به جامعه جهاني، خانواده، مهمترين و اثرگذارترين ركن اجتماع شمرده مي¬شد، هجوم اطلاعات رسانه¬اي و برخورد انسان¬ها با انباشت پيام آنان، اين فضا را دچار تغيير كرده است. نكته داراي اهميت ديگر، اثرگذاري وسايل ارتباط جمعي با استفاده از انواع ترفندهاي تبليغاتي رسانه¬اي است. بهدنبال موجآفريني و جوّسازي¬هايي كه در محيط اجتماعي و دنياي مدرن امروزي صورت ميگيرد، توجه به نقش رسانه¬هاي داخلي و همچنين بينالمللي در برابر عوامل آسيب¬زاي اجتماعي و هجوم شبههها و انديشههاي انحرافي وارداتي دوچندان مي¬شود. اين مسئله، بهويژه بيشتر درباره جريانهاي فكريرسانهاي بينالمللي امكان بررسي دارد. از طرف ديگر، جريانشناسي فكري و معرفتي، از جمله مباحث مهمي بهشمار ميرود كه بخش زياد و بزرگي از ساحتهاي معرفتي و حوزههاي اجتماعي را شامل ميشود. موضوع جريانشناسي، هم از نظر محتوا و هم از لحاظ قلمرو جغرافيايي، تنوع قوميتي، گوناگوني فرهنگي و... دامنه گستردهاي را پوشش ميدهد. از جمله برتريها در اين باره، شناخت جريانهاي فكري معاصر در جهان اسلام است؛ ماداميكه جريانهاي مؤثر در عرصه فعاليتهاي بينالمللي و جهان اسلام را بهخوبي نشناسيم و جنبهها، زاويههاي فكري و شيوه عملياتي آنها را بهدرستي تحليل نكنيم، نخواهيم توانست در اين رقابت، موفق عمل كنيم. جريانشناسي فكري رسانهاي، تصويري روشن از قلمروهاي معرفتي موجود در جهان اسلام را نمايش ميدهد و زمينه را براي دستيابي به دركي ژرفتر از اين قلمروها فراهم ميكند؛ همچنين امكان دستيابي به راهبردها و راهكارهاي مناسب را در اختيار تصميمسازان و بهويژه دستاندركاران رسانه قرار ميدهد. با توجه به اينها ميتوان گفت شناخت جريانهاي رسانهاي جهان اسلام ضرورت دارد؛ زيرا اول: درباره اين موضوع، پژوهش و اثر جامعي كه همه اين جريانها را بررسي كرده باشد، وجود ندارد؛ دوم ـ پژوهشي وجود ندارد كه بيشتر درباره حوزه رسانه و مورد توجه اصحاب رسانه باشد و با آنچه در بيان مسئله بدان اشاره شد، همخواني داشته باشد؛ اثري كه در برگيرنده همه جريانهاي رسانهاي موجود در جهان اسلام باشد، به رسانهها بهويژه رسانه ملي؛ اعم از مديران، برنامهسازان و دستاندركاران ديگر اين حوزه كمك مي¬كند تا با شناخت اين جريانها بتوانند راهكارهاي برونرفت از وضعيتي را كشف كنند كه برخي جريانهاي رسانه¬اي، همچون جريانهاي تكفيري، سلفي و وهابي ايجاد كردهاند. همچنين كمك ميكند رسانه با مديريت افكار عمومي داخلي، بينالمللي و همچنين جهان اسلام از كجروي آنها و اثرپذيري ملل مسلمان از اين جريانها جلوگيري كند. اين هدف زماني اجرايي خواهد شد كه جريانهاي رسانهاي را شناسايي كنيم و در جهان اسلام با آنها آشنا شده باشيم. در پايان، از تلاشهاي پژوهشگر ارجمند جناب آقاي دكتر سيدجواد ميرخليلي در پديدآوردن اين اثر سپاسگزاري ميكنيم و اميد داريم مورد استفاده اهالي رسانه بهويژه دستاندركاران رسانه ملي و علاقهمندان به جريانشناسي رسانهاي قرار گيرد. اداره كل پژوهشهاي اسلامي رسانه
گزارش تحقيق پيش رو، نتيجه تبيين رويكردي انتقادي به سنتگرايي در مباني فكري و آراء هنري است. سنتگرايي، برخلاف روآوردن به سنتهاي شرقي، رويكردي غربي و ناشي از تحولات فكري غرب است كه در بستر انديشه غرب و بهويژه اروپا شكل گرفته و از آن ديدگاه است كه به شرق و اسلام نظر ميكنند. اساس تفكر سنتگرايان، رويآوردن به سنتهاي شرقي براي درامانماندن از امواج سهمناك مدرنيته است. در اين ميان، آنها اسلام را بهترين راه ميدانند، ولي تنها راه نميدانند؛ بنابراين در اين گرايش، تفاوتي ميان كوماراسوامي هندو و گنون تازهمسلمان شده نيست و هر دو به يك درجه ميتوانند سنتگرا باشند. يكي از اركان تفكر سنتگرايان، «وحدت متعالي اديان» بوده كه روي ديگر آن «تكثرگرايي در حقانيت اديان» است؛ يعني همانگونه كه اسلام، حق و راهي بهسوي حقيقت است، مسيحيت پولسي، هندوئيسم، بوديسم و آيينهاي چيني چون كنفوسيوس و تائوئيسم هم راهي بهسوي حقيقتاند. سنتگرايان به تبع تقابل ميان سنت و مدرنيته، تقابل ميان هنر سنتي و هنر مدرن را مطرح ميكنند و هنر سنتي را بهمثابه هنر حق، ميپذيرند و هنر مدرن را كه مولود مدرنيته است، طرد ميكنند. آنان هنر سنتي را به هنر قدسي و غيرقدسي تقسيم كرده و قلب هنر سنتي را هنر قدسي ميدانند. آنها معتقدند كه هنر قدسي بهطور مستقيم با آيينهاي عبادي آن دين سروكار دارد يا از متن آن دين ناشي شده است. يكي از اشكالات عمده بر سنتگرايان، كليگويي و مبهم و دربسته سخنگفتن آنهاست و بهنظر ميرسد در پي اثبات عقلي يا نقلي ادعاهاي خويش نيستند. همانطور كه در غرب، تجربه قرون وسطي و تسلط كليسا بر تمام شئون فردي و اجتماعي و عقبماندگي در اين دوران طولاني و تاريك باعث شد به يكباره از ايمان و جهان ديني فاصله گرفته و با هر مسألهاي كه داراي جنبه آسماني است، نگاه منفي داشته باشند، همينطور سرخوردگي از مدرنيسم و وقوع دو جنگ خانمانسوز اول و دوم و كشف اينكه آنچه جهان مدرن وعده داد، سرابي بيش نبوده است؛ باعث شد كه عدهاي در دل اين تمدن، راه فرار را رويكرد به سنتهاي شرقي، كه ريشهاي آسماني دارند، بدانند و بهطور كلي از مدرنيسم و همه دستآوردهاي آن انتقاد كنند. بر اين اساس، سنتگرايي، جرياني غربي و ناشي از واكنش روانشناختي برخي انديشمندان غربي است و اين جريان در جهان اسلام كه اساساً مدرنيسم را جز از راه واردات تجربه نكرده و هنوز چندان از جهان سنتي دور نشده است، نميتواند راه حل مناسبي باشد. در واقع، سنتگرايي واكنش غربي به اوضاع و احوال جهان غرب است و اساساً اين مسئله در جهان اسلام به آن صورت مطرح نيست. اين اثر تلاش دارد موارد ذكرشده را بررسي كرده و با نگرشي خلاقانه و بديع، كاركردهاي سنتگرايي را مورد توجه قرار دهد. در پايان از تلاشهاي علمي پژوهشگر محترم، جناب حجتالاسلام غلامرضا يوسفزاده قدرداني ميكنيم و اميدواريم اين پژوهش، مورد مداقّه و بحث و نظر اصحاب رسانه، پژوهشگران و علاقهمندان اين عرصه قرار گيرد. ادارهكل پژوهشهاي اسلامي رسانه
انتقال مفاهيم معنوي در قالب انيميشن، پژوهشي است كه به منظور مطرح كردن جذّابيتهاي بصري و عمق تأثير اين مديوم بر مخاطب كودك و نوجوان، انجام شده است. تلاش اثر حاضر بر اين بوده كه پس از آشناساختن مخاطب با اين مديوم، به بررسي تئوريك آن از منظر مباني نظري فلسفه اسلامي بپردازد. انيميشنها معمولاً به شكل روگرفتي از تكنيكها و سبكهاي توليد در انيميشنهاي هاليودي ساخته ميشوند. با توجه به رسالت اداره¬كل پژوهشهاي اسلامي رسانه، جستوجو براي يافتن چهارچوبي كه در عين تناسب و ابتناء بر نظام هستيشناسانه حِكمي مسلمانان، ناظر به دستورالعملها و راهبردهاي عملي و كاربردي باشد و به مسيري خاص و حكمتبنيان در عرصه برنامهسازي پويانمايي بينجامد، از اهداف انجام اين پژوهش به شمار مي¬رود.
پژوهش پيش رو كه راهكارهاي ارتقاي فرم و محتواي برنامه هاي كوتاه ديني تلويزيون را بررسي ميكند، به لحاظ بنيادي و كاربردي براي رفع كاستيهاي موجود برنامههاي كوتاه ديني تلويزيون اهميت بسياري دارد. بررسي و تحليل برنامه هاي كوتاه ديني، ميتواند موضوع تحقيق پژوهشگران و محققان در حوزه دين و رسانه از زواياي مختلف باشد. كشف چگونگي رابطه بين آن دو، بخش مهمي از نيازهاي ضروري جامعه امروزي است؛ اما با مطالعه و بررسي بيشتر درباره آن، به دست ميآيد كه اين موضوع از بسياري جهات هنوز به طور كامل تبيين نشده است؛ بنابراين، با توجه به رويدادها و پديده هاي جهاني در حوزه برنامه هاي كوتاه ديني، توجه به ديدگاه پژوهشگران دين و رسانه، بهويژه محققان معاصر درباره آن بسيار ضروري است. البته اين مسئله نهتنها بهدليل جايگاه اين موضوع مهم است، بلكه ديدگاه هاي جديد پژوهشگران درباره آن و تأثير شگرف آن در برنامه سازي جديد در زمينه ديني، بسياري از محققان و برنامه سازان را بر آن داشت تا مطالعات بيشتري در اين زمينه انجام دهند؛ پس جا دارد به موازات توجه به نظريه هاي مختلف درباره چگونگي ساخت برنامه كوتاه ديني تلويزيوني، از لحاظ فرم و محتوا به رابطه اين عناصر در اثرگذاري بيشتر هم توجه شود.
موضوع اخلاق رسانه از جمله حوزه هاي بسيار ضروري و حياتي مربوط به رسانه است كه متأسفانه در زبان فارسي از ادبيات غني و منابع كافي، كمبهره مانده است. اين كتاب كه از جمله آثار جديد در اين قلمرو و منتشر شده در سال 2015 ميلادي در زمينه اخلاق رسانه و حاصل سال ها تدريس و پژوهش نويسندهي آن در اين موضوع است، توانسته در مدت كوتاهي در مراكز آكادميك غربي و انگليسيزبان جايگاه ويژهاي به خود اختصاص دهد و استادان و دانشجويان به آن توجه ويژهاي كردهاند. مهمترين علت گرايش به اين كتاب، سبك نگارش بسيار خوب و همچنين موضوعات كاربردي آن است. نويسنده كوشيده است مهمترين و كاربرديترين موضوعات اخلاق رسانه را با پرهيز از حاشيهروي و اطنابهاي نظري، در فصلهاي مستقل بررسي كند. نويسنده علاوه بر اينكه به موضوعات پيچيده و بنيادي ميپردازد و آراء انديشمندان برجسته همانند ارسطو، كانت و جان استوارت ميل را نقل ميكند، ميكوشد از بياني روان و فارغ از تعقيد استفاده كند. سايت انتشارات «سيج» در قسمت «ريويو» اين كتاب، نقل قولهاي بسيار بلند و تمجيدات ويژهاي از استادان برجسته عرصه رسانه در مورد اين كتاب قرار داده كه نشان ميدهد چگونه اين كتاب، توانسته به عنوان متن آموزشي و كتابي مرجع در دانشگاههاي مختلف دنيا در كانون توجه استادان قرار گيرد. نويسنده با تسلطي كه بر مباحث اخلاق رسانه و مطبوعات دارد، هر فصل را با يك مقدمهچيني كاربردي و ارائه تصوير جامع از آن فصل شروع ميكند. مباحث هر فصل به صورت كاملاً كاربردي و عيني و با بيان ديدگاههاي موافق و مخالف پيش ميرود. استفاده و تحليل مثالهاي عيني و چالشهاي پيشآمده واقعي در عرصه رسانه بر جذابيت و فهم آسانتر مباحث افزوده است. «فراخوان قضاوت»، «كادرهاي تعريف»، «كادرهاي مثال»، «مروري بر فصل» و «مطالعه بيشتر»، از جمله عناوين مشترك همه فصلهاست كه ساختار آموزشي و نظم منطقي هر بحث را دو چندان ميكند. زمان اندك و نياز به دقت بالا، اينجانب را بر آن داشت كه ترجمه كتاب را بهصورت گروهي و در يك چارچوب بسيار دقيق و برنامهريزيشده پيش ببرم. بخشهايي از كتاب را خود ترجمه كردهام، اما عمده كار بهصورت گروهي و در سه مرحله به انجام رسيده است. هر فصل در مرحله اول، ترجمه شده، و در مرحله دوم توسط فرد ديگري از ابتدا با متن اصلي تطبيق و اصلاحات مورد نياز اعمال شده است. در سومين مرحله نيز بنده همه متن را كلمه به كلمه مطالعه، اصلاح و ويرايش كرده و با متن اصلي تطبيق دادهام. بهمنظور هماهنگي و يكدستبودن ترجمه، از همان ابتدا فهرستي از كلمات و اصطلاحات مشترك تهيه شد تا در همه كتاب بهصورت واحد ترجمه شوند. علاوه بر آن، صفحات اول هر فصل به منظور ريلگذاري و تثبيت كلمات و ساختارهاي اصلي آن فصل، چند بار مورد ارزيابي، بازبيني و اصلاح قرار گرفته است. كوشيدهايم كه در ترجمه اصطلاحات و انديشههاي شخصيتهاي برجسته مانند كانت، ميل يا بنتام، به متون اصلي و مقالات پيراموني هر انديشمند مراجعه و از معادلهاي رايج و متعارف مربوط به هر اصطلاح استفاده كنيم. در اينجا لازم است از تكتك همكاران گرامي كه در ترجمه و ارزيابي قسمتهاي مختلف اين اثر همكاري داشتهاند، تشكر ويژه داشته باشم. به خصوص از خانمها وحيده دهقانپور، رقيه حقگويان، گلناز محمدخاني، نرجس امامي، منيره وفاييفر، طاهره غفاري حسيني، زهرا صديقيان و آقاي سيدمحمدباقر ساجدي. در اينجا لازم ميدانم از ادارهكل پژوهشهاي اسلامي صداوسيما كه با اعتماد به اينجانب، فرصت ترجمه و تقديم اين اثر براي رونمايي و معرفي در اولين همايش علمي ـ پژوهشي اخلاق و رسانه را فراهم ساختند تشكر كنم. اميدوارم ترجمه اين كتاب بتواند افقهاي روشن و جديدي را در مسير تعالي و ارتقاي اخلاق در حوزه رسانه، مطبوعات و فضاي مجازي رقم زند و كاستيها و كمبودهاي احتمالي ترجمه نيز با تذكرات و ديدگاههاي منتقدان و صاحبنظران بيش از پيش رفع شود. پيشاپيش سپاسگزار هرگونه نقد، ديدگاه اصلاحي و نقطهنظر تكميلي راجع به اين اثر هستم.