اثر حاضر چكيده مقالات اولين همايش علمي پژوهشي اخلاق ورسانه است كه اداره كل پژوهش هاي اسلامي سازمان صدا و سيما در راستاي دستيابي به رسانه تراز انقلاب اسلامي با همكاري پنجاه نهاد عالي حوزوي، دانشگاهي و رسانه اي و استادان، پژوهشگران، دانشجويان ، طلاب و فضلا برگزار كرده است .رويكرد اين همايش در بخشها و موضوعات پيشنهادي، مباني معرفتشناسي، هستيشناسي، انسانشناسي، دينشناسي، ارزششناسي و روششناسي اخلاق اسلامي و در دو محور اصلي بررسي، تبيين و آسيبشناسي رسانه اخلاقي و بررسي، تبيين و آسيبشناسي اخلاق رسانه اي است.
در عصري قرار گرفتهايم كه تاخت وتاز پيشرفت فناوري واقعاً حيرت انگيز است و روزبهروز و لحظهبهلحظه شرايط تغيير ميكند. اكنون هزينه هاي مربوط به ارتباطات جمعي كاهش يافته است، متون با تصوير و صوت تكميل شده اند و مي توان با داشتن كمي اطلاعات و خريد يك تلفن هوشمند، همه آنها را تقريباً در كل دنيا به اشتراك گذاشت. پيشرفت فناوريهاي ارتباطي، نه تنها روش هاي ارتباطي ما را كارآمدتر كرده، بلكه از بسياري جهات، ماهيت تلاش هاي ما در ارتباطات جمعي را نيز تغيير داده است. در اين ميان در حالي كه مردم به دلايل گوناگون مي خواهند مطالب گوناگوني را به اشتراك بگذارند، عنصر پرمعناي اشتراكگذاري، در حال ايجاد پويايي نويني است و شركت هاي رسانه اي جديد كه بر محيط برخط ما تسلط دارند، قدرت عظيمي يافتهاند. به تدريج با نمايانساختن تناقض دروني مباني انديشه دموكراسي نقش عملي رسانههاي نوين، كه بزرگ ترين و تأثيرگذارترين ناشران محتواهاي پيش روي ماست، روشن ميشود. اكنون شاهديم كه تحولات دنياي ارتباطات و رسانهها چگونه مرزهاي آزادي بيان و اخلاق را به چالش كشيدهاند. كتاب حاضر ترجمه كتاب اخلاق رسانه، آزادي بيان و الزامات دموكراسي، شامل مجموعهاي از مقالات در حوزه اخلاق و رسانه و حاصل انديشه جمعي از متفكران غربي است كه در پيشرفت فزاينده مشاركت، تعامل عمومي در فرايند ارتباطات و دسترسي افسارگسيخته مردم به فناوريهاي ارتباطي، دغدغه حل تناقض ميان اخلاق و آزادي بيان را دارند. آنها بر اين باورند كه در دنياي كنوني در معرض حملات اغراق آميز و خصمانه قرار گرفته اند و از درون، در استثمار اخبار فريبنده اي هستند كه قالب ها و آداب و رسوم آن اخبار را تقليد مي كنند. يكي از اهداف اين مجموعه مقالات، درك بهتر نقش و دامنه حق آزادي بيان با درنظرگرفتن آن در بستر ارزش هاي دموكراتيك است. اين مجموعه حاوي كنكاشي عميق براي تعيين ارزش هاي اخلاقي در محدوده آزادي بيان، همزمان با بررسي نقاط اصلي اختلاف و توافق درنظريه دموكراسي و مقايسه طيفي از مدل هاي مختلف دموكراسي است كه سعي دارد در چهارچوب نظام دموكراتيك مسئله را حل كند. ادارهكل پژوهشهاي اسلامي صداوسيما، كه افتخار برگزاري اولين همايش ملي علمي- پژوهشي اخلاق و رسانه را در كارنامه فعاليتهاي علمي خود دارد، همچنان با جديت و دغدغهمندي در اين حوزه قدم برميدارد. ترجمه حاضر شاهدي بر پويايي علمي اين مجموعه در حوزه اخلاق و رسانه، نشانه روزآمدي آن در رصد ديدگاههاي انديشمندان غربي در اين حوزه و ارائه آن به جامعه علمي و نخبگان كشور و اهالي رسانه است. اين دست از آثار انديشمندان غربي علاوه بر تلنگر و دلالت ما بر مباني بينقض ايدئولوژيك خود و محتواي غني اخلاق اسلامي، به درك درست از رسانههاي امروز و چگونگي رويارويي با آن از منظر اخلاق، كمك شاياني ميكند. در پايان از زحمات ارزنده مترجم محترم سركار خانم محدثه عقبايي كه اين ترجمه، حاصل تلاش مدققانه ايشان است و نيز از همكاري آقاي ابوالفضل ايماني راغب قدرداني ميكنيم و اميدواريم اين صاحبان انديشه، مديران و برنامهسازان رسانهاي از محتواي اين كتاب بهره ببرند. ادارهكل پژوهشهاي اسلامي رسانه
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران دريچه جديدي از اقبال به دين در جهان گشوده شد. اين انقلاب حرف هاي تازه اي براي جوانان، زنان، انديشمندان و صاحبان خرد داشت. ليبراليسم غربي كه تا آن زمان، تنها صداي اميدبخش بود و خود را حريف بلامنازع در عرصه فكر و انديشه و حكمراني مي¬كرد به يكباره پايه هاي خود را لرزان و شكننده ديد و ارزش هاي ديني و خداپرستي به عنوان گفتمان حاكم جلوهگر شد. آنچه كه به تحكيم اين نگرش الهي در جهان كمك كرد، فطرت پاك مردم و استواري دستورات بدون تحريف اسلام بود كه دل ها را اقناع و عقل ها را مجاب كرد. بيشك كساني كه هموژني خود را در عدم دينداري مردم مي ديدند احساس خطر كردند و به مقابله با آن پرداختند. از اينرو در هزاره سوم كه جنگ ها بيشتر تبديل به جنگ هاي نرم و رسانه اي شده است امپرياليسم جهاني مي كوشد تا به مدد فناوري هاي مدرن در حوزه رسانه ها شكل جديد و نرم جنگ را عليه كشورهاي مسلمان و از جمله ايران بهكار گيرد. عدم ايستادگي در برابر اين هجوم رسانه اي مي تواند بنيان هاي اعتقادي ديني مردم را در پي داشته باشد. به نظر مي رسد يكي از پايگاه هاي مقاومت در مقابل اين هجوم، رسانه ملي است. ازاينرو در اين پژوهش سعي شده است تا با آيندهپژوهي فعاليت رسانه اي غربي در حوزه دين اسلام راه كارهاي مقابله با آن را در اختيار دست-اندركاران رسانه ملي قرار دهد. در پايان از زحمات پژوهشگر ارجمند سركار خانم فاطمه عموعبداللهي كه اين پژوهش را نگاشتند و همچنين جناب آقاي ايرج حجازي كه به ويرايش متن و تكميل منابع پرداختند، كمال تشكر و قدرداني را داريم. اميد است اين اثر گامي مهم در جهت پيشبرد اهداف رسانه ملي باشد. اداره كل پژوهشهاي اسلامي رسانه
پيدايش و شيوع غافلگيرانه ويروس كوويد 19، در سال 1398 قلمرو دين و دينداري و عرصه رسانه و ارتباطات را دستخوش تحولاتي كرد. تعطيلي مناسك جمعي از جمله نمازهاي جمعه و جماعت و اجتماعات مذهبي بهويژه برنامههاي فراگير در ماههاي شريف رجب، شعبان و رمضان المبارك از يك سو و بهميدانآمدن ظرفيت آشكار و نهفته رسانه از راديو و تلويزيون گرفته تا فضاي مجازي، نمونهاي قابل مطالعه براي فهم نسبت و درك تعامل دين و رسانه است. در اين ميان، صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران در اين آوردگاه دشوار توانست توانمنديهاي خود را بار ديگر بهدرستي بروز دهد و بخش قابل اعتنايي از نياز معنوي و مناسكي مخاطبان را پاسخ دهد. اين اما، قدم نخست است و جا دارد تا با تتبّع فراوان، نقاط قوت و ضعف كارنامه رسانهها را مورد مداقّه قرار دهيم و قدمهاي بلندتري را براي تحقق رسانه ديني برداريم. ادارهكل پژوهشهاي اسلامي سازمان صداوسيما، بهمثابه يگانه مركز راهبردي مطالعات دين و رسانه، با درك اين مهم، از صاحبنظران اين قلمرو سترگ براي عرضه دانش سودمند و ديدگاههاي عالمانه خود و تقديم آن به جامعه علمي رسانهاي دعوت نمود و اثر ارزشمند «دين، رسانه، كرونا» به اهتمام دانشمند ارجمند جناب آقاي دكتر حسن بشير، عضو محترم هيئت علمي و استاد دانشگاه امام صادق(ع) فراهم آمد. با سپاس از اين فرزانه فرهيخته و نويسندگان محترم مقالات اميد ميرود اين اثر موجب بهرهبرداري صاحبنظران، پژوهشگران و برنامهسازان قرار گيرد و اين مركز را از نقدهاي سازنده و پيشنهادهاي ارزنده خود بهرهمند فرمايند
در منطق اسلام وسعتبخشيدن به زندگي مادي مستحب است؛ ولي بهاندازهاي كه نياز طبيعي انسان تأمين شود و محتاج كسي نباشد؛ نه آنكه روزبهروز زندگي مادي و دنيوي خويش را توسعه و آن را شأن كاذب خود قرار دهد؛ زيرا در اين صورت، جامعه اسلامي با پديده شومي چون اشرافيگري و تجملگرايي روبهرو خواهد شد. اشرافيگري و تجملگرايي از هر مسلماني ناپسند و از مديران جامعه اسلامي، ناپسندتر است و از جمله فسادهاي اخلاقي حاكمان بهشمار ميآيد. اگر بهرهمندي انسان از امكانات، فخر و فضل و كمال بود، بايد پيامبران الهي كه مقربترين افراد به خداوند هستند، ثروتمندترين انسانها باشند، حال آنكه به فرموده اميرمؤمنان، حضرت علي(ع)، پيامبراكرم(ص) گرسنگي را بيش از ديگران، بر خود روا ميداشت و وقتي دنيا به وي عرضه شد، از پذيرفتن آن امتناع ورزيد. اميرمؤمنان(ع) ميافزايد: از نظر تاريخي مسلّم است كه انبيا، خصوصاً پيامبر اكرم(ص)، ساده زندگي ميكردند. بنابراين اگر ثروتمندبودن كمال باشد، بايد پذيرفت كه ـ معاذالله ـ حقتعالي كاملترين انسانها را از اين كمال محروم كرده است. بنابراين تجملگرايي براي مسئولان نظام اسلامي، مسئلهاي ناروا و نكوهيده است و در روايات از اين گرايش نكوهش شده است. امروزه كه مردم با رسانهها، زندگي و الگوهاي سبك زندگي خود را از آنان تقليد ميكنند، نقش رسانهها در موضوع تجملگرايي و اشرافيگري از اهميت بسزايي برخوردار است؛ زيرا رسانهها بهگونهاي بر الگوهاي زندگي مردم اثر ميگذارند كه مخاطبان، بسياري از فعاليتهاي ديگر خود را با برنامههاي آنان تنظيم ميكنند و به همين دليل تلويزيون بهصورت يك گروه مرجع قوي درآمده است (گيدنز، 1373، ص476). براساس اين قاعده هر چه تلويزيون بتواند بهصورت يك گروه مرجع مثبت دربيايد، تأثير و نفوذ بيشتري بر بينندگان خود ميگذارد. اين نفوذ از طريق تغيير نگرشها، گرايشها، باورها، ارزشها يا رفتار اشخاص ديگر صورت ميگيرد كه منجر به تغيير رفتار بر اثر تقليد ميشود و دانشمندان از آن به برانگيختن مخاطبان به عمل ياد كردهاند. (فرهنگي، 1373، ص46) برايناساس بايد مهمترين راهبرد رسانه ملي كه يك منبع ارسال پيام در معرفي و بازنمايي الگوهاي مورد علاقه مخاطبان خود است، پرهيز از گرايش به روحيه اشرافيگري و تجملگرايي باشد؛ زيرا انسانها، بهعنوان تماشاچيان فيلمها در شرايط بسيار حساسي، خود را جاي هنرپيشهها گذاشته، رفتار آنان را تقليد كرده، ارزشهاي ناخودآگاهانه تزريقشده را دروني ميكنند. (رفيعپور، 1370، ص36) بر اين اساس، اثر حاضر براي دستيابي به هدف فوق و پشتيباني پژوهشي از برنامهسازان، با مطالعه و بررسي علمي برنامههاي رسانه ملي به رشته تحرير درآمده است. بهدليل كمبود ادبيات نظري در اين زمينه، به نظر ميرسد اين پژوهش بتواند خلأ موجود را تا حدودي پر كند و بستر لازم را براي انجامدادن پژوهشهاي جديد فراهم سازد. در پايان از زحمات پژوهشگر ارجمند، جناب آقاي دكتر مهدي مبيني در پديدآوري اين اثر سپاسگزاري ميكنيم و اميدواريم مورد استفاده مديران، برنامهسازان و پژوهشگران رسانه ملي قرار گيرد.
تحقيق پيش رو، با مفروض دانستن آسيب ها و اقتضائات شبكه هاي اجتماعي، تبليغ دين در فضاي مجازي را مسئلهاي ممكن دانسته و ضمن اذعان به وجود ظرفيتهاي ويژه اين شبكهها براي تبليغ دين، معتقد است بايد با شناخت اين ظرفيت، به صورت آگاهانه از اين ابزار تأثيرگذار استفاده كرد. شناخت و بهكارگيري شبكههاي اجتماعي براي بهرهگيري از فرصتها و مقابله با چالشهاي آن در عرصههاي مختلف تبليغ ديني و پيشبرد اهداف دين در جامعه انساني، امري ضروري است. خلاء اين نوع تحقيقات درباره شبكههاي اجتماعي، ما را بر آن داشت تا براي كمك به جبهه گفتمان انقلاب اسلامي و رساندن پيام حق در عرصه جنگ نرم قدمي برداريم. درباره موضوع امكان انتقال پيامهاي ديني از طريق رسانههاي نوين بهويژه شبكههاي اجتماعي مجازي، ديدگاههاي گوناگوني مطرح شده كه سه گروه از نظريهها از ردّ كامل امكان اين مسأله تا پذيرش كامل انتقال مفاهيم ديني از طريق رسانههاي نوين را در بر ميگيرد؛ نظرياتي كه با استفاده از رسانه براي تبليغ دين موافقاند به نظريات «ابزارگرايانه» مشهور هستند و نظريات مخالف، به نظريات «ذاتگرايانه» و در ميان اين دو، نظريات «تعاملگرايانه» نيز مطرح ميشوند. تحقيق حاضر هرگز قائل نيست كه شبكههاي اجتماعي به عنوان رسانههاي نوين همچون ابزارهايي هستند كه هيچگونه تأثيري بر پيامها نميگذارند؛ بلكه بر اين باور است كه اين رسانهها به ويژه شبكههاي اجتماعي، اقتضائات، ويژگيها و محدوديتهايي دارند كه به آنها كاركردهاي خاص و منحصري ميبخشد. يكي از محدوديتهاي مهم اين رسانهها در امر تبليغ دين، ظهور اوليه آنها در فضايي كاملاً مادي و سكولار و بالطبع متأثر از فرهنگ مادي غرب است كه استفاده از شبكههاي اجتماعي براي تبليغ دين را ممكن و ميسّر، ولي ظريف و پيچيده ميكند. اين اثر تلاش دارد اصل لزوم حضور مبلغان ديني در فضاهايي همچون تويتر و اينستاگرام را به عنوان مقدمه تبليغ را بيان كند؛ زيرا استفاده از هر ابزار نويني نيازمند شناخت ظرفيتها و چالشهاي آن است. همچنين با نگرشي خلاقانه و بديع به دنبال آن است تا فعاليت مبلغان در اين فضاها را به حداكثر بازدهي نزديك سازد؛ چرا كه دين ميتواند در سه سطح روش، محتوا و هدف با رسانه تعامل كند و با پذيرفتن دخالت در سطح هدف، ميتوان به رسانه ديني دست يافت؛ اما اگر آن را به دخالت دين در سطح محتوا و يا روش محدود كرد، چيزي جز «دين رسانهاي» بهدست نخواهد آمد كه از رسانه فقط بهمنزله ابزار انتقال اين معاني بهره ميگيرد. در پايان لازم است از تلاشهاي ارزنده پژوهشگر محترم، جناب آقاي ابوالفضل توسليزاده در پديدآوري اين پژوهش قدرداني كنيم. اميدواريم اين اثر گامي هر چند كوچك در راستاي افزايش سواد رسانهاي مخاطبان به ويژه در عرصه بهرهگيري از شبكههاي اجتماعي براي تبليغ آموزههاي ديني بردارد و مورد استفاده مديران، تصميمسازان و تصميمگيران رسانه ملي قرار گيرد.
بهدنبال اعلام خطر برخي از كارشناسان در زمينه كاهش شديد جمعيت كشور و مطالبه رهبر معظم انقلاب اسلامي (مدظلهالعالي)، موضوع ضرورت تغيير سياست جمعيتي نظام جمهوري اسلامي ايران، از اوايل سال 1391 در دستور كار شوراي عالي انقلاب فرهنگي قرار گرفت و چندي بعد، راهبردهاي تغيير سياست جمعيتي، در دوم خرداد همان سال به تصويب اين شورا رسيد. در اين مصوبه، به فرهنگسازي براي دستيابي به جمعيت مطلوب و اصلاح بينش و نگرش مسئولان و مردم نسبت به پيامدهاي منفي كاهش باروري، بهويژه زير حد جانشيني، توجه خاصي شده است. بر همين اساس، در بند 1 ماده 3 آن، تهيه طرح جامع توليد و اجراي انواع برنامههاي آموزشي، پژوهشي، اطلاعرساني، نمايشي، تبليغي و ... در رسانههاي جمعي بهويژه صداوسيما و شبكههاي استاني آن با هدف گفتمانسازي و ترويج فوايد فرزندآوري و تبيين آثار منفي كاهش نرخ باروري، با رعايت شرايط و مقتضيات راهبردي، يكي از اقدامهاي ملي متناسب با راهبردهاي جلوگيري از كاهش نرخ باروري و ارتقاي آن برشمرده شده است. در اين ميان، يكي از راهكارهاي مهم مقابله با معضل كاهش جمعيت، شناسايي علل و عوامل موثر در شكلگيري اين مساله و تلاش براي رفع آن است. در كنار عوامل فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي، كه موجب كاهش اقبال به فرزندآوري شده، تلاشهاي موذيانه شبكههاي ماهوارهاي در راستاي تغيير نگرش افراد جامعه، بهويژه بانوان و تغيير سبك زندگي آنان بيتاثير نبوده است. به اذعان برخي شبكههاي ماهوارهاي فارسيزبان، اين شبكهها بهصورت خاص، براي مخاطب زن ايراني هدفگذاري و برنامهسازي كردهاند كه ترويج سبك زندگي غربي براي بانوان ايراني و بيميلساختن آنان به فرزندآوري، از آن جمله است. براين اساس، توجه به اين برنامهها و شگردهاي برنامهسازي بهكارگرفتهشده در آنها ميتواند در راستاي خنثيساختن القائات و پاسخگويي به شبهات مطرح در اين شبكهها مفيد واقع گردد. نوشتار حاضر تلاش دارد نتايج بررسي تعدادي از نمونه برنامه¬هاي اين شبكهها را كه با موضوع زن و خانواده و با محوريت فرزندآوري تهيه و توليد شده¬اند، ارائه دهد. در اين راستا، بيش از 40 برنامه زن و خانواده-محور شبكه ماهواره¬اي «من و تو» از سري برنامه¬هاي «سمت نو» و «من و تو پلاس»، تهيه و پخش شده در بازه¬هاي مختلف زماني از سال 2013 تا 2018م، بازبيني و بررسي شده است. در اين تحليل، از ميان اين برنامه¬ها، مواردي انتخاب شدهاند كه در آنها به نقش زن در خانواده و بيرون از خانواده در قبال خود، خانواده، فرزند و جامعه اشاره شده است. در پايان، شايسته است از تلاشهاي پژوهشگر محترم سركار خانم شفيقه نيكجهان در پديدآوري اين اثر تقدير كنيم. اميد كه اين تحقيق، گامي هر چند كوچك در راستاي آگاهيبخشي از جهتگيريهاي معاندانه برنامههاي شبكههاي ماهوارهاي در اين موضوع بردارد و مورد بهرهبرداري مديران و برنامهسازان رسانه ملي در حوزه تقويت سياستهاي جمعيتي قرار گيرد.
در قرن هفدهم كه رهبران كليساي كاتوليك با گاليله و ديگر دانشمندان علوم تجربي مقابله كردند اين ذهنيت ايجاد شد كه دين با علم، فنآوري و محصولات آن ضديت دارد و عدهاي از هر دو طرف به آن دامن زدند به طوري كه قرون بعد چنين تصور ميشد كه تكنولوژي و علم، تهديدي براي دين و مظاهر آن است و دين و سازمانهاي ديني نيز به علم و فنآوري بدبين است. با ظهور رسانههاي نوين كه محصول جديد فنآوري امروزي است، اين تقابل در برخي مجامع بيشتر جلوه كرده زيرا خاستگاه اين رسانهها و تفكر حاكم بر آن، برخاسته از نظامهاي سكولار و ليبرالي بودند كه با دين و اجتماعات آن ميانهاي نداشتند؛ اما واقعيت اين است كه فنآوري و تكنولوژي در ذات خود با دين و اجتماعات ديني تقابل ندارد بلكه هم ميتواند فرصت و هم تهديد به حساب آيد. اين ترجمه كه اصل آن به قلم خانم «هيدي كمبل» است به اين مفهوم اساسي ميپردازد كه «وقتي دين با رسانههاي نوين روبرو ميشود چه اتفاقي ميافتد» و به عبارت ديگر «درك و بازخورد گروههاي مذهبي نسبت به انواع فنآوريهاي نوين رسانهاي چگونه است». در پايان از زحمات مترجمان گرامي جناب آقاي امير يزديان و سركار خانم منا نادعلي كه زحمات فراواني در اين اثر كشيدند و نيز گروه مطالعات فرهنگي، اجتماعي و بينالملل دين و رسانه (گروه فرهنگ و هنر ديني رسانه سابق) مراتب قدرداني را دارد. اميد است اين اثر بتواند رضايت مخاطبان انديشمند خود را جلب كند
سازمانها-كه در قرن حاضر از آنها به عنوان نهادهاي اجتماعي ياد ميشود-هر كدام براي ايجاد ارتباط منطقي و متعادل با مخاطبان يا مشتريان (ذينفعان خود) و ايجاد رضايت از نوع فعاليت در ميان كاركنان و جلوگيري از تنشهاي احتمالي يا روند بيتصميمي در بين مديران و كاركنان، نيازمند رعايت ملاحظاتي هستند تا نهتنها رابطه محكم و پايداري با مخاطبان يا مشتريان (ذينفعان خود) برقرار سازند، بلكه در اجراي مأموريتهاي محولهشان، همه افراد، اعم از كاركنان و مديران در مواجهه با مسائل يا معضلات و به تعبير ديگر، «دوراهيهاي اخلاقي» به سهولت بتوانند براي اقدام مناسب و شايسته تصميمگيري كنند. اين ملاحظات همان اخلاقيات حرفهاي (يا اصول اخلاق حرفهاي) است كه امروزه بيش از هر زمان با توجه به گسترش فعاليتهاي سازمانها و ورود و حضور بيش از حد آنها در زندگي جاري و آينده مردم بيش از پيش احساس ميشود. در ميان انواع سازمانها، سازمانهاي ارتباطي و رسانهها به دليل حضور دائم و فعالي كه در سراسر زندگي فردي و اجتماعي دارند، نياز افزونتري به رعايت اخلاق حرفهاي و توجه دائم به اجراي آن در سطوح و انواع مختلف حرفهها و فعاليتهاي رسانهاي دارند. در نظام رسانهاي كشور، وجود منشور اخلاق حرفهاي، براي اين منظور كه هم چگونگي و كيفيت و خطمشي فعاليت كارگزاران رسانه براي خودشان و جامعه مخاطب روشن باشد و هم معضلات و كاستيهاي اخلاقي رسانه يا هر فرد فعال در آن معلوم باشد، اهميت دوصدچنداني دارد؛ ولي متأسفانه تاكنون در ايران، منشور اخلاقي جامع و تدوينشدهاي در اختيار اهالي رسانه قرار نگرفته است. بنابراين هر فرد يا فعال رسانهاي بر اساس ادراكي كه از روح حاكم بر عرف جامعه در اين موضوع دارد عمل ميكند. اكثر مواقع نيز ممكن است تصميم و اقدام فرد صحيح باشد ولي در برخي موارد و اقدامات هم ممكن است متعارض با اصول اخلاق حرفهاي باشد. اما كاربرد اصلي «منشور اخلاق حرفهاي» را در هنگام مواجهه با دوراهيهاي اخلاقي بايد جستجو كرد كه در عالم فعاليتهاي سازمانهاي رسانهاي برخلاف ديگر سازمانها اين دوراهيها به كرّات پيش ميآيد و حتي ميتواند تأثيرات سرنوشتسازي در زندگي فرد، خانواده، سازمان و حتي كشور داشته باشد. عدم وجود منشور اخلاق حرفهاي روشن و مدوّن در فعاليت رسانهها، سبب بروز رفتارهاي متضاد و متناقض از يك رسانه اعم از راديو، تلويزيون و روزنامهها در طرح و بيان يك موضوع واحد شده است. بهطور مثال در معرفي يك متهم يا مجرم خاص به جامعه، گاهي يك رسانه يا حتي يكي از شبكههاي همان رسانه از ترفند اختصار نام استفاده ميكند، گاهي همان رسانه بدون اينكه تغيير وضعيت حقوقي خاصي درباره متهم يا مجرم به وجود آمده باشد، عكس و نام كامل او را به تماشاي مخاطبان ميگذارد. اين تضاد در رفتار، فقط از فقدان منشور اخلاق حرفهايِ روشن و مدون ناشي ميشود، كه اجازه سياليت و اتخاذ تصميمهاي متفاوت و متضاد را به تصميمگيرندگان ميدهد و موجبات رقابت نادرست ميان رسانههاي گوناگون را به وجود ميآورد. در اين صورت ممكن است منافع مردم، مخاطبان (خانواده آنها) و جامعه، قرباني اين رقابت غيرمنطقي شود و چهبسا براي منفعت اندك سازمان رسانهاي، ضرر و زيان فردي و اجتماعي جبرانناپذيري نصيب جامعه يا مخاطب خاصي شود. در آن صورت اگر به رسانه انتقاد و ايرادي گرفته شود، براي فرار از آن موقعيت، دلايل متعدد و متنوعي ميتواند ارائه كند؛ يعني براي گريز و توجيه رفتار و عمل خود راه فرار دارد، چراكه منشور اخلاقي و حرفهاي روشن و مدون و مكتوبي وجود ندارد تا بتوان بر مبنا و بر اساس آن منشور، رفتار متفاوت آن رسانه را مورد قضاوت قرار داد. اگر اين منشور معلوم باشد و هر رسانه تكليف خودش را با آن روشن كند در اين صورت ميتوان رفتار و عملكرد آن رسانه را مورد ارزيابي و داوري قرار داده و بر اساس آن منشور، با دستاندركاران آن رسانه محاجّه يا استدلال منطقي كرد و بر همان اساس و معيار نيز پاسخها را به قضاوت گذاشت و از تكرار خطاها و عملكردهاي غيراخلاقي ممانعت به عمل آورد و اصلاح رفتار و عملكرد را از آن رسانه مبتني بر منشور اخلاق حرفهاي موجود خواستار شد. شايد سرگرداني يا به تعبيري افراطي، فروپاشي اخلاقي كه امروز در فضاي مجازي وجود دارد ناشي از دو موضوع اساسي باشد: نخست، در اين فضا برخلاف جريان جاري و حرفهاي رسانهاي در سازمانهاي ارتباطي و رسانهاي رسمي و حرفهاي، اغلب، افرادي غيرحرفهاي فعاليت ميكنند كه ميتوانند به اخلاقيات نانوشته يا نوشتهشده بههيچعنوان پايبند نباشند يا مسئوليتي در قبال آن احساس نكنند، دوم اينكه در اين فضا، اصالت با سرعت است و نه صحت و دقت. بنابراين در اين شرايط و وضعيت، انتظار رعايت اخلاق حرفهاي حتي در سطحي كمتر از سطح فعليِ جريانِ جاري رسانهاي، چندان موجه نيست. از انزوا و مظلوميت اخلاق حرفهاي در نظام آموزشي ايران، همين بس كه در رشتههاي ارتباطات و مديريت رسانه، مباحث مربوط به اخلاق رسانه تدريس نميشود يا جزء دروس انتخابي است، كه معناي هم ضمني و هم روشن آن چندان مهم نيست. اينكه در اين كتاب، علاوهبر مبناي اخلاقي و هنجار رسانه، بر ماهيت رسانهها نيز تأكيد ميشود برگرفته از اين واقعيت است كه تدوين اخلاق كاربردي رسانه، امري دشوار و پيچيده است؛ چون حداقل سه عنصر بنيادي يا اصولي در آن نقش دارند. اين سه عنصر عبارتند از مبناي اخلاقي كه در آن حداقل چهار بنياد اخلاقي رايج است و هر كدام داراي نقاط ضعف و قوتي هستند و شايد مبناي پنجم بر اساس آموزههاي اسلامي، لازم است تا گزارهها يا كدهاي اخلاقي از پشتوانه قويتري برخوردار باشند. عنصر ديگر، هنجار رسانه است كه در ادبيات ارتباطات با عنوان نظريه هنجاري مورد بحث قرار ميگيرد و هر هنجاري نيز تأكيدات خاصي دارد؛ يعني ميتوان گفت در ميان رسانهها با هنجارهاي گوناگون، هم مشتركات اخلاق رسانهاي وجود دارد و هم تفاوتهايي. شش نظريه رايج هنجار رسانه، توان و ظرفيت تحليل كامل هنجار حاكم بر رسانههاي جمهوري اسلامي ايران را ندارند. سومين عنصر تأثيرگذار بر گزارههاي اخلاقي رسانه، ماهيت يا نوع رسانه است كه موجب تفاوتهايي بعضاً بسيار جدي در تحقق اخلاق حرفهاي ميشود. اهميت و ضرورت وجود منشور اخلاق حرفهاي رسانه و نيز با توجه به فقدان چنين مبحثي مهم در سپهر رسانهاي كشور و حتي در نظام آموزشي، پژوهش پيش رو، برآمده از همين دغدغههاست تا نهفقط به حركت دقيق و مسئولانه رسانهها با تكيه بر اخلاقياتِ روشن كمك كند، بلكه بتواند براي درك و شناخت دوراهيها و گرههاي اخلاقي رسانهها و جامعه رسانهاي در بستري روشن و منطقي فرصتي جديد ايجاد كند. اين كتاب در چهار فصل و يك بخشِ مربوط به «پيوستها و ضمائم» سامان يافته است. در فصل اول به مباني نظري و تبيين برخي مفاهيم و موضوعات مرتبط از جمله تبيين رابطه اخلاق و رسانه، ارائه مهمترين مباني و اصول و قواعد اخلاق حرفهاي آن مبتني بر مباني اسلامي و غنيسازي حوزه نظري و آموزشي مرتبط با بحث، اشاره شده است. بررسي برخي نقصانها و كمبودها در منابع موجود، از جمله مباحث ديگر اين فصل است. در فصل دوم به مباني سه گانه اخلاق حرفهاي رسانهها در جمهوري اسلامي ايران پرداخته و علاوه بر بررسي مفهوم «اخلاق» و «اصول اخلاقي» و تعاريف و تمايز آنها و مفهوم مدنظر در اين كتاب، به بررسي و شناسايي مفهوم «قلمرو مسئوليت اخلاقي» و حوزههاي چهارگانه مسئوليت رسانه، تبيين مفهوم و تعاريف «فلسفه اخلاق»، «اخلاق كاربردي»، «اخلاق حرفهاي» و رابطه اين دو مفهوم، ضرورت و اهميت رعايت اخلاق حرفهاي در رسانهها جهت روشن و شفافشدن حوزه فعاليت و عملكرد رسانه، اشاره شده و در ادامه معرفي و تبيين «مباني و اصول عام اخلاق حرفهاي» از قبيل «اصل صداقت»، «اصل عدالت و انصاف»، «اصل امانتداري» و.... مد نظر بوده است. مفاد و اصول دهگانه مهم و بينالمللي اخلاق حرفهاي رسانهها كه در اغلب نقاط دنيا به آنها تا حدودي عمل و رفتار ميشود از جمله مباحث فصل دوم است كه براي روشن شدن تفاوتها، تمايزها و نكات اشتراك اصول اخلاق حرفهاي رسانهها در جمهوري اسلامي ايران و جهان، مورد مطالعه و بررسي واقع شده است. در فصل سوم با عنوان اصول اخلاق حرفهاي رسانه - كه از فصول و مباحث ابداعي و شايسته توجه بيشتر اين كتاب است- پس از بررسي و ارائه مقدمهاي تبييني در اين خصوص، به ارائه پيشنهادات، اصول و قواعد اخلاق حرفهاي در دو حوزه عمده و متفاوت الف. ناظر بر محتوا و ب. ناظر بر حِرَف اصلي رسانه اشاره شده است. در بخش الف، اصول پيشنهادي، ذيل مفاهيم و ساختارهاي اصلي حوزه پيام از قبيل «معارف اسلامي و فرهنگي»، «مباحث اجتماعي»، «مباحث سياسي»، «مباحث علمي»، «رفتار سازماني» و... از همديگر تفكيك شده، و در بخش ب، «اصول اخلاق حرفهاي رسانه ناظر به حِرَف اصلي رسانه» از قبيل «نويسندگي»، «تهيهكنندگي»، «گزارشگري»، «گويندگي و اجرا» و «خبر و خبررساني» به صورت مجزا و متمايز از همديگر ارائه و پيشنهاد شده است. در فصل چهارم با عنوان پيشنهادها، جمعبندي و نتيجهگيري به چگونگي و شيوههاي كاربست و رعايت اصول اخلاق حرفهاي در نهادها و سازمانهاي رسانهاي از قبيل «اتيان سوگند و امضاي سوگندنامه»، «ارائه درسي به نام اخلاق حرفهاي در رسانهها» در مراكز آموزشي، پژوهشي و رسانهاي، «مجامع صنفي رسانهاي» و ... اشاره شده و درنهايت با مرور پرسشهاي آغازين به بررسي نتايج و جمعبندي و ارائه پيشنهادات پرداختهايم. در بخش ضمائم و پيوستها با توجه به اين كه يكي از اهداف عمده اين پژوهش، غنيسازي حوزه نظري و آموزشي در حوزه «اخلاق حرفهاي رسانه» و رويكرد آموزشيداشتن اين پژوهش بود، ابتدا به مطالعه و بررسي مرحله به مرحلهاي «روش پژوهش در اين كتاب» پرداخته ايم و در ادامه به ارائه «نمونه فرم طرح برنامهسازي» راديويي و تلويزيوني و نيز به نمونه سؤالاتي كه در اين پژوهش از مصاحبهشوندگان، پرسيده شده بود، جهت آشنايي بيشتر دانشجويان و پژوهشگران با شيوههاي عملياتيسازي فرايندهاي يك پژوهش و نيز چگونگي استفاده و نتيجهگيري از مصاحبهها و فرايندهاي دادهيابي و تحليل و تبيين دادهها و... ارائه شده است. بخش منابع و مآخذ كتاب نيز به تفصيل به معرفي همه منابعي كه به صورت مستقيم يا غير مستقيم در اين پژوهش مورد مطالعه، نقد و بررسي يا ارجاع و استناد قرار گرفته اند، پرداخته است. بعون الله. جا دارد در اين مجال از تلاش پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در حمايت از اين اثر و حمايت اداره كل پژوهش هاي اسلامي صداو سيما در انتشار آن كمال سپاس و قدرشناسي را ابراز داشته و اميدواريم اين اثر كه چاپ نخست آن در اولين همايش علمي ، پژوهشي « اخلاق و رسانه» منتشر مي شود بتواند مورد توجه و امعان نظر صاحبنظران و اساتيد قلمرو « دين و رسانه» قرار گيرد و مولفان اين اثر را از نقدها، رهنمودها و راهكارهاي خويش بهره مند نمايد. باسپاس دكتر حسن خجسته- دكتر ظهير احمدي
انتظار، آمادگي و زمينهسازي براي ظهور است و رسالت منتظران هم تحقق جامعه منتظر و آماده است. جامعه منتظر و زمينهساز جامعهاي است كه اهداف، روابط و برنامه هاي خود را با مقاصد و خواستههاي امام خويش همسو ميكند. انتظار زمينهساز تحقق عدالت همگاني است. فلسفه انتظار، آماده شدن براي زندگي انساني و آرماني و آماده شدن مردم براي پذيرش ولايت امام معصوم عليه السلام است. ازاينرو، رسانه بايد پيشتاز بسيج عمومي براي آمادگي مردم براي پذيرش حكومت اسلامي باشد. بدون شك، اگر نظريهاي بخواهد در سطح عموم و نخبگان مطرح شود و به فراخور خود، مخاطب جذب كند، نيازمند فعاليت رسانهاي است؛ زيرا نقش اين نهاد حساس و تأثيرگذار در معرفي، تبيين و ترويج نظريهها انكارناپذير است. ازاينرو، رسانه اين توانايي را دارد كه مانند مركز قدرتمند فرهنگي، ارزشهاي اجتماعي و اخلاقي آموزههاي مهدويت را تبيين و ترويج كند و با بهرهگيري از فناوريهاي ارتباطي، بر نگرش و رفتار مردم تأثير مثبت بگذارد.