در یادداشت های شما ذخیره شد. توجه داشته باشید که یادداشت ها موقت بوده وبعداز خروج شما حذف خواهد شد.

چکیده

تكنولوژي، پديده‎ انكارناپذير جهان معاصر است. حضور پررنگ آن در كنار انسان‎ها و پيوند تنگاتنگ آن با زندگي آدميان، اين پديده را به عضوي از اعضاي خانواده آدم‎ها تبديل كرده است، چنان‌كه به تعبير ويليام برت:
«امروز تكنولوژي، بخشي از سرنوشت ماست. ما نمي‎توانيم بدون تكنولوژي زندگي كنيم. تكنولوژي به يك معنا، هستي ماست. آنچه ما به عنوان انسان‎هاي امروزي هستيم، بعضاً آن چيزي است كه از بركت فن و صناعت هستيم. بنابراين تكنولوژي را نمي‎شود رد كرد.» همچنين از نظر براين مگي: «اگر بخواهيم در دنيايي به زندگي ادامه دهيم كه پل و بيمارستان و جراحي مغز در آن هست، ناچاريم در دنيايي زندگي كنيم كه از تكنولوژي پيشرفته برخوردار است و بنابراين، بايد تكنولوژيك فكر كنيم».
از آن سو، دين نيز با پيدايش نخستين انسان‎ها بر روي زمين، اعلان موجوديت كرد و در پهنه زندگي آدميان ـ دست‌كم به عنوان گرايشي فطري مرموز و ناشناخته به آفريدگار هستي و جهاني به جز اين جهان مادي و به ماوراء‌الطبيعه ـ حضوري مؤثر نشان داد، همان‌گونه كه هانس كونگ مي‌گويد: «دين به قدمت خود انسان، در همه دوره‎ها متصدي تسخير ذهن انسان بوده است».
تكنولوژي و دست‌آوردهاي آن، اين گرايش فطري و كهن، به همراه مجموعه‎اي از بايسته‎هاي اخلاقي و رفتاريِ برآمده از آن را به چالش گرفته است تا با ادعاي جانشيني از دين، بانگ بي‌نيازي از دست‌آوردهاي ديني را در گوش آدميان به صدا درآورد و انسان‎ها را رها از دين به دامان رنگارنگ خود بنشاند. آدميان فراواني نيز كه قرن‎ها با توسل به ماواء‌الطبيعه به دنبال چيرگي بر طبيعت، درمان بيماري‎ها، رام كردن حيوانات وحشي و ايمن ماندن از آنها، در امان بودن از حوادث و بلاياي طبيعي و دست‌يابي به ده‎ها خواسته مادي ديگر بودند، همه اين خواسته‎ها را با وجود تكنولوژي، دست‌يافتني ديدند و خود را به بركت تكنولوژي، از سنگلاخ دشواري‎هاي زندگي بر پرنيان آسايش و آسودگي نشاندند. در نتيجه، به طور طبيعي، دل‌باخته اين عروس خوش‎پوش شدند و با حضور آن، نيازي به دين و باورهاي اعتقادي، در خود نديدند. از اينجا بود كه با شكل‌گيري بي‌نيازي كاذب نسبت به دين در نهاد آدميان، نداي دين شنيده نشد و جاذبه‌هاي معنوي آن ديده نشد و بشر با تكنولوژي و صنعت، تنها ماند.
ديري نپاييد كه بزرگ‎ترين منتقدان تكنولوژي، از خاستگاه تكنولوژي (غرب) برخاستند و با نگاهي پر دغدغه به آن، در تحقق وعده‎هاي دل‌فريب آن، به شدت ترديد كردند و آن را از پاسخ‎گويي به همه نيازهاي بشر ناتوان خواندند و دوباره نياز فطري و روحي به اخلاق و معنويت‌گرايي و دين‌مداري را به انسان‌ها يادآور شدند.
حقيقت آن است كه تكنولوژي، خوبي‎ها و آسايش‎هاي چشم‌گيري به همراه داشته است، اما سر و كارش تنها با نيازهاي مادي و غريزي انسان‎ها بوده و فقط به نيازهاي اين ساحت از وجود انسان‎ها پاسخ گفته است. اين در حالي است كه انسان افزون بر بعد غريزي و مادي، جنبه‎هاي عاطفي، احساسي و معنوي نيز دارد كه تكنولوژيِ سرد و بي‎روح هرگز نمي‌تواند به اين بخش از نيازهاي آدمي پاسخ دهد. در حقيقت، سرگشتگي، ناآرامي و پريشاني بشر معاصر را ـ در عين برخورداري از بالاترين دست‌آوردهاي تكنولوژيكي ـ در همين نكته بايد جويا شد كه ساحت‎هاي مهم و گسترده‎اي‌ از وجود او در ناكامي و نيازمندي غرق بود و تكنولوژي هرگز نتوانست به ساحت‎هاي وجودي او پاسخ دهد.
بنابراين، اگرچه پديده تكنولوژي و دست‌آوردها و در هم تنيدگي آن را با زندگي انسان‎ها نمي‎توان ناديده گرفت، نياز فطري و ذاتي انسان به دين را نيز نمي‎توان از ياد برد و از ضرورت حضور آن در زندگي انسان‎ها نمي‎توان صرف‌نظر كرد. البته بايد گفت توجه به چنين ضرورتي در عصر تكنولوژي، دو چندان است؛ زيرا طبع آسايش‌طلب و لذت‎جوي انسان‎ها، معمولاً با مشاهده جاذبه‎هاي مادي به ويژه آن‌گاه كه به دست تكنولوژي به اوج دل‌ربايي، گستردگي و گوناگوني برسد، خواسته‎هاي اصيل و نيازهاي فطري و كشش‎هاي معنوي خويش را از ياد مي‎برد و تنها عنصر دين مي‌تواند او را در عين توصيه به برآوردن نيازهاي مادي و غريزي خويش، به سوي خواسته‎ها و كشش‎هاي فطري و معنوي رهنمون شود. به تعبير هانس‌ كونگ:
ضرورت وجود خدا و در نتيجه، دين، گريز‌ناپذير و مربوط به همه زمان‎هاست. به عبارت ديگر، ضرورت دين در واقع، در ضرورت، پاسخ‌گويي به پرسش‎هاي اساسي آدمي نهفته است. به علاوه، در دوره جديد به واسطه رشد علم و تكنولوژي و بروز مسائل و مشكلات پيچيده زندگي، اين ضرورت به نوعي شديدتر هم شده است... .بنابراين، آنچه در بحبوحه جهان تكنولوژيك نياز داريم، فرار از شرايط كنوني از طريق انتخاب يك روش جديد زندگي است. مؤلفه‎هاي اين روش جديد عبارتند از: توسعه نيروهاي جديد براي كنترل ماشين تكنولوژي، توسعه نوعي استقلال جديد و مسئوليت شخصي، توسعه حساسيت و احساس زيبايي‌شناختي، توانايي محبت كردن، امكان راه‎هاي تازه زندگي و همكاري با همديگر و [البته] در اين باره دين اهميت سرنوشت‌سازي دارد...
فيزيك‌دان معروف و برنده جايزه نوبل، هايزنبرگ، در سال 1937م. گفت: افول ارزش‎ها و معناي عمل، نتيجه‎اش تنها غفلت و نااميدي است. دين، بنيان اخلاق، و اخلاق، پيش فرض زندگي است.
حاصل آنكه هم بايد به دست‌آوردهاي مثبت تكنولوژي اقرار كرد، هم پي‌آمدهاي زيان‌بار آن را از ياد نبرد و هم از نياز اصيل و ژرف خويشتن به دين ـ به ويژه در عصر تكنولوژي ـ باز نماند و از اين نكته نيز نبايد غفلت كرد كه دين، همچنان براي انسان‌ها به عنوان ضرورتي مطرح است و انكار آن، به معناي محروم ساختن خويش از جهان‌هايي بزرگ (جهان ملكوت) و محدود ساختن خويشتن به جهاني كوچك (جهان ماده) است. اثر پيش رو، ضرورت دين در عصر تكنولوژي را بررسي مي‌كند، بي‌آنكه دست‌آوردهاي مثبت تكنولوژي را انكار و وجود آن را در جمع انسان‌ها بيهوده معرفي كند.


شناسنامه