چکیده
تقديم: به نخستين شهيد امامت كه همتايش دربارهاش فرمود:
اي عمّار! هنگامي كه فاطمه عليها السلام را بر مكان غسل گذاشتم، ديدم يكي از استخوانهايش شكسته و ميخِ در، وارد سينهاش شده و آن را مجروح كرده و پهلويش از شدت ضربات سياه شده است.
اي عمار! آنچه از قلبم بيرون نميرود، اين است كه او اين جراحات را از من مخفي ميكرد تا مبادا زندگي به كام من تلخ شود ... باعث گريه من نشد، مگر ديدن اثر تازيانهها بر جسم فاطمه عليها السلام كه همچون نيل سياه شده بود؛ او همينگونه روز قيامت مبعوث ميشود و خدا را ملاقات ميكند.
شناسنامه