// کتاب / سياحت غرب 113

تعاليم مضحك از راجنيش منحرف1 در یادداشت های شما ذخیره شد. توجه داشته باشید که یادداشت ها موقت بوده وبعداز خروج شما حذف خواهد شد.

تعاليم مضحك از راجنيش منحرف1

كريستوفر كالدر2
مترجم: احمد شاكرنژاد3

چكيده
مقاله حاضر به قلم يكي از پيروان پيشين اوشو نگاشته شده است كه نويسنده، برخي زواياي پنهان تعاليم اوشو را افشا كرده و وجوهي از زندگي شخصي اوشو را به تصوير كشيده است. شوق راجنيش به قدرت، ثروت و لذت در مثال‌هايي از زندگي راجنيش در خلال اين مقاله قابل درك است. نويسنده نشان مي‌دهد كه چگونه اوشو براي دست‌يابي به اين اهداف از ابزار معنويت و عطش مردم به مسائل معنوي سوء استفاده مي‌كرد و با قدرت بيان و تحريف تعاليم معنوي ديگران و حتي استفاده از شيوه‌هاي بازاريابي به جذب مريد مي‌پرداخت.
با وجود اينكه در اين مقاله، نكات و شواهدي ناگفته از زندگي اوشو مطرح مي‌شود و براي درك اين جريان مي‌تواند مفيد باشد، بايد دانست نويسنده در مقاله حاضر براي نفي سوء استفاده‌هاي اوشو از مفاهيم مرتبط با نفس و روح، با ادبياتي تجربه‌گرايانه به مادي بودن روح اشاره مي‌كند كه مورد تأييد اديان ابراهيمي نيست. از آنجا كه هدف از ترجمه اين مقاله، آشنايي با نقدهاي موجود به جريان اوشو بوده است، تحليل‌هاي نويسنده درباره روح و ارتباط نفس و بدن كه عمدتاً در بخش پاياني مقاله وي درج شده بود، ترجمه نشده است.
كليدواژگان
معنويت‌گرايي نوپديد، اوشو، سكس و معنويت، جذب مريد، مواد مخدر و معنويت.

در اين مقاله، برخي دروغ‏ها، پيش‌گويي‌هاي كذب و تعاليم مضحك كاندارا موهان جين4 با نام مستعار آچاريا راجنيش،5 باگوان شري راجنيش6 و اوشو7 آمده است.
«مرا پند مده. همه چيزش پيش چشم من روشن است». (باگوان راجنيش 1973)
راجنيش يك‌بار چنين ادعا كرد كه توانايي ظاهر كردن اشيا را از طريق قدرت اراده دارد، اما گفت اراده كرده است از اين قدرتش استفاده نكند؛ چون اين قدرت بيانگر «وضعيت پايين آگاهي است.» او براي كسب ميليون‌ها دلار دست به فريب دادن شاگردانش مي‌زد، او بيش از 90 اتومبيل رولزرويس داشت و با صدها دختري كه نيمي از سن او را داشتند، رابطه جنسي برقرار كرده بود. در نهايت، با مصرف روزي 60 ميلي‌گرم واليوم و استنشاق مقاديري از نيتروس اكسيد، براي فربه كردن توهماتش، به زندگي خود پايان داد. اگر راجنيش كه شديداً خودشيفته بود، توان ظاهر كردن طلا و الماس را داشت، مي‌توان مطمئن بود چنين نمي‌كرد. بر اساس قوانين فيزيك مثل قانون E=MC2 هيچ انساني نمي‌تواند از باد هوا ماده‌اي را به وجود آورد. فقط يك اونس ماده داراي انرژي تقريباً معادل 610 هزار تُن تي ان تي (610 كيلو تن) است يعني 9/46 برابر بمب اتمي موسوم به «پسرك» (13 كيلو تن) كه شهر هيروشيما را در 1945 ويران كرد. هيچ بشري چنين قدري را ندارد. اگر اساطير باستاني هند درست مي‌بود، يعني اساطيري كه در آنها ظاهر ساختن ماده يا به وجود آوردن مواد، قدرتي اسرارآميز و اكتسابي است، پس امروزه هند بايد ثروتمند‌ترين ملت دنيا باشد، نه يكي از فقيرترين‌ها.
راجنيش يك‌بار چنين اظهار كرد كه جابه‌جا كردن اشيا تنها با قدرت اراده (حركت فرارواني8) امكان پذير است. ‌او مقاله‌هايي را در مجله‌اش به نام نئو سانياس9 درباره چگونگي به ظهور رساندن اين توانايي منتشر كرد. راجنيش بيان داشت كه فرد بايد كاسه‌اي آب بردارد و يك لايه از روغن آشپزي را روي آب بريزد. سپس سنجاقي فلزي را روي روغن بگذارد. روغن سبب مي‌شود سنجاق به گونه‌اي روي آب شناور شود. گام بعدي اين است كه فرد با ذهن خود روي سنجاق تمركز كند و به سنجاق فرمان دهد كه مثل يك قايق موتوري دور كاسه به گردش در‌آيد. اولين مشكل اين آزمايش آن است كه سنجاق فلزي نه روي آب و نه روي روغن در شرايط طبيعي شناور نمي‌شود؛ چرا كه از روغن و آب سنگين‌تر است. من خودم اين آزمايش را انجام دادم و سنجاق فورا به ته كاسه فرو رفت. افزودن روغن به آب سبب نمي‌شود سنجاق شناور شود. دومين و مهم‌ترين مشكل آن است كه جنبش يا حركت فرارواني امكان پذير نيست و دست كساني كه داعيه چنين توانايي را دارند، در شيادي‌شان رو شده است. راجنيش هرگز اين آزمايش را خودش انجام نداد و اين، نمونه ديگري از اشاعه دادن تعاليم غلط بدون اهميت دادن به درستي و غلطي آنهاست؛ چراكه او همه اين امور را ابزارهايي براي جلب توجه‌ مي‌دانست.
در كتاب زندگي‌ها در سايه با جي.كريشنامورتي10 بيان شده است كه وقتي كريشنا مورتي، مردي جوان بود، با دوستانش به قمارخانه رفت تا ببيند مي‌تواند با قدرت حركت فرارواني، ثروتي به دست آورد يا نه. طرح شكست ‌خورد و كريشنامورتي تمام پولش را ‌باخت. بسياري از يوگي‌ها و راهبان مطرح، كريشنامورتي را داراي همان سطح بالاي قدرت رواني مي‌دانند كه راجنيش ادعايش را داشت. ‌با اين حال، كريشنامورتي در حركت دادن امور از طريق قدرت ذهن عاجز ماند. تببين اين محدوديت طبيعي ذهن چنين است كه آگاهي براي كنترل ابدان ما نمو مي‌كند، نه اشياي بيروني. براي حركت دادن اشياي بيروني، طبيعت، ما را به دست، ‌بازو و پا مجهز كرده است.
نكته: سنجاق فلزي را مي‌توان روي آب شناور كرد، اما تحت شرايط خاصي، نه تحت شرايطي مخدوش در آزمايش راجنيش؛ يعني سنجاقي با سايز معمولي كه شما از يك پيراهن جديد برمي‌داريد و روغن آشپزي معمولي بدون هيچ تدبيري براي افزايش غلظت سطح آب. نكته اين است كه وي بدون آن كه خودش اين آزمايش را انجام دهد، آن را مطرح مي‌كند. شماري از نهادها و جادوگران مانند جيمز رندي،11 جايزه نقدي بزرگي را براي كسي در نظر گرفته‌اند كه بتواند وجود حركت فرارواني را اثبات كند، اما هيچ‌كس موفق به بردن اين جوايز نشده است.
راجنيش يك‌بار چنين ادعا كرد كه «هند به تكنولوژي بالا نيازي ندارد.» هند امروزه يكي از رهبران جهان در برنامه‌نويسي كامپيوتري است و تكنولوژي‌هاي برتر در هند جزو صنايعي هستند كه بيشترين بودجه به آنها اختصاص مي‌يابند. راجنيش يك‌بار چنين مي‌گويد كه بايد كسي ميخائيل گورباچوف را با تير بزند براي اين كه شوروي را به سمت سرمايه‌داري مي‌برد تا به سمت «كمونيسم معنوي». راجنيش سخناني شفقت‌آميز درباره آدلف هيتلر مي‌گفت، اما كمتر پيش مي‌آمد درباره مهاتما گاندي سخن مثبتي بگويد؛ چرا كه از ديدگاه او، گاندي چنان منفعل به شمار مي‌رفت كه نمي‌توانست رهبر خوبي باشد. راجنيش فردي صلح‌طلب نبود و در باب تأثيرات مفيد جنگ سخن مي‌راند.
راجنيش، يكي از طرفداران اساطير كهن هند در باب «تنتره»12 بود و در يك سخنراني از عملي كهن در تنتره يعني هم‌خوابگي والدين با بچه‌هاي خود دفاع كرد. راجنيش در ميان جماعت خود در ايالت اوريگان به مردان ميان‌سال اجازه مي‌داد تا با دختران نابالغ هم‌خوابه شوند. راجنيش دركنار مصرف افراطي مواد مخدر، از اساطير تنتره براي توجيه تمام رفتارهاي نامشروع و متقلبانه خود بهره مي‌گرفت. اگر او صورت‌حساب هتل را نمي‌پرداخت يا در پرداخت حق‏الزحمه افراد تقلب مي‌كرد يا با تقلب، خانه كسي را تصاحب مي‌كرد، دزدي نبود، بلكه «تنتره» بود.
در روزهاي اوليه، توصيه‌هاي نامناسبي را درباره هم‏خوابگي تنتره‌اي بيان داشت، مثل انجام مقاربت و تمركز بر چشم سوم (آجانا چاكرا). وقتي خودش مقاربت انجام مي‌داد، متوجه اشتباهش شد و نشر اين توصيه را متوقف كرد. راجنيش نتواست بفهمد كه او مسئوليت دارد قبل از تعليم دادن به ديگران، خود آنچه را مي‌گويد، خوب بشناسد. همچنين او اين امر را قبول نكرد كه براي معلمان غير اخلاقي است كه با شاگردان خودشان هم‏خوابه شوند.‌ او از شاگردان زن جوانش حرم‌سرايي شخصي تشكيل داده بود. بنا بر بيشتر گزارش‌ها، راجنيش يك عاشق بزرگ تنتره‌اي نيز نبود؛ چرا كه مقاربتهاي او بدون انجام اعمال عاشقانه و زمينه‌سازي بود و در بيشتر موارد، دو دقيقه يا كمتر طول مي‌كشيد.
راجنيش يك‌بار بيان داشت كه تمام جنگ‌ها تا سال 2000 تمام خواهند شد؛ چون جهان چنان به هم وابسته مي‌شود كه جنگ در ديد سياستمداران، ناپذيرفتني مي‌شود. راجنيش بعداً يك نيروي تبليغاتي استخدام كرد كه وي را براي جذب مريدان بيشتر راهنمايي كند و به او گفته شد پيش‌گويي‌هايي در باب پايان جهان، طالب بيشتري دارد و مردم بيشتر براي آن پول مي‌دهند. بعد از شنيدن اين مطلب، او شروع به پيش‏گويي درباره جنگ جهاني هسته‌اي كرد و بيان داشت كه وي و سنياسين‌ها (شاگردان رسمي)اش مي‌توانند در غارهايي محفوظ بمانند و سپس براي نجات جهان پديدار شوند. راجنيش چنين ادعا كرد كه همه‌گيري ايدز، سه چهارم جمعيت جهان را خواهد كشت. ازاين‌رو، او شاگردانش را مجبور مي‌ساخت دستانشان را قبل از غذا با الكل آغشته كنند و در خلال مقاربت، دستكش‌هاي لاستيكي بپوشند تا از انتقال ويروس ايدز جلوگيري شود.
اگر چه والدين راجنيش، زنده و سالم بودند، او پيش پدربزرگ و مادربزرگش بزرگ شد. راجنيش در طول زندگي‌اش نه تنها ضد ازدواج بود، بلكه ضد خانواده هم بود. راجنيش بيان داشت كه مادر علت ايجاد بسياري از اختلالات رواني است و ازاين‌رو، بهتر است فرزندان دور از مادرانشان زندگي كنند. در جماعت راجنيش پورام در ايالت اوريگان، بچه‌ها به شكل گله‌اي بزرگ مي‌شدند. راجنيش اظهار مي‌داشت كه بهتر است بچه‌ها هويت پدران خود را نيز ندانند. نظر راجنيش براي كنترل جامعه جهاني اين بود كه تا بيست سال آينده، ديگر كسي نبايد بچه بياورد و پس از، توليد مثل بايد از طريق مهندسي ژنتيك انجام پذيرد. راجنيش، شاگردانش را وامي‌داشت فرآيندهايي را براي عقيم كردن خود انجام دهند.
در سال 1971، به راجنيش يك كتاب جنون‌آميز به اسم اكتشافات رواني در پس پرده آهني13 دادم و دو هفته بعد او از آن كتاب به عنوان مبناي يك سري سخنراني‌هايش استفاده كرد كه در بمبئي ايراد شد. در آن اوايل، راجنيش، كتاب‌هايي با جلد سخت چاپ نمي‌كرد و تنها جزوه‌هايي چاپ مي‌شد كه پياده شده يك سخنراني واحد بود. اولين كتاب انگليسي او با جلد سخت (نه ترجمه از زبان هندو)، هياهوي سكوت14 نام داشت كه مجموعه‌اي از سخنراني‌هايي بود كه من جمع و در يك مجلد تركيب كردم. من اين عنوان را انتخاب كردم و مقدمه‌اي بر چاپ اول آن نوشتم. شماري از كتاب‌هاي ديگر او به زبان انگليسي را كه در جلد سخت چاپ شده‌اند، يكي از مريدان زن وي به نام ساتيا بارتي فرانكلين15 اهل نيويورك نگاشته است. بسياري از بهترين محصولات راجنيش برگرفته از نويسندگاني ديگر است، چنان‌كه موضوع و عنوان سخنراني دوست‌داشتني من يعني پرواز تنها به سوي تنها16 چنين بود. راجنيش به بهترين صورت، كلمات و مطالب را از ديگران مي‌گرفت و آنها را تلفيق مي‌كرد و براي او اين كاري معمول و مقبول مي‌نمود. مشكل اصلي من با تعاليم وي اين است كه او در بيشتر موارد وانمود مي‌كرد معرفتي دست اول از حقايقي دارد كه در حقيقت، آنها را به شكل دست دوم كسب كرده بود. همچنين او اموري را براي جلب توجه و گسترش كسب و كار معلمي‌اش تعليم مي‌داد كه مي‌دانست باطل است. راجنيش از كلمات براي اغواي مردم استفاده مي‌كرد، نه براي گفتن حقيقت به آنها.
راجنيش در موقعيت‌هاي متعدد لاف مي‌زد كه توانايي پرتوافكني علوي17 دارد. او بيان مي‌كرد كه اگر شما ذهن متمركز نيرومندي داشته باشيد، تنها چيزي كه لازم است انجام دهيد، اين است كه بگوييد «بيرون!» و شما بيرون از بدنتان خواهيد بود. اولين بار من با اصطلاح پرتوافكني علوي درحالي آشنا شدم كه يكي از كتاب‌هاي اوليه او را به زبان هندي و ترجمه شده به انگليسي مي‌خواندم. راجنيش از اولين تجربه بيرون از بدن بودن خود گفته بود كه به عنوان يك مرد جوان در حالي كه روي درختي مراقبه مي‌كرد، به آن تجربه رسيده بود. او در آن كتاب گفته بود وقتي به پايين نگاه كرد، بدن خود را كه روي زمين نزديك تنه درخت دراز كشيده بود، مشاهده كرد، ولي روحش همچنان نشسته بر درخت و در حال مراقبه بود. آيا يك روح بدون بدن مي‌تواند زير جايي بنشيند؟ در اين ميان، زني هندي مي‌آيد و پيشاني او را لمس مي‌كند و اين كار، روح او را به بدن فيزيكي‌اش برمي‌گرداند و او چشمش را باز مي‌كند.
من فكر مي‌كنم پيدايش منطقي اين داستان چنين است كه او به سادگي از درختي افتاده و غش كرده بود. وقتي مردم بر اثر ضربه‌اي غش مي‌كنند، در بيشتر موارد، نوري زنده و علوي كه تخيلي است، مشاهده مي‌كنند. راجنيش بايد تخيل كرده باشد كه او همچنان در حال مراقبه بر درخت بوده، يعني در حالت نيمه‌هشيار قرار داشته است و وقتي زن پيشاني‌اش را لمس كرده، بيدار شده است.
صرفا به عنوان يك تبيين بايد گفت مشكل پرتوافكني علوي اين است كه ما مي‌دانيم آگاهي نيازمند فعل و انفعالات شيميايي و فشار خون كافي است تا وجود داشته باشد و راجنيش در بيشتر ماه‌هاي پاياني زندگي‌اش به دليل فشار خون مداوم ناكافي، آگاهي‌اش را از دست مي‌داد. اين امر نشان مي‌دهد، حتي آگاهي بيش از حدِ طبيعي او نيز وابسته به اكسيژن و گلوكز است كه با جريان خون امتداد مي‌يابد. اگر روح غير مادي، آگاهي را مي‌آفريند، پس چرا چيزي غير مادي نيازمند چيزي مادي يعني اكسيژن و گلوكز براي تجديد نيروست؟ مواد شيميايي تنها مي‌توانند با برخي ديگر از مواد شيميايي تركيب شوند تا انرژي آزاد شود.‌ پس چگونه مي‌تواند مواد شيميايي با امري غير مادي تركيب شود؟ راجنيش قرص‌هاي خواب‏آور زيادي مي‌خورد كه نشان مي‌دهد آگاهي وي بسته به فعل و انفعالات شيميايي بوده است و ممكن است تغيير بر يابد با انفعالات شيميايي تقليل يابد. آگاهي راجنيش امري فيزيكي است كه نمي‌تواند در هوا به پرواز درآيد بدون اينكه نياز به انفعالات شيميايي و ساختار ياخته‌اي مغز داشته باشد.18
راجنيش يك‌بار بيان داشت كه اگر او كنار گياهي بنشيند، آن گياه چنان بركت مي‌يابد كه در جهان بعدي به شكل يك موجود انساني متولد مي‌شود. او همچنين مي‌گفت شما مي‌توانيد از گياهان بپرسيد از نظر دارويي چه خاصيتي دارند. دانشمندان و مردم‌شناسان يافته‌اند كه داروهاي گياهي به طور اتفاقي يا از طريق آزمون و خطا در طول ساليان دراز كشف شده‌اند، نه با گفت‌وگو كردن با بوته‏ها، ‌گل‌ها و علف‏ها.
راجنيش در تمام عمرش تعليم مي‌داد تمام بشر داراي ارواحي هستند كه از يك دوره زندگي به دوره‌اي ديگر انتقال مي‌يابند. و همه ما در دايره متداوم مرگ و زندگي گير كرده‏ايم تا اين كه دست‏يابي به اشراق، ما را رها سازد.19 او ادعا مي‌كرد تمام زندگي‌هاي پيشين خود را به ياد مي‌آورد و به ياد مي‌آورد كه يك‌بار گوروي20 هندي برجسته و همچنين يكي از دالاي لاماهاي21 اوليه بوده است. در سال‌هاي آخر بر اثر گيجي ناشي از مواد مخدر، ناگهان به طور مجمل تغيير جهت داد و بيان داشت كه تناسخي وجود ندارد و ايده تناسخ سوء تفسير پديده‌اي ديگر است. فكر مي‌كنم تجربه وي از مصرف مواد مخدر سبب شد بفهمد او تنها يك ذهن انساني است، در آن حال كه غرق در مواد مخدر، نيتروس اكسيد و ال سي دي بود، به طور واضح ماهيت ياخته‌اي ـ عصبي ذهن را درك كرد. پس راجنيش به طور خلاصه پذيرفت كه اساساً هرآنچه در طول عمر تعليم مي‌داده، دروغ و مبتني بر اساطير بوده است و هيچ‌گاه تجربه دست اول از ارواح، تناسخ، اشباح يا اساتيد فارغ از بدن نداشته و تمام اين امور، رئوس فلسفه افسانه‌وار وي براي جلب توجه بوده است. گفته‌هاي وي تنها نشخوار اساطير كهن، كتاب‌هايي كه او خوانده و تخيلات سرزنده وي بود. راجنيش مي‌خواست مانند بزرگ‌ترين معلم بعد از بودا شناخته شود و مايل بود روز به روز و سال به سال دروغ بگويد تا بدان شهرت دست يابد.
راجنيش نمي‌توانست دروغ‌ها و تخيلاتش را دور از خدشه نگاه دارد. در سال‌هاي اول چنين تعليم مي‌داد كه نفوس به سمت بالا و پايين بسط مي‌يابند. او مي‌گفت اگر شما مراقبه نكنيد، نفس شما پايين خواهد آمد چنان‏كه وضعيت معنوي شما تنزل مي‌كند. در سال‌هاي بعد بيان مي‌كرد نفوس فقط بالا مي‌روند؛ چراكه «چگونه مي‌توانيد چيزي را كه آموخته‌ايد، فراموش كنيد؟» اگر شما چيزي را به عنوان امر واقع مي‌دانيد، شما مي‌توانيد آن را آشكارا و بدون تناقض بيان كنيد. مثلا شما مي‌دانيد كه خانه‌تان كجاست و مي‌توانيد موقعيتش و راه رفتن به آنجا را براي هر كسي بيان كنيد. اگر شما مالك خانه‌اي نباشيد و درباره مالكيت خانه دروغ بگوييد، پس شما نشاني را كه وجود ندارد، برايش جعل مي‌كنيد و آن نشاني را در شرايط مختلف با تغيير بيان مي‌كنيد. به عنوان يك مرد شياد حتي شما مي‌توانيد خانه‌اي را كه وجود خارجي ندارد، به ديگران بفروشيد. اين كار ،‌ بي‌پرده و خلاصه، همان كار راجنيش بود.
از خود اين سؤال را بپرسيد: يك رئيس مجرم مافيا يا مدير فاسد در حد و اندازه‌اي متوسط چه چيزي را بيش از همه مي‌خواهد؟ جواب اين است: ميليون‌ها دلار، قدرت مطلق، حرم‌سرا و تدارك روزانه مشروبات يا مواد مخدر. حال از خود بپرسيد: راجنيش چه مي‌خواست و چه به دست آورد؟ جواب اين است: ميليون‌ها دلار، قدرت مطلق، حرم‌سرا و تدراك روزانه مواد مخدر. راجنيش از اساطير فوق سري و توانايي ذاتي خود براي اثرگذاري بر مردم بهره برد تا همين اهداف را به دست آورد. او مي‌توانست مستقيم به چشمانت نگاه كند و بدون چشم بر هم زدن دروغ بگويد و اين توانايي به او كمك كرد تا از نظر مالي، گوروي موفقي شود. دروغ و خيال‌پردازي فروش بيشتري دارند تا گفتن حقايق ساده، ازاين‌رو، راجنيش تصميم گرفت به مشتريان معنويت آن چيزي را بفروشد كه آنها دوست دارند بشنوند.
تاريخ زندگي و گفته‌هاي راجنيش اثبات مي‌كند او خرد بالايي نداش و در فهم خود از علم، ‌رياضيات،‌ اخلاق و منطق و حتي عقل سليم در وضعيتي غير طبيعي به سر مي‌برد. آنچه راجنيش انجام داد، برخوردار از قدرت شگرف تجسم و ارمغان هيپنوتيزم و بلاغت در سخن بود. او با مساوي قرار دادن آگاهي خاموش با هوش و خرد، خود را به حماقت زد. هوش22 و آگاهي23 يك چيز نيستند و كساني كه آگاهي زيادي دارند، ضرورتاً خرد و صداقت زياد ندارند. حتي مواد مخدر معمول خياباني مثل ال اس دي مي‌توانند نوعي حالت فراآگاهي تحريف شده ايجاد كنند و كسي، مصرف‌كنندگان داروهاي توهم‌زا را دارندگان خرد، تعادل و تقواي والا نمي‌شمارد.