آن چه در بيشتر لغت نامه هاي فارسي از واژه ي «تمدن» برداشت شده است، مفهوم «شهرنشيني» را به ياد مي آورد. دهخدا، تمدن را آراسته گشتن به اخلاق اهل شهر و درآمدن از خشونت و هجمه و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت و به نقل از «اقرب الموارد»، «مولد بودن» را از ويژگي هاي تمدن، برشمرده است. وي تمدن را به ترتيب «در شهر بود باش كردن و انتظام شهر نمودن و اجتماع اهل حرفه»، «اقامت كردن در شهر»، «شهرنشيني» و «مجازا تربيت و ادب» معنا كرده است.
دكتر محمد معين نيز با اشاره به مفهوم شهرنشيني، تمدن را اين گونه تعريف مي كند:
با اخلاق و آداب شهريان خو گر شدن و همكاري افراد يك جامعه در امور اجتماعي، اقتصادي، ديني و سياسي و غيره.
در زبان انگليسي و فرانسوي، اصطلاح تمدن با واژه هاي civilizationو civilicationبرگردان مي شود كه به تعبيري، هر دو از ريشه ي واژه ي انگليسي civil ؛ به معني «مدني» و «با تربيت اجتماعي» هستند. اين واژه در فرهنگ هاي انگليسي، با واژه هاي با ادب، با نزاكت، نجيب، مبادي آداب، قابل احترام، شهرنشين و... مترادف است.
در فرهنگ «علوم اجتماعي» آلن بيرو، واژه ي civilization از ريشه ي civis به معناي شهر گرفته شده است. در فرهنگ هاي فرانسوي نيز با واژه هاي پيشرفت، ترفيع، ترقي، توسعه، تحول و تطور هم معنا است.
در زبان عربي، براي اصطلاح تمدن، مترادف هايي مانند «حضارة»، «ثقافة» و «مدينة» آمده است. قاموس «المنهل»، متمدن را به معناي «متحضر و مهذب» گرفته و متمدن سازي را با افعل عربي «تحضير، تمدن، تهذيب و تثقيف» ياد كرده است.
در قرآن مجيد، از ريشه ي «م د ن» يا «ح ض ر» ـ كه در عربي، واژه ي «حضارة» به معناي تمدن را از آن ساخته اند ـ واژه اي براي تمدن وجود ندارد. با اين حال، چند واژه ي قرآني مانند «امت»، «قريه» و «قرن»، پيوند نزديكي با اين واژه دارند. «قرن»، قومي است كه در يك زمان زندگي مي كنند و «قرين و همراه» هم ديگرند. «قريه» اسم مكان و جايگاهي است كه مردم در آن جا گرد مي آيند و نيز براي جمع مردم آمده است. واژه ي قريه (و جمع آن قُري) و قرن در بيشتر آيه هاي قرآن، براي نكوهش به كار رفته است و هلاكت و عذاب اهل مكان يا دياري را در نتيجه ي ستم كاري، كفر ورزيدن يا فسق و ... گوشزد مي كند.