گرچه حقوق بشر در سده اخير مطرحشده، ولي شواهد و مستندات تاريخي بيانگر آن است كه اين حقوق، در اديان الهي ريشه دارد و اصول اصلي حقوق طبيعي شامل حق حيات، حق كرامت، حق تعليم و تربيت، حق آزادي و مساوات، در اصيلترين منابع ديني وجود دارد. حقوق بشر؛ حقوقي كه انسانها بهدليل انسانبودن از آن برخوردارند، بهدليل غفلت از موضوع فضيلت و كرامت ارزشي انسان، دچار انحرافات زيادي شده است؛ زيرا اساسيترين حقوق انسان، آن است كه بشر را در حوزه ارزشها تفسير كنيم. حقوق بشر در اسلام، بهدليل بناي آن بر فطرت مشترك بشر و نيز قاعده الزام و احترام به فرهنگهاي ديگر براساس همزيستي مسالمتآميز، فراگير و جهانشمول است. اين ديدگاه برخلاف نگاه اومانيستي كه انسان را همواره محق و تكليف را براي او محدوديت، مانع و ضد ارزش تلقي ميكند، حقوق بشر را حاصل تعهدات بشر ميداند، نه مقدّم بر قوانيني كه حدود و گستره آن در شريعت اسلامي معيّن شده است. با بررسي متون اسلامي و سيره اهلبيت:، عمق و گستردگي حقوق بشر و جامعيت و برتري آن بر اعلاميه جهاني حقوق بشر روشن ميشود، ولي اين حقيقت بهمعناي معارضه با اعلاميه جهاني نيست؛ زيرا آنچه در نظام حقوقي اسلام آمده است، در اعلاميه، بيان و نفي نشده است و اين بهمعناي نفي آنها نيست. بهعبارتديگر، فراتربودن حقوق بشر در اسلام نسبت به اعلاميه، هيچ منافاتي با آن ندارد و منشأ اختلاف تلقي نميشود. با اين توصيف، حقوق بشر در اسلام از لحاظ فلسفي و محتوايي ميتواند تعاملات فراواني با اعلاميه حقوق بشر داشته باشد. يكي از مسئوليتهاي خطير كنوني و تكاليف كساني كه به اصلاح اوضاع جهاني و بهبود جايگاه انساني ميانديشند، شناسايي و ترويج ارزشهاي حقوق بشري اسلام و عرضه منطقي و عقلاني آن به جهان بشر است. در اين بخش، در گام نخست، برخي مفاهيم مرتبط با موضوع، تبيين شده و سپس پيشينه حقوق بشر و سير تاريخي آن مورد توجه قرار گرفته است. در ادامه نيز ضمن معرفي اعلاميه جهاني حقوق بشر، كلياتي درباره آن بيان ميكنيم.