در ابتداي تيتراژ جملهاي بر روي صفحه سياه رنگ ثبت ميشود «اين فيلم بر اساس زندگي حضرت مريم آنچنان كه در قرآن و روايات اسلامي آمده، ساخته شدهاست. » فيلم با كابوس دهشناك پادشاه شروع ميگردد. از طريق نريشن درمييابيم كه زمان و مكان اين داستان شانزده سال قبل از ميلاد است ، عمران نبي، پيامبر قوم بنياسرائيل شروع پيشگويي ميكند كه فرزندش مسيحاي قوم يهود خواهد شد. با تولد مريم، اهالي اورشليم و جليليه به شدّت ناراحت شده و حنا را به خاطر آوردن دختر مورد تمسخر و آزار قرار ميدهندو دخترش را مايه ننگ ميدانند. تنها زكرياي نبي و همسرش1 تولد مريم را موجب خير و بركت ميدانند. پادشاه يهود نيز شادمان است چراكه يك دختر نميتواند در پادشاهي او خللي وارد كند. نكته مهم و حساس در جريان تولد مريم، نذر مادر است؛ از آن جايي كه حنا نذر كرده فرزندش مريم، خدمتگزار خداوند باشد، او را با وجود عشق بسيار، نذر معبد ميكند درحاليكه از پذيرفته شدن او توسط كاهنان مطمئن نيست. در سكانس بعدي، شش سال گذشته است و مريم نوزاد، در ميان دشت بكر و سبزي نشسته است و به كوههايي مينگرد كه مادرش گفته، كه در آن سوي آنها اورشليم است و او بايد در آنجا زندگي كند. در سكانس بعد، مخاطب شاهد مناظره كاهنان بر سر پذيرفتن مريم در معبد سليمان هستند چرا كه تا آن زمان بارها كودكان بسياري به خاطر نذر مادرانشان به خدمت معبد گمارده شده اند ولي سابقه نداشته كه دختري به خدمت معبد در آيد؛ چون كه ورود زن و دختر به معبد حرام است. اما زكريا كه به اين نذر حنا ايمان دارد، حجره اي جداگانه براي مريم ميسازد تا وي بتواند علي رغم مخالفتهاي كاهنان در آنجا ماندگار شود.
در سكانس بعد نزاع كاهنان بر سر سرپرستي و تكفل مريم شكل ميگيرد و قرار بر اين ميشود كه بين افراد داوطلب قرعهكشي شود و به خواست خداوند قرعه نيز به نام زكرياي نبي ميافتد. سكانس بعد مناجات مريم است كه ميگويد «پروردگارا منم مريم، خدمتكار تو، ميداني كه پدر ندارم و از مادر جدا ميشوم تا براي خدمت به نزد تو بيايم. خدايا به اين كنيز خدمتكارت نيرويي عطا بفرما كه دوري مادرش را تحمل كند و به مادر قدرت عنايت كن تا اين دوري را بپذيرد.» سپس مريم با مادرش خداحافظي كرده و به همراه زكريا راهي معبد سليمان در شهر اور شليم ميشود. مريم از ميان كاهنان عصباني و در سكوتي محض وارد حياط معبد ميشود و سجده شكر به جاي ميآورد. در سكانس بعد مخاطب شاهد بيحالي و بيماري مادر مريم و كار كردنهاي خود مريم در معبد است. در سكانس بعد، بنا بر ديالوگ بين مريم و زكريا مشخص ميشود كه6 ماه و 17 روز از اسكان مريم در معبد سليمان گذشته است و مريم منتظر است تا مادرش به ديدن او بيايد، غافل از اينكه حنا فوت كرده و مريم يتيم شدهاست. مريم پس از اطلاع از اين مصيبت دلشكسته و غمگين به تسبيح و ذكر مشغول است. اما مخاطب صدايي از مريم نميشنود و اين تصوير، روي تصوير مريم شانزده ساله ديزالو ميشود كه در همان مكان، تسبيح در دست دارد. يهوديان در هر فرصتي كه پيش ميآيد شروع به تمسخر زكريا و همسرش ميكنند كه فرزندي ندارد تا چراغ خانهاش روشن شود. زكريا دلشكسته ميگريد و بنا به گفته مريم« از پروردگار ميخواهد كه حجتي برايش بفرستد تا دل سوختهاش تسكين يابد. » سپس به عبادت ميپردازد و ميگويد: «من از عموزادگانم بيم دارم، اما تو بي حساب عطا ميكني به هر كس كه بخواهي، پس به من فرزندي عطا كه وارث من و دودمان يعقوب باشد.» و صداي جبرئيل را ميشنود كه پاسخ ميدهد: «بشارت باد به تو فرزندي كه نامش يحيي است و پيش از آن كسي به اين نام متولد نشدهاست.» زكريا كه خود را پيرمردي ناتوان ميداند و همسرش را نازا، ناگهان در مييابد كه همسرش بارداراست و او چون ابراهيم
در پيري صاحب فرزندي خواهد شد. پس از تولد يحيي مريم به ديدار همسر زكريا ميرود و هنگام در آغوش گرفتن يحيي ميگويد كه كودك چه چهره دلپذير و آشنايي دارد و گويي سالها او را ميشناسد. مريم اينك حدود 16 سال دارد؛ در مسير بازگشت از اورشليم به يك خانواده غير يهودي برخورد كرده و به اصرار آنها براي كودك دعا ميكند. او وقتي در اتاق خود مشغول استراحت است، صداي كسي را ميشنود : «اين پيام پروردگار توست كه تو را برگزيده و پاك گردانيده و از ميان همه زنان تو را براي امر بزرگي انتخاب نمودهاست. مريم از دستورات پروردگارت اطاعت كن و براي او سجده كن و به نماز بايست. » مريم براي اولين بار به داخل قدس ميرود و در صف نماز كاهنان ميايستد. ولي آنان با ديدن وي برآشفته شده و همهمه و نزاعي بين كاهنان مخالف با مريم و حضور وي در معبد در ميگيرد. سپس زكريا را فرا ميخوانند و از او سوالاتي ميكنند كه چه كسي اجازه ورود به معبد را به مريم داده و زكريا اعلام ميكند كه به مريم وحي شدهاست و كاهنان شروع به تمسخر زكريا ميكنند كه «پيش از اين ميگفتي بر تو وحي نازل ميشود و حال ميگويي بر مريم نيز وحي نازل ميشود. » عقيده كاهنان اين است كه تا به حال خداوند با هيچ زني سخن نگفته و فقط با مردان سخن گفته و اگر قرار بود با كسي سخن بگويد، بايد بر كاهن اعظم، هيدِر، وحي نازل ميشد. آنان زكريا را دروغگو و ديوانه ميپندارند كه دختركي وي را سحر و جادو كردهاست. در نظر آنها قوم يهود برترين نژاد روي زمين است و هر كس بخواهد جلوي آنها را بگيرد، نابود خواهد شد. كاهنان مجازات ورود زن به صحن معبد را مرگ ميدانند، ولي زكريا معتقد است حقيقت آيين يهود براي زنان شخصيت قائل است؛ چون مردان از تربيت آنها شخصيت مييابند. زكريا از مريم ميپرسد كه براي چه به او وحي شدهاست كه در پشت سر افراد خطاكاري چون يساكار و كاهنان ديگر نماز بخواند؟ مريم ديدارش با فرشتگان را به زكريا ميگويد و صدايي كه او را جزء چهار زن برگزيده عالم دانسته است و به همراه آن بانو كه دختر پيامبر آخر زمان است، از جمله زنان بهشتي است. سكانس بعدي مربوط به صحنه چشمه است كه مريم با فرشتهاي خداوند، جبرئيل، برخورد كرده و از فرزند دار شدن خود مطلع ميگردد. پس از سكانس چشمه، مريم متوجه تغييرات فيزيكي در جسم خود شده اما با كسي در اين باره حرف نميزند. ابتدا همسر زكريا متوجه بارداري او شده و زنان ديگر هم علائم بارداري را در وي ميبينند و به او تهمت ميزنند. كاهنان هم كه منتظر چنين فرصتي هستند، به تخريب شخصيت او و همچنين زكريا ميپردازند و تصميم به قتل آنها دارند. بين كاهنان درگيري ايجاد ميشود؛ يساكار جاي كاهن اعظم را ميگيرد و مريم را از معبد بيرون ميراند. از آنسو مريم در بيابان از درد به خود ميپيچد تا اينكه در كنار تنه خشك نخلي مينشيند و باز با خداوند به مناجات و راز و نياز ميپردازد. عيسي متولد ميشود و زكريا، اولين كسي است كه تولد مسيح را درك ميكند. پاي همان درخت و درحاليكه مريم فرزند پاكش را در آغوش دارد وحي نازل ميشود كه «مريم بيمناك نباش، به زمين زير پايت نگاه كن، چشمهاي خارج ميشود از آن بنوش و خود را سيراب كن. نخل خشكيده را تكان بده تا برايت خرما بيفكند. شادمان باشد و مسيح را شير بنوشان.» مريم به اورشليم باز ميگردد.
مردم جلوي معبد جمع شدهاند تا او و فرزندش را كه ثمره يك گناه است، بسوزانند؛ چرا كه وي براي قوم بنياسرائيل و معبد مقدس رسوايي ايجاد كردهاست. ناگهان طفل سخن ميگويد و خود را نشانه و پيامبر خدا معرفي ميكند. كاهنان از ديدن چنين صحنهاي از تعجب و وحشت پا به فرار ميگذارند و فقط زكريا، ياران اندكش و منجمين يكتاپرست ايراني، از اين اتفاق شاد و مسروراند. ساير مردم به مريم و فرزندش تعظيم و تكريم ميكنند و او را به عنوان معجزهاي براي مردم جهان ميپذيرند.
پيام اصلي اين سريال بيان جايگاه و مقام حضرت مريم است كه جايگاه او آن طور كه شايسته بود نمايش داده نشدهاست. هم شخصيت مريم و هم شخصيت زكريا در مقايسه با آنچه كه در قرآن و تفاسير آمده تك بعدي است. پيام فرعي اين سريال تبيين جايگاه زن در دين مسيحيت است كه سريال در الگودهي و پيامرساني فرعي، تا اندازهاي موفق بودهاست. اين سريال سعي داشته كه با بيان زندگاني حضرت مريم، اثبات نمايد كه يك زن ميتواند به اوج معنويت وانسانيت رسيده و با تمام سختيها دست و پنجه نرم كند و از جوسازيها و تهمت نهراسد. سريال در بيان پيام رساني فرعي موفق بوده و الگوي خوبي ارائه دادهاست.
5-جذابيتهاي غير دراماتيك
«مريم مقدس» با بهره گيري از تصاوير عريض سينمايي، همراه با حركات دوربين و استفاده از حركات و زواياي مختلف فيلمبرداري، طراحي صحنه و لباس پر طمطراق، همراه دكورهاي حجيم و البسه پر زرق و برق كاهنان، ديالوگهاي سنگين و گريمهاي اغراق شد، باعث ايجاد جذابيت براي تماشاگر ميشود. مخصوصاً كه موسيقي نسبتاً متفاوتي استفاده ميشود كه حس و حال كارهاي مذهبي و تاريخي را افزايش ميدهد و ميتوان گفت بيشترين بار دراماتيكي فيلم نيز بر عهده آن است؛ عليرغم جوائزي كه موسيقي اين كار به دست اورده است نبايد از نظر دور داشت كه تم و نحوه تركيب بندي موسيقي، بيشتر يادآور موسيقي مذهبي قرون وسطي است.