سيدمحمدحسين حسينيهرندي
انقلاب اسلامي در ايران بهعنوان يكي از بزرگترين تحولات اجتماعي در اواخر قرن بيستم، از ابعاد گوناگوني قابل بررسي است. اين نهضت سياسي با پشتوانه فرهنگ ديني جامعه و با هدايت رهبران مذهبي، در عين حال در مسير خود از وسايل ارتباطي گوناگوني بهره گرفت كه ميتوان از سنتيترين رسانه ديني (منبر) تا جديدترين رسانه آن روزگار (راديو و تلويزيون) ياد كرد. نوشتار حاضر نگاهي است كوتاه به نقشآفريني رسانه راديو از تقابل طبيعي اوليه تا تعامل در ادامه و اوجگيري نهضت اسلامي.
1. رسانه راديو
راديو يك رسانه گرم است؛ زيرا همه آنچه مخاطب لازم دارد، ارائه ميكند و كمتر چيزي را به خودِ مخاطب ميسپارد و فقط يك حس مجرد را در تفهيم پيام بهكار ميگيرد. مخاطبان راديو قادرند بدون اينكه گوشدادن، مانع فعاليتشان شود از آن بهرهمند شوند. بيان راديويي، هيچگونه محدوديتي از بُعد مكان و زمان ندارد و بههمين دليل، همگان بهگونهاي مساوي از آن بهره ميبرند. اين موضوع به اين معناست كه دامنه تأثيرگذاري راديو بسيار گسترده است.
براي بررسي نقش و تأثيرگذاري راديو بهعنوان يك رسانه فراگير در جريان انقلاب اسلامي، ذيل پنج عنوانِ مجزا به موضوعات مقدماتي چون تاريخچه راديو، جايگاه مذهب در راديو و سپس انقلاب اسلامي و راديو و در انتها به نقش راديو عراق و راديو بيبيسي در جريان اوجگيري نهضت اسلامي ميپردازيم.
الف) راديو ايران
تأسيس راديو در ايران با تلگراف بيسيم ارتباط دارد. در سال ۱۳۰۳، وزارت جنگ، مقدمات استفاده از بيسيم را فراهم كرد و در سال ۱۳۰۵، بيسيم به ايران وارد شد. از سال ۱۳۱۱، مؤسسات بيسيم توسعه يافتند و در نهايت راديو تأسيس شد. در اواخر سال ۱۳۰۳، وزارت جنگ، مقدمات راهاندازي تلگراف بيسيم در دويستهزار متر مربع (زمينهاي قصر قاجار) را فراهم كرد و نخستين دكل موج بلند به ارتفاع ۱۲۰ متر، كه هنوز پايه آن موجود است، نصب شد. در 24 ارديبهشت ۱۳۰۴، دستگاه ۲۰ كيلوواتي موج بلند نصب گرديد و در ششم ارديبهشت ۱۳۰۵، بيسيم با پخش تلگرافي مبني بر دعوت عمومي از كشورهاي مختلف جهان براي همكاري، آغاز به كار كرد. در سال ۱۳۰۷، دو دستگاه موج كوتاه، نصب و در سال ۱۳۰۹، از آنها بهرهبرداري شد و مركز گيرنده به نجفآباد تهران و مركز مخابرات، به ميدان توپخانه منتقل شد.
يك ـ مقدمات تأسيس راديو
براساس مقررات ايران، ورود دستگاههاي مخابراتي و استفاده از آنها تنها در حيطه مسئوليت وزارت پست و تلگراف و تلفن بود. «البته واردكردن و استفاده از دستگاههاي "راديو كنير" كه فقط براي شنيدن نغمهها بهكار ميرفت و همچنين تأسيس سينماي ناطق در ايران با رعايت مقررات مربوط، مانعي نداشت».
با اين گامها، مقدمات تأسيس راديو تهران فراهم شد. بعد از صدور فرمان تأسيس راديو، قرار شد از دو فرستنده موج كوتاه ۲۰ كيلوواتي و متوسط ۲ كيلوواتي وزارت پست و تلگراف و تلفن استفاده شود كه كارخانه آلماني تلفونكن (telefunken) (بهتر است به پاورقي منتقل شود) آن را براي ارسال تلگراف بيسيم، در بيسيم قصر، نصب كرده بود.
پس از افتتاح راديو و براي آمادگي پخش برنامه، جمعي از استادان و نويسندگان آن دوران از جمله استاد سعيد نفيسي و دكتر ذبيحالله صفا، سلسله گفتارهاي ادبي، تاريخي، جغرافيايي، اجتماعي و خانهداري را تهيه كردند كه احتياجات راديو را براي مدت سه ماه تأمين ميكرد.
همچنين علاوه بر استخدام مترجم و ماشيننويس، با حضور عدهاي از دانشمندان و ادبا و متخصصان صوت، جلساتي براي انتخاب گوينده تشكيل شد و امتحانات دقيقي به عمل آمد. امور فني راديو بر عهده وزارت پست و تلگراف و تلفن بود و كارهاي مربوط به دستگاههاي فرستنده و استوديو زير نظر رئيس كل بيسيم، اداره ميشد.
پس از فراهمشدن مقدمات، سرانجام، راديو در ساعت ده بامداد روز ۴ ارديبهشت ۱۳۱۹، همزمان با سالروز تاجگذاري رضاخان پهلوي، توسط وليعهد وي افتتاح شد.
در شروع كار، ساختمان راديو از دو طبقه در بيسيم قصر تشكيل ميشد. طبقه اول شامل يك اتاق انتظار و دستگاههاي فرستنده و تقويتكننده بود و طبقه دوم اتاقي بود كه با نصب پرده در سقف و دوبلكردن در ورودي و خروجي و سيمانكاري ديوارهاي داخلي، بهصورت استوديو درآمده بود.
در سال ۱۳۴۲، تمام تشكيلات راديو به وزارت اطلاعات (وزارت ارشاد امروز) منتقل شد و اين وضعيت تا زمان ايجاد «سازمان راديو - تلويزيون ملي ايران» در سال۱۳۵۰، ادامه يافت. در طول زمان، اداره و تشكيلات راديو به اين نامها خوانده ميشد: انتشارات و تبليغات، راديو و خبرگزاري، انتشارات و راديو، انتشارات و اطلاعات و ادارهكل انتشارات و راديو.
از سال ۱۳۱۹ تا سال ۱۳۲۷ برنامههاي راديو در همان استوديوي اوليه اجرا و پخش ميشد؛ ولي فاصله نُه كيلومتري فرستنده از شهر و وجود تنها يك اتومبيل براي رفتوآمد اعضاي اركستر و گويندگان باعث شد در ضلع غربي ميدان توپخانه، در جوار اداره راهنمايي و رانندگي، محلي در نظر گرفته شود. همچنين در ميدان ارك، دو استوديوي كوچك ساختند كه اخبار، از آن محل پخش ميشد.
دو ـ توسعه راديو در ايران
در بدو تأسيس، راديو تهران داراي دو فرستنده بود: يكي براي موج متوسط و ديگري براي موج كوتاه و براي پخش برنامههاي خود از يك استوديو در محل اداره بيسيم استفاده ميكرد. در سال ۱۳۳۶، نام راديو تهران به راديو ايران تبديل و بعدها در كنار راديو ايران، فرستنده دومي بهنام راديو تهران نيز مشغول بهكار شد كه در آغاز امر، تنها موسيقي از آن پخش ميشد.
سه ـ صداي جمهوري اسلامي ايران
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، نام سازمان راديو - تلويزيون ملي ايران، به صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران تغيير كرد. رياست اين سازمان هر پنج سال يكبار توسط رهبري انتخاب ميشود و بالاترين مقام راديو، معاون رئيس سازمان در حوزه صداست. هدف صداوسيماي جمهوري اسلامي، تلاش براي انتقال و انتشار پيام به جامعه است.
2. راديو و مذهب
الف) تبليغات مذهبي
راديو يكي از رسانههاي نوين است كه همزمان با فناوريهاي نوين، وارد ايران شد و به مرور زمان نهادينه گرديد و اين ابزار فرهنگي مانند ابزارهاي ديگر، با هدف خدمت به نظام سلطنتي و پيشبرد اهداف فرهنگي رژيم پهلوي بهكار گرفته شد. در دوره پهلوي اول، باتوجه به سياستهاي دينستيزيِ دولت، برنامههاي مذهبي در راديو ارائه نشد. در دوره پهلوي دوم، از سال 1320 تا سال 1332، با توجه به سياستهاي كلي رژيم پهلوي، پخش برنامههاي مذهبي، در راديو ايران شروع شد و در اين برنامهها از كارشناسان مذهبي كه بيشتر از نيروهاي شاخص مذهبي بودند، استفاده ميشد. نيروهاي مذهبي نيز با استفاده از فرصت بهدستآمده در راديو، شعائر مذهبي را تبليغ ميكردند. از سال 1332، با توجه به فضاي سياسي ناشي از كودتاي 28 مرداد، حضور نيروهاي مذهبي در راديو بيشتر شد و برنامههاي مذهبي نيز از جهت ساختار و محتوا رشد بيشتري كردند. از سال 1342 تا سال 1357، با توجه به تقابل نيروهاي مذهبي با رژيم پهلوي دوم، حضور آنها در راديو كمرنگ شد، ولي برنامههاي راديو از نظر قالب و نحوه ارائه و در راستاي اهداف سياسي پهلوي دوم متنوع شد تا محدوديت سخنراني سخنرانان مذهبي در برنامهها جبران شود.
سياست تبليغاتي رژيم براي پخش برنامههاي مذهبي، سياستي محتاطانه بود و هميشه مراقب بود كه برنامهها موجب تحريك احساسات مذهبي مردم يا مورد اعتراض مجامع مذهبي نشود. ازاينرو اجراي برنامههاي مذهبي با كيفيت مناسب بهويژه در ماههاي خاص قمري مانند ماه مبارك رمضان، مدنظر برخي از مديران راديو بوده است. اين امر در شهرهاي مذهبي اهميتي دو چندان داشت.
راديو در طول حيات خود، همواره با مشكل كمبود بودجه و كمي دستمزدِ عوامل روبهرو بوده است؛ ازاينرو براي تأمين بودجه برنامههاي ويژه مذهبي خود، از ديگر نهادها و ارگانها كمك گرفته است.
بهدليل احساسات مذهبي مردم ايران، راديو همواره در تمام روزهاي سوگواري مذهبي، از پخش موسيقي خودداري ميكرده است. طبق مطلب مندرج در بخش بولتن داخلي راديو به نام «بين خودمان» به مناسبت اربعين و ۲۸ صفر، راديو برنامههاي تفريحي و موسيقي خود را قطع ميكرد.
با وجودي كه مسئولان وقت راديو، در جرايد عمومي، هدف از پخش برنامههاي مذهبي را توسعه شريعت اسلام و مذهب اثنيعشري قلمداد ميكنند؛ اما اهداف پنهان آنها از لابهلاي اسناد محرمانه قابل افشاست.
اگرچه راديو از نخستين سالهاي تأسيس، سعي كرده بود با توليد و اجراي برنامههاي مذهبي، در توده مردم مسلمان ايران نفوذ كند و اقدامي نكند كه موجب تحريك احساسات مذهبي مردم شود، امّا در نيمه دوم دهه ۳۰، كه برخي از پستهاي حساس راديو توسط بهاييان اشغال شد، در برنامههاي مختلف بهگونهاي به مقدسات مذهبي توهين ميشد.
در زمان نخستوزيري دكتر مصدق، «بشير فرهمند» رئيس ادارهكل تبليغات و انتشارات، از استاد راشد درخواست كرد كه سخنرانيهاي خود را به هفتهاي دو بار افزايش دهد؛ اما استاد با اين پيشنهاد موافقت نكرد.
همچنين طبق گزارش ساواك در تاريخ 30 خرداد ۱۳۳۸، اعراب از سخنرانيهاي آقاي راشد استقبال كردند. در اين گزارش آمده است كه اين سخنرانيها در زمينه اتحاد مسلمانان نقش مفيدي را ايفا كرده است. در ادامه اين گزارش آمده: «... هرگونه وزنه كه از اين راه در تهران بهدست آيد، به همان اندازه مفيد است؛ زيرا هركه مدعي وحدت اعراب است؛ تضعيف خواهد شد».
سياست تبليغاتي حاكم بر راديو، مستقل از سياستهاي تبليغاتي رژيم پهلوي نبود. اين رژيم كه از دهه ۱۳۴۰ به بعد، هر روز بيش از روز قبل به امريكا و غرب نزديك ميشد، سعي ميكرد با برنامههاي گسترده تبليغاتي بهتدريج فرهنگ غرب را در اين كشور گسترش دهد؛ بنابراين در كنار برنامههاي مذهبي راديو، برنامههايي وجود داشت كه بهطور كامل مغاير با شئونات مذهبي و حتي پيشينه ملي مردم ايران بود. سياست بر اين بود كه هرچه بر تعداد اين برنامهها افزوده ميشد، بر محتوا و وزانت برنامههاي مذهبي نيز افزوده شود. شايد رژيم پهلوي بدينوسيله سعي داشت زهر برنامههاي سكولار راديو را بگيرد و بر اين سياست دوگانه سرپوش گذارد. شاهد اين مدعي، برنامهريزي راديو براي برنامههاي ماه مبارك رمضان است. توضيح اينكه در زمان رياست اسفنديار بزرگمهر، پخش اذان صبح در راديو قطع شده بود؛ اما در اسفند ۱۳۴۰، مصادف با ماه مبارك رمضان و بنا به درخواست شنوندگان، هم در ماه مبارك رمضان و هم در سراسر سال، اذان صبح از راديو ايران پخش ميشد.
ب) سخنراني مذهبي
سنّت سخنراني مذهبي در ايران، علاوه بر اينكه در همه اين سالها نمونه برجستهاي از تلاش مردم براي انتقال مفاهيم مذهبي بوده، راه پرفرازونشيبي از تعامل متوليان امر ديني با عامه مردم نيز بوده است. سنّت برجسته و پرطرفدار سخنراني و منبرنشيني در رسانههاي عمومي كه امروز بهشدت گسترش يافته است و در هر شبكه تلويزيوني بهخصوص در مناسبتهاي مذهبي جاي خود را باز كرده، وامدار تلاش كساني است كه در سالهاي ابتدايي انقلاب و حتي سالهاي پاياني عمر رژيم پهلوي، اين پرچم را بالا نگاه داشتهاند، كه از جمله آنها «شيخ حسينعلي راشد، محمدتقي فلسفي، عباس مهاجراني، مرتضي مطهري و سيدحسن صدر» است.
در زمان نخستوزيري دكتر «علي اميني» در سالهاي 41-1340 و مصادف با رياست «نصرتالله معينيان» بر ادارهكل انتشارات و راديو، درخواستهاي زيادي از طرف مردم و مجامع مذهبي، مبني بر راهاندازي سخنرانيهاي استاد «محمدتقي فلسفي» شد؛ ازاينرو سخنرانيهاي ايشان در روزهاي ماه مبارك رمضان، از راديو پخش ميشد و در سراسر كشور شنوندگان از آن استقبال بسياري ميكردند.
در ايام مذهبي محرّم، بهويژه دهه اول، برخي برنامههاي عادي راديو قطع و بهجاي آنها، برنامههاي مذهبي پخش ميشد و يا محتواي برنامههاي روزمره قبلي به گفتارهاي مذهبي اختصاص مييافت. بهعنوان مثال در ارديبهشت سال ۱۳۴۴، كه مصادف با ماه محرّم بود، «حسن صدر» سلسله سخنرانيهايي داشت. همچنين «نعمتالله قاضي شكيب» چند برنامه با نام «خون و خورشيد» براي راديو نوشت و برنامهاي نيز بهنام «رداي كارون» به نويسندگي «محمد سروش» در فهرست برنامههاي مذهبي راديو جاي گرفت.
در زمان نصرتالله معينيان، تحولات اساسي زيادي در ابعاد گوناگونِ فعاليتهاي راديويي بهوجود آمد، كه از جمله اين تحولات، تنوعبخشي و جذابكردن قالبهاي برنامهسازي راديويي بود؛ ازاينرو برنامههاي مذهبي راديو علاوه بر قالب سخنراني، در قالبهايي چون نمايشنامه و اشعار عرفاني و نيز همراه با آيات قرآن ساخته شد. در ايام سوگواريهاي مذهبي نيز موسيقي راديو قطع ميشد.
با وجود اين، حضور مؤثر برخي از سخنرانان مذهبي موجب ميشد در آن دوران، كه اغلب مردم ايران بيسواد بودند و امكانات ديداري – شنيداري، تنها محدود به راديو بود و آن دسته كه تشنه دانستن معارف اسلامي بودند؛ بتوانند از طريق اين بلندگو، سيراب شوند. به همين دليل استاد مطهري تا سال ۱۳۳۵ در راديو سخنراني ميكرد و بهبهاني نيز در شمار سخنرانان قرار گرفت.
ج) سخنرانان مذهبي
راديو بهعنوان يك ابزار مدرن كه اموري چون موسيقي را وارد فرهنگ عمومي و ديني جامعه كرده است، در ابتدا از سوي علماي ديني رد و نفي شد. علاوه بر اين، گفتمان مذهبي از هر نوع آن، در راديوي رضاشاهي جايگاهي نداشت. حتي افراد دگرانديشي چون «شريعت سنگلجي» در اين راديو جايي نداشتند؛ اما پس از شهريور بيست، با توجه به دعوت دولت از مذهبيون براي حضور در راديو، گروهي از آنها كه نزديك به طيف ميانهرو و تا حدودي نوانديش بودند، اين دعوت را پذيرفتند. «حسينعلي راشد»، اولين فرد اين طيف بود كه به راديو آمد و تا ساليان متمادي از گويندگان مذهبي اين رسانه بود. «آيتالله طالقاني» نيز مدت كوتاهي پس ازشهريور بيست، در راديو گفتار مذهبي داشت؛ اما با اين وجود، ايشان چندان بهعنوان گوينده مذهبي راديو شناخته نميشود، چراكه اين مدت بسيار كوتاه بود. پس از فوت آيتالله سيدابوالحسن اصفهاني «استاد فلسفي» مورد توجه مسئولان راديو قرار گرفت كه با توجه به اقبال جمعيت مذهبي، ميتوانست در مقابل حزب توده مؤثر باشد و جالب اينكه او بهعنوان يك واعظ ضد تودهاي شناخته ميشد. البته ايشان در جريان مليشدن صنعت نفت، از مخالفان دولت مصدق بود و به همين دليل با تلاش آيتالله كاشاني، مدتي از راديو دور ماند. وي پس از كودتاي 28 مرداد، مجدداً مورد اقبال كارگزاران راديو قرار گرفت و نقش مهمي در جنبش ضد بهايي در سال 1335 ايفا كرد؛ جنبشي كه با پخش سخنراني او در مسجد شاه از طريق راديو آغاز شد. اما با احساس بينيازي محمدرضا شاه از نهاد روحانيت، كه نقطه اوج آن در وقايع منتهي به پانزدهم خرداد 42 بود، حتي وعاظ و گويندگان مذهبي همانند استاد فلسفي نيز كنار گذاشته شدند. اين مسئله به اضافه نوع برنامههاي غيرمذهبي و تعرض به شخصيتهاي مذهبي، موج اعتراض عليه راديو را بلند كرد. علاوه بر مقام مرجعيتي همانند «آيتالله بروجردي»، بازاريها و تودههاي مذهبي نيز بخشي از حاكميت معترض بودند و روند جدايي نهاد سلطنت از نهاد روحانيت را درست نميدانستند و با آن مخالفت داشتند. لازم به ذكر است كه بخشي از مذهبيها مانند گروه فداييان اسلام به رهبري نواب صفوي، با وجود اعتراض به راديو و حرامدانستن آن، بهشرط ايجاد حكومت اسلامي و دراختيارگرفتن رسانه راديو، استفاده از اين ابزار مدرن را براي تبليغ اسلام و منويات خود لازم ميدانستند.
در اين قسمت به برخي از اين افراد مذهبي مؤثر در راديو اشاره ميشود.
يك ـ حسينعلي راشد
«حسينعلي راشد» در تربت حيدريه ديده به جهان گشود. در ۱۶ سالگي همراه پدرش به مشهد عزيمت كرد و مشغول تحصيل دروس حوزوي گرديد. سپس براي ادامه تحصيل به نجف اشرف رفت و نزد اساتيد آن حوزه مانند «ميرزاحسين نائيني» و «سيدابوالحسن اصفهاني» تحصيل كرد و پس از توقف كوتاهي در تهران و قم، عازم شيراز شد و در آنجا مجالس وعظ و خطابه داشت. پس از مدتي، عازم اصفهان گرديد و در آن شهر به علت سخنرانيهاي ضد سلطنت رضاشاه، در حدود ۷ ماه زنداني شد. پس از آزادي از زندان، تهران را براي ادامه زندگي انتخاب كرد. او نماينده دوره هفدهم مجلس شوراي ملي بود و از حاميان مصدق بهشمار ميرفت و نطق پيش از دستور وي در قضاياي قيام ۳۰ تير، منجر به جنجال در مجلس شد. وي در دانشكده معارف اسلامي دانشگاه تهران و مدرسه سپهسالار (مدرسه عالي شهيد مطهري) به تدريس مشغول بود؛ اما عمده شهرت ايشان بهخاطرحضور پرثمر در راديو بوده است. در سال ۱۳۲۰، به دعوت وزير فرهنگ وقت ـ محمد تدين ـ براي ايراد يك سلسله سخنراني مذهبي به «راديو تهران» دعوت شد و بيش از سي سال هر هفته يك سخنراني او در راديو پخش ميشد. استاد راشد علاوه بر راديو، در مدرسه عالي سپهسالار و سپس در دانشكده معقول و منقول، در دوره ليسانس و دكترا تدريس ميكرد. سخنرانيهاي استاد راشد، در كشورهاي همسايه ايران نيز كه امواج راديو ايران را دريافت ميكردند، طرفداران زيادي داشت. وي از سال ۱۳۲۰تا ۱۳۵۷ در راديو ايران به سخنرانيهاي مذهبي ميپرداخت. اين سخنرانيها طولانيترين برنامه مذهبي ادامهدار از ابتداي تأسيس راديو ايران بوده است و بخشهايي از آن در۱۶ جلد به چاپ رسيده است. همچنين كتاب دو فيلسوف شرق و غرب، از آثار تأليفي اوست. وي در هفتم آبان ۱۳۵۹ در تهران بدرود حيات گفت.
تأثير كلام راشد
حسينعلي راشد، اولين سخنران مذهبي است كه در يك رسانه جمعي بهنام راديو، سنّت سخنراني مذهبي را پايهريزي كرد و استقبال از برنامه ايشان، بهقدري بود كه مردم در قهوهخانهها يا ساير مكانهاي عمومي جمع ميشدند و مانند انجام يك مناسك ديني جمعي، در سكوت كامل به سخنان او در راديو گوش ميدادند. مردم كشورهاي فارسيزبان نيز زمان سخنراني راشد، فركانس راديوهاي خود را روي راديو ايران تنظيم ميكردند. راشد در ابتداي سخنرانيها، آيهاي از قرآن را تفسير ميكرد و سپس با ذكر احاديث مربوط به محتواي آن آيه، توضيحات بيشتري درباره آن آيه ميداد و داستانها و حكايتهاي قديمي با اشعار عامهپسند و متناسب با موضوع را بيان ميكرد و در انتها به ذكر مصيبت ائمه اطهار(ع) ميپرداخت و شيوه غالب او، مقتلخواني از روي مقاتل مشهور و بيواسطه بود. راشد، توانايي ويژهاي در سخنوري و بهوجود آوردن وجد و شور در شنوندگان مجالس داشته است. ايشان نزديك به ۳۷ سال در راديو سخنراني كرد و در هر نوبت بسيار عالمانه، محققانه و متعهدانه به اداي وظيفه ديني خود در تبيين و توضيح مسائل ديني مختلف و بسياري از رخدادهاي مهم تاريخ اسلام از جمله واقعه عاشورا از ابعاد گوناگون پرداخت. هماكنون مجموعه سخنرانيهاي اين استاد و دانشمند پرتلاش و پرهيزكار كه اغلب آنها بهصورت كتاب نيز به يادگار مانده است، بخشي از تاريخچه راديو است. در دهههاي چهل و پنجاه، بسياري از سخنرانيهاي راشد، بهوسيله انتشارات محمدي در تهران و در مجموعهاي حدود بيست جلد چاپ و منتشر شد. آخرين مجموعه سخنرانيهاي وي كه در سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ از راديو پخش شد، بهصورت يك مجلد در سال ۱۳۸۱، بهوسيله موسسه (روزنامه) اطلاعات چاپ و منتشر شد. همچنين مجموعه سخنراني ايشان از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷، نيز در هفت جلد توسط پارسكتاب در سال۱۳۹۰ چاپ و منتشر شد.
بعد از پيروزي انقلاب، به توصيه شهيد مطهري، برنامههاي راديويي او بازپخش شد. در يك دهه گذشته، شبكههاي راديويي از جمله راديوايران و راديوفرهنگ، به پخش مجدد سخنان اين خطيب نامآور همت كردهاند.
دو ـ محمدتقي فلسفي
آيتالله محمدتقي فلسفي در سال ۱۲۸۶، در تهران متولد شد. وي در ۶ سالگي به دبستان توفيق رفت و به تحصيل صرف و نحو و مقدمات علوم ديني پرداخت و با پافشاري و اصرار مادر به منبر روي آورد. ايشان براي اولينبار در سن 15-16 سالگي در مسجد فيلسوفها به منبر رفت و در وصف امام علي(ع) سخن گفت. پس از مدتي به تشويق مادر، زمينهاي براي منبريشدن وي ايجاد شد. نخستين منبر را در مسجد فيلسوف ايراد كرد. استقبال از منبر وي و ذوق ذاتي او باعث ترقي سطح منبر ايشان شد تا آنجا كه همزمان با ادامه تحصيل، رفتهرفته در ايام هفته، منبرهاي خانگي و عمومي متعدد ايراد ميكرد. از آنجا كه استاد فلسفي كار خود را بر اساس منبر قرار داده بود، اما لازم بود سطح آگاهي خويش را از مدارج دروس سطح و خارج به مقداري كه نياز منبر بود، افزايش دهد. براي اين امر و ادامه تحصيل به قم سفر كرد و ايامي را از درس حاج شيخ عبدالكريم حائري بهره برد.
فلسفي و مسئله نفوذ بهاييان
مبارزه با بهاييان در جامعه ايرانِ عصر پهلوي، يكي از دغدغههاي اساسي فلسفي بود، بهخصوص اينكه نگاه مرجعيت شيعه بعد از شهريور ۲۰ به بهاييت يك نگاه دينمدارانه بود و هدف اين گروه دينساز، سستكردن عقايد جوانان و در اصل تضعيف اسلام بود.
گسترش و نفوذ بهاييان باعث شد كه استاد فلسفي، رژيم را نكوهش كند و شاه را بهخاطر انتخاب يك بهايي بهعنوان پزشك مخصوص خود، مورد انتقاد قرار دهد.
آيتالله بروجردي نيز طي نامهاي به استاد فلسفي اظهار داشت كه نفوذ و تقويت اين فرقه از روي عمد و قصد است و مذاكره و بحث درباره آنها عبث و بيهوده ميباشد. استاد فلسفي زماني كه گلهمندي آيتالله بروجردي را درباره گسترش دامنه فعاليت بهاييان به گوش شاه و مقامات دولتي رسانيد، مصدق با حالت تمسخر، خطاب به ايشان بيان كرد كه مسلمان و بهايي از نظر او فرقي ندارد و همه از يك ملت و مسلمان هستند. بنابراين استاد فلسفي با كسب اجازه از آيتالله بروجردي تصميم گرفت موضوع بهاييان را از راديو دنبال كند و آنان را در برابر افكار عمومي بكوبد.
وي از آغاز نهضت امام تا پيروزي انقلاب به دفاع از اين حركت پرداخت و به مدت هفتسال، تحت نظر، كنترل، بازداشت و ممنوعالمنبر بود. بهدليل طولانيشدن ممنوعالمنبري ايشان، برخي مقامات نزد شاه رفتند و خواستار رفع ممنوعيت وي شدند، اما شاه در جواب آنها گفت: «خيال كنيد فلسفي مرده است، او را رها كنيد و از اين حرفها نزنيد.» در مجموع استاد فلسفي پس از سالها مبارزه، مجاهدت و افشاگري عليه رژيم پهلوي به مقصود و هدف خود رسيد، و آن، پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني رحمه الله بود. ايشان پس از بهثمررسيدن انقلاب، به فعاليتهاي خود در جنبههاي مختلف ادامه داد و سرانجام در ۲۷ آذر ۱۳۷۷ و در سن ۹۰ سالگي هنگام سخنراني براي مبلغان ديني، فوت كرد و در حرم شاهعبدالعظيم مدفون شد.
تأثير كلام فلسفي
توانايي و قدرت كلام استاد فلسفي و محتوا و سمتوسوي سخنرانيهاي ايشان، چندين دهه بر جامعه و فرهنگ ديني مردم اثر گذاشت و در مقاطع گوناگون اجتماعي و سياسي، حتي بسياري از اين سخنرانيها از راديو ايران پخش شد و نه تنها بر تهران، بلكه بر سراسر كشور تأثيرات عميقي داشت. ارائه نمونههايي از اين دستسخنرانيها مؤيد اين ادعاست:
17تير 1327؛ پخش مستقيم سخنراني از راديو
بعد از سخنراني در اجتماع مردم در ميدان سپه به مناسبت فوت آيتالله اصفهاني، دولت متوجه شد كه حرفهاي استاد فلسفي براي تضعيف حزب توده مؤثر است. ازاينرو بارها از طرف راديو نزد ايشان رفتند و از وي درخواست كردند كه به استوديوي راديو رفته و از اين پس، تمام سخنرانيهاي ايشان از آنجا پخش شود؛ اما وي در پاسخ گفت: «اگر ميخواهيد حرفهاي من به گوش همه ملت ايران برسد، بايد ميكروفن راديو را به مسجد بياوريد تا در حضور مردم بهطور زنده بحثهايي را به سمع ملت برسانم». در نهايت از اول ماه رمضان، سخنرانيهاي استاد فلسفي در مسجد امام خميني (مسجدشاه آن زمان) براي اولينبار از راديو بهطور مستقيم پخش شد. شنيدن نام ائمه(ع) و ذكر صلوات از راديو، براي مردم متدين آن زمان، عجيب و دلنشين بود. سخنرانيهاي وي در اين دوران بيشتر عليه حزب توده بود كه مردم بهطور بيسابقهاي به آن توجه ميكردند.
26 تير 1327؛ تيتر يك روزنامه اطلاعات
در آن دوران مردم از سخنرانيهاي خطيب محبوب خويش، استاد فلسفي استقبال كردند. روزنامه اطلاعات نيز در اين زمينه نوشت: «پخش سخنان مذهبي از مسجد شاه تا آخر ماه رمضان ادامه خواهد داشت». ابتدا مقرر بود تنها تا دهم ماه رمضان، سخنان مذهبي از راديو تهران پخش شود، ولي چون بيانات استاد فلسفي مورد استقبال و استفاده عمومي واقع شد، نخستوزير وقت به راديو تهران دستور داد كه تا آخر ماه رمضان، پخش سخنان مذهبي از مسجد شاه، بهوسيله راديو ادامه يابد.
سال 1327، سخنرانيهاي عليه حزب توده
استاد فلسفي درباره سخنرانيهاي خود عليه حزب توده ميگويد: «منبرهاي ما از نوع مبارزههاي بسيار مؤثر و مفيد با حزب توده و مرام كمونيستي بود. تا آن زمان بزرگترين ضربهاي بود كه به حزب توده وارد ميشد، زيرا به عموم مردم ميفهماند كه تشكيلات حزب توده ضد خداست، ضد پيغمبر صلی الله علیه و آله است، ضد قرآن است، ضد نماز است، ضد مسجد و شئون ديني است. مسلمانان بايد هوشيار باشند كه سرمايه ايمان و عواطف مذهبي خود را با تبليغات پوچ آنها از دست ندهند».رمضان 1330؛ حمايت از نهضت مليشدن صنعت نفت
تا قبل از رمضان سال 1330، استاد فلسفي در سخنرانيهاي خود اشارهاي به اقدامات آيتالله كاشاني و مصدق نميكرد؛ اما بعد از اين تاريخ، به استناد آيه «و لن يجعلالله للكافرين علي المؤمنين سبيلا» بهشدت عليه استعمار و استثمار بيگانگان اعم از انگليس، امريكا و شوروي و مطامع آنان صحبت كرد، بدون اينكه بهطور مستقيم به اقدامات دولت و حمايتهاي آيتالله كاشاني اشارهاي كند. او مردم را به حفظ اتحاد مقابل توطئههاي بيگانگان تشويق كرد.
4 خرداد 1332؛ هواداران مصدق، مجلس وعظ فلسفي را تعطيل كردند
استاد فلسفي درباره اين اتفاق مينويسد: «روز اول ماه رمضان به رسم چند سال گذشته، كه بعد از نماز ظهر و عصر، منبر ميرفتم و از راديو پخش ميشد؛ وارد صحن مسجد شدم. وضعيت غيرعادي بود، عدهاي نزديك درِ شبستان بودند و عدهاي هم در محوطه بيرون ايستاده بودند؛ تا مرا ديدند شروع كردند به شعاردادن. شرايط بهگونهاي بود كه اصلاً امكان منبررفتن وجود نداشت. طرز رفتار آنها نشان ميداد كه اين افراد اولاً مسجدي و پامنبري نيستند، ثانياً كارهايشان سازمانيافته است. معلوم شد انتشار خبر كذب روزنامه «باختر امروز» عليه من در دو هفته قبل، زمينهسازي بوده براي برهمزدن اين منبر،]تا] اقدام مردمي تلقي شود و بگويند چون فلاني عليه مصدق صحبت كرده، مردم جلو منبررفتن او را گرفتهاند. آنها تا ساعت چهار بعدازظهر در حياط مسجد زندهباد، مردهباد گفتند و بهتدريج رفتند. با اين كارشان توانستند منبر ماه رمضان را كه آنقدر اهميت داشت با آن وضع نامطلوب و ناموزون تعطيل كنند».
16 خرداد 1332؛ نامه امام خميني رحمه الله براي ادامه سخنرانيهاي ماه رمضان
بعد از اين اقدام هواداران مصدق، امام خميني رحمه الله كه آن زمان در همدان بودند، براي استاد فلسفي نامهاي با اين مضمون نوشتند: «خبر تعطيلي، خيلي باعث تأسف گرديد... . جنابعالي نبايد با اين چيزها سنگر را خالي كنيد. مفسدين هميشه ميخواهند امثال جنابعالي را از ميدان بيرون كنند تا هر تاختوتازي ميخواهند، بكنند و انتقادي هم در كار نباشد... .» پس از نامه امام، روحانيان، بازاريان و فداييان اسلام در بيانيههاي جداگانهاي از استاد فلسفي خواستند به منابر خود در مسجد شاه ادامه دهد.
سال 1334؛ سخنراني عليه بهاييت و خرابكردن حضيرهالقدس
حسين فردوست در خاطرات خود درباره سخنرانيهاي استاد فلسفي عليه بهاييان مينويسد: «يكباره حركت مردم عليه بهاييت اوج گرفت و سخنرانيهاي فلسفي، واعظ مشهور، سبب شد كه حضيرهالقدس، محل مقدس آنها در تهران تخريب شود. در اثر اين حركت، تعدادي از بهاييان از ايران رفتند و ايادي (پزشك مخصوص شاه) به دستور محمدرضا شاه نُه ماه به ايتاليا رفت».
د) اخبار مذهبي راديو
پس از ادغام راديو و تلويزيون در سال ۱۳۵۰، شوراي مذهبي به رياست جعفريان، معاون سازمان تشكيل شد. برنامههاي ديني در اين شورا، طرحريزي ميشد و توسط كميته مذهبي به اجرا درميآمد. اولين تصميم اين شورا، ايجاد يك بخش خبر با نام اخبار مذهبي بود، با هدف آگاهكردن مردم از رويدادهاي مذهبي ايران و ساير كشورهاي اسلامي و در واقع نقطه ارتباط جهان اسلام با كشور ايران در دستگاه ارتباط جمعي (راديو) بود.
اخبار مذهبي، ابتدا كار خود را با تشكيل مجالس ديني در تهران آغاز كرد و به علاقهمندان محلي، مشخصات تشكيل يك مجمع مذهبي را داد، سپس مجالس دينيِ شهرستانها را نيز در اين بحث وارد كرد. پس از آن، كتابهايي را كه در ايران و جهان اسلام به چاپ ميرسيد، معرفي كرده و در اين زمينه تا آنجا كه مقدور بود با مؤلفان و ناشران كتابهاي ديني نيز مصاحبههايي ترتيب ميداد و در آخرين مرحله، خبرهاي ديني مربوط به جهان اسلام را پخش ميكرد. خبرهاي مذهبي را در تهران، كميته مذهبي تهيه ميكرد و جالب آنكه مردم، خبرنگاران كميته مذهبي بودند و كميته پس از بررسي، خبر را منتشر ميكرد.
در شهرستانها، مراكز خبريِ راديو و تلويزيون با اين برنامه همكاري مستقيم داشتند و اخبار خود را به اين مركز مخابره ميكردند و مركزِ خبر نيز، آن را به قسمت خبرهاي مذهبي ميداد. در طول ماههاي رمضان، محرم و صفر خبرهاي مذهبي رونق بيشتري داشت. در ماه رمضان فعاليت گروه مذهبي سازمان راديو و تلويزيون فشرده و تلاش آنها از ماههاي ديگر بيشتر بود. در طول سال، گروه مذهبي سازمان راديو ـ تلويزيون، مرجعي بود براي پاسخ به سئوالات ديني شنوندگان راديو و طبق آمار، طي يك ماه، دستكم به دو هزار سئوال پاسخ داده ميشد. كميته مذهبي، علاوه بر اين وظايف، روزانه از راديو، ۲۵ دقيقه برنامه مذهبي پخش ميكرد كه سخنراني مذهبي نيمروز، اخبار مذهبي و اذان را شامل ميشد. در سخنرانيهاي نيمروز، هر روز، يكي از سخنرانان مذهبي درباره مسائل مختلف ديني و اسلامي، معارف و فرهنگ اسلام سخنراني ميكردند.
آنچه به اختصار درباره برنامههاي مذهبي راديو آمد، نشان ميدهد كه همه مردم ايران، بهدنبال اسلام واقعي بودند؛ نه آن اسلامي كه بهطور ناقص و ابتر به آنها ميرسيد.
هـ) تأثير برنامه مذهبي
با توجه به پيشينه مذهبي مردمِ آن سالها، برنامههاي مذهبي، جزيي از برنامههاي راديو بوده و مخاطبان خاص خود را نيز داشته است. اما برخي از اين برنامهها، بهگونهاي بود كه سابقه اجراي آن، هنوز در خاطر مخاطبان آن دوران باقي مانده است. يكي از اين مجموعه برنامهها، سخنراني مذهبي بود. اين سخنرانيها در رشد فهم ديني و گسترش فرهنگ اسلامي در جامعه پيش از انقلاب، بهشدت مؤثر بوده است. در تأييد اين ادعا به تصريحاتي كه بزرگان انديشه و قلم در باب تأثيرگذاري سخن سخنرانان مذهبي از راديو ـ بهويژه استاد راشد ـ داشتهاند، اشاره ميشود:
دكتر سيد جعفر شهيدي (1297ـ1386)
دكتر سيدجعفر شهيدي، رئيس مؤسسه لغتنامه دهخدا و استاد دانشگاه تهران از جمله شخصيتهايي بود كه از نزديك با استاد راشد آشنايي داشت. دكتر شهيدي در سال 1326، با وي در نجف اشرف آشنا شد و بهطور مرتب حدود ۳۳ سال با ايشان مراودت داشت و هفتهاي يك يا دوبار نزد او ميرفت. دكتر شهيدي در توصيف شخصيت اخلاقي وي ميگويد: «مرحوم راشد به هرچه ميگفت، معتقد بود و به آن عمل ميكرد. از دنيا به حداقل زندگي قناعت ميكرد و حتي زمانيكه ميتوانست به مال و منالي برسد، از آن صرفنظر ميكرد و … اگر آقاي راشد يك جواب آري و يا سَري براي ثروتمندان و رجال درباري تكان ميدادند و موافقت ميكردند در مجالس ختم و روضهخواني آنان منبر بروند، خانهها برايشان آماده ميكردند… آن مرحوم خدا را بيش از آسايش زندگي دوست داشت.»
استاد راشد اين خصلتها را مرهون تربيت پدر بزرگوارش بود كه مردي بسيار پرهيزكار و مقيد بود. برادر ايشان در اين زمينه ميگويد: «من حسينعلي راشد كه نويسنده اين يادداشتها هستم، با برادرم هر دو جزو طلاب علوم ديني بوديم و پدر من در تمام عمر يك شاهي از وجوهي كه نزد او ميآوردند به ما نداد؛ حتي ما را چنان ترسانده و تربيت كرده بود كه واقعاً اگر ميخواستيم دست به آنها بزنيم، خيال ميكرديم دست به مار و عقرب ميزنيم».
دكتر محمد خوانساري (1300ـ 1388)
دكتر محمد خوانساري، استاد برجسته فلسفه و منطق دانشگاه تهران، اولين روزهاي آشنايي خود را با استاد راشد به ياد ميآورد. هنگاميكه وي براي سخنراني در مسجد سيد اصفهان ميآمد همه مشتاق بودند تا سخنان اين خطيب توانا را از نزديك بشنوند. دكتر خوانساري در توصيف استقبال مردم از استاد راشد چنين ياد ميكند «خطابههاي اين بزگوار در مسجد اصفهان با سخناني كه از راديو ميشنيديم قابل مقايسه نبود. تمام فضاي مسجد حتي گلدستهها و داخل غرفهها و روي پشت بام از جمعيت موج ميزد… فرهنگي، محصل، بازاري، استاد دانشگاه، همه بادقت و شوق عجيبي به سخنان وي گوش ميدادند … حضورِ ذهن و قدر تبيان و تصويرگري و تجسم مطالب وي براي شنونده وصفنشدني بود.»
از زمانيكه استاد راشد از سال ۱۳۲۰، سخنرانيهاي پنجشنبهشبهاي خود را در راديو آغاز كرد، با وجود كمبودن راديو، بسياري از مشتاقان بهنحوي شنونده سخنان وي ميشدند... . «هنوز در زواياي خاطر مانده است كه ساعت هشت روزهاي پنجشنبه، مردم در كوچه و بازار جلوي قهوهخانه يا مغازهاي كه راديو داشت، تجمع ميكردند تا سخنان استاد راشد را گوش كنند».
حجتالاسلام علي دواني (1308ـ1385)
حجتالاسلام علي دواني نويسنده و تاريخنگارحوزه نيز زماني را به ياد ميآورد كه در آبادان، آوازه استاد راشد سبب شده بود تا مردم در پنجشنبهشبها مشتاقانه منتظر پخش سخنان وي از راديو باشند... «بهدليل نداشتن راديو، ميرفتيم پشت پنجره خانههايي كه راديو داشتند تا صحبتهاي آقاي راشد را بشنويم. بسكه فصيح، ساده، گويا، و متين سخن ميگفت. همه مردم شيفته سخنانش شده بودند».
جاذبه سخنان اين خطيب توانا فقط به شهرهاي ايران محدود نبود، بلكه به آن سوي مرزها نيز كشيده شده بود. دكتر خوانساري علت جذابيت سخنان استاد راشد، چه در ايران و چه در خارج از ايران را، در قدرت بيان و انتخاب موضوعات متنوع در حوزههاي اخلاقي و اجتماعي ميداند؛ عاملي كه سبب شد «مردم ايران، عراق، پاكستان و ساير فارسيزبانان، دلبسته سخنان وي شوند».
سيدغلامرضا سعيدي (1274ـ1376)
سيدغلامرضا سعيدي مترجم و پژوهشگر مسائل اسلامي نقل ميكند: «محمد ظاهرشاه، پادشاه افغانستان در مجلس حضور داشت و صحبت ميكرد. وقتي زمان، به نزديكيهاي ساعت هشت رسيد، صحبتهايش را نيمه، رها كرد و گفت: حالا وقت شنيدن صحبتهاي آقاي راشد است. با اينكه ظاهرشاه سنيمذهب بود و اين از عجايب روزگار است كه تأثير كلام آقاي راشد را در سطحي به اين گستردگي نشان ميدهد».
استاد راشد در زندگي شخصي خويش، همانگونه رفتار ميكرد كه در سخنرانيهايش توصيه ميكرد. او فقط سخنوري برجسته نبود، بلكه عملكنندهاي مقيد نيز بود. دكتر خوانساري با اشاره به ويژگيهاي دقيقبودن، منظمبودن و پاكيزهبودن استاد راشد، به مقيدبودن آن مرحوم به رعايت آداب اجتماعي نيز اشاره ميكند: «ميگفت در كوچه، آب دهان نيندازيد. در زمستان كه برفپاككنها براي پاروي برف از پشتبام، ميآمدند، ايشان رضايت نميداد كه برف پشتبام را در كوچه بريزند.
حجتالاسلام سيدمحمود دعايي
سيدمحمود دعايي، مدير مسئول روزنامه و مؤسسه اطلاعات در مصاحبهاي در شبكه سراسري راديو (۲۰/۱۲/۱۳۷۲) به خاطرهاي از اوايل پيروزي انقلاب اشاره كرده، از توصيه مرحوم مطهري درباره استاد راشد چنين ياد ميكند: «همان ايام كه راديو فتح شده بود و در اختيار انقلاب قرار گرفته بود (استاد مطهري) اصرار داشتند كه شما از آقاي راشد دعوت كنيد به سخنرانيهاي شبهاي جمعهشان ادامه بدهند. من همانجا فهميدم كه مرحوم استاد مطهري يكي از شيفتگان و مريدان مرحوم آقاي راشد بوده، قدر و منزلت آن بزرگوار را ميدانست».
دكتر مهدي محقق
دكتر مهدي محقق، استاد دانشگاه تهران و مدير مؤسسه مطالعات اسلامي دانشگاه تهران ـ و دانشگاه مكگيل كانادا ـ درباره استاد راشد مينويسد: «او در پيشبرد معنويت در جامعه ايراني بهويژه در ميان جوانان و دانشجويان سهم بسزايي داشت.» دكتر محقق سپس درباره شاگردي در نزد استاد راشد ميگويد: «وقتي دوره دكتراي دانشكده معقول و منقول در سال ۱۳۳۴ افتتاح گرديد، من و شماري ديگر، در درس ملاصدرا كه آن مرحوم تدريس ميكرد، حاضر ميشديم».
دكتر مهدي محقق درباره اثر تكجلدي شامل سخنان استاد راشد (كه در سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ از راديو پخش شد) ميگويد: «اين مجموعه مشتمل بر يك دوره خداشناسي و جهانشناسي و انسانشناسي است كه راشد آن را براي پيريزي مدينه فاضلهاي كه او هميشه در آرزوي آن بود، بر مردم اين كشور عرضه داشت.» همين نكته دكتر محقق را ميتوان بسيار وسيعتر به ۳۷ سال تلاش بيوقفه استاد راشد تعميم داد.
3. راديو و انقلاب
راديو، رسانهاي بود كه پس از راهاندازي در اواخر حكومت پهلوي اول، براي تبليغ و تبيين سياستهاي دولت شاهنشاهي به ميدان آمد. در واقع، تقويت حس شاهدوستي، ميهنپرستي، گوشزدكردن شخصيتهاي مفاخر ملي و باستاني و ترويج اطاعت از قانون و حاكميت، محور تبليغات اين رسانه بود.
راديو، رسانهاي بود كه با توجه به گستره كشور، نبود امكانات، سطح سواد عمومي و جمعيت فراوان مخاطب، توانست نقش مهم و تأثيرگذاري داشته باشد. همچنين راديو، رسانهاي بود كه با جذابيت شنيداري و بُردي كه داشت، در عموميكردن ارزشهاي حاكميتي، فرهنگسازي، بوميگرايي و همراهكردن تودههاي مردمي با ايدئولوژي رژيم، سهمي بسبزرگ و كاركردي گسترده و كاربردي وسيع داشت.
الف) راديو و حاكميت
راديو در ايران سياستزده متولد شد و ردِ پاي سياست حاكم در آن نمايان بود. بديهي است كه اولين كاركرد اين رسانه صوتي و فراگير، خبررساني است. اخبار منتشره، رنگوبوي حكومتي داشت و در واقع آنچه را لازم و فوري ميدانست، از حاكميت به ملت اطلاع ميداد. نمونهاي از اين دست اطلاعرسانيها عبارتاند از:
يك ـ پيام و كلام شاه
يكي از مقاطع حساس كه نشان ميدهد، وجود راديو در روند انقلاب تأثير نماياني داشته، پخش سخنراني شاه بود.
بخشي از سخنراني معروف راديو - تلويزيون محمدرضا پهلوي در چهاردهم آبان 1357 كه به «صداي انقلاب شما را شنيدم» معروف شد، بدينشرح است: «ملت عزيز ايران! در فضاي باز سياسي كه از دو سال پيش بهتدريج ايجاد شد، شما ملت ايران عليه ظلم و فساد بهپا خاستيد. انقلاب ملت ايران نميتواند مورد تأييد من بهعنوان پادشاه ايران و بهعنوان يك فرد ايراني نباشد... . من بهنام پادشاه شما كه سوگند خوردهام تماميت ارضي مملكت، وحدت ملي و مذهب شيعه اثنيعشري را حفظ كنم، بار ديگر در برابر ملت ايران سوگند خود را تكرار ميكنم و متعهد ميشوم كه خطاهاي گذشته، هرگز تكرار نشود، بلكه خطاها از هر جهت نيز جبران گردد. متعهد ميشوم كه پس از برقراري نظم و آرامش در اسرع وقت، يك دولت ملي براي آزاديهاي اساسي و انجام انتخابات آزاد، تعيين شود، تا قانون اساسي كه خونبهاي انقلاب مشروطيت است، بهصورت كامل به مرحله اجرا درآيد. من نيز پيام انقلاب شما ملت ايران را شنيدم... . اميدوارم در روزهاي خطيري كه در پيش داريم، خداوند متعال ما را مورد عنايت و لطف خود قرار داده و همواره مؤيد و حافظ ملك و ملت ايران باشد. انشاءالله تعالي».
نمونه ديگر از اين دست اخبار، خواندن فرامين شاه بود. راديو ايران در نيمه آذر 1357 و همزمان با اوجگيري تظاهرات و راهپيماييها، خبري را منتشر كرد كه ساير خبرگزاريهاي خارجي نيز آن را پوشش دادند: «شاه فرمان داده است كه به مناسبت روز حقوق بشر كه با يكشنبه آينده (19آذر1357) مصادف خواهد بود، 230 زنداني آزاد شوند. (انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، ج 8، ص431) جالب آنكه 19 آذر سال 1357 با روز تاسوعا و شدتگرفتن حضور گسترده مردم در راهپيماييها همزمان شده بود.
دو ـ اعلام و تكذيب خبر
يكي ديگر از كاركردهاي راديو بهويژه در مقطع انقلاب، خواندن احكام و بيانيههاي نظامي بود كه براي پيشگيري از گسترش دامنه تظاهرات صادر شده بود. بهعنوان نمونه در سند مورخه 20 مرداد 1357، آمده است: «اعلاميه شماره يك فرمانداري نظامي (در اصفهان) از راديو قرائت شد.» (انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، ج8، ص377) اين اعلاميه را سرلشكر رضا ناجي، فرماندار نظامي اصفهان از راديو اصفهان خواند و بر اساس آن، ضمن اعلام برقراري حكومت نظامي و بيان مقرراتي در جهت «اعاده نظم و امنيت عمومي» به خير و صلاح و مصلحت كليه اهالي، محترم دانسته شده بود. (انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، ج8، ص531)
مورد ديگر، قرائت خبري از راديو است كه توسط ساواك رد شد: «احتراماً بهاستحضار ميرساند، ساعت 14 امروز مورخ 14شهريور1357، راديوايران، (خبري) در مورد اينكه تعدادي مغازه در روز عيد فطر در بوشهر آتش زده شده (پخش كرده كه) تكذيب ميگردد». (انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، ج10، ص461)
ب) راديو و ملت
راديو رسانهاي بود كه بهصورت طبيعي بايد نقش واسطه ميان حكومت و ملت را ايفا ميكرد. در واقع، وجود اعتماد ميان جامعه با حاكميت به ارتقا و ارزشمندي جايگاه رسانه دولتي منجر ميگرديد. اين امر دستكم در اواخر دوره پهلوي به جلوههايي از بياعتمادي، تغيير وضعيت داد. بهعنوان مثال، درحاليكه «اكثر قريببهاتفاق وعاظ، در مخالفت با رژيم و مصالح مملكتي» سخن ميگفتند و بيانات آنها «طبقه عامه و همچنين روشنفكر» را تحت تأثير قرار ميداد و درحاليكه «وعاظ در طول سخنراني خود،... حكومت معاويه را با حكومت فعلي [پهلوي]» قياس ميكردند، در نقطه مقابل «در سخنرانيهاي خود، مردم را نسبت به راديو - تلويزيون ملي ايران بدبين» كرده «و اين دو را عامل گمراهي و بدبختي مردم» ذكر ميكردند. (انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، ج9، ص10) از سوي ديگر ساواك نيز به اين نتيجه رسيده بود كه مرجع خبري مردم جايگاه ديگري است: «بهطور كلي افكار مردم كوچه و بازار قم، موافق آيات و مراجع ديني است و (درحاليكه) گفتهها و خواستههاي آنها را درست ميدانند، به راديو ايران و روزنامهها اعتقادي ندارند». (انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، ج4، ص323)
ج) راديو و نهضت
با اوجگيري روند نهضت و فراگيرشدن آن، كارمندان دولت نيز گامبهگام با انقلاب و شعارهاي آن همراه شدند و در اين مسير به سيل برپاخاسته و خروشان ملت پيوستند. اين مسئله حتي قبل از آغاز اعتصابات و با پوشش همدردي با مصيبتديدگان بود.
به گزارش روزنامه اطلاعات، شماره 15751، ص4، «در ميدان ارك، هنگام تظاهرات مردم، كاركنان راديو تهران، با كارگذاشتن بلندگويي، نوار مذهبي پخش كردند. اين اقدام براي همدردي با فاجعه ديروز دانشگاه تهران بود». (انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، ج15، ص167)
پس از گسترش دامنه راهپيماييها، مركز راديو بهعنوان نقطهاي حساس در گزارشهاي ساواك مطرح گرديد: «در ميدان ارك، عدهاي ايستگاه سابق راديوايران را محاصره ]كرده[ تظاهرات انجام ميدهند». (انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، ج18، ص10)
سرانجام با سستشدن پايههاي سلطنت و ورود امام خميني رحمه الله به ايران، مقدمات تبديل «صداي شاهنشاهي» به «صداي جمهوري اسلامي» فراهم شد.
يكي از مقاطع حساس كه نشان ميدهد وجود راديو در روند انقلاب، تأثير نماياني داشته، پخش سخنراني شاه بود كه در قسمتهاي پيشين (پيام و كلام شاه) به آن اشاره شد.
در هر حال، با حضور امام در تهران، بسياري از كارمندان راديو -تلويزيون، به دانستن ديدگاه امام درباره اين سازمان علاقهمند بودند؛ در نتيجه در اولين مصاحبه مطبوعاتي درباره نقش مطبوعات، از راديو - تلويزيون، سخن به ميان آمد و امام در پاسخ به سئوال نماينده اعتصابيون راديو - تلويزيون اظهار داشت: «نظر من درباره راديو - تلويزيون اين است كه در خدمت ملت باشند و دولتها حق هيچ نظارت ندارند. تاكنون دولت ايران و شاه سابق برخلاف قواعد بينالمللي رفتار ميكردند. ما اصلاً اين دولت را به رسميت نميشناسيم تا چه رسد به اينكه دولت، حق دخالت در راديو - تلويزيون و مطبوعات را داشته باشد.» پس از اين مصاحبه و سخنرانيهاي امام در مخالفت با آن چيزي كه در خدمت اجانب براي عقبماندن جوانان و ازدستدادن نيروي انساني ملت است و اعلام موافقت ايشان با راديو - تلويزيون بدون فحشا، روزبهروز بر تعداد اعتصابيون راديو - تلويزيون ملي افزوده شد.
از بعد از ظهر روز ۲۱ بهمن، خيابان جام جم، از ميدان ونك تا محموديه، مملو از جوانان انقلابي شده بود كه دست در دست كارمندان اعتصابي سازمان راديو - تلويزيون، زنجيره انساني تشكيل داده و تا اواسط روز ۲۲ بهمن همانجا حضور يافتند؛ ارتش در يك حركت نمادين با پنج تانك و شش نفربر بدون سلاح به جمعيت مردم پيوست و به نشانه جشن پيروزي، تير هوايي شليك كرد. علاوه بر اين، بسياري از مردم بر بامهاي خانههايشان به همراهي با اين افراد پرداختند. با گذشت زمان، نظاميان مستقر در سازمان راديو - تلويزيون دست خالي در برابر مردم حضور يافتند و در همان زمان با فتواي آيتالله طالقاني، مبني بر حضور اعتصابيون اين سازمان در كنار مردم انقلابي، گروههاي مسلح حامي مردم، آمادگي خود را براي تصرف اين سازمان اعلام كردند. نيم ساعت پس از آن، تعدادي اتومبيل نظامي با چراغهاي روشن به خيابان جام جم وارد شدند كه مردم را خشمگين كرد و موجب شد مردم شعارهايي از قبيل: «جاي تو سرباز كنار مرزهاست»، «در طلوع آزادي جاي شهدا خالي است»، سَر دهند. پس از آن، در درگيري كوچكي كه ميان افراد مسلح حامي مردم و سربازان صورت گرفت، مردم پيروز شده و با فرياد «اين صداوسيماي راستين انقلاب است»، به محوطه بيروني سازمان وارد شده و آن را به تصرف خود درآوردند. پس از آن، طنين سرود «اي ايران، اي مرز پُرگُهر...» به همراه بوق اتومبيلها، فضاي خيابان را فراگرفت. صداي انقلاب مردم از رسانه ملي به گوش تمام دنيا رسيد.
4. راديو عراق
الف) راديو بغداد
منظور از راديو بغداد، بخش فارسيزبان راديو عراق است. پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و از دوران عبدالكريم قاسم و پس از آن از اوايل دهه 1340، با توجه به نفوذ حزب كمونيست عراق در اين كشور، از راديو بغداد عليه حكومت پهلوي وحتي بعد از انقلاب ايران، عليه جمهوري اسلامي ايران برنامههاي متعددي تهيه و پخش ميشد؛ اما بخشي از برنامههاي راديويي اين فرستنده كه پيش از پيروزي انقلاب پخش ميشد و در ترويج انديشههاي انقلابي مؤثر بود، برنامه راديوئي «نهضت روحانيت» بود كه حجتالاسلام سيدمحمود دعايي تهيه و اجرا ميكرد.
درباره زمينه شكلگيري اين راديو گفته شده است: «حكومت ايران در زمان شاه به ملامصطفي بارزاني پناه داده بود و پايگاهي براي كردهاي عراقي فراهم شده بود و دولت ايران، امكانات و تسهيلات لجستيكي و تبليغاتي فراواني در اختيار كردهاي عراق قرار داده بود. عراقيها نيز بهدليل ضرورت مقاومت و مقابله با كردها، در حال آمادهباشِ كامل بودند و هزينههاي سنگيني را دولت عراق متحمل ميشد. دولت ايران، كردهاي عراق را در مبارزه با دولتشان تقويت كرده بود و سعي ميكرد كه خواستههاي آنها را در هر حدي كه هست برآورده كند. بنابراين عراقيها متقابلاً تصميم گرفتند به مبارزان ايراني خارج از كشور و مبارزان ايراني درون كشور خودشان كمك كنند، تا براي آنان پايگاهي درست كرده و مساعدت كنند. آنها از هركسي كه حاضر بود در مسير مبارزاتياش از امكانات عراق عليه ايران استفاده كند، استقبال ميكردند. بنابراين عراقيها از كليه احزاب و تشكلهاي سياسيِ مخالف شاه، مثل حزب توده، جبهه ملي، كنفدراسيون و گروههاي اسلامي و مذهبي دعوت كردند كه به عراق بيايند و پايگاه تشكيل دهند».
با اين پيشزمينه، مقدمات استفاده ياران نهضت و طرفداران انقلاب اسلامي از موج راديويي راديو عراق فراهم شد و در واقع، اين گروه در كنار ساير مخالفان رژيم پهلوي از امكانات موجود و امكانِ فراهمشده، بهره بردند.
«عراقيها به كليه مبارزان ايراني كه در خارج از كشور بودند، در اروپا، امريكا يا خاورميانه و هر جايي كه فعاليت ميكردند، امكانات تردد و اقامت را آموزش داده و تبليغ ميكردند. آنها كليه نيازهايي را كه يك مبارز براي ادامه راه خود احتياج دارد، در اختيارشان قرار ميدادند. در كنار همين امكانات وسيع تبليغاتي، راديوي فارسي بغداد كه در ايران، قبل از اين ماجراها شنونده چنداني نداشت، در اختيار مبارزان قرار گرفت و به تناسب به قسمتهايي تقسيم شد؛ از جمله پيشنهاد شد كه دوستان مبارز روحاني، بين 15 تا20 دقيقه از وقت برنامه را به خود اختصاص دهند». در زمينه فراهمشدن اين فرصت براي نهضت روحانيت، دعايي ميگويد: «يك روز حاجآقامصطفي به من گفت عراقيها پيشنهاد دادهاند كه ما هم از امكانات راديويي آنها بهرهبرداري كنيم، آيا شما آمادگي داريد كه اين كار را بكنيد و اصلاً مصلحت ميدانيد؟ گفتم: امكان فوقالعادهاي است كه آدم بتواند هر روز 15 تا 20 دقيقه با مردم وطنش در تماس باشد و حرف بزند. اما ريسك است و سخن از راديوي بغداد و رژيم بعث عراق در ميان است. ما بايد با خود آقا مشورت كنيم و با اجازه ايشان كار كنيم؛ چون ممكن است تبعات كار متوجه ايشان هم بشود. حاجآقامصطفي گفت: استدلال خوبي است اما به هر حال اين كار، يك حركت ريسكگونه است؛ يعني نميدانيم كه سرانجامش چه خواهد شد، ممكن است تبعات منفي داشته باشد. اگر ما بخواهيم از امام بپرسيم، وقتي ايشان را در جريان گذاشته باشيم، در صورت موافقت امام، آنچه كه پيش بيايد دامن ايشان را خواهد گرفت، اما اگر ايشان در حقيقت هيچ اطلاعي نداشته باشند و ما از پيش خودمان اين كار را كرده باشيم، چنانچه موفق بود، ايشان در آينده آن را تأييد خواهند كرد و در مسير اهداف ايشان خواهد بود، اگر هم موفق نبود، ايشان بينه و بينالله حجت دارند كه اصلاً روحشان خبر ندارد و از تبعات اين جريان مصون ميمانند. بنابراين ما كار را شروع ميكنيم و ثمرات آن را يكي ـ دو ماهه ميسنجيم؛ اگر انتخاب پسنديدهاي بود و استقبال شد، امام تأييد خواهند كرد، اگر نه، متوقف ميكنيم و تبعات آن دامن خود ما را خواهد گرفت. من استدلال حاجآقامصطفي را پذيرفتم». پس از تصويب انجام اين كار توسط سيدمصطفي خميني، استفاده از راديو عراق، عملياتي شد و دعايي به بغداد رفت. ايشان ميافزايد: «در بخش راديوي خارجي بغداد، هر روز به مدت 20 دقيقه و گاهي حتي نيمساعت برنامه اجرا ميكرديم. از اين برنامه فقط من و حاجآقامصطفي خبر داشتيم و هيچكس ديگر خبر نداشت. بالاخره برنامهها را شروع كرديم. هر روز، برنامه روز بعد را آماده ميكردم و يكسري اخبار خوب و دست اول را در آن ميگنجاندم. اين برنامه با عنوان «نهضت روحانيت» در ايران پخش ميشد و ظرف مدت كوتاهي از طرفداران بسياري برخوردار شد. انعكاس آن در ايران هم، بسيار خوب بود و موج وسيعي ايجاد كرد. بهطوريكه اكثريت آزاديخواهان خوشحال شدند و برنامههاي آن را دنبال ميكردند. در برنامههاي اين راديو، بيانيهها و اعلاميههاي امام خوانده ميشد، نوارهاي سخنراني امام پخش ميشد و از مبارزان گمنام كه در زندانها بودند و از شهدا، ياد ميشد. به هر حال، حركتي عليه رژيم ايجاد ميكرد و شور و شوق مبارزين را افزايش ميداد». بعدها امام خميني رحمه الله از تهيه و پخش اين برنامه آگاه شدند و ضمن مطالعه بخشي از مطالب منتشرشده، نظر خود را چنين اعلام كردند: «من برنامهها را ديدم، مجموعاً خوب بود، اما دو تذكر دارم. يكي اينكه سعي كنيد مبالغه نكنيد و دروغ هم نگوييد. حقيقت را بگوييد و اضافه هم نگوييد. همان حقيقت تأثير خودش را دارد. دوم اينكه در برنامهها فحاشي نكنيد».
در اين برنامه همچنين بهمنظور دفاع از حركت امام در جريان 15 خرداد و افشاي ادعاهاي دروغين شاه مبني بر انجام اصلاحات، مطالبي پخش شد كه در آن آمده بود: «شاه مدعي است امام از فئودالها حمايت كرده است و مدعي است كه امام، خود يك فئودال است، درصورتيكه امام، يك وجب زمين ندارد. امام فرمودند: نه، اينطور نيست كه يك وجب زمين نداشته باشيم. ما در خمين يك قطعه زمين داريم كه در اختيار اخوي است. ايشان كشاورزي ميكند و درآمدش را بين فاميل و فقرا تقسيم ميكند. اينكه من زمين ندارم خلاف واقع است، شما واقعيت را بگوييد».
اين برنامه ادامه داشت و زماني قرار بود كه همراه با همه گروهها و با عنوان «صداي جبهه آزاديبخش ملت ايران» تهيه و پخش شود كه عملي نشد.
ب) راديو نهضت
در ادامه با توجه به استقبال داخلي در ايران و نيز توانايي اطرافيان رهبر نهضت در تهيه و اجراي برنامهها، قرار شد كار، توسعه يافته و موج مستقلي از راديو بغداد در اختيار نهضت قرار گيرد. به تعبير ادارهكننده اين راديو: «عراقيها آماده بودند كه به گروههاي مختلف مبارزاتي عليه رژيم شاه، موج مستقل بدهند. بهدنبال اوجگيري مبارزات و شروع حركت مسلحانه در داخل، توسط چريكهاي فدايي خلق و سازمان مجاهدين خلق، هر كدام از اين گروهها، موجوديت خودشان را اعلام ميكردند. افراد و نمايندگانشان در خارج از كشور با عراقيها تماس ميگرفتند و از آنها امكانات ميخواستند. عراقيها هم به آنها موج راديويي ميدادند. موج راديويي ميهنپرستان را در اختيار سازمان مجاهدين خلق و چريكهاي فدايي خلق قرار دادند و آنها با هم، آن موج را اداره ميكردند. ما هم پيشنهاد داديم كه برنامه «صداي روحانيت مبارز ايران» را بگيريم كه به ما دادند. مدت برنامه 40 دقيقه بود».
گفته شده كه در تهيه و آمادهسازي گزارشها و تحليلها، از ايران نيز كمك ميرسيد: «حاجاحمدآقا خميني تيمي را در قم سامان داده بود و آن تيم خيلي فعال بود. آنها مطالب را يا از طريق مسافريني كه به كويت يا به كشورهاي همجوار مثلاً سوريه ميآمدند، به عراق ميفرستادند، يا از طريق اروپا و دانشجويان و اتحاديه انجمنهاي اسلامي به دست ما ميرساندند». علاوه بر سخنرانيها و اعلاميههاي امام خميني رحمه الله ، ساير محورهاي اين برنامه عبارت بود از: «يكي گزارشها و اخباري بود كه از ايران ميرسيد. آنها را ما قوياً منعكس ميكرديم. گزارش فعاليتهاي مبارزاتي خوبي بود كه در خارج از كشور انجام ميشد. علاوه بر آن، مسير مبارزات در ايران و تاريخ مبارزه را نقل ميكرديم، بهخصوص از آغاز مبارزات 15 خرداد به اين طرف، هر چه اعلاميه و بيانيه و خطابه و سخنراني بود، نقل ميشد. گزارش اوجگيري حركتهاي اسلامي، درسهاي حكومت اسلامي يا ولايت فقيه و سخنرانيهاي امام، عليالخصوص سخنرانيهاي ايشان عليه تاجگذاري و جشنهاي 2500ساله را منعكس ميكرديم. اخبار فعاليتهاي مسلحانهاي را كه در داخل صورت ميگرفت، اعلاميهها، بيانيهها و زندگينامههاي كليه كساني را كه به نوعي به مبارزه با رژيم شاه پرداخته و به شهادت رسيده بودند، ذكر ميكرديم... ما حدود دو تا سه سال موج مستقل راديويي داشتيم و از آن هم خيلي خوب بهره گرفتيم. سرودهاي خيلي خوب و موزيكهاي حماسي تهيه كرده بوديم. بهخصوص سرودهاي انقلابي را از مصريها گرفته بوديم.... و تا امضاي قرارداد الجزاير بين صدام و شاه اين برنامه ادامه داشت.»
5. راديو بيبيسي
الف) بيبيسي فارسي
راديو بيبيسي يك بنگاه خبرپراكني وابسته به وزارت امور خارجه انگليس است. هدف از راهاندازي اين راديو، جلب حمايت ملتها به انگليس، فراهمآوردن زمينه براي سرمايهگذاري در كشورها، جلب منافع انگليس و تخريب چهرههاي مخالف استعمار است.
در دوم دي ماه 1319 (آخرين روزهاي دسامبر سال 1940م)، پانزده ماه پس از آغاز جنگ جهاني دوم و در هنگامه برنامهريزي متفقين براي حمله نظامي به ايران (هشت ماه قبل از اشغال ايران)، بخش فارسي راديو بيبيسي آغاز بهكار كرد. اين كار تقريباً از ابتداي جنگ، مورد نظر مقامات لندن بود و با پيشنهاد «سِر جان بولارد»، سفير وقت انگليس در ايران و با بودجه مشترك وزارت دفاع و امورخارجه بريتانيا به سرعت محقق شد. «ويكتور گلدنينگ» نخستين رييس بخش فارسي بيبيسي بود كه با توصيه و نظارت مستقيم «راجر استيوِنسُن» رييس وقت بخش شرقي وزارت خارجه بريتانيا و سفير بعدي آن كشور در تهران به سِمَت خود برگزيده شد.
بيبيسي با درسگرفتن از تجربه بهرام شاهرخ و ديگر همكاران ايراني وي در تأسيس بخش فارسي راديو برلين، بخش تازهتأسيس فارسي خود را با كمك چند ايراني بنا كرد كه از آن ميان، دو نفر شاخصتر از بقيه بودند: حسن موقر باليوزي و مجتبي مينوي.
بيشتر محققان و مورخان رسمي و غيررسمي بيبيسي، درباره علت اصلي تأسيس بخش فارسي اين راديو معتقدند كه هدف از آن در حقيقت عبارت است از: خنثيكردن فعاليتهاي تبليغاتي بخش فارسي راديو برلين بر مخاطبان ايراني و تحت فشار قراردادن رضاشاه پهلوي در پيروي از سياستهاي جنگي متفقين و در مرحله بعد، توجيه اشغال نظامي ايران توسط نيروهاي نظامي بريتانيا و اتحاد جماهير شوروي.
ب) بيبيسي و 28مرداد
راديو بيبيسي در آستانه جنگ جهاني دوم، زمينه اشغال نظامي ايران را فراهم كرد. اين راديو بهعنوان ابزاري براي كودتاي 28مرداد 1332 بهكار گرفته شد. سالهاي 1320 تا 1328، دوره پاگيرشدن بيبيسي فارسي در بين ايرانيان بود. در اين دوره، مقامات وزارت خارجه بريتانيا تصميم گرفتند نفوذ خود بر سرويس جهاني و بخش فارسي را به شكل غيرمستقيم و نامحسوس اعمال كنند؛ اما آغاز جنبش مليشدن صنعت نفت در ايران مانع اجراي اين برنامه شد. بيبيسي بار ديگر بر اساس مصالح ملي بريتانيا، آشكارا با سياستهاي تأمينكننده مالي خود همراه شد و نخست با تهيه گزارشها و تفسيرهايي در ارائه تصويري مثبت از كارنامه شركت نفت انگليس و ايران و سپس با همگامي كامل با دولت لندن در مقابله با مليشدن صنعت نفت و پس از آن، همصدايي با ديگر رسانههاي غربي تلاش كرد تا خطر بلعيدهشدن حكومت ايران توسط كمونيسم و پايدارماندن اين سياست را به نمايش گذارد و در انتها به همدستي كامل با طرح سرنگوني مصدق پرداخت.
بامداد روز 25مرداد1332 پيامي بهصورت رمز از راديو بيبيسي پخش شد: «اكنون ساعت «دقيقاً» دوازده نيمه شب است». اين پيام، رمزِ آغاز يك عمليات بود؛ عمليات (مشترك بين سيا و اينتلجنت سرويس) موسوم به «آژاكس» كه پس از يك مرحله شكست، در نهايت به پيروزي رسيد و به «كودتاي 28مرداد» معروف شد. كودتايي كه يكي از گامهاي موفقيت آن، تصرف ايستگاه بيسيم راديو در تهران بود كه موجب شد پيام مصدق در آخرين ساعات، براي درخواست كمك از مردم هرگز پخش نشود.
همكاري بيبيسي با شركت نفت و وزارت خارجه انگليس در طول سالهاي جنبش مليشدن صنعت نفت ادامه داشت و در چند مرحله از طريق ارسال كد در لابهلاي اخبار و برنامههاي فارسي و انگليسي به مخالفان جنبش مليشدن نفت و يا مأموران بريتانيايي كمك كرد.
اگرچه «صادق صادقنژاد» معروف به «صادق صبا» در برنامهاي به مناسبت هفتادمين سالگرد افتتاح بيبيسي، موضوع دخالت انگليس و رسانه دولتي آن در كودتاي 28 مرداد را منكر شد؛ اما بعدها مشخص شد كه ادعاي صبا غلط بوده است؛ زيرا اين رسانه دولتيِ انگليس، به دخالت و طرحريزي كودتا اعتراف كرد و مشخص شد پرده آخر نمايشِ همگامي بيبيسي فارسي با دولت بريتانيا عليه مليشدن نفت در ايران، در همكاري مستقيم اين شبكه در كودتاي 28 مرداد 1332 و سرنگوني حكومت مصدق تبلور يافت.
درباره دخالت بيبيسي در كودتاي 28مرداد، ميتوان به اعتراف اين شبكه اشاره كرد: «شبكه چهار راديوي بيبيسي در روز 22 آگوست 2005 برنامهاي از سري برنامههاي موسوم به «داكيومنت/ سند» با عنوان «يك كودتاي خيلي بريتانيايي» پخش كرد. در اين برنامه كه «مايك تامپسون»، مجري و برنامهساز شناختهشده اين شبكه، توليد و بعداً چندين جايزه رسانهاي هم دريافت كرد، تصريح شد كه قبل از كودتا، گوينده خبر بيبيسي فارسي با اعلام جمله «اكنون ساعت دقيقاً 12 نيمهشب است» بهجاي جمله هميشگي «اكنون ساعت 12 نيمهشب است» پيام رمزي به شاه و همراهانش براي اطمينانبخشيدن به آنان و نشاندادن آمادگي لندن براي عمليات كودتا دادند. بدينترتيب، بيبيسي فارسي ناچار شد به اين حقيقت تلخ اعتراف كند و در فيلم مستندي كه به مناسبت كودتاي ۲۸ مرداد از اين شبكه فارسيزبان پخش شد، براي نخستينبار به نقش بيبيسي بهعنوان بازوي پروپاگانداي دولت انگليس در ايران و ايجاد كودتا براي براندازي دولت مصدق اعتراف كرد. همچنين راويِ اين برنامه، در سخناني تصريح كرد: «دولت انگليس از راديوي فارسيزبان بيبيسي براي پيشبرد پروپاگانداي خود عليه مصدق استفاده كرد و مرتباً مطالبي بر ضد مصدق از اين شبكه راديويي پخش ميشد، بهحدي كه كاركنان ايراني راديوي فارسيزبان بيبيسي بهخاطر اين حركت، دست به اعتصاب زدند».
بدينترتيب در ۲۸مرداد1332، سرلشكر زاهدي با پشتگرمي امريكا و انگليس و حمايتهاي رسانهاي بيبيسي توانست با محاصره خانه مصدق و سپس اشغال مكانهايي چون راديو، دولت مصدق را سرنگون كند.
ج) بيبيسي و انقلاب
جداي از عملكرد رسانههاي داخلي، نقش رسانههاي خارجي نيز در بحبوحه انقلاب حائز اهميت است. هنگاميكه انقلاب در اواخر 1356 و اوايل 1357 شروع به اوجگيري كرد، سياست بريتانيا (كه اسنادش تا حد زيادي آزاد و منتشر شده است) تا نيمه سال 1357 مبتني بر دفاع از حكومت شاه بود و بيبيسي هم بهعنوان يك رسانه، بهشدت از حكومت شاه دفاع ميكرد. بهعنوان مثال پيش از مصاحبهاي كه بيبيسي با امام خميني رحمه الله در پاريس انجام داد، چندبار سئوالات آن از سوي مقامات وزارت خارجه بازبيني شد تا مبادا شاه ناراحت شود؛ ولي هنگاميكه همه رسانهها در نوفللوشاتو چادر زدهاند، بيبيسي نميتواند بهخاطر آنكه رابطه بريتانيا با شاه خوب است در آنجا حضور نداشته باشد و وارد عرصه رقابت مطبوعاتي نشود. البته در آن زمان، نفوذ دانشجويان مخالف شاه، هنوز در بيبيسي وجود داشت. ميتوان گفت تا آبان 1357، تأثير بيبيسي بر انقلاب، كنترلشده بود و وزارت خارجه بريتانيا و شخص ديويد اوئن، وزير خارجه، سعي ميكردند بيبيسي را كنترل كنند.
در اين ميان راديو نيز جايگاه ويژهاي يافت. بخش فارسي راديو بيبيسي در جريان انقلاب به فضايي براي انعكاس اخبار مخالفان رژيم و بيانيههاي امام تبديل شد. اين اتفاق مقارن شد با دوراني كه خريد راديوي امواج كوتاه آزاد شده بود و نياز به گرفتن مجوز نداشت. استفاده مردم از راديو براي شنيدن خبرهايي كه خودشان در كانون آنها حضور داشتند، روزبهروز گسترش يافت. اين سياست بيبيسي، شاه را نسبت به انگليسيها بدبين كرده بود؛ چنانكه آنتوني پارسونز، در كتاب غرور و سقوط، مكرر به سوءظن شاه نسبت به سياست انگلستان و نقش بيبيسي در بهحركتدرآوردن نيروهاي انقلابي اشاره ميكند و مينويسد: بالاخره نتوانسته است شاه را قانع كند كه بيبيسي تشكيلات مستقلي است و سخنگوي دولت انگلستان نيست!
يكي از نقاط عطف در دوران مبارزه مردم، حضور امام در «نوفل لوشاتو» است. با ورود امام به پاريس و توجه گسترده رسانههاي گروهي، انقلاب مردم ايران، بُعدي بينالمللي پيدا كرد و ازهمينرو روند تحولات را سرعتي مضاعف بخشيد. اينك تصوير و صحبتهاي امام، هر روز در رسانهها انعكاس مييابد و رهبر مردم ايران به چهرهاي جهاني مبدل شده است.
بنگاه سخنپراكني بيبيسي با زيركي خاصي همواره درصدد تضعيف حركت انقلاب اسلامي بود. اين راديو با بهراهانداختن جنگ رواني عليه نيروهاي انقلابي، سعي ميكرد از پيروزي انقلاب اسلامي جلوگيري كند. بيبيسي با انتشار اخبار تلاش ميكرد تا بين نيروهاي انقلابي اختلاف ايجاد كند، ارتش را عليه نيروهاي انقلابي تحريك كند، با قدرتمند جلوهدادن حكومتها، انقلابيون را مأيوس كند، مردم را از تشكيل يك حكومت اسلامي نااميد سازد، حركت تكاملي مردم را حركت بهسوي هرجومرج جلوه دهد و در نهايت مردم را از شركت در راهپيمايي بترساند.
بيبيسي فارسي در جريان انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 نيز به يكي از عوامل حساس و تأثيرگذار تبديل شد. با كشيدهشدن دامنه اعتصابات مردمي به راديو و تلويزيون در ماههاي آخر پيروزي انقلاب اسلامي، راديوهاي ترانزيستوري مردم ايران براي شنيدن آخرين اخبار، روي موج اين راديو، بهعنوان تنها منبع موثق خبر، ثابت مانده بود. قضاوت درباره عملكرد بخش فارسي راديو بيبيسي در آن دوران، هنوز مورد بحث است و نظرات مخالف و متفاوتي درباره آن وجود دارد. در آن دوران، از يكسو شاه و ژنرالهاي ارتش بهشدت از آن، ناراضي بودند و مرتباً مراتب اين نارضايتي را به حاميان امريكايي خود اعلام ميكردند و نامبردن امام خميني رحمه الله را در اخبار راديو تحمل نميكردند؛ تا جاييكه ژنرال هايزر در كتاب خاطرات خود به نام ماموريت در تهران نوشت: «بيبيسي آن قدرها هم با رژيم شاه مخالف نبود. هم با طرفداران شاه مصاحبه ميكرد، هم مخالفان شاه. حوادثي در اخبار خود ذكر ميكرد كه رژيم ترجيح ميداد مسكوت بماند. از اين جهت تيمسارها حق داشتند كه ضررهاي خبرهاي بيبيسي را ذكر كنند».
همچنين پارسونز در خاطرات خود درباره اعتراض ژنرال ازهاري از اخبار بيبيسي آورده: «درباره اين قبيل اتهامات با خبرنگار بيبيسي در تهران بحث كردهام؛ خبرنگار، مجموعه گزارشهاي خبري را كه طي چند هفته گذشته مخابره كرده بود به من نشان داد و من عيبي در آنها نديدم». كاخ سفيد به شاه قول داد كه با دولت انگليس در اين رابطه صحبت كند، اما مقامات ايراني ترجيح ميدادند بيبيسي در مورد وقايع ايران سكوت كند. موضوع تا آنجا پيش رفت كه وزارت امور خارجه ايران، تحت فشار مقامات ايراني، پرويز راجي، سفير ايران در انگلستان را مجبور كردند تا نامهاي اعتراضي به «مارك داد» رييس بخش شرقي بيبيسي بنويسد. مارك داد، در پاسخ گفت: «شما چطور از بيبيسي انتظار داريد در مورد واقعيتي به نام [آيتالله] خميني كه اينك بهصورت يك عامل عمده در موازنه سياسي ايران خودنمايي ميكند، بيتفاوت بماند؟» و ادامه داد: «چون برنامه فارسي بيبيسي، هرگز سخنان انقلابي [آيتالله[ خميني را پخش نكرده، به همين دليل، نيز مواجه با نامههاي متعددي از سوي ايرانيان بوده كه بيبيسي را به عدم توجه نسبت به حركت عظيم مردم ايران متهم كردهاند و ميگويند چطور بيبيسي كه خود را منادي دموكراسي و آزادي ميداند در مورد خواستههاي مردم ايران اينطور بياعتنا مانده است؟»
اما شاه به اين هم اكتفا نكرد و در فروردين و آذر 1357 به خلعتبري و افشار، وزيران امورخارجه و دكتر سيدحسين نصر، رييس دفتر ملكه كه هركدام براي انجام مأموريتي به لندن رفته بودند، دستور داد در زمينه جلوگيري از نشر برنامههاي ضد رژيم اين شبكه راديويي، اقدام كنند. اما پاسخ دولتمردان انگليس مشخص بود: بيبيسي سازماني است كاملاً مستقل كه دولت، قدرت اعمال نظر در برنامههايش را ندارد!
از سوي ديگر، بارها راديو بيبيسي در همان دوران و بهويژه در آستانه ورود امام خميني رحمه الله به ايران، با نقل گزيدههايي از مطبوعات انگليسي دست به يك جنگ تمامعيارِ رواني عليه انقلاب ايران زد و لذا مورد انتقاد روحانيون مبارز قرار گرفت. بهعنوان مثال، اين راديو در اخبار شبانگاهي خود در دهم بهمن 1357، (تنها دو روز مانده به سفر امام به ايران) در تلاش براي مقابل هم قراردادن گروههاي مبارز داخلي گفت: «هرجومرج در ايران» حاكم شده و «مراحل ابتدايي يك جنگ داخلي را طي ميكند» و «در حال سوقيافتن بهسوي يك جنگ همهجانبه داخلي است». يا در جايي ديگر درباره جمهوري اسلامي گفت: «ظهور اين اتحاد و يگانگي در پشتيباني از طرح جمهوري اسلامي آيتالله خميني فريبنده است» و نبايد اجازه داد تا «روش حكومتي از سوي آيتالله خميني بر آنها تحميل شود». اين راديو در تحليلهاي خود با برشمردن گروهكهاي چپ و راست سعي كرد با تحريك، آنها را در مقابل امام خميني رحمه الله قرار دهد. نكته قابل توجه اينكه، به اعتراف «جرالد مانسل» مديرعامل بيبيسي در آن دوران، پخش مطالب مربوط به فعاليتهاي امام خميني رحمه الله ، هيچگاه از نصف اخبار و تفسيرهاي مربوط به ايران تجاوز نكرد. به عبارت ديگر، «جرالد مانسل» در 22 مهرماه، طي نامهاي به سفير ايران در انگليس، پرده از سياست اين راديو در مقابل امام خميني رحمه الله برداشت و نوشت: به اعتقاد من، اين واقعيت بدون چون و چرا بايد پذيرفته شود كه آيتالله خميني در عرض چند ماهه اخير، عامل مهمي در صحنه سياسي ايران بوده است. به همين جهت طبيعي است كه هر قدم و هر جمله او مورد توجه رسانههاي جهان و از جمله بيبيسي قرار داشته باشد. با اين حال بايد تذكر داد كه بر اساس ضوابط تعيينشده براي اطاق خبر سرويس خارجي بيبيسي از اواسط ماه مه (ارديبهشت) به اين طرف، پخش مطالب مربوط به فعاليتهاي آيتالله خميني هيچگاه از نصف اخبار و تفسيرهاي مربوط به ايران تجاوز نكرده است. در طول اين مدت، حدود 460 مورد مطلب راجع به ايران از برنامه فارسي بيبيسي پخش شده كه 23 مورد آن راجع به آيتاللههاي مقيم ايران بوده است». راديو بيبيسي با اين اهداف و سابقه تاريخي به تحليل انقلاب اسلامي پرداخت و هيچگاه نتوانست ديدگاه ضد انقلاب اسلامي خود را مخفي كند.
در آن دوران همه ايرانيها (حتي شاه و درباريان) تفسيرها و نظريات بيبيسي را نظر دولت انگليس ميدانستند؛ زيرا بهجاي يك رسانه مستقل و خودكفا، با سازماني روبهرو بودند كه با بودجه رسمي دولت بريتانيا اداره ميشد. بر اساس تحقيقي كه سفارت ايران در لندن در خرداد 1357 (هشت ماه پيش از پيروزي انقلاب) به عمل آورد، در بخش فارسي راديو بيبيسي، 24 ايراني بهعنوان خبرنگار، تحليلگر، نويسنده، مترجم و گوينده كار ميكردند كه بيشتر آنها به ضد رژيم شاه تمايل داشتند و در كار خود از آزادي عمل نسبي برخوردار بودند. بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه انگليسيها شاه را رها كرده و جانب مخالفان را گرفتهاند؛ درحاليكه مقامات رسمي دولت انگليس، پيدرپي، پشتيباني خود را از شاه و رژيم او اعلام ميكردند.
در روزهاي پاياني عمر حكومت پهلوي كه بيماري شاه شدت گرفته بود و اعتماد به نفس خود را از دست داده بود، تقريباً غربيها متوجه شدند كه شاه مصمم به ادامه حضور نيست. از اين زمان به بعد، نه تنها بيبيسي، بلكه تمامي رسانههاي خارجي موضعشان نسبت به حوادث ايران، شديدتر شد.
گزارشهاي روزانه بيبيسي در آن دوران حاكي از آن بود كه اين سازمان بر آن است تا از اينكه پوششدهنده كامل اخبار انقلاب باشد، فاصله بگيرد. مثلاً در عاشوراي سال 1357، حدود دو تا سه ميليون نفر در تهران تظاهرات كردند و اين بزرگترين رفراندوم به طرفداري از امام خميني رحمه الله و عليه شاه بود. گزارشي توسط يكي از سردبيران ايراني بيبيسي در تهران تنطيم و اجرا شد كه بعد از تشريح راهپيماييهاي تاسوعا و عاشورا، در پايان ميگويد: «حال بايد ديد كه بعد از اين راهپيمايي، موج مخالفتها در ايران به سمت رهبريِ چه كسي خواهد رفت؟». در حاليكه با هر ديدگاهي، راهپيمايي عاشورا يك رفراندوم اساسي براي آينده انقلاب و رهبري آن بود.
بيبيسي از انقلاب ايران دفاع نميكرد، اما توهم شاه اين بود كه انگليسيها به انقلاب و مخالفان آن كمك ميكنند و معتقد بود كه سياست نفتياش ضد انگليس بوده و انقلاب را انتقامجويي انگليسيها ميدانست. مانند بسياري از سياستمداران ديروز و امروز، شاه اشتباهات و ناكارآمدي خود را به گردن خارجيها ميانداخت؛ چراكه سادهترين راه براي برونرفت از بحران، شانه خاليكردن از مسئوليت بود. در حاليكه در آن سو، طرفداران انقلاب و كساني كه بعد از انقلاب به قدرت رسيدند بر اين تصور هستند كه بيبيسي و دولت بريتانيا عليه انقلاب توطئه ميكردند.
در مجموع هر دو ديدگاه ناشي از نشناختن سازوكار بيبيسي و تعامل آن با دولت بريتانيا است. بخش فارسي راديو بيبيسي در كُل، تابع سياست بريتانيا بود و به واسطه وجود دانشجويان ايراني و بالطبع سياستهاي رقابت رسانهاي مجبور بود كه اخبار انقلاب را پوشش دهد. اينكه گمان كنيم بيبيسي در انقلاب ايران، نقش محرك بسياري داشته است، تنها افسانهاي است كه سبب شده كه نه تنها انقلابيون، بلكه مخالفان انقلاب نيز تلاش كنند خود را از تحليل عميق و دقيق انقلاب، آسوده كنند.
درباره چرايي رويآوردن مردم به بيبيسي گفته شده است كه بخش مهمي از تأثير رسانههايي مانند بيبيسي، به عملكرد دولتهاي ايران و رسانههاي دولتي ايران برميگردد. وقتي رسانههاي رسمي داخلي، حرف درست و كامل را نميزنند و اجازه مشاركت به همه ديدگاهها را نميدهند، طبعاً رسانههاي خارجي از اين خلأ اطلاعرساني و مشاركت عمومي به سود خود و منافع حكومتهاي خود استفاده ميكنند. البته در آن زمان، ايران با يك معضل روبهرو بود و آن اينكه، زماني كه رهبران مخالف حكومت با رسانه ملي مشكل پيدا ميكردند و رسانه ملي پاسخگو و منعكسكننده عقايد تمام جامعه نبود، ازاينرو مردم به رسانههاي خارجي روي ميآورند. چرا در دورههايي كه در ايران آزادي نسبي وجود داشت، رسانههاي خارجي نقش كمرنگي دارند؟ يكي از دلايل اين امر آنكه مردم هرآنچه را ميخواهند از داخل بهدست ميآورند. رونق شبكههايي مثل بيبيسي در دوران انقلاب، زماني است كه رسانههاي داخلي ما منعكسكننده افكار عمومي نيستند. از سوي ديگر هنگامي كه در آبان 1357، اعتصاب مطبوعات شكل گرفت، بايد به شكلي اخبار منتشر ميشد. اين نقش را بيبيسي برعهده نگرفت، بلكه توسط عملكرد مقامات حكومت شاه به آنها هديه داده شد.
در مجموع بايد گفت كه نميتوان جلوي نشر اخبار را گرفت و يك رسانه خارجي را كه در جهت منافع ملي خود حركت ميكند، مقصر دانست. در حقيقت، مقصر، حكومتي است كه جلوي نشر افكار عمومي را گرفته و مردم را بهسوي رسانههاي بيگانه ميراند. اين يك رابطه ناگزير است. نميتوان چون مخالفان به آنجا پناه بردهاند، بيبيسي را مقصر بدانيد. رسانه خارجيِ بينالملليِ معتبر از موقعيتهاي خلأ رسانهاي استفاده ميكند تا خود را مطرح كند. اگر گمان كنيم كه بيبيسي در زمان انقلاب، موفق بوده تا بخشي از افكار انقلابي را به خود جلب كند، اين مسئله در حقيقت به علت كمكاري يا بدكاري نظام حكومتي ايران بوده است. بنابراين نبايد اين مسئله را يك توطئه جهاني هدفمندِ سازمانيافته، عليه خودمان فرض كنيم. عملكرد اشتباه حكومت شاه بود كه منجر به پررنگشدن نقش بيبيسي شد. اين خلأ رسانهاي است كه اگر در داخل بهخوبي از آن استفاده نشود، ديگران از آن بهره خواهند برد. بهعنوان مثال نميتوان گفت من در بازار كار نميكنم، ولي ديگران هم حق فعاليت و سودبردن را ندارند. بازار است؛ اگر شما سود نبريد، ديگران خواهند برد.
در عين حال، برخي بر اين باورند كه بيبيسي، نقشي در اوجگيري انقلاب و اطلاعرساني در آن مقطع نداشته است. يعقوب توكلي از تاريخپژوهان ايراني، بر اين نكته تأكيد دارد كه بعضيها ميخواهند ما را مديون راديو بيبيسي كنند، درصورتيكه راديو بيبيسي، مديون صداي امام خميني رحمه الله و جريانات قدرتمند انقلاب اسلامي ايران است؛ چون با اين گزارشها معروف شد. به نظر وي درباره تأثير مطبوعات خارجي و بنگاههاي خبري خارج از كشور، در بخشي از ادبيات سياسي كشور ما، تا حدودي افراط و تفريط صورت گرفته است. گاهي ادعا ميشود مؤسساتي مثل راديو بيبيسي و خبرگزاريهايي كه با رژيم شاه، هماهنگي معمولي مثل رسانههاي داخلي نداشتند، از مؤثرترين جريانها بودند يا اصل وجود اين خبرگزاري يا راديو باعث شده در سير سقوط رژيم پهلوي تسريع صورت گيرد.
واقعيت اين است كه انقلاب در سراسر ايران، گسترش پيدا كرده بود و در همه بخشهاي كشور، جريان انقلابي به راه افتاده بود. اساساً انقلاب اسلامي از پيرامون به سمت مركز آمد و اين پيراموننشينان بودند كه ابتدا تظاهرات كردند. سئوال اينجاست كه وقتي مؤسسههاي خبري از جريان انقلاب گزارش تهيه ميكردند، چه نوع گزارشي را روايت ميكردند. آيا اين نوع گزارش در تنظيم مسير انقلاب مؤثر بوده يا خير؟ بايد درباره اين قضايا فكر كرد.
در چنين وضعيتي، مؤسسههاي گوناگون خبري در دنيا، كارهاي مختلفي انجام ميدادند. رژيم پهلوي برخي از اين مؤسسات را خريد؛ ازاينرو مؤسسههاي خبري و راديويي در ايران، وابسته به رژيم پهلوي بودند. اما در اين ميان، بيبيسي براساس منافع ملي غرب و گزارشگري غيرسانسوري رژيم پهلوي، كار خود را آغاز كرد. به اين معنا كه سازمان اطلاعات رژيم پهلوي (ساواك) قادر به سانسور گزارشهاي بيبيسي نبود. بيبيسي اين وضعيت را براساس منافع خويش طراحي ميكرد و رهبران جبهه ملي را بزرگ كرد. در بيبيسي ادبيات امام رحمه الله را نميبينيم، با اين وجود گفتوگو با كريم سنجابي، براي رژيم پهلوي كه پاي مرگ بود، اقدام مهلكي محسوب ميشد و نيز گفتوگو با علياصغر حاجسيدجوادي كه منتقد رژيم بود، بر رژيم پهلويِ در حال مرگ، بسيار تأثير داشت. آنتوني پارسونز مينويسد: «در روزهاي آخر، دربار سلطنتي، خلوتترين جاي ايران بود. كسي آنجا نميرفت و محمدرضا تنهاترين آدم بود. در چنين وضعيتي هر نوع گزارش وضعيت، حتي اگر 50 درصدش فقط منطبق بر واقعيت باشد، براي آن سيستم كُشنده است. رژيم پهلوي، موجود سالمي نبود كه با گزارشدادن از پا بيفتد. حكومت شاه، اخبار هيچ تظاهراتي را منعكس نميكرد. صرفاً اطلاعرساني از وقوع اين تظاهرات از طريق خبرگزاريهاي خارجي صورت ميگرفت».
بيبيسي در مسير رقابت با راديو شوروي، درصدد پيشدستي بود و اين اخبار را منعكس و در تلاش براي يافتن مخاطب بود و لذا براي پيداكردن مخاطب، خبرها را منتشر ميكرد. غرب در شرايطي به اين نتيجه رسيد كه محمدرضا پهلوي ديگر تمام شده و بايد حساب خود را جدا كند. در ابتدا آنها به هيچوجه گمان نميكردند كه كار انقلاب به اينجا رسيده و در نهايت پيروز شود؛ اما بعدها كه جريان سمتوسوي ديگري پيدا كرد، آنها مجبور شدند خود را با جريان قدرت، هماهنگ كنند؛ چراكه بهدنبال تداوم منافع خويش بودند.
برخي بر اين باورند كه بيبيسي اولينبار صداي امام را پخش كرد و راديوي محبوب ايرانيها شد. پس اين موضوع نشان ميدهد كه بيبيسي كاري خلاف روند انقلاب نكرده بود. با اين وجود مخالفان بر اين عقيده هستند كه مردم بهخوبي ميدانستند كه انگليسيها اگر منفعتي نداشته باشند، كاري نميكنند و از طرف ديگر نيز مردم آگاه بودند كه اگر در تظاهراتي، يك ميليون نفر شركت كنند، بيبيسي صد هزار نفر گزارش ميكند؛ با اين وجود در مقايسه با رسانههاي داخلي كه در اين زمينه سكوت ميكردند، به مراتب بهتر بود. علاوه بر اين، مردم به صحت و سقم گزارشهاي بيبيسي نيز توجه ميكردند
در مجموع بايد گفت كساني كه بر ضد بيبيسي مينوشتند، درست ميگفتند؛ چراكه بهخوبي ميدانستند كه بيبيسي در مسير انقلاب آنها، گزارشها را مطابق با واقع منعكس نميكند؛ اما در مقابل كساني كه به بيبيسي علاقهمند بودند به سبب گزارشهاي اين سازمان درباره انقلاب آنها بود. بهعنوان مثال، مليگراها درصدد بودند كه انقلابيون را مديون بيبيسي معرفي كنند؛ حال آنكه چنين نبود؛ زيرا امام خميني رحمه الله صدايشان را به بيبيسي نميدادند كه پخش كند، بلكه اين خبرنگاران بيبيسي بودند كه بهدنبال معروفيت، به سراغ امام خميني رحمه الله ميرفتند؛ زيرا تنها اين صدا بود كه شنوندههاي بسياري داشت. در حقيقت بيبيسي از طريق صداي امام خميني رحمه الله در ايران، شهرت پيدا كرد و پيش از آن و در سال 1357 اين سازمان اهميت چنداني نداشت و سفراي انگليس براي آن نقشي قائل نبودند. انقلاب اسلامي ايران جريان قدرتمندي بود كه به راه افتاد و در دنياي بيروني كه آن را در فضاي رسانه منعكس ميبينيم، تأثير گذاشت.
منابع:
1. كاوه، گيتي، اجمالي بر تاريخچه راديو در ايران، كتاب ماه علوم اجتماعي، شماره 8، آبان 1387.
2. خانيكي، هادي، اسنادي از تاريخچه راديو در ايران، تهران، وزارت ارشاد، 1379.
3. مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، 1377-1385.
4. ولدبيگي، عبدالشريف، پژوهش خبري، بيبيسي و كودتاي 28 مرداد، سايت خبرگزاري صداوسيما، كدخبر:1257730
5. جواديان، مسعود، به ياد او كه معلم اخلاق بود، روزنامه همشهري، آبان 1376.
6. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376.
7. راشد، حسينعلي، فضيلتهاي فراموششده، تهران، انتشارات اطلاعات.
8. گوشهاي از خاطرات سيدمحمود دعايي، تهران، نشر عروج، 1387.
9. مجله راديو، شماره 52، سال نهم، آبان 1389.
10. مختاري، رضا، سرگذشت راديو در ايران به روايت اسناد، تهران، دفتر پژوهشهاي راديو، 1389.
11. گفتوگوي موسيخان با مجيد تفرشي، هفتهنامه اينترنتي تاريخ شفاهي، خبر آنلاين، 1392.
12. هوشنگ مهدوي، عبدالرضا، انقلاب ايران به روايت راديو بيبيسي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1387.
مناسبت های مرتبط با این بخش در زیر لیست شدهاند و امکان دسترسی به دیگر نشریات از طریق مناسبت فعال موجود میباشد