دربارۀ نقد در یادداشت های شما ذخیره شد. توجه داشته باشید که یادداشت ها موقت بوده وبعداز خروج شما حذف خواهد شد.

دربارۀ نقد

سلمان رضواني
در تعريف نقد آمده است: «تشخيص سره از ناسره» و كار منتقد جدايي و تمايز بين وجوه مثبت (درست) و احياناً منفي (نادرست) يك اثر است كه اگر اين اتفاق بيفتد و اين جدايي و تفكيك صورت پذيرد، مي توان گفت منتقد وظيفۀ خود را انجام داده است. ولي آن چه به نظر مي رسد در درجۀ اولِ اهميت قرار دارد، صاحب تشخيص بودن منتقد است و اين كه اساساً علم به صحت سره داشته باشد كه به دست آوردن اين تشخيص نيز كاري دشوار و طاقت فرساست. متأسفانه آن چه در آشفته بازار نقد مشهود است، تعداد اندك كساني است كه به اين شناخت كافي رسيده اند و در نتيجه كمتر آثار نقادانه داراي اين شاخصۀ مهم تشخيص هستند و همين امر بسياري از نقدها را سطحي، آزاردهنده و غير مفيد كرده است.
در سال هاي اخير، نقد سريال ها، فيلم ها و برخي از برنامه هاي تأثيرگذار تلويزيوني به يكي از قالب هاي تقريباً ثابت تلويزيوني تبديل شده است و هر از گاهي شاهد يكي از برنامه هاي نقد از شبكه هاي مختلف تلويزيوني هستيم. اين برنامه ها جداي از آشفته بازار نقد نيستند و معمولاً در سطح باقي مانده و به تعارفات و بده بستان هايي بين مجري، كارشناس و عوامل توليد بسنده نموده و بيشتر به نقل خاطرات و مخاطرات توليدي مي پردازند تا نقد عميق و تبيين كننده! اگرچه در لابلاي صحبت ها نيز اطلاعاتي به مخاطب نسبت به روند توليد، آشنايي بيشتر با بازيگران و سوابق آن ها و هم چنين سازندگان آن اثر و روند توليد داده مي شود و در نهايت نيز او را سرگرم نموده و البته بخشي از آنتن نيز پر مي شود. بگذريم كه اين اطلاعات چقدر براي عامۀ مخاطب لازم است.
نقد و تحليل يك اثر (چه سينمايي، چه تلويزيوني، چه مكتوب و چه ديگر هنرها) در ابتداي امر كاري عبث و بيهوده مي نمايد؛ چرا كه فرض بر اين است مخاطب با آن اثر مواجه شده و از آن تأثير (چه مثبت و چه منفي) پذيرفته است و اثر نيز بسته به توفيق و عدم توفيق خود تأثيرگذاري داشته پس نقد و تحليل چه ضرورتي دارد؟ اگر هدفِ نقد فقط اصلاح ذهنيت مخاطب باشد، بدون ترديد بايد گفت حاصل درخوري را نمي توان براي نقد متصور شد. اگر هدف، اصلاح اثر باشد باز بسته به نوع اثر متفاوت خواهد بود؛ چرا كه برخي از آثار يا اصلاً امكان رجوع مجدد را ندارند (مانند فيلم، سريال و بسياري از رشته هاي هنري) يا امكان اصلاح كمتري دارند (مانند كتاب). اگر هدف تنها اصلاح ذهنيت مخاطب يا اصلاح اثر نباشد و سازندۀ اثر نيز مخاطب نقد باشد در اين صورت مي توان نقد را نه در يك حالت انفعالي بلكه به صورت فعال تصور نمود؛ چرا كه اگر سازندۀ اثر را مخاطب قرار دهيم و يا سازندگاني كه در رديف او قرار دارند در اين صورت تمام نكاتي كه در يك نقد سازنده و عالمانه مي آيد مي تواند چشم انداز جديدي را براي سازندگان و مؤلفين آثار مختلف بگشايد و همين امر موجب ارتقاء سطح آثار و حركت رو به جلويي باشد كه هم مخاطب را و هم آثار بعدي را تحت تأثير قرار خواهد داد.
براي نمونه وقتي يك اثر تلويزيوني مورد نقد و تحليل درست قرار مي گيرد، قطعاً نقاط ضعف و قوت آن اثر آشكار خواهد شد و همين امر موجب مي شود كه در توليدات بعدي توسط سازندۀ فعلي يا ديگر سازندگان آن نكات به كار بسته شوند و قطعاً اثر بهتري ساخته شود و البته به شرط آن كه:
1. نقدها به صورت عالمانه و بدون غرض ورزي صورت پذيرد.
2. صاحبان آثار نيز تحمل خود را نسبت به نقدها بالا برند.
3. از نقدهاي صحيح به راحتي عبور ننموده و نكات آن را در كارهاي بعدي لحاظ نمايند و به كار بندند
در اين صورت است كه مي توان گفت كار نقد و تحليل، كاري ارزشمند و مفيد خواهد بود.
در پناه حق