عنوان | ترفند مدرس براي از اكثريت انداختن مجلس در جريان جمهوري رضاخاني |
خلاصه | وقتي مدرس ميبيند رضاخان در هدف شوم تغيير نظام به جمهوري جدي است، به اقداماتي دست ميزند از جمله با فرستادن نمايندگان به قم مجلس را از اكثريت مياندازد. با تجمع و اعتراض مردم به اين طرح رضاخان به مجلس حمله ميكند و مردم را ميزند و ميكشد كه با اعتراض و پاسخهاي تند رئيس مجلس و نمايندگان مواجه ميشود و در نهايت مجبور ميشود طرح جمهوري خود را پس بگيرد. |
حكايت | مدرس كه ميدانست اقدامات سردار سپه و طرفدارانش شدت و سرعت بيشتري گرفته و ممكن است رئيس الوزرا طرح تغيير نظام به جمهوري را به مجلس آورد، بر آن شد كه مجلس را از اكثريت بيندازد تا در صورت طرح اين مواد، مجلس حد نصاب لازم را براي تصويب قانون دارا نباشد. از اين جهت پانزده نفر از نمايندگان را براي زيارت به قم فرستاد كه اين كار با زحماتي توانفرسا انجام شد. در آخرين روز سال 1302 جلسه هفتم مجلس بدون اخذ نتيجه خاتمه يافت و جلسه آينده به روز دوم فروردين 1303 موكول گرديد.
در اين روز (شنبه دوم فروردين) اجتماع كثيري به مجلس آمد، جمعيت با شعار زندهباد مدرس و مردهباد جمهوري به تظاهرات عليه جمهوري رضاخاني پرداختند. وكلاي وابسته به سردار سپه هراسان شده، با تلفن از ارباب خود كمك خواستند. او هم نظامياني را كه از پيش آماده كرده بود به مجلس فرستاد و خود به همراه درگاهي (رئيس شهرباني تهران) به سوي مجلس رفت. رفتار نظاميان خشم مردم را افزون ساخت و ناگهان پاره آجري از ميان جمعيت به سوي سردار سپه پرتاب شد.
رضاخان كه در پي بهانهاي بود، فرمان حمله داد و نظاميان و اوباش به طور وحشيانهاي به ضرب و جرح و توقيف مردم پرداختند، قزاقها عده زيادي را با سر نيزه مجروح كردند و در اين زد و خورد، دهها نفر جان باختند. مجلسيان پريشان و نگران ناظر جريانات بودند، سردار سپه وارد عمارت شد و به رئيس مجلس برخورد. مؤتمن الملك با خشم به او پرخاش كرد: براي چه به اينجا آمديد. اين حركات چيست، چرا مردم را در خانه خودشان با سلاح خودشان مورد ضرب و شتم قرار ميدهيد.
سردار سپه جواب داد: من رئيس دولتم و حفظ انتظامات با من است. رئيس مجلس گفت: نظم اينجا با من است، تو رسميت نداري و درحاليكه از شدت خشم ميلرزيد، صدا كرد: سيد محمود زنگ مجلس را به صدا درآور تا تكليف را با اين مرد مشخص كنم، سردار سپه از اين تهديد سخت دچار بيم شد با وساطت مستوفي، مشيرالدوله و چند تن از نمايندگان طرفدار خود (از جمله يحيي دولتآبادي) نزد مؤتمن الملك رفت. رئيس مجلس به وي گفت بايد از نمايندگان مردم فوراً عذرخواهي كني. سردار سپه نزد علما و نمايندگان مردم رفته و ضمن مذاكره با آنها گفت: حال كه ملت جمهوري نميخواهد من از آن صرفنظر كردم. وي پس از مدتي به حالت قهر از تهران به رودهن (در اطراف تهران) رفت.(1) |
پاورقي | 1. نك: مدرس، بنياد تاريخ انقلاب اسلامي ايران، ج 1، صص 72 و 73. |
منبع | داستانهاي مدرس |
نويسنده | غلامرضا گلي زواره |
ناشر | هجرت |
محل چاپ | قم |
سال چاپ | زمستان 1378 |
نوبت چاپ | سوم |
صفحه | 244 ـ 246 |