// گزیده های معارفی / سیره

كرامت امام هادي(ع)

عنوانكرامت امام هادي(ع)
سيرهاحمد بن هارون مي‌گويد: من در خيمه، يكي از غلامان امام هادي(ع) را آموزش مي‌دادم و كسان ديگري نيز آنجا بودند كه ناگاه امام(ع) سواره به نزديك خيمه رسيد، ما براي استقبال از خيمه بيرون رفتيم. پيش از رسيدن ما، حضرت(ع) از اسب پياده شد و عنان مركب را گرفته تا به در خيمه رسيد، پس با بستن عنان مركب به طناب خيمه، به اندرون آمد و نزديك ستون نشست و از من پرسيد: چه وقت قصد سفر به مدينه را داري؟ عرض كردم: امشب. حضرت فرمود: مي‌خواهم نوشته‌اي از من به فلان تاجر برساني. پس غلام را به دنبال آوردن قلم و دوات فرستاد. در آن هنگام ناگاه اسب امام فريادي كرد و دم خود را جنبانيد، حضرت(ع) به زباني كه من نشنيده بودم چيزي فرمود و من همين مقدار فهميدم كه خطاب به اسب سبب فرياد كردن آن را پرسيد باز اسب فريادي كرد و حضرت(ع) به همان زبان به آن چيزي فرمود كه آن اسب عنان را از سر خود بيرون آورد و به جانب بستان رفت از اين مكالمه چيزي در خاطرم گذشت و شيطان وسوسه‌ام نمود. حضرت هادي(ع) فرمود: اي احمد! بسيار استبعاد مكن و امثال اين چيزها را از ما دور مدان كه حق تعالي بيشتر از آنچه به آل داود كرامت فرموده، به آل محمد(ص) كرامت فرموده است. عرض كردم: يابن رسول الله! مي‌خواستم بدانم آن اسب چه گفت و شما به آن چه فرموديد. حضرت(ع) آنچه ميان ايشان و اسب ردّ و بدل شده بود[رابيان فرمود].
در حالي كه غروب شده بود و هوا تاريك بود، بدون نياز به چراغ نامه را نوشت و مهر نمود و فرمود: اي احمد! نماز مغرب و عشا را در مدينه در مسجد رسول الله (ص)بجاي آور. بعد از آن نامه را به صاحب نامه ـ كه در مسجد رسول الله(ص) خواهد بود ـ بده. احمد مي‌گويد: آن‌گونه كه امام (ع)فرموده بود، ارسال نامه انجام گرفت و روز بعد صاحب نامه، پاسخ نامه را به من داد و به خدمت امام (ع)رساندم.
منبعتحفة المجالس
نويسندهابن تاج الدين حسن سلطان محمد
ناشراسلاميه
سال چاپبي‌تا
صفحه337

/// آخرین گزیده‌ها